عوامل بسیاری در تولید و عرضه یک کتاب نقش ایفا میکنند. از مولف و مترجم که تولیدکنندگان کتاب هستند گرفته تا ناشر که کتاب را چاپ میکند، پخشکننده که کتاب را توزیع میکند و کتابفروشی که کتاب را عرضه میکند. در این میان مولف و مترجم کم نداریم. آمار منتشره از سوی خانه کتاب هم نشان میدهد تعداد قابل توجه بیش از 60 هزار نسخه کتاب در طول سال منتشر میشود. پس چرا شمارگان کتاب کم است و چرا رغبت به خواندن کتاب رو به روز کمتر میشود؟ جدای از مسائلی مثل افزایش هزینههای اقتصادی خانوادهها و نیز فراگیر شدن فضاهای مجازی، علت را میتوان در نظام سنتی پخش کتاب و نیز مشکلات کتابفروشیهای کاوید.
پخش کتاب سنتی است
کامیار علینقی مدیر فروش مرکز پخش آبان با پذیرش این نکته که سیستم پخش کتاب در کشور سنتی است، به جامجم میگوید: کلا تولید کتاب در کشور سنتی است، بالطبع پخش کتاب هم سنتی است. منتها در این سه سال اخیر سیستم پخش خیلی بهروز شده و حتی پخشکنندگان از طریق فضاهای مجازی سفارش میگیرند. از طرفی رسانهها هم با معرفی کتاب نقش بسزایی در پخش آن دارند.
او با بیان اینکه کتابهای با قیمت نازل اصلا برای پخشکننده نمیصرفد که بخواهد برای آنها فایل حسابداری مجزا باز کرد، میگوید: مشکل پخشکنندهها همکاری با ناشران نیست، بلکه مشکل با ناشر مولفهاست. ناشر- مولف کلی برای چاپ کتابش هزینه کرده، ولی بازار ندارد. در بیشتر این کتابها گرافیک، کیفیت چاپ، محتوا و طراحی جلد رعایت نشده است. ما به ناشر مولفها میگوییم یک سال دیرتر کتابشان چاپ شود اما ناشر آن را چاپ کند.
25 تا 30 درصد کتابفروش از پخش تخفیف میگیرد. 40 درصد هم ما از ناشر کتاب را خریداری میکنیم. 10 درصد سود ما. 40 درصد پشت جلد میرود برای پخش و کتابفروش.
گفته میشود که پخشکنندهها سهم بیشتری از یک کتاب میبرند تا پدیدآورنده آن کتاب. مدیر فروش مرکز پخش آبان در این زمینه بیان میکند: قاعده این است مولف 10 درصد میبرد. با این رقم در شرایط نشر امروز هیچوقت یک مولف نمیتواند به نویسندگی به چشم شغل نگاه کند. فرض کنید یک نویسنده برای نوشتن کتابش 3 سال زحمت میکشد و قیمت کتابش فرضا 40 هزار تومان میشود و در 2 هزار نسخه منتشر میگردد. او هرگز نمیتواند زندگیاش را با این رقمها و فروش حاصل از کتابش بگرداند. بنابراین من قبول دارم مولف به حقش نمیرسد.
عدم حمایت کتابفروشیها از مولفان جوان
محمد گنابادی مدیر اجرایی نشر نیماژ نیز به خبرنگار ما میگوید: مهمترین مشکل، مشکل اعتبار است. کتابفروشی با توجه به اتفاقی که در حوزه نشر افتاده، هیچ اعتمادی به شرایط اقتصادی ندارد و ترجیح میدهد روی نامهای شناخته شده کار کند. بنابراین از نظر کتابفروشی باید مولف شامل نویسنده، شاعر و مترجم، شناخته شده باشد. او ادامه میدهد: مولفان جوان برای کتابفروشیها ریسک هستند. در نظر بگیرید کتاب یک نویسنده یا شاعر جوان از نظر کارشناسان نشر مورد تائید قرار گرفته و آنها اتفاق نظر دارند که این جوان حرف تازهای برای گفتن دارد و کتابش یک جریان راه میاندازد. اما کتابفروشیها از این جوان حمایت لازم را برای عرضه کتابش انجام نمیدهند.
مدیر اجرایی نشر نیماژ میافزاید: نگاه سنتی از کتابفروشی شروع میشود. کتابفروش میگوید چرا بیایم خودم را زحمت بدهم و تازه بخواهم یک نویسنده جوان را معرفی کنم و او را تبلیغ کنم؟
حال ممکن است این سوال مطرح شود که اصلا مگر پخشکننده همه کتابهای منتشره را برای کتابفروشی نمیبرد ؟ گنابادی در پاسخ به این سوال توضیح میدهد: بعد از تولید کتاب در موسسات انتشاراتی، ناشر از هر کتاب تعداد نسخه مشخصی تحویل پخشکنندهها میدهد. مثلا 100 جلد از هر کتاب را تحویل پخش میکند. پخشکننده میرود این کتابها را بازاریابی میکند که در تهران این روند به صورت حضوری و در مورد کتابفروشیهای شهرستانها این بازاریابی به طور تلفنی انجام میشود. پخش کننده در فرآیند بازاریابی به کتابفروش میگوید فلان کتابها از فلان نویسندهها منتشر شده است. کتابفروشی ممکن است از هر چندتا مولف، فقط برخی را بشناسد و فقط آنها را میخواهد. کتابفروشی مولفی را که شناخته شده نباشد، نمیخواهد. در واقع پخشکننده همه کتابها را در کتابفروشی نمیگذارد، بلکه کتاب را پیشنهاد میدهد و کتابفروش انتخاب میکند.
حالا این سوال پیش میآید که پس کتاب نویسندگان و شاعران جوان کجا عرضه میشود؟ به گفته مدیر اجرایی نشر نیماژ به علت فقدان استقبال کتابفروشیها از مولفان جوان، ناشران برای تبلیغ این کتابها سراغ فضاهای مجازی میرون تا مستقیما مردم را آگاه کنند. حالا فرضا که مردم هم آگاه شدند، کجا باید کتاب را تهیه کنند وقتی کتابی در کتابفروشیها نیست؟ گنابادی چنین توضیح میدهد: وقتی مردم برای یک کتاب چند بار به کتابفروشی مراجعه کنند، کتابفروش مجاب میشود آن کتاب را بیاورد.
کمبود کتابفروشی
نادر قدیانی مدیر نشر قدیانی و از ناشران پیشکسوت نیز همیشه در اظهارنظرهای مختلف، پاشنه آشیل نشر کشور را نبود ویترین کتاب عنوان کرده است. او به جامجم میگوید: یکی از مشکلات کتاب و کتابخوانی در کشور در عدم برنامهریزیهای دراز مدتی است که قبلا انجام نشده است. در برنامه پنجم توسعه چیزی به آن معنا درباره کتاب نمیبینیم. لذا امیدواریم برنامههای مرتبط با کتاب و کتابخوانی در برنامه ششم توسعه شفافتر دیده شود.
او اظهار میکند: ما در کشوری که 80 میلیون جمعیت داریم نزدیک به 20 میلیون جوان دانشجو و دانشآموز داریم که اتفاقا همه آنها اهل مطالعه هستند. باید به این قشر سرویس دهیم. همه ناشران، نویسندگان، دست اندرکاران و برنامهریزان باید برای این قشر برنامهریزی کنند.
قدیانی اضافه میکند: ژاپن 800 ناشر دارد، اما 3000 فروشگاه کتاب دارد. این درحالی است که ما بیش از 10 هزار ناشر داریم اما شاید فروشگاههای کتاب بزرگ ما (در حد فروشگاههای شهر کتاب) به 30 عدد هم نرسد. این پیشکسوت حوزه نشر مراکز پخش را واسطه بین تولید کننده (ناشر) و عرضهکننده (کتابفروشی) عنوان میکند و میگوید: چرا نظام توزیع برای کالاهای دارویی و غذایی مشکلی ندارد ولی برای کتاب معیوب است؟ بارها در همین خیابانها وانتهای حمل مواد خوراکی را دیدهایم که دوبله توقف کردند و کالای خود را توزیع میکنند. اما مرکز پخش کتاب به صورت استاندارد نداریم. چرا؟ چون همچنان سنتی است. از طرفی مراکز پخش باید به کجا مراجعه کنند؟ وقتی کتابفروشی نیست به کجا کتاب بدهند؟ اصلا کتابفروشی وجود ندارد که پخش بخواهد کتاب توزیع کند.
سهم هر یک از حلقههای زنجیره تولید و عرضه کتاب
معمولا کتابی که چاپ میشود با ضریب حدود 3 برابر هزینههای اولیه قیمت پشت جلد میخورد. مثلا اگر قیمت کتاب 3000 تومان باشد، 10 هزار تومان قیمت پشت جلد میخورد. از این بین 10 درصد نرخ پشت جلد به مولف میرسد و در واقع کتاب با قیمت اولیه و هزینه مولف 4000 تومان برای ناشر آب میخورد. خود ناشر هم حدودا 15 تا 20 درصد سهم دارد که درنتیجه قیمت به 5500 تا 6 هزار تومان میرسد. 10 درصد هم سهم تقریبی پخشکننده است. در نهایت کتاب با حدود قیمت 7 هزار تومان به کتابفروش میرسد. حال اگر کتابفروش کتاب مورد نظر را با تخفیف به مصرفکننده میدهد، این تخفیف را از همین محل 30 درصد سودش میدهد.