به گزارش مشرق، حجت الاسلام حسن روحانی در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی ها را یکی از محورهای تبلیغاتی خود قرار داد، شعاری که با توفیق وی در انتخابات و برعهده گرفتی کرسی پاستور رنگ واقعیت به خود نگرفت که شواهد متعددی برای آن وجود دارد و در طی این مدت همواره منتقدان با ذکر مصادیق مختلفی این ادعا را که پاسپورت ایرانی عزتمندترشده است را نقض می کنند.
جواد طالبی، فعال رسانه ای و مستند ساز هم در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است، تجربه شخصی سفر اخیر خود به خارج از کشور را روایت کرده و ضمن آن به وجهی دیگر از عزت و احترام نمایندگان دولت به هموطنان شان پرداخته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
بیش از سه سال از زمانی که آقای روحانی در گفتگوهای انتخاباتی از وعده بازگرداندن جایگاه پاسپورت ایرانی در دنیا و تقویت عزت توریست های ایرانی در خارج از مرزها سخن گفت، می گذرد، طبعا ایرانیانی که در این سال ها به کشورهای مختلف سفر کرده اند یا حداقل پیگیر برخی اخبار هستند می توانند درباره این وعده انتخاباتی آقای رئیس جمهور قضاوت کنند اما من قصد دارم تنها یک تجربه شخصی را که اخیرا بدست آوردم را در این مجال مطرح کنم.
اواخر تابستان امسال به عنوان مستند ساز و فعال رسانه ای همراه یک گروه علمی، رسانه ای متشکل از مدیران و اساتید دانشگاه های تهران، دبیران خبرگزاری های رسمی کشور و اهل فرهنگ و ادب سفری مطالعاتی به چند کشور را ترتیب دادیم.
گرجستان اولین مقصدی بود که به واسطه سابقه تاریخی بین ایران و گرجستان، حضور مسلمانان و افزایش قابل توجه مسافرت های تفریحی ایرانیان به آنجا در یک سال گذشته، انتخاب شد. مقدمات بهره برداری حداکثری و هدفمند پیش از سفر انجام شده بود و با برگزاری چندین جلسه حضوری با مقامات نهادهای مختلف، متخصصین مطالعات منطقه ای و تحقیقات کتابخانه ای آمادگی مناسبی برای پیش از سفر فراهم شود ضمن اینکه از هفته ها قبل از سفر، مکاتبه و ارتباط گیری با سفارتخانه، رایزنی فرهنگی، دفتر جامعه المصطفی و سایر موسسات ایرانی حاضر در گرجستان انجام شده و ضمن تشریح اهداف و برنامه های سفر، انجام همکاری های معمول را طلب کرده بودیم.
با عنایت حق تعالی و به لطف همین برنامه ریزی های قبلی و البته همت جمع همراهان، علی رغم حضور کمتر از ۳ روزه در این کشور، ضمن بازدید از ابنیه تاریخی، موزه ها و مراکز فرهنگی و ایران شناسی، موفق به دیدار و گفتگو با شیخ الاسلام مسلمانان گرجستان، نماینده جامعه المصطفی، رئیس دفتر نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت(ع)، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، پرفسور «الکساندرچولاخادزه» ایران شناس مطرح گرجی و ... شدیم.
سفر به شهر مارنئولی بعنوان مرکز شیعیان گرجستان و حضور در چند مسجد این شهر و زیارت امام زادگان مدفون در آن، از بخش های به یادماندنی سفر بود. اما در این میان علی رغم پیگیری بسیار و چندباره تلفنی، ایمیلی و حتی حضوری جهت گرفتن وقت دیدار و گفتگو با آقای «عباس طالبی فر» سفیر کشورمان در تفلیس، متاسفانه سفیر آنقدر اشتغالات کاری زیاد داشتند که در این میان فرصت و تمایلی به دیدار با جمع اساتید و اهالی رسانه باقی نمی ماند و پس از درخواست چندین باره ما بالاخره سه ساعت مانده به پرواز بعدی ما به مقصد مسکو ایشان وقت شرفیابی دادند تا ما دیداری هرچند کوتاه با نماینده دولت ایران در گرجستان داشته باشیم.
درخواست چندباره ما مبنی برای تعجیل در برگزاری جلسه و قرار دادن آن در صبح همان روز برای اطمینان یافتن از رسیدن به موقع به پرواز موثر واقع نشد و حتی در مقابل این درخواست مان که «حاضریم بعد از نماز صبح هم جلسه را تشکیل دهیم» پاسخ شنیدیم که «در اینجا ساعت کاری از ۱۰ صبح شروع می شود و آقای سفیر پیش از آن نمی توانند جلسه بگذارند!» قطعا این دیدار در چنین شرایطی با زمان اندک تا خروج ما از گرجستان کمک شایانی به پیشبرد برنامه های پژوهشی ما نمی کرد اما از باب احترام و دیدار با مسئول ارشد ایرانی در خارج از کشور که از قضا قرار است حامی جان و مال و عزت هموطنانش در محل ماموریت باشد چند نفر به نمایندگی از گروه بجای حرکت به سمت فرودگاه و البته با استرس بسیار به سفارت خانه جمهوری اسلامی ایران در تفلیس رفتیم.
علی رغم رسیدن سر وقت، مدت زمان نسبتا طولانی در اتاقک نگهبانی منتظر ماندیم تا مقدمات دیدار آماده شود، بالاخره یک نفر از داخل سفارت خانه به استقبال آمد (گفتنی است بنای جدید سفارت ایران در گرجستان بسیار بزرگ و در مقایسه با سفارت ایران در برخی کشورها که از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به گرجستان برخوردارند، شکوهمندتر است) و ما را به طبقه دوم و محل جلسات جناب سفیر راهنمایی کرد، اتاق جلسات کنار اتاق مسئول دفتر سفیر و اتاق بعدی دفتر ایشان بود.
عقربه های ساعت نشان می داد که حدود نیم ساعت است که ما منتظر آقای سفیر هستیم اما حتی پذیرایی چای و شیرینی خوشمزه گرجی هم نتوانسته نگرانی مان بابت رسیدن به پروازی که تقریبا ۲ ساعت تا انجام آن زمان داشتیم، را فروکاهد سرانجام صبرمان به سر آمد و خارج از قاعده پروتکل های من درآوردی دیپلماتیک، سوال کردیم: «چه زمانی جناب سفیر تشریف می آورند؟»
که در میان بهت و تعجب جواب داده شد «ایشان تشریف نخواهند آورد!» دیگر جمله بعدی که برای ایشان جلسه فوری در یکی از وزارتخانه ها پیش آمده هم نتوانست چاره ساز شود و ما متعجبانه پرسیدیم پس برای چه این همه مدت ما را اینجا معطل کرده اید؟ جواب این بود: راستی قرار بود همه اعضای گروه شما بیایند.
دیگر فرصت بحث و البته حال آن هم وجود نداشت که بگوییم مگر خانه خاله است که در یک کشور غریب ۳ ساعت مانده به یک پرواز بین المللی آنهم به یک مقصد غریب دیگر! جلسه می گذارید و از اینکه همه ۲۲ نفر عضو گروه ریسک نکرده اند و به ملاقات شرفیاب نشده اند، دلخور می شوید و کلا زیر میز جلسه می زنید.
باور این که ما تنها چندساعت مانده به پرواز، مسیر خود را طولانی کرده ایم تا با ایشان دیدار کنیم اما سفیر حاضر نیست از دو اتاق آن طرف تر برای دیدن هموطنانش انرژی صرف کند، بسیار سخت بود آن لحظه حس تحقیر آمیزی داشتم، احساس کردم شخصیت و هویت ایرانی ام و شأنیتم زیر سوال رفته و این حس حقارت آمیز زمانی بیشتر می شد که من توسط فردی نادیده گرفته شده بودم که قرار بود جایگاه پاسپورت ایرانی ام را به من باز گرداند.
من و همراهانم با همین علامت سوال های جورواجور عرق ریزان و به سرعت در حالیکه از حیاط بزرگ سفارتخانه و پرچم برافراشته ایران عبور می کردیم، خود را به خیابان مقابل رساندیم تا با اولین تاکسی عبوری و با انبانی از تلخ کامی و همین میزان نگرانی و استرس راهی فرودگاه بین المللی تفلیس شویم.
جواد طالبی، فعال رسانه ای و مستند ساز هم در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است، تجربه شخصی سفر اخیر خود به خارج از کشور را روایت کرده و ضمن آن به وجهی دیگر از عزت و احترام نمایندگان دولت به هموطنان شان پرداخته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
بیش از سه سال از زمانی که آقای روحانی در گفتگوهای انتخاباتی از وعده بازگرداندن جایگاه پاسپورت ایرانی در دنیا و تقویت عزت توریست های ایرانی در خارج از مرزها سخن گفت، می گذرد، طبعا ایرانیانی که در این سال ها به کشورهای مختلف سفر کرده اند یا حداقل پیگیر برخی اخبار هستند می توانند درباره این وعده انتخاباتی آقای رئیس جمهور قضاوت کنند اما من قصد دارم تنها یک تجربه شخصی را که اخیرا بدست آوردم را در این مجال مطرح کنم.
اواخر تابستان امسال به عنوان مستند ساز و فعال رسانه ای همراه یک گروه علمی، رسانه ای متشکل از مدیران و اساتید دانشگاه های تهران، دبیران خبرگزاری های رسمی کشور و اهل فرهنگ و ادب سفری مطالعاتی به چند کشور را ترتیب دادیم.
گرجستان اولین مقصدی بود که به واسطه سابقه تاریخی بین ایران و گرجستان، حضور مسلمانان و افزایش قابل توجه مسافرت های تفریحی ایرانیان به آنجا در یک سال گذشته، انتخاب شد. مقدمات بهره برداری حداکثری و هدفمند پیش از سفر انجام شده بود و با برگزاری چندین جلسه حضوری با مقامات نهادهای مختلف، متخصصین مطالعات منطقه ای و تحقیقات کتابخانه ای آمادگی مناسبی برای پیش از سفر فراهم شود ضمن اینکه از هفته ها قبل از سفر، مکاتبه و ارتباط گیری با سفارتخانه، رایزنی فرهنگی، دفتر جامعه المصطفی و سایر موسسات ایرانی حاضر در گرجستان انجام شده و ضمن تشریح اهداف و برنامه های سفر، انجام همکاری های معمول را طلب کرده بودیم.
با عنایت حق تعالی و به لطف همین برنامه ریزی های قبلی و البته همت جمع همراهان، علی رغم حضور کمتر از ۳ روزه در این کشور، ضمن بازدید از ابنیه تاریخی، موزه ها و مراکز فرهنگی و ایران شناسی، موفق به دیدار و گفتگو با شیخ الاسلام مسلمانان گرجستان، نماینده جامعه المصطفی، رئیس دفتر نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت(ع)، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، پرفسور «الکساندرچولاخادزه» ایران شناس مطرح گرجی و ... شدیم.
سفر به شهر مارنئولی بعنوان مرکز شیعیان گرجستان و حضور در چند مسجد این شهر و زیارت امام زادگان مدفون در آن، از بخش های به یادماندنی سفر بود. اما در این میان علی رغم پیگیری بسیار و چندباره تلفنی، ایمیلی و حتی حضوری جهت گرفتن وقت دیدار و گفتگو با آقای «عباس طالبی فر» سفیر کشورمان در تفلیس، متاسفانه سفیر آنقدر اشتغالات کاری زیاد داشتند که در این میان فرصت و تمایلی به دیدار با جمع اساتید و اهالی رسانه باقی نمی ماند و پس از درخواست چندین باره ما بالاخره سه ساعت مانده به پرواز بعدی ما به مقصد مسکو ایشان وقت شرفیابی دادند تا ما دیداری هرچند کوتاه با نماینده دولت ایران در گرجستان داشته باشیم.
درخواست چندباره ما مبنی برای تعجیل در برگزاری جلسه و قرار دادن آن در صبح همان روز برای اطمینان یافتن از رسیدن به موقع به پرواز موثر واقع نشد و حتی در مقابل این درخواست مان که «حاضریم بعد از نماز صبح هم جلسه را تشکیل دهیم» پاسخ شنیدیم که «در اینجا ساعت کاری از ۱۰ صبح شروع می شود و آقای سفیر پیش از آن نمی توانند جلسه بگذارند!» قطعا این دیدار در چنین شرایطی با زمان اندک تا خروج ما از گرجستان کمک شایانی به پیشبرد برنامه های پژوهشی ما نمی کرد اما از باب احترام و دیدار با مسئول ارشد ایرانی در خارج از کشور که از قضا قرار است حامی جان و مال و عزت هموطنانش در محل ماموریت باشد چند نفر به نمایندگی از گروه بجای حرکت به سمت فرودگاه و البته با استرس بسیار به سفارت خانه جمهوری اسلامی ایران در تفلیس رفتیم.
علی رغم رسیدن سر وقت، مدت زمان نسبتا طولانی در اتاقک نگهبانی منتظر ماندیم تا مقدمات دیدار آماده شود، بالاخره یک نفر از داخل سفارت خانه به استقبال آمد (گفتنی است بنای جدید سفارت ایران در گرجستان بسیار بزرگ و در مقایسه با سفارت ایران در برخی کشورها که از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به گرجستان برخوردارند، شکوهمندتر است) و ما را به طبقه دوم و محل جلسات جناب سفیر راهنمایی کرد، اتاق جلسات کنار اتاق مسئول دفتر سفیر و اتاق بعدی دفتر ایشان بود.
عقربه های ساعت نشان می داد که حدود نیم ساعت است که ما منتظر آقای سفیر هستیم اما حتی پذیرایی چای و شیرینی خوشمزه گرجی هم نتوانسته نگرانی مان بابت رسیدن به پروازی که تقریبا ۲ ساعت تا انجام آن زمان داشتیم، را فروکاهد سرانجام صبرمان به سر آمد و خارج از قاعده پروتکل های من درآوردی دیپلماتیک، سوال کردیم: «چه زمانی جناب سفیر تشریف می آورند؟»
که در میان بهت و تعجب جواب داده شد «ایشان تشریف نخواهند آورد!» دیگر جمله بعدی که برای ایشان جلسه فوری در یکی از وزارتخانه ها پیش آمده هم نتوانست چاره ساز شود و ما متعجبانه پرسیدیم پس برای چه این همه مدت ما را اینجا معطل کرده اید؟ جواب این بود: راستی قرار بود همه اعضای گروه شما بیایند.
دیگر فرصت بحث و البته حال آن هم وجود نداشت که بگوییم مگر خانه خاله است که در یک کشور غریب ۳ ساعت مانده به یک پرواز بین المللی آنهم به یک مقصد غریب دیگر! جلسه می گذارید و از اینکه همه ۲۲ نفر عضو گروه ریسک نکرده اند و به ملاقات شرفیاب نشده اند، دلخور می شوید و کلا زیر میز جلسه می زنید.
باور این که ما تنها چندساعت مانده به پرواز، مسیر خود را طولانی کرده ایم تا با ایشان دیدار کنیم اما سفیر حاضر نیست از دو اتاق آن طرف تر برای دیدن هموطنانش انرژی صرف کند، بسیار سخت بود آن لحظه حس تحقیر آمیزی داشتم، احساس کردم شخصیت و هویت ایرانی ام و شأنیتم زیر سوال رفته و این حس حقارت آمیز زمانی بیشتر می شد که من توسط فردی نادیده گرفته شده بودم که قرار بود جایگاه پاسپورت ایرانی ام را به من باز گرداند.
من و همراهانم با همین علامت سوال های جورواجور عرق ریزان و به سرعت در حالیکه از حیاط بزرگ سفارتخانه و پرچم برافراشته ایران عبور می کردیم، خود را به خیابان مقابل رساندیم تا با اولین تاکسی عبوری و با انبانی از تلخ کامی و همین میزان نگرانی و استرس راهی فرودگاه بین المللی تفلیس شویم.