نشست همرزمان شهدای غواص و خط شکنان آزاده در عملیات های کربلای ۴ و ۵، در خبرگزاری بسیج پرس برگزار شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از بسیج پرس؛ نشست همرزمان شهدای غواص و خط شکنان آزاده درعملیات های کربلای 4 و 5، با حضور تعدادی از آزادگان ایران اسلامی و اصحاب رسانه برگزار شد.

در این نشست صمیمی، همرزمان شهدای غواص و خط شکنان آزاده درعملیات های کربلای 4 و 5 به بیان خاطرات و نکاتی از عملیات های سرنوشت ساز کربلای 4 و5 و دوران اسارت در زندان های رژیم بعث عراق پرداختند.

برگزاری نماز جمعه 500 نفری در اسارتگاه عراق

در ابتدای این نشست، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا باطنی، طلبه رزمی تبلیغی لشکر 14 امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و شهدای آزاده ای که در غربت اسارت به شهادت رسیده و آزادگانی که بعد از آزادی به شهادت رسیدند، گفت: نقطه اشتراک این جمع حضور در عرصه های سخت و دشوار دوران دفاع مقدس به ویژه عملیات های کربلای 4 و 5 و اسارتگاه های مختلف عراق است. ویژگی آزادگان غواص و خط شکنان کربلای 4 و 5 این است که تا پایان اسارت جزو افرادی محسوب می شدند که نام و نشانشان از طریق صلیب سرخ به ایران منعکس نشده بود و خانواده آن ها از وضعیتشان بی اطلاع بودند، حتی به خاطر گواهی شهادتی که همرزمان آن ها ارائه کرده بودند، سال ها برایشان مراسم گرفته شد و امید بازگشت آن ها وجود نداشت. بعد از آزادی یکی از دوستان قبل از اسارت، به من گفت تکلیف حمد و سوره هایی که برای شما خوانده ایم چه می شود و من هم گفتم اول تکلیف شام و نهارهایی که خوردید معلوم کنید. اتفاقات منحصر به فردی در دوران اسارت اسرای کربلای 4 و5 اتفاق افتاده است، مثل نماز جمعه ای که جمعیتی نزدیک به 500 نفر خواندند و مواجه مستمر عقیدتی با عراقی ها در حالی که با انجام فرایض در مراحل اول مخالفت می شد.

آزادگان تفاوت هایی با رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و خانواده شهدا دارند و آن این است که تنها گروهی هستند که دورانی طولانی را با هم زندگی کردند و تلخی و شیرینی حوادث را با هم تحمل کرده و با هم گریه و شادی کردند، شرایط سخت و دشوار اسارت را با هم گذرانده و مدیریت کردند و نه تنها از آرمان ها و اهدافی که به خاطر آن در دفاع مقدس حضور پیدا کردند، عقب نشینی نکردند بلکه قدم هایی را به جلو برداشتند و در مقاطعی نیروهای بعثی عراق هم متاثر از این نگاه و استقامت بودند.

حضرت آقا فرمودند که آزادگان ذخایر انقلاب هستند

تصور ما این بود که بعد از آزادی شرایطی به صورت سازمان یافته اتفاق می افتد که آزادگان به صورت سرمایه های نظام در تشکل های سازمان یافته مورد استفاده قرار بگیرند و از نظرات و تجربیات آن ها استفاده شود. رهبری فرمودند "آزادگان ذخایر انقلاب هستند"، این ذخایر نیاز به استخراج، بهره برداری و استفاده برای عرصه های مختلف داشته و دارند. 18 سال بعد از آزادی دوستان به این فکر افتادند که این سرمایه ها باید در عرصه های مختلف به کمک انقلاب و ارزش ها بیایند و مطالباتی ارزشی دارند که به خاطر آنها این راه را انتخاب کردند، حضرت امام خمینی(ره) این راه و مسیر را بنیان و هدف گزاری کردند و رهبری این راه را ادامه می دهند، تعدادی از آزادگان دور هم جمع شدند و می خواستند که سهم و نقش خود را به صورت گروهی ایفا کنند. در ابتدای کار ارتباط فراگیری وجود نداشت و نفرات به صورت محدود با هم ارتباط داشتند و قرار شد که از طریق پیامک اطلاع رسانی شود و دستگاه متولی امور ایثارگران اطلاعاتی به تفکیک اردوگاهی نداشت و باید کار از این طریق انجام می شد، در یک مدت شش ماهه افراد در سطح کشور همدیگر را پیدا کردند و اولین فراخوان در اصفهان انجام شد که صحنه های بسیار زیبایی اتفاق افتاد و همه طالب تداوم این کار بودند  که در اصفهان 600 نفر آزاده حضور پیدا کردند، سال بعد در دانشگاه فردوسی مشهد این برنامه با حضور 2500 نفر شامل آزادگان و خانواده های آن ها انجام شد، همایش سوم در دانشگاه بوعلی همدان، همایش چهارم در گیلان، همایش پنجم در دزفول و همایش ششم در شیراز و همایش هفتم در تهران برگزار شد.

 بنده سابقه شرکت در عملیات های قبلی را داشتم و درعملیات کربلای 4 به اسارت دشمن در آمدم. تقدیر الهی بود که یک دوره تبلیغی 4 ساله برای بنده رقم بخورد و از توفیقات من این بود که با این دوستان در دوران اسارت آشنا شدم.

عراقی ها به می گفتند اجازه داریم 5 درصد شما را بکشیم؛ بدون اینکه صلیب سرخ اطلاعی پیدا کند!

احمد چلداوی دکترای مهندسی مخابرات مایکرویو، رزمنده گردان کربلا، لشکر 7 ولی عصر(عج) که در عملیات کربلای 4 و در جزیره مینو به اسارت دشمن درآمده بود، گفت: در عملیات کربلای 4 زخمی شدم و به اسارت دشمن درآمدم. اسرای کربلای 4 و 5 خاصیت منحصر به فردی داشتند، یک این بود که این اسرا تا پایان اسارت مفقود بودند و دشمن تصمیم گرفته بود که از اردوگاه تکریت11 به بعد صلیب سرخ به دیدار اسرا نیاید و مشخصه بعدی آن ها هم این بود که در شهر زادگاه صدام حضور داشتند، آن ها به صراحت به ما می گفتند که ما اجازه داریم 5 درصد از شما را بکشیم و کسی ما را برای این کار بازخواست نمی کند. در خط مقدم تعدادی از اسرا را به خط کرده و به رگبار بستند و تعداد زیادی نیز در اردوگاه زیر شکنجه به شهادت رسیدند.

اخیرا شهدای غواصی به کشور بازگشتند و بنده اعتقاد دارم که این شهدا خود تصمیم به برگشت گرفتند و زمان برگشت را خودشان تعیین کردند. اسرای اردوگاه تکریت11 فقط اسرای کربلای 4 و 5 نبودند و اسرای عملیات های دیگری نظیر کربلای 6، 7، 8  و والفجر 9 و 10 هم حضور داشتند و تعداد اسرای کربلای 4 و 5 در این اردوگاه از دیگر اسرا کمتر بود.

ثبت و انتشار خاطرات اسارت توسط آزادگان کشور

تعدادی از آزادگان در زمینه ثبت خاطراتشان فعال هستند و کارهایی را انجام داده اند، بنده کتاب یازده را در مورد خاطرات اسارت نوشتم و از بچه های اردوگاه تکریت آقایان لنگرودی، عظیم حقی و اسدالله خالقی کتاب خاطرات نوشته اند و دایرة المعارف آزادگان توسط آقای ده نمکی آماده و رونمایی شد که تنها کار منسجم بود و مابقی کارهایی انفرادی بود که آزادگان انجام دادند.

ماجرای نجات از اعدام دسته جمعی

مسعود سفیدگر که در عملیات کربلای 4 در گردان کربلا لشکر 7 ولیعصر(عج) در جزیره مینو با دشمن به نبرد می پرداخته است، به ماجرای نجات خود از اعدام دسته جمعه اسرای ایرانی اشاره کرد و گفت: هنگام اسارت، عراقی ها ما را با چاقو و کلت تهدید می کردند و می خواستند ما را بکشند که در این وضعیت یک نفر از آن ها گلنگدن اسلحه اش را کشید و رگباری به روی جمع ما بست که تیری به پای من خورد، من را درمان نکردند و پای من خود به خود خوب شد، 15 روز در بصره بودیم و در آن جا خمپاره های ایرانی هم روی سر ما می خورد و هیچ مداوایی نشدیم.

در ادامه این نشست، محسن مصلحی، رزمنده گردان یونس (گردان غواص) لشکر 14 امام حسین(ع)، گفت: در ایام عملیات کربلای 4 و 5  با اعزام سپاه محمد(ص) خیل عظیمی از سربازان اسلام راهی جبهه ها شدند و فضای سیاسی سال 65 به گونه ای بود که عملیات و هجوم، سرنوشت ساز شده بود و همه مسئولین و حتی عراقی ها این انتظار را داشتند که این عملیات، سرنوشت جنگ را به صورت دیگری رقم  بزند. دشمن از روحیه رزمندگان و وضعیت جنگ ارزیابی دقیقی داشت و منتظر بود که به هر شکل ایران ضربه آخر را در این عملیات بزند و فضای منطقه توسط آواکس های فرانسوی و ماهواره های جاسوسی آمریکا که اطلاعات آن در اختیار صدام قرار می گرفت، رصد می شد و آن ها منتظر شروع عملیات بودند، باید بگویم که تمام ابرقدرت های دنیا در این عملیات پشت صدام ایستادند. در منطقه عملیات هفت نوع مانع برای جلوگیری از دسترسی به بصره ایجاد شده بود و متخصصین روسی در منطقه حضور داشتند و عملیات در این شرایط آغاز شد.

صدام به شکرانه پیروزی در عملیات کربلای 4 به زیارت کعبه رفت

بنده وارد گردان غواص شدم و قبل از عملیات آموزش های لازم را دیدم و در نهایت وارد عملیات شدم. این عملیات هم از جانب ستون پنجم خودی و هم رصد دشمن لو رفته بود و آن ها خود را کامل آماده کرده بودند. قرار بود گردان های غواص وارد آب شوند و به دلیل تجربیات موفق غواصان لشکر 14 امام حسین(ع) در عملیات های کربلای3 ، والفجر8 و تسخیر فاو، آن ها جزایر بلجانیه و بخشی از ام الرصاص و ماهی را تصرف کنند. دشمن از سنگرهای خود، سلاح 2 لول و 4 لول که با آن هلی کوپتر و هواپیماها را هدف قرار می دهد روی سطح آب گذاشته و غواصان را مورد اصابت تیر قرار می داد و بشکه های انفجاری و خمپاره در آب می انداخت. غواصانی که مورد اصابت تیر قرار می گرفتند به گونه ای شهید می شدند تا صدایی از آن ها شنیده نشود تا جان مابقی نیروها به خطر نیفتد. هواپیماهای دشمن به قدری منور می ریختند که منطقه کامل روشن بود و وقتی به ساحل رسیدیم، تعدادی از بچه ها روی سیم خاردار خوابیدند تا بقیه از روی آن ها رد شوند و جنگ تن به تن سختی در گرفت و خط سقوط کرد. ما فردا صبح فهمیدیم که باید به عقب برگردیم و من در مواجه با کمین عراقی ها مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و به سمت دشمن منتقل شدم.

مطالبی به ویژه در تشییع شهدای غواص مطرح شد ولی باید بگویم که چون دشمن آمادگی کامل داشت و منتظر عملیات ما بود، تعداد زیادی از همرزمان ما به شهادت رسیدند و صدام به شکرانه این فتح الفتوح به زیارت کعبه رفت و دشمن تصور کرد که این هجوم سرنوشت ساز در کربلای 4 ،خاموش شد و در این شرایط بود که در عملیات های کربلای 5 و 6 پیروزی های خوبی نصیب رزمندگان شد.

عراقی ها با یک سوزن و آمپول، تزریقات چند نفر را انجام می دادند/ زخم اکثر افراد بعد از عفونت به کرم تبدیل شده بود

بعد از این عملیات، این سوال را مطرح کردند که چرا باید عملیات انجام می شد، با فضای تبلیغاتی که ما آن روزها داشتیم که عملیات سرنوشت ساز است و شرایط جنگ عوض می شود، دشمن منتظر این اتفاق بود. صدام اعلام  کرد که از این به بعد اسم اسیری را اعلام نمی کنیم و افراد به صورت مفقود نگهداری می شدند و به همین دلیل رسیدگی به آن ها در شرایط بدی بود. ما بعد از گذشت چند روز از اسارت، به بیمارستان منتقل شدیم، در آنجا بسیار بد برخورد می کردند و کادر بیمارستان دستور داشتند که با زخمی ها برخورد مناسبی نداشته باشند، عراقی ها با یک سوزن و آمپول، تزریقات چند نفر را انجام می دادند، در سلول های الرشید زخم ها عفونت کرده و  فضا بوی تعفن گرفته بود، زخم اکثر افراد بعد از عفونت به کرم تبدیل شده بود و شرایط نامناسبی بود.

آنکه در مقابل ما ایستاده بود رژیم عراق بود و نه مردم عراق. مردم عراق، مردمی شیعه و نجیب هستند و کسی که دشمن ما و مردم عراق و مهره استکبار جهانی بود رژیم بعث بود و در حال حاضر هم شاخه نظامی داعش را مدیریت می کند.

در نبرد بین روزهای سخت و انسان های سخت، انسان های سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت

آزادگان روزهای سخت را به هر شکل گذرانند و در نبرد بین روزهای سخت و انسان های سخت، انسان های سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت. روزهای سخت تمام شد و بعد از هشت سال جنگ، مبارزه و شهادت و اسارت و جانبازی یک سانت از کشور در اختیار دشمن قرار نگرفت. در حالی که یک طرف تمام دنیا ایستاده و در طرف دیگر فقط جمهوری اسلامی بود و این از افتخارات نظام اسلامی است.

دشمن بعد از سال ها جنگ، تحریم و محاصره اقتصادی به این نتیجه رسید که باید با ایران گفتگو و مذاکره کند. در روزنامه ای عراقی که به اسرا می دادند به نقل از برژینسکی، مشاور اسبق وزارت امور خارجه آمریکا نوشته بود که با ایرانی ها نباید جنگ کنیم بلکه باید تغییر فکر و فضای فرهنگی آن ها را دنبال کنیم و با ایرانی ها از راه گفتگو مسائل را حل کنیم. او گفته بود که ایرانی ها کشته های خود در جنگ را کشته نمی دانند بلکه به واژه شهادت اعتقاد دارند و آن را زندگی در دنیای دیگر عنوان می کنند ولی سربازان ما کشته شدن را مرگ و نیستی تلقی می کنند و این فرهنگ باید در ایران تغییر کند و اگر توانستیم این کار را انجام دهیم، می توانیم با ایران مقابله کنیم. آن ها در طول جنگ تحمیلی متوجه شده اند که با مردم ایران با زبان تهدید و زور نباید مقابله کرد.

پنج نفر از بچه های گردان حضرت زینب(س) روی مین ها خوابیدند/ فرمانده می گفت پایتان را روی غواصان شهید نگذارید

محمود شعبانی، رزمنده گردان المهدی(عج) لشکر 10 سیدالشهدا(ع) با بیان خاطره خود از نجات اسرای ایرانی از تیرباران توسط یک نظامی عراقی، گفت:  قرار بود لشکر ما هم در اروند عملیات کند که عملیات کربلای 4  لو رفت، آن ایام ما جلیقه هم پوشیده و آماده بودیم که فهمیدیم عملیات لو رفته و به ما دستور برگشت دادند، رزمندگانی که در این عملیات به شهادت رسیدند خیلی بیشتر از 175 غواص هستند. عراق پیش بینی عملیات دیگری به زودی بعد از عملیات کربلای 4 را نمی کرد، دو هفته بعد در 19 دی 1365 عملیات کربلای 5 شروع شد و ما در این عملیات خط شکن بودیم و در زدن به خط با محوری که مین گذاری شده و آب به آن انداخته شده بود و ما اطلاعی از آن نداشتیم، مواجه شدیم، پنج نفر از بچه های گردان حضرت زینب(س) روی مین ها خوابیدند و فرمانده مان به ما  گفت که پای تان را روی غواص های شهید نگذارید و آن را زیر پا و پهلوی آن ها گذاشته و از روی میدان مین رد شوید. 55 هزار نفر از عراقی ها در این عملیات کشته شدند.

گروهبان عراقی ناجی اسرای ایرانی شد/ خمپاره ما را از اعدام نجات داد!

اسارت ما در مرحله سوم کربلای 5 بود، قرار بود خط را بشکنیم و جاده را به سمت ساختمان پتروشیمی بصره تامین کنیم و گردان زهیر خط را تحویل بگیرد که این اتفاق نیفتاد و ما محاصره شدیم و در این منطقه خمپاره های عراق و ایران بر سرمان می ریخت. سه روز با آب و خرما تغذیه می کردیم و عراقی ها از وجود ما اطلاعی نداشتند و فکر می کردند که همه شهید شده ایم. در آن موقعیت یک گروهبان عراقی خود را تسلیم ما کرد که جالب است بگویم همین شخص بعدها ناجی ما شد، عراقی ها متوجه حضور ما شدند و بعد از درگیری مجبور شدیم که اسیر دشمن شویم و هنگامی که دست های ما بسته بود، چشم ما را هم بستند تا تیر بارانمان کنند که خمپاره ای در اطراف ما خورد و چند نفر مجروح شدند و لحظه ای بعد همین عراقی که اسیر ما بود و آزادش کرده بودیم، فریاد زنان به سمت ما دوید و با عراقی ها صحبت کرد و مانع اعدام ما شد، چهار سال در اسارت بودیم و در آنجا بچه ها خیلی با هم صمیمی بودند و چیزی را از هم دریغ نمی کردند و مثل پدر برای هم بودند.

ارتش عراق در کربلای 5 متلاشی شد/ ساعت 5 و 17 دقیقه اسیر شدم

در بخش دیگری از این نشست، مهرداد احمدی، رزمنده گردان المهدی(عج)، لشکر 10 سیدالشهدا(ع)، گفت: بعد از عملیات کربلای 4 عراقی ها خیلی رجز خواندند و وضعیت عملیات کربلای 5 خاص بود. وقتی ما سپاهیان محمد(ص) را در استادیوم جمع کردیم و در تلویزیون نشان داده و به جبهه ها اعزام کردیم، آن ها تبلیغ کردند که ما کل سپاه محمد(ص) را از بین بردیم و در رادیوشان می گفتند که ما 90 هزار نفر را کشتیم که خطیب نماز جمعه در جواب آن ها گفت که در آن منطقه 90 هزار نفر جا نمی شوند که بخواهیم آن ها را وارد جنگ کنیم. عراقی ها اسم عملیات کربلای 4 را حصاد الاکبر گذاشتند و فرماندهان سپاه به این نتیجه رسیدند که بعد از این عملیات، عملیاتی را به سرعت طراحی و اجرا کنند و به نوعی ارتش عراق در کربلای 5 متلاشی شد و تجهیزات خود را در منطقه کوچکی متراکم کرد و زمین گیر شد.

در این عملیات ما به جزیره شلحه وارد شدیم و شرایط به صورتی اتفاق افتاد که  قیچی شدیم و تصمیم گرفتیم که به خط بزنیم و بتوانیم به عقب برویم که چند نفر بیشتر موفق نشدند، فکر می کردیم دوستان دیگر ما برگشته اند در حالی که  آن ها اسیر شده بودند و هشت نفر باقی مانده همه زخمی بودیم و مهماتی نداشتیم، راه دیگری باقی نمانده بود که تصمیم گرفتیم اسیر شویم، وقتی آخرین لحظه به ساعتم نگاه کردم 5 و 10 دقیقه بعد از ظهر بود. من در آن ایام 16 سال داشتم و آن ها تصمیم گرفتند که ما را اعدام نکنند و بعد هم  به بصره منتقل شدیم و در آنجا یک شب باز جویی و بعد هم ما را به الرشید و استخبارات بردند.

انتظار نداشتیم که آن ها با دسته گل از ما استقبال کنند چون دشمن ما بودند و با هم در جنگ بودیم و از لحاظ اعتقادی با هم خیلی فاصله داشتیم. آن ها آمده بودند جلوی ما را که مجوس می نامیدند بگیرند و ما هم آماده بودیم تا از کشورمان دفاع کنیم. نمی توانیم بگوییم که چرا با ما این طور برخورد کردند، چون که نظام سلطه این ها را مامور کرده بود که جلوی رد شدن انقلاب را از دروازه شرقی شان بگیرند و انقلاب ایران وارد مرزهایشان نشود ولی از این غافل بودند که این انقلاب به جای مرز قرار بود از نقاط دیگری عبور کند.

در این چهار سال از حضور دوستان استفاده کردم و اگر انسان بخواهد خاطرات خود را بنویسد، کتاب قطوری می شود. بنده بعضی از خاطراتم را نوشته ام و تا در محیط قرار نگیرید، نمی توانید آن شرایط را درک کنید، درک این که بگوییم کف پای آقای حسن طاهری را با اتو سوزاندند، برای کسی که در آنجا نبوده، خیلی سخت است و این دفتر در ذهنآزادگان باز است و این خاطرات را مرور می کنند.

قاسم زرین فر که در ایام دفاع مقدس رزمنده گردان شهادت لشکر حضرت رسول(ص) بود، گفت: 25 دی 1365 برای ادامه عملیات کربلای 5 اعزام شدیم تا به عنوان نیروی پدافندی به خط شلمچه برویم و خط را از نیروهای خط شکن تحویل بگیریم، به سختی از سه راه شهادت عبور کردیم و عراق پاتک سختی کرده بود، من و دیگر دوستان مجروح شدیم ودر کانالی حضور داشتیم که شب شد و عراقی ها به داخل کانال ها می آمدند و مجروحین را تیر خلاص می زدند، وقتی به ما رسیدند به بعضی ها تیر زدند و ما هم که سالم تر از دیگران بودیم از کشتن ما صرف نظر کردند. چند مرتبه تصمیم به کشتن ما گرفتند که نیروهای خودشان مانع از این کار شدند و با این که زیاد به نگهداری ما تمایل نداشتند ما را به بصره برده و بعد هم به بغداد و اردوگاه منتقل کردند.

جمعیتی قریب به دو میلیون نفر توسط دستگاه امنیتی عراق سربه نیست شدند

حجت الاسلام و المسلمین باطنی در بخش پایانی این نشست به بیان نکاتی پیرامون عملیات کربلای 4 و وضعیت آزادگان کشور پرداخت و گفت: وقتی صحبت از عراقی ها می کنیم، منظور ما مردم عراق نیست بلکه منظور ما نظام عراق و حزب بعث است. مردم عراق در جغرافیایی به وسعت عراق، زندانی نظام صدام و حزب بعث بودند. وقتی حزب بعث ساقط شد فجایع و جنایاتی که در حق مردم کرده بود مشخص شد که یکی از آن ها این بود که جمعیتی قریب به دو میلیون نفر توسط دستگاه امنیتی عراق سربه نیست شده بودند و این نشان می دهد که مردم عراق اسیر صدام بودند. وقتی ما از کارهای عراقی ها در اردوگاه صحبت می کنیم، منظور ما مردم عراق نیستند. ما در دوران دفاع مقدس و امروز، دشمن را دست کم نگرفته و نباید بگیریم. این طور نبود که نیروهای عراقی از آموزش های پایین، تجهیزات ضعیف و انگیزه هایی ضعیف تر برخوردار باشند و آن ها از نیروهایی استفاده می کردند که آموزش های کافی دیده و مرد جنگ بودند، این طور نیست که بگوییم آن ها به محض ورود ما تسلیم می شدند، بلکه تا آخرین توان مبارزه می  کردند و بر اساس نگاهی در خطوط مقدم ایستاده بودند.

باید عملیات کربلای 4 از ابتدای آن روایت شود/ غواصان در آب های خلیج فارس آموزش دیده بودند

عملیات کربلای 4 متاسفانه برای ما از آخر روایت شده است، روایت عملیات کربلای 4 از نقطه ای شروع شد که اجساد مطهر شهدای غواص و خط شکن در جریان تفحص کشف شد، در حالی که باید عملیات کربلای 4 را از ابتدای آن روایت کنیم؛ باید روایت کربلای 4 را از آموزش های سخت غواصی در خلیج فارس، آموزش های فشرده در جریان های مختلف آب، آموزش های انجام شده در اروند و شبیه سازی عملیات در نقاطی مثل سد دز، شروع کنیم. غواص ها در نهرهای منتهی به اروند، شب بعد از نماز مغرب و عشا وارد شدند و بافین زدن و با اشنوگر تنفس کردن در زیر آب، همراه با استتار کامل و حمل تجهیزات کامل عملیات کردند. سرعت اروند از 80 تا 120 کیلومتر نوسان پیدا می کند و آب مواج و متلاطم دارد که وقتی جزر و مد می شود وضعیت را دگرگون می کند، هواپیماهای عراقی از مغرب بی وقفه منور می ریختند و شب منطقه مثل روز روشن شده بود، بچه ها در اوج آمادگی عراقی ها خطوط آن ها را شکستند و حد فاصل جزیره مینو تا شلمچه منطقه عملیاتی  کربلای 4 بود، عراقی ها در این منطقه استحکامات زیادی از قبیل سیم خاردارهای حلقوی، موانع خورشیدی و تله های انفجاری ایجاد کرده بودند ولی در طول محدوده عملیاتی همه خطوط عراقی ها شکسته شد.

بیش از نیمی از غواصان عملیات کربلای 4 زنده هستند

اینکه بعضی تصور می کنند که وقتی غواص ها از آب بالا آمدند، عراقی ها آن ها را اسیر کردند، جفای به رزمندگان کربلای 4 است. سیاست کلی عراقی ها در کربلای 4 گرفتن اسیر بود و تلفات آن ها خیلی زیاد بود و در مجموع زیر 100 نفر توانستند از ما اسیر بگیرند. در این عملیات سه لشکر با غواص هایشان عملیات آبی خاکی انجام دادند که جمعیتی قریب به 1300 نفر غواص عمل کننده را شامل می شد که بیش از نیمی از این ها در قید حیات هستند و نیروهای غیرغواص هم عمل کردند و عملیات سختی بود که در آن به موفقیت هایی هم رسیدیم. شیرازه دفاعی عراقی ها در کربلای 4 به هم ریخت و اگر در ورودی خطوط دفاعی عراقی ها در کربلای 5 باز شد به خاطر کربلای 4 بود و از این بابت عراقی ها آسیب زیادی را متحمل شدند و به نظر می رسد که باید عملیات کربلای 4 را در مقطع خودش تحلیل کرد و آن را از ابتدا روایت کرد و فرماندهانی که از نزدیک حضور و اشراف کامل داشتند، عملیات را روایت کنند.

عراقی ها شهدای آزاده غواص را درقرارگاهی که پشت خط مقدم بود جمع کردند و آن ها را به شهادت رساندند وغواصان امروز درست در لحظه نیاز آمدند. رزمندگان، آزادگان و جانبازان هرکدام یک عنصر مقاومت هستند، ایران محور مقاومت در منطقه است و امروز به برکت این محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، یمن و نقاط مختلف دنیا در برابر زورگویی زورگویان قلدر دنیا ایستادیم. ایثارگران عناصر مقاومت در دوران دفاع مقدس هستند و می توانند عناصر مقاومت در جنگ نرم باشند. امروز در مقابل نفوذ بیگانه و تلاش رسانه ای قدرت های بزرگ باید جنگ نرم انجام شود و گردهمایی آزادگان به منظور در خط مقدم ایستادن عناصر مقاومت جنگ سخت برای دوران جنگ نرم است.

در ساختار بنیاد شهید و امور ایثارگران معاونت آزادگان ایجاد شود  

این گونه نیست که آزادگان هیچ دغدغه ای نداشته باشند و مسائل صنفی هم دارند که باید مورد توجه قرار گیرد. باید به مسئله سلامت جسمی و پالایش سلامت آزادگان توجه شود و نیاز به آزمای های کنترل جسمی دارند، چون بیماری های ناشی از اسارت به سراغ آن ها می آید. انتظار ما این بود که در دستگاه متولی آزادگان نام و نشان آزاده بماند ولی متاسفانه در طرح تجمیع سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوانی به نام آزاده وجود ندارد و بایستی که معاونتی به اسم آزادگان ایجاد شود و نام آزادگان در ساختار سازمانی بنیاد محفوظ  بماند. رهبر معظم انقلاب درباره آزادگان فرمودند "آزادگان الماس های درخشان و ذخایر انقلاب هستند"، انتظار است که به صورت سازمان یافته، سازمان متصدی امور از آزادگان استفاده کنند و از این اعلام آمادگی که در عرصه های مختلف وجود دارد، استقبال کافی صورت بگیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس