قصه «جیمز فولی» و تکرار 11 سپتامبر
19 آگوست 2014، انتشار تصاویر سر بریدن «جیمز فولی» خبرنگار آمریکایی به دست تروریستهای داعشی موجب شد تا واشینگتن رسماً خود را مستحق دخالت در جنگ سوریه به هر شکل مطلوب خودش معرفی کند. فولی اولین شهروند آمریکایی بود که به دست تروریستها در سوریه کشته میشد و خبر کشته شدنش باید به دراماتیکترین شکل ممکن به تمام دنیا مخابره میشد.
همین بود که طولی نکشید افشا شود بر خلاف ادعای شورای امنیت ملی آمریکا که فیلم منتشرشده در اینترنت را «واقعی» دانسته بود[2]، این فیلم در یک استودیو و به طور حرفهای گرفته شده و با اهداف خاص در اینترنت منتشر شده است[3]. فیلم «پیامی به آمریکا» به وضوح دارای نشانههای یک عملیات روانی بود.
عملیات سر بریدن «جیمز فولی» یک پیام کاملاً خاص داشت که توسط یک تروریست در خود فیلم قرائت میشد: این قتل برای نشان دادن اعتراض به عملیات نظامی و بمباران آمریکا در عراق انجام میشود. این پیام به سرعت و از طریق دهها رسانه تحت امر آمریکا به تمام دنیا مخابره شد. اما آیا این پیام اولین و آخرین باری بود که به گوش مردم دنیا میرسید؟
«تروریست»های بیشماری تا کنون دست به «اقدامات تروریستی» به خصوص علیه اهداف آمریکایی زدهاند تا به دنیا نشان دهند که آمریکا فرشته است و به خاطر فرشته بودنش هدف اقدامات تروریستهایی قرار میگیرد که شیطانصفت هستند. اگر یادتان باشد، همین چند ماه پیش وقتی «عمر متین» مرگبارترین حادثه تیراندازی تاریخ آمریکا را رقم زد، با مقامات اضطراری آمریکا تماس گرفت و گفت[4] یادتان باشد؛ نکند کار من را اشتباه تفسیر کنید؛ دلیل این کار من «بمباران آمریکا» در سوریه و عراق است.
روش اوبامایی برای توجیه جنگ و غارتگری
مسلماً بزرگترین عملیات تاریخ آمریکا برای توجیه یک جنگ خارجی (یا به عبارت دقیقتر چندین جنگ خارجی) همان 11 سپتامبر بود، اما به نظر میرسد روش دولت اوباما برای ورود به سوریه اندکی با روش بوش برای حمله به افغانستان و عراق، متفاوت است. اوباما ترجیح میدهد از حادثههای کوچکتر، اما به همان اندازه «احساساتی» استفاده کند. چنانکه کمتر از یک ماه بعد از فولی، فیلم دیگری منتشر شد که نشان میدهد داعش یک خبرنگار دیگر آمریکایی به نام «استیون جوئل سوتلوف» را نیز ظاهراً سر بریده است[5].
اینکه به طور خاص فیلمهای بریدن سر این دو خبرنگار آمریکایی، واقعی بوده یا نه، موضوع این گزارش نیست. آنچه در اینجا باید مورد تأکید قرار بگیرد این است: همانطور که 11 سپتامبر یک عملیات پرچم دروغین برای توجیه لشکرکشی گسترده به خاورمیانه بود، بسیاری از این فیلمها هم میتواند ترفندی برای آمادهسازی افکار عمومی آمریکا برای آغاز عملیاتی به خطرناکی جنگهای افغانستان و عراق، اینبار در سوریه باشد.
واقعیتی که این گزارش تلاش میکند ثابت کند این است که آمریکاییها از هیچ اقدامی برای پیشبرد منافع استکباری خود ابایی ندارند؛ خواه کشتن سه هزار آمریکایی در خاک این کشور، خواه به راه انداختن کمپینی چند صد میلیون دلاری برای فریب مردم جهان. هدف از همه این عملیاتها یکی است: قربانی نشان دادن آمریکا و توجیه اقدامات این کشور در سراسر دنیا به بهانههایی مانند جنگ علیه تروریسم.
دست آمریکاییها به دامن بزرگترین شرکت روابط عمومی انگلیس
«بل پاتینجر پرایوت[6]» بزرگترین شرکت بینالمللی روابط عمومی و بازاریابی در انگلیس است. این شرکت سفارش دریافت کرده بود تا یک سری ویدیوهای کوتاه تلویزیونی به سبک شبکههای خبری عربی و ویدیوهای تولیدی معارضان در سوریه تولید کند. قرار بود از این ویدیوها برای ردیابی افرادی استفاده شود که آنها را تماشا میکردند. کارمندان «بل پاتینجر» در کنار افسران نظامی عالیرتبه آمریکایی در مقر خود واقع در «کمپ ویکتوری» در بغداد مشغول انجام این عملیات بودند.
«تیموتی بل» رئیس سابق «بل پاتینجر» تأیید میکند که سازمانش در قالب یک عملیات «مخفیانه» نظامی و «تحت توافقات مختلف محرمانه» کار کرده است. شرکت «بل پاتینجر» موظف بود تا درباره عملیاتهایش در عراق به پنتاگون، سیا و شورای امنیت ملی آمریکا گزارش دهد.
«بل» و کمپانیاش به هیچ عنوان در انگلیس و بلکه در دنیا بینام و نشان نبودند. وی یکی از موفقترین مدیران روابط عمومی در انگلیس بود، تا جایی که او را عامل ارائه تصویر پولادین از «مارگارت تاچر» (نخستوزیر سابق انگلیس) و کمک به حزب محافظهکار برای پیروزی در سه دوره انتخابات در این کشور دانستهاند. همانطور که گفته شد، شرکت «بل پاتینجر» ابعاد بینالمللی هم دارد و این ابعاد شامل حمایت از چندین حکومت استبدادی و سرکوبگر از جمله در خاورمیانه میشود.
آنچه درباره همکاری «بل پاتینجر» با ارتش آمریکا در عراق تا اینجا گفته شد و جزئیاتی که در ادامه میآید، از اسناد قراردادهای ارتش آمریکا، مدارک مربوط به خریدها و گزارشهای دفتر نظارت وزارت دفاع این کشور و همینطور پروندهها و گزارشهای تخصصی شرکت «بل پاتینجر» درباره پروپاگاندای نظامی جمعآوری شده است.
همچنین در اینباره با چندین نفر از مقامات سابق و پیمانکاران دیگری نیز مصاحبه شده که در عملیاتهای اطلاعاتی در عراق دست داشتهاند. همه این اسناد نشان میدهند «بل پاتینجر» ویدیوهایی برای پنتاگون میساخته که قطعاً خارج از حوزه عادی ارتباطات و روابط عمومی تعریف میشدهاند.
سفید، خاکستری، سیاه؛ از راست تا دروغ
«مارتین ولز» تدوینگر سابق شرکت «بل پاتینجر» در مورد کار برای ارتش آمریکا در عراق میگوید که عملیات این شرکت در کمپ ویکتوری «شوکهکننده» و موجب «باز شدن چشمها و تغییر زندگی»اش شده است. وی توضیح میدهد که محصولات «بل پاتینجر» باید به تأیید نهایی «دیوید پترائوس» ژنرال سابق آمریکایی و فرمانده وقت نیروهای ائتلاف در عراق میرسید. گاهی هم این ویدیوها را خود کاخ سفید تأیید میکرد.
اظهارات یکی از پیمانکاران نشان میدهد عموماً سه نوع عملیات رسانهای در عراق انجام میشده است: «سفید یعنی مشخص است این ویدیو را چه کسی ساخته است: همان کسی که نامش روی برچسب تولید نوشته شده است. خاکستری یعنی مشخص نیست چه کسی آن را ساخته است. و سیاه یعنی سازنده آن به دروغ نوشته شده است. این نوع «عملیاتهای سیاه» (مخفی) برای ردیابی اینکه کدام افراد یک ویدیوی خاص را تماشا میکنند، ابزاری بسیار عادی در صنعت [جاسوسی] بودند.»
آنچه «بل پاتینجر» در عراق انجام میداد یک عملیات گسترده رسانهای بود که به طور متوسط سالانه بیش از 100 میلیون دلار هزینه دربرداشت. برخی اسناد افشاشده از این عملیات نشان میدهد این شرکت انگلیسی در یک مقطع حدود 300 کارمند را از انگلیس و عراق در استخدام خود داشته است.
اسناد موجود، امضای قراردادهایی به ارزش دستکم 540 میلیون دلار میان پنتاگون و «بل پاتینجر» برای عملیاتهای اطلاعاتی و روانی بین ماه می سال 2007 تا ماه دسامبر سال 2011 را نشان میدهند. شنیدهها حاکی است، سال 2006 نیز قراردادی مشابه میان دو طرف با حدود همان نرخ سالیانه (120 میلیون دلار) وجود داشته است.
اخباری که آمریکا درباره القاعده میسازد
چنانکه مارتین ولز توضیح میدهد دستکم سه نوع ویدیو به سفارش آمریکاییها باید ساخته میشد. اول، تبلیغات تلویزیونیای بود که القاعده را منفی به تصویر میکشید. دوم، ویدیوهای خبریای بود که باید به گونهای ساخته میشد تا به نظر برسد توسط شبکههای تلویزیونی عربی ساخته شده است.
«بل پاتینجر» تیمهایی را میفرستاد تا از بمبگذاریهای القاعده فیلمهای ویدیویی با کیفیت پایین بگیرند؛ سپس آنها را مانند فیلمهای خبری ویرایش میکرد. این فیلمها به زبان عربی صداگذاری و سپس به شبکههای تلویزیونی سراسر منطقه فرستاده میشدند.
طبیعتاً باید مخفی میماند که مبدأ این فیلمها و گزارشهای به اصطلاح خبری، آمریکاییها هستند. با این حال، سال 2005 افشا شد که یک پیمانکار روابط عمومی به نام «لینکلن گروپ» نیز به پنتاگون کمک کرده تا مقالاتی را در روزنامههای عراقی به چاپ برساند.
سیدیهای مرموزی که در صحنه جرم آمریکاییها باقی میماند
سومین و حساسترین عملیاتی که «بل پاتینجر» باید در عراق انجام میداد، ساخت فیلمهای پروپاگاندایی بود که باید به دروغ به القاعده نسبت داده میشدند. ولز میگوید برای ساخت این ویدیوها دستورات کاملاً مشخص و دقیقی دریافت میکرده است: «باید به این سبک خاص ساخته شود و از فیلمهای القاعده هم استفاده شود. باید 10 دقیقه باشد، به این فرمت ساخته شود و به این روش هم اینکد شود.»
تفنگداران دریایی آمریکا سیدی این فیلمها را با خود سر پستهای گشتی میبردند و وقتی به جایی حمله میکردند، آنها را در آن محل رها مینمودند. به گفته ولز مثلاً «وقتی به یک خانه حمله میکردند و به دنبال چیزی، همه خانه را به هم میریختند، یک سیدی عجیب و غریب هم آنجا میانداختند.»
سیدیها به گونهای برنامهریزی شده بودند تا از برنامه «ریل پلیر» (از برنامههای محبوب که برای اجرا باید به اینترنت وصل شود) استفاده کنند؛ اما این تمام ماجرا نبود. درون سیدی کدی تعبیه شده بود که به یک حساب «گوگل آنالتیکس» وصل میشد و لیستی از آیپیهایی را به منابع آمریکایی ارسال میکرد که محتوای آن سیدی را اجرا کرده بودند. این اطلاعات تنها در اختیار دو نفر قرار میگرفت: مارتین ولز و یکی از فرماندهان نظامی آمریکایی.
ایران یکی از نقاط ردیابی
اما اهمیت این اطلاعات چه بود؟ ولز توضیح میدهد: «اگر یکی از این سیدیها وسط بغداد تماشا میشد، میفهمیدیم که یک هدف آنجا وجود دارد. اگر 48 ساعت یا یک هفته بعد، یکی از این سیدیها جای دیگری در دنیا تماشا میشد، موضوع جالبتر میشد، و این چیزی بود بیشتر به دنبالش بودیم، چون یک ردپا را به ما نشان میداد.» این سیدیها در نقاط جالبی تماشا میشدند، از جمله ایران، سوریه، و حتی خود آمریکا.
پنتاگون تأیید کرده که «بل پاتینجر» به عنوان پیمانکار در عراق برای ارتش آمریکا و در قالب «کارگروه عملیاتهای اطلاعاتی[7]» کار کرده و محصولاتی را ساخته که بخشی از آنها علناً به نیروهای ائتلاف نسبت داده شده و بخشی از آن نیز اینگونه نبوده است. البته پنتاگون تأکید دارد که همه آنچه «کارگروه عملیاتهای اطلاعاتی» منتشر کرده، «واقعیت داشته» است.
با این وجود، «کارگروه عملیاتهای اطلاعاتی» تنها عملیاتی نبود که «بل پاتینجر» در آن شرکت داشت. بخشی از عملیاتهای این شرکت انگلیسی تحت «کارگروه مشترک عملیات روانی[8]» انجام شدهاند و یک مقام وزارت دفاع آمریکا نیز بدون اشاره به جزئیات، این مسئله را تأیید کرده است.
لاشخورهای غربی سر سفرهای به نام عراق
اعطای چنین قرارداد بزرگی به یک شرکت انگلیسی، خشم بسیاری از شرکتهای ارتباطاتی آمریکایی را برانگیخته بود، چرا که این شرکتها اولاً خود را به اندازه «بل پاتینجر» توانا میدانستند و دوماً به شدت به دنبال «فرصتهای کاری» در عراق بودند.
جنگ عراق فرصتی طلایی برای بسیاری از شرکتهای فعال در عرصه ارتباطات و روابط عمومی بود. شواهد موجود نشان میدهد بین سالهای 2006 تا 2008 بیش از 40 شرکت مجزا به ازای ارائه خدمات تلویزیونی و رادیویی، تولید ویدیو، طراحی بیلبورد، تبلیغات و اجرای نظرسنجی در عراق از آمریکاییها بودجه دریافت میکردهاند. این شرکتها شامل شرکتهای آمریکایی و عراقی نیز میشده است. با این حال، به نظر میرسد بیشترین میزان بودجه را «بل پاتینجر» از آمریکاییها میگرفته است.
دلیل استفاده ارتش آمریکا از پیمانکاران اولاً این بود که تخصص لازم برای اجرای این عملیاتهای روابط عمومی در درون ارتش وجود نداشت و دوماً اینکه عملیاتهای ارتش آمریکا در عراق از نظر قانونی وضعیتی «خاکستری» و خطرناک داشتهاند.
عملیاتهای «بل پاتینجر» به نیابت از پنتاگون در عراق، سال 2011 همزمان با عقبنشینی نیروهای آمریکایی از این کشور، متوقف شد. یگانی هم که مسئولیت این عملیاتها را به عهده داشت، اکنون منحل شده است. آیا این عملیاتها نهایتاً به اهداف خود رسیدند؟ هیچکس هنوز جوابی قطعی برای این سؤال ندارد.
آنچه در این گزارش توصیف کردیم، مربوط به گذشته است، اما مهم اینجاست که از آن یک درس مهم گرفته شود: آمریکایی که برای رسیدن به اهداف خود در عراق از القاعده استفاده میکند، قطعاً میتواند در سوریه هم از داعش برای تأمین منافع خود استفاده کند. در این میان، هر کس اظهارات و تبلیغات آمریکاییها را باور کند، اشتباهی جبرانناپذیر مرتکب شده است.