به گزارش مشرق، همین اول کار باید تکلیف را روشن کرد؛ اگر این رفتارهایی که در قطعه نامآوران بهشتزهرای تهران آزارتان نداده سخت است بخواهید خواننده این مطلب باشید. چقدر زشت و زننده است که در روزگاری زندگی میکنیم که حتی دیگر اموات و قبور آنها هم احترامی ندارند. چقدر راحت به سنگ قبر افرادی هتک حرمت میکنیم که دستشان از دار دنیا کوتاه است. این ما هستیم؛ محصول زندگی در کنار زامبیهای رها شده در ورزش و به خصوص در فوتبال که حماسهسازی کار ماست؛ خواه این حماسه مثبت باشد خواه منفی. مهم نیست. مهم این است که باید هر جایی ردی از خود به جای بگذاریم و چه بهتر که این رد منفی باشد چون به هر حال چربش آن به رد مثبت بیشتر است.
بیایید برگردیم به سالهای قبل؛ سالهایی که هنوز احترام و ارزش برای ما ایرانیها حرمت داشت؛ اهمیت داشت. حالا هم اما بوی تعفن و لجامگسیختگی حاکم بر فضای مجازی به دنیای واقعی هم کشیده شده و مایی که روزگاری سرخوش از حمله به صفحات مجازی داور، مربی، بازیکن و ... خارجیها تنها واکنشمان خنده و ساختن جوک بود حالا مرثیهخوان رفتارهایی باشیم که در حیطه مغز انسانیت نمیگنجد. در این سالها چه بر فرهنگ ما گذشته که اینچنین بیپروا به مرده و زنده رحم نمیکنیم و برای خالی کردن خودمان از عقدههای سرشار دست به هر کاری میزنیم ولو اینکه این کار هتک حرمت به قبر بزرگانی باشد که روزگاری برای موفقیت و سربلندی نام ایران عرقها ریخته و ضربهها خوردهاند. اینجاست که باید به سر و صدای ذهنمان یک «هیس» نشان دهیم و شانههای مردانه جوانمردی و فتوت را که کمتر ردی از آن پیدا میشود، ببوسیم. ما، این جاهل مآبان علاقمند به ورزش از شعار ورزش چه یاد گرفتهایم؟
چیزهایی در ذهنمان تکان میخورد تا برسند به سر انگشتان برای آزاد شدن. حالا خدا میداند که قرار است این انگشتان چه کاری انجام دهند. این روزها اما این انگشتان کارهای زیادی میکنند؛ از تایپ انواع و اقسام فحشها و ناسزاها در فضای مجازی تا هتک حرمت به نامدارانی که بعد از سالها فعالیت گوشه دنجی در بهشتزهرا برای خود پیدا کردند تا استراحت کنند. فحاشی و توهین کردن شاید آخرین راه باشد اما قطعا بهترین راه نیست چه اینکه این هتک حرمت به قبر مرحوم ناصر حجازی باشد، همایون بهزادی باشد، بیوک جدیکار باشد و یا غلامحسین مظلومی. یا حتی نویسندهای که رکیکترین فحاشیها روی کاغذ نوشته شده و روی قبر او چسبانده شده باشد.
باید به یاد بیاوریم که قرار نیست همه ما آخرین راه را امتحان کنیم و نشان دهیم سر کسی را بریدهایم. به خدا قسم کینه هیچ موقع حال دنیا را بهتر نکرده است. البته هیچ توهین و فحاشی هم نتوانسته جای بیعدالتیها را در دنیا پر کند. چرا ما اینقدر آدمهای فراموشکاری شدهایم که این مسائل تند تند یادمان میرود؟ هرچند که شاید باید به این موضوع توجه داشت که انجام اینگونه کارها در ید و توانایی بیماری جز یک بیمار شیزوفرنی نیست. مگر داریم که یک انسان عاقل اینگونه لجام گسیخته و بیپروا دست به توهین و خرابکاری بزند؟
بیشک انجام چنین کاری از فضای کریخوانی قرمز و آبی به دور است چرا که در این فاجعه رخ داده هم به قبر اسطوره آبیها توهین شده و هم به مزار اسطوره قرمزها. جالب اینجاست که یک نویسنده نامدار هم مورد توهین و هتک حرمت قرار گرفته اما میبینیم که در فضای مجازی هواداران دو تیم حالا شدیدترین موضع در چند سال اخیر را علیه یکدیگر گرفتهاند. چه بهتر که به این موضوع برسیم که گذشت تنها چیزی است که در این دنیای فانی، باقی میماند.
بیایید برگردیم به سالهای قبل؛ سالهایی که هنوز احترام و ارزش برای ما ایرانیها حرمت داشت؛ اهمیت داشت. حالا هم اما بوی تعفن و لجامگسیختگی حاکم بر فضای مجازی به دنیای واقعی هم کشیده شده و مایی که روزگاری سرخوش از حمله به صفحات مجازی داور، مربی، بازیکن و ... خارجیها تنها واکنشمان خنده و ساختن جوک بود حالا مرثیهخوان رفتارهایی باشیم که در حیطه مغز انسانیت نمیگنجد. در این سالها چه بر فرهنگ ما گذشته که اینچنین بیپروا به مرده و زنده رحم نمیکنیم و برای خالی کردن خودمان از عقدههای سرشار دست به هر کاری میزنیم ولو اینکه این کار هتک حرمت به قبر بزرگانی باشد که روزگاری برای موفقیت و سربلندی نام ایران عرقها ریخته و ضربهها خوردهاند. اینجاست که باید به سر و صدای ذهنمان یک «هیس» نشان دهیم و شانههای مردانه جوانمردی و فتوت را که کمتر ردی از آن پیدا میشود، ببوسیم. ما، این جاهل مآبان علاقمند به ورزش از شعار ورزش چه یاد گرفتهایم؟
چیزهایی در ذهنمان تکان میخورد تا برسند به سر انگشتان برای آزاد شدن. حالا خدا میداند که قرار است این انگشتان چه کاری انجام دهند. این روزها اما این انگشتان کارهای زیادی میکنند؛ از تایپ انواع و اقسام فحشها و ناسزاها در فضای مجازی تا هتک حرمت به نامدارانی که بعد از سالها فعالیت گوشه دنجی در بهشتزهرا برای خود پیدا کردند تا استراحت کنند. فحاشی و توهین کردن شاید آخرین راه باشد اما قطعا بهترین راه نیست چه اینکه این هتک حرمت به قبر مرحوم ناصر حجازی باشد، همایون بهزادی باشد، بیوک جدیکار باشد و یا غلامحسین مظلومی. یا حتی نویسندهای که رکیکترین فحاشیها روی کاغذ نوشته شده و روی قبر او چسبانده شده باشد.
باید به یاد بیاوریم که قرار نیست همه ما آخرین راه را امتحان کنیم و نشان دهیم سر کسی را بریدهایم. به خدا قسم کینه هیچ موقع حال دنیا را بهتر نکرده است. البته هیچ توهین و فحاشی هم نتوانسته جای بیعدالتیها را در دنیا پر کند. چرا ما اینقدر آدمهای فراموشکاری شدهایم که این مسائل تند تند یادمان میرود؟ هرچند که شاید باید به این موضوع توجه داشت که انجام اینگونه کارها در ید و توانایی بیماری جز یک بیمار شیزوفرنی نیست. مگر داریم که یک انسان عاقل اینگونه لجام گسیخته و بیپروا دست به توهین و خرابکاری بزند؟
بیشک انجام چنین کاری از فضای کریخوانی قرمز و آبی به دور است چرا که در این فاجعه رخ داده هم به قبر اسطوره آبیها توهین شده و هم به مزار اسطوره قرمزها. جالب اینجاست که یک نویسنده نامدار هم مورد توهین و هتک حرمت قرار گرفته اما میبینیم که در فضای مجازی هواداران دو تیم حالا شدیدترین موضع در چند سال اخیر را علیه یکدیگر گرفتهاند. چه بهتر که به این موضوع برسیم که گذشت تنها چیزی است که در این دنیای فانی، باقی میماند.