حسینیه مشرق- قیصر امینپور از خوبان پارسیگوی معاصر است که در حوزه شعر عاشورایی 5-4 شعر قابل توجه دارد و در این میان حجم شعرهایی که برای گروه سنی نوجوانان سروده توجه مخاطب را به خود جلب میکند. «ظهر روز دهم» منظومه بلند نیمایی عاشورایی است که برای این گروه سنی سروده شده اما در کتابهای دیگری که خاص نوجوانان است از جمله «به قول پرستو» و «مثل چشمه، مثل رود» نگاه عاشورایی این شاعر مورد تحسین است و یکی از این اشعار که در مجموعه «مثل چشمه، مثل رود» آمده است شعر «حضور لالهها» است؛
«باز هم اول مهر آمده بود/ و معلم آرام/ اسمها را میخواند./ اصغر پورحسین!/ پاسخ آمد: حاضر./ قاسم هاشمیان!/ پاسخ آمد: حاضر./ اکبر لیلازاد.../ پاسخش را کسی از جمع نداد./ بار دیگر هم خواند:/ اکبر لیلازاد!/ پاسخش را کسی از جمع نداد/ همه ساکت/ بودیم/ جای او اینجا بود/ اینک اما، تنها/ یک سبد لاله سرخ/ در کنار ما بود/ لحظهای بود، معلم سبد گل را دید/ شانههایش لرزید/ همه ساکت بودیم/ ناگهان در دل خود زمزمهای حس کردیم/ گل فریاد شکفت!/ همه پاسخ دادیم: حاضر، ما همه اکبر لیلازادیم»
شاعر با گزاره «باز هم اول مهر آمده بود» شعر را میآغازد و با قید «باز» در صدد است از «مهر» چند معنی به دست دهد. یکی ماه مهر- که شروع سال تحصیلی است- و دیگر مهر و محبت. با این تیزبینی واژه «معلم» نیز از 3 دریچه قابل تماشاست؛ یک؛ معلم مدرسه، دو؛ معلم که آسمان را ورق زده و نام مبارکش خمینی(ره) است و سوم؛ معلمی که چراغ هدایت است و هر دو معلمی که نامشان عنوان شد از این منبع نور مینوشند.
«باز هم اول مهر آمده بود/ و معلم آرام/ اسمها را میخواند./ اصغر پورحسین!/ پاسخ آمد: حاضر./ قاسم هاشمیان!/ پاسخ آمد: حاضر./ اکبر لیلازاد.../ پاسخش را کسی از جمع نداد./ بار دیگر هم خواند:/ اکبر لیلازاد!/ پاسخش را کسی از جمع نداد/ همه ساکت/ بودیم/ جای او اینجا بود/ اینک اما، تنها/ یک سبد لاله سرخ/ در کنار ما بود/ لحظهای بود، معلم سبد گل را دید/ شانههایش لرزید/ همه ساکت بودیم/ ناگهان در دل خود زمزمهای حس کردیم/ گل فریاد شکفت!/ همه پاسخ دادیم: حاضر، ما همه اکبر لیلازادیم»
شاعر با گزاره «باز هم اول مهر آمده بود» شعر را میآغازد و با قید «باز» در صدد است از «مهر» چند معنی به دست دهد. یکی ماه مهر- که شروع سال تحصیلی است- و دیگر مهر و محبت. با این تیزبینی واژه «معلم» نیز از 3 دریچه قابل تماشاست؛ یک؛ معلم مدرسه، دو؛ معلم که آسمان را ورق زده و نام مبارکش خمینی(ره) است و سوم؛ معلمی که چراغ هدایت است و هر دو معلمی که نامشان عنوان شد از این منبع نور مینوشند.
اصغر پورحسین هم از صنعت ادبی ایهام بهرهمند است؛ یکی علیاصغر حسین(ع) است که تیری سهشعبه کهکشان راه شیریاش را میشکافد و دیگری «علیاکبر»ی است که پا در رکاب حسین(ع) گذاشته است و با کلمه حماسی پورحسین، حماسه را به ذهن متبادر میکند. شاعر در استفاده از کلمه حماسی «پور» فضای طراوتانگیز شاهنامه فردوسی را به جان شعر نیمایی میریزد. قلمهایشان هم همینگونه است؛ یکی حضرت قاسمی که پای درس حسین زمان (امام روحالله) درس میآموزد و در صحنههای نبرد جبهههای حق علیه باطل میرزمد. «اکبر لیلازاد» هم همین طور یک، علیاکبر- اشبه الناس به پیغمبر اکرم(ص) است، دیگری علیاکبری که در کلام عاشورا به معلمی و رهبری امام خمینی(ره) حاضر است و حرف حسین زمان را سر دست گرفته است و عاشورایی میرزمد.
جالبتر از همه این است که شاعر عاشورایی عصر انقلاب اسلامی به ترتیب زمان شهادت یاران خورشید(ع) نام ایشان را میآورد و این مهم تاریخخوانی و تاریخدانی قیصر امینپور را گوشزد میکند.
با توجه به واژههایی مثل اصغر پورحسین، قاسم هاشمیان، اکبر لیلازاد، یک سبد لاله سرخ، گل فریاد، امینپور از چشمانداز حماسه به عاشورا نگاه میکند و تا حدودی از منظر عشق و عرفان به این حماسه عظیم نظر دارد البته این شاعر شهیر در آثار بزرگش بیشتر از منظر عشق نگاه میکند، چنانکه در مثنوی معروف «نینامه» خویش اینگونه میسراید:
ز دست عشق در عالم هیاهوست تمام فتنهها زیر سر اوست
و تعریف عشق در بیت ماقبل راجع به مقوله پرطراوت عاشوراست. عاشورایی که در جایی خواندهام در مهرماه اتفاق افتاده است و با این صحبتها اگر دوباره شعر «حضور لالهها» را بخوانیم باید جور دیگری خواند.
«باز هم اول مهر آمده بود...»
و اگر با شعرهایی از این دست که اگر از مطالعه تاریخ، شهادت، پیام، حب و حماسه حسینی سرشار است، عاشورا را برای نوجوانان ترسیم کنیم زیبا نیست؟
و عاشورا پر از زیبایی است؛ زیبایی و زیبایی و زیبایی.
منبع: وطن امروز