به گزارش مشرق، ابعاد استراتژیک و کلان ورود شرکتهای نفتی خارجی به ایران در قالب الگوی جدید قراردادهای نفتی به خصوص با توجه به هدفگذاری این شرکتها برای ورود به میادین اصلی تولید کننده نفت ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و کارشناسان معدودی به این مساله پرداختهاند.
برای بررسی ارتباط مختصات الگوی جدید قراردادهای نفتی با آینده بازار جهانی انرژیهای هیدروکربوری با سید مسعود میرکاظمی به گفتوگو نشستیم.
میرکاظمی که سابقه تصدی وزارتخانههای بازرگانی و نفت و نمیاندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و ریاست بر کمیسیون انرژی مجلس را در کارنامه دارد و عضو هیئت علمی دانشگاه علمو صنعت است، روزهای پس از فراغت از نمایندگی مجلس را صرف فعالیتهای پژوهشی میکند.
*تا نقطه بحرانی تولید و مصرف نفت در جهان زمان طولانی باقی نمانده است
درباره محتوای IPC زیاد صحبت شده است اما کمتر به شرایط بازار جهانی نفت و ارتباط آن با قراردادهای نفتی در دنیا و مسائل ژئوپلتیک و استراتژیک جهانی اشاره شده است و معدود کارشناسانی بودهاند که به این مساله پرداختهاند. امروز عملاً میادین نفتی عراق در اختیار شرکتهای غربی است، عربستان نیز قصد فروش بخشی از شرکت نفت خود یعنی آرامکو را دارد و IPC هم در ایران مطرح شده است. مسئله امنیت انرژی غرب هم به همه این موارد پیوند خورده است. IPC را در این تصویر کلی چه طور میشود تحلیل کرد؟
میرکاظمی: ما اول باید وضعیت نقشه انرژی جهان را در سالهای آینده را به دقت ترسیم کنیم و ببینیم جایگاه نفت در این نقشه کجاست. باید ببینیم ذخایر نفت در جهان و میزان برداشت از این ذخایر و تقاضای جهانی چگونه تغییر میکنند و نگرانی درباره رسیدن به نقطه اوج تولید یا Peak oil چقدر جدی است و اینکه احساس میکنند امنیت انرژی برای مصرفکنندگان در آینده دچار مخاطره میشود و چرا فشارهایی به کشورهای تولیدکننده انرژی میآورند که یا از طریق قراردادها آنها را کنترل کنند یا از طریق آوردن دولتمردانی که با آمریکا و کشورهای اروپایی همراه باشند منابع آنها را کنترل کنند.
براساس چیزی که در بررسی ادبیات این موضوع و مقالاتی که در منابع علمی جهان منتشر میشود میبینیم، پیشبینیها حاکی از آن است که در نقطهای از زمان تولید نمیتواند پاسخگوی تقاضا باشد.
بعضی منابع میگویند در 2020، بعضی میگویند در 2025 و بعضی هم زمان دیرتری را معرفی میکنند اما اغلب کارشناسان روی این مسئله اتفاقنظر دارند که این اتفاق در آینده نه چندان دور خواهد افتاد.
به دلیل اینکه میادین نفتی جهان عمدتاً در نیمه دوم عمر خود قرار دارند، این میادین حتی یا ورود فناوریهای جدید هم نمیتوانند به تولید اولیه خودشان بازگردند.
مثلاً در بعضی میادین خوزستان ما روزانه 500 هزار بشکه نفت برداشت میکردیم که ممکن است این رقم به 50 هزار بشکه رسیده باشد. چنین میدانی را حتی با کاربرد فناوریهای موجود هم نمیتوان به تولید 500 هزار بشکه برگرداند.
اکتشافهای جدید هم پاسخگوی افت تولید میادین نخواهد بود. یا باید به سراغ منابع گران قیمت مانند منابع موجود در زیر اقیانوسها و آبهای عمیق بروند که به قول یکی از کارشناسان نفتی باید دو بشکه هزینه کنند که یک بشکه بتوانند از آن میادین نفت استخراج کنند یا به سراغ منابع غیر متعارف مانند نفت شیل بروند.
منابع شیل هم پاسخگوی مصرف نیست و بیشتر به کار مدیریت روانی بازار نفت میخورد که تولیدکنندگان قیمتها را بالا نبرند و امنیتی که برای مصرفکنندگان ایجاد کردهاند خدشهدار نشود.
چون منابع غیر متعارف هم عمر کوتاهی دارند و هم برداشت از آنها هزینه زیادی دارد اما از نظر تبلیغاتی مدیریت ویژهای روی آن اعمال میشود. در طرف مقابل بعضی کارشناسان معتقدند این منابع نمیتوانند جایگزین قابل اتکایی برای منابع متعارف باشد.
در عین حال در زمان کاهش قیمت نفت هم یکی از دلایلی که عربستان مطرح میکرد آن بود که نباید اجازه بدهیم شیل آمریکا وارد بازار شود. آن زمان میگفتند این منابع بالای 50 یا 60 دلار اقتصادی میشود اما قیمت زیر 50 دلار رسید و تولید ادامه پیدا کرد. دقیقاً مانند اینکه یک نفر از ترس مرگ خودکشی کند.
پس نگرانی جدی در بالانس شدن عرضه و تقاضا در یک نقطه زمانی مشخص وجود دارد.
زمانی نفت شیل زیر 100 دلار تولید نمیشد امروز بعضی از میادین شیل زیر 40 دلار هم میتوانند تولید کنند. درباره پیک اویل هم دو نظریه وجود دارد. یک نظریه این بود که پیک اویل اتفاق میافتد اما نظریه دیگر این است که با رشد تکنولوژی به نقطه پیک نمیرسیم یا این نقطه عقب میافتد. چنانکه در دهههای مختلف قرن بیستم پیشبینی میکردند که پیک اوایل اتفاق میافتد اما اتفاق نیفتاد.
میرکاظمی: بله. اینکه بعضی میگویند 2020 یا 2030 یا 2035 پیک اویل اتفاق میافتد به چند عامل بستگی دارد. یکی مربوط به توسعه فناوریها است. یکی هم رشد تقاضا است. یعنی اگر رکود ادامه پیدا کند، ممکن است پیک اویل عقبتر برود و دیرتر اتفاق بیفتد. چون تقاضای جهانی برای منابع هیدروکربوری متناسب با رشد اقتصادی است. مثلاً مصرف چین در حال بالا رفتن است و مردم آن هم مصرفکننده میشوند. در هند هم شرایط مشابهی وجوددارد. اگر رونق اقتصادی اتفاق بیفتد رسیدن به نقطه پیک در زمان نزدیکتری اتفاق خواهد افتاد.
ولی کسی نمیتواند نفی کند که به این نقطه در آینده نه چندان دور میرسیم. کما اینکه این پیشبینی درباره نفت متعارف آمریکا اتفاق افتاد و نفت این کشور به نقطه پیک رسید.
درباره شیل هم گفته میشود آمریکا قبول کرده است که برای آن تسهیلات و یارانههایی در نظر بگیرد که تولید آنها ادامه پیدا کند. آمریکا یک واردکننده نفت است و دادن امتیاز شیل از این جهت به نفع آمریکا است. چون اگر تقاضای آمریکا وارد بازار شود قیمتها افزایش چشمگیری خواهد داشت. از یاد نبرید که در حال حاضر دعوا بر سر 2 میلیون بشکه در روز اختلاف عرضه و تقاضا است. به همین دلیل آمریکا در شیل هزینه کمتری میدهد نسبت به اینکه قیمت نفت به 70 یا 80 دلار برسد.
*IPC را باید در قالب پازل پیک اویل دید
البته انرژیهای نو و انرژیهای جایگزین نفت هم به صورت جدی در حال حاضر در دنیا مطرح است که میتواند بحران پیک اویل را در صورت بروز کنترل کند...
میرکاظمی: فرض کنید این انرژیها روزی اقتصادی شوند اما تغییر دادن سیستمها و تجهیزات مصرف سوخت در دنیا زمان قابل توجهی نیاز دارد. الان عمده مصرف سوخت مایع در حملونقل به طور عام است تغییر داده این سیستمها در کل جهان شاید یک یا دو دهه طول بکشد.
بنابراین احتمال اتفاق افتادن پیک اویل و تبدیل آن به یک بحران در کشورهای مصرفکننده وجود دارد.
ترجمه چنین اتفاقی در سیاست چیست؟ آمریکا و کشورهای اروپایی که تجربه استعماری هم دارند چطور این مسئله را مدیریت خواهند کرد؟
چون در چنین شرایطی قیمت چندین برابر خواهد شد. بعضی کارشناسان میگویند قیمت تا 300 درصد رشد خواهد کرد و حتی بعضی کارشناسان که بدبینتر هستند تا تغییر 800 درصدی قیمتها را هم مطرح کردهاند.
اگر قیمت به آن سطح برسد که انرژیهای نو کاملاً اقتصادی خواهند بود.
میرکاظمی: بله. ولی همزمان به مدت زمانی که تغییر ساختار مصرف انرژی در دنیا نیاز دارد هم دقت کنید. قطعاً اگر قیمتها افزایش بیاید کشورها در مقطعی از زمان آسیب خواهند دید. علیرغم آنکه میدانیم قیمت یک شبه افزایش نمییابد و یک روند تدریجی را طی خواهد کرد.
آنچه که در این حوزه اتفاقی میافتد نشانگر روندی است که براساس آن آمریکا بتواند مدیریت نفت را در جهانی در اختیار داشته باشد. حتی به نظر من اروپاییها در این ماجرا از آمریکا بازی میخورند. چون نباید امنیت انرژی خودشان را به دست آمریکا بسپارند. اما متأسفانه در حال بازی در پازل آمریکا هستند.
اگر امنیت انرژی اروپا در اختیار آمریکا قرار بگیرد اروپاییها هزینه گزافی پرداخت خواهند کرد و آمریکا از این طریق هم اقتصاد آنها را کنترل خواهد کرد.
شما در لیبی دیدید که به چه ترتیب قذافی را برکنار کردند در نیجریه بحرانها را ببینید که اخیراً به کشتار شیعیان هم رسیده است. در عراق نوع قرارداد را به شکل شبه مشارکت در تولید یا PS تنظیم کردند که تا 20 یا 25 سال فروش نفت را به آنها میدهند.
در عربستان اتفاق عجیبی مطرح شد و بحث واگذاری آرامکو را پیش کشیدند احتمالاً اروپاییها برای خرید آن میآیند و الان هم که قیمتها پایین است و اگر بخرند بعداً ارزش افزوده زیادی برای آنها ایجاد خواهد کرد. در آمریکای لاتین بیماری آقای چاوز را به آمریکا ربط میدهند. آقای مادورو را هم به شدت تحت فشار گذاشتهاند.
یعنی میخواهند در کشورهای صاحب نفت یا از طریق نوع قراردادها مدیریت نفت را در اختیار داشته باشند یا حکومتهایی سرکار باشد که یا آنها هماهنگ باشند و فکر و اندیشه آنها با فکر و اندیشه غربیها همخوان باشد که در قالب بحث نفوذ میشود آن را طبقهبندی کرد.
ما نگران این هستیم که این حلقه پازل به دلیل میزان بالای ذخایر نفت در ایران و برداشت کم ایران از این ذخایر، در ایران هم دنبال شود. یعنی آنها نمیتوانند از ایران چشمپوشی کنند.
روسیه به نسبت ذخایر کمی دارد اما برداشت آنها از این ذخایر زیاد است و 12 میلیون بشکه تولید میکنند. خوب چنین برداشتی نمیتواند برای مدت طولانی ادامه پیدا کند. عربستان ذخایر بالایی دارد و همزمان تولید بالایی هم دارد. به همین دلیل او هم برای برداشت طولانی مدت به این حجم مشکلاتی خواهد داشت. حتی در اسناد ویکی لیکس اشاره شده بود که عربستان ذخایر خود را دو برابر میزان واقعی اعلام میکند. این نشان میدهد عمق مطلب بیش از چیزی است که در ظاهر دیده میشود. ایران حجم ذخایر بالایی در نفت و گاز دارد و همزمان برداشت ایران از این ذخایر زیاد نیست.
به همین دلیل مطلوبیت در حوزه نفت ایران بالا است. در 3 دهه گذشته دسایس مختلفی را با کمک بیتدبیران و وابستگان داخلی برنامهریزی کردند و خوشبختانه نتوانستند تغییراتی که میخواهند را ایجاد کنند. چند سالی است که حرکتهای نرمافزاری را شروع کردهاند که ما آنها را در سطح کشور میبینیم و عملاً به جای آنکه آمریکا تلاش کند، کسانی در داخل تلاش میکنند و برای او جاده را صاف میکنند.
در قراردادهای نفتی این نگرانی وجود دارد. یعنی در حالی که طبق قانون اساسی میگوییم نفت انفال است و غیرقابل واگذاری است اما اختیار آن را تا حدودی از شرکت ملی نفت میگیرد و در اختیار کمیسیون مشترکی از شرکت خارجی و شرکت ملی نفت میگذارد که هر دو در آن حق رأی مساوی دارند و همه موضوعات فنی و حقوقی و مالی باید در این کمیته به اتفاق تصمیمگیری شود.
اگر ابعاد جهانی وضعیت انرژی را ببینید و در کنار آن برخوردی که با کشورهای صاحب نفت شده است را هم مورد توجه قرار دهید، درباره نوع برنامهای که برای ایران در نظر میگیرند نگران خواهید شد.
اینکه بعضاً گفته میشود بخشی از این قراردادها در خارج از ایران تدوین شدهاند نگرانی را برای مردم تشدید خواهد کرد که بالاخره در حوزه نفت چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
از این نظر IPC قابل مطالعه است و شورای امنیت ملی باید با دقت بیشتری آن را دنبال کند. ملاحظات بینالمللی و مسئله امنیت انرژی غرب که موجب نگرانی آنها است و با زندگی کردن ما روی مخزن نفت و گاز در تضاد است باید مورد توجه قرار بگیرد.
غربیها نگران هستند و نگاه استعماری آنها را به این سمت میبرد که تسلط کامل بر انرژیهای هیدروکربوری داشته باشند.
*سرمایهگذاری اروپاییها در نفت ایران معطل مدل قراردادی نیست
*ماجرای بازداشت مدیرعامل توتال توسط آمریکا
وجه دیگری هم مطرح است. بعضیها میگویند برجام منفعتی برای کشور نداشته است و در نفت هم سرمایهگذاری نشده است و در دولت یازدهم هم پروژهها تعطیل شده است چون 14.5 درصد سهم نفت به دلیل کاهش قیمت نفت خیلی کم شده است و شاید فقط با هزینههای جاری و نگهداشت نفت برابری کند. سرمایهگذاری به پول نیاز دارد و چیزی هم از خارج از کشور جذب نشده است چون نگاه دولت این بود که غربیها میآیند اما عملاً این اتفاق نیفتاده و تا زمانی که تحریمها هست این اتفاق نخواهد افتاد.
طوری جلوه میدهند که اشکال از نوع قرارداد است. در حالی که اصلاً نوع قرارداد مانع از ورود شرکتهای خارجی نیست چنانکه در همان بیعمتقابل اگر نرخ بازگشت سرمایه را بالا ببرید، انگیزه شرکت خارجی برای ورود به نفت ایران چند برابر میشود. مشکل این است که هیچ شرکت اروپایی و غیر اروپایی به دلیل آزار و اذیتهایی که آمریکا میکند جرأت ورود به نفت ما را ندارد.
اگر در بورس نیویورک باشند آنها را جریمه میکند. مدیران آنها را محاکمه و زندانی میکنند. چنانکه معاون توتال به من میگفت آمریکا 2 یا 3 روز مدیرعامل این شرکت را به دلیل ارتباط با ایران بازداشت کرده بود.
مربوط به آن ماجرای پرداخت رشوه بود؟
میرکاظمی: نه، به او گفته بودند چرا با ایران ارتباط دارید. آنها میترسند و متأسفانه دولتهای آنها هم هیچ اقدامی برای حمایت از این شرکتها نمیکنند.
چرا؟
میرکاظمی: چون میترسندو نفوذ آمریکا و صهیونیستها در این کشورها زیاد است.
حرف اصلی این است که امروز نباید ناکارآمدی را به قرارداد گره بزنند.
اما مدیران نفت معتقدند که ما با بستن قرارداد نفتی با خارجیها برای خودمان امنیت میخریم.
میرکاظمی: ابداً این گونه نیست، امنیت ما در گروه توان دفاعی و اتحاد ملی است.
اروپاییها و آمریکاییها در بسیاری از کشورهای نفتخیز سرمایهگذاری کردهاند. مگر این کشورها امنیت دارند؟
معتقدند آمدن خارجیها جلوی تحریم را میگیرد.
میرکاظمی: این گونه نیست، اولاً آنها گفتهاند در تحریم نمیآییم و ریسک آن متوجه ایران است. یعنی اگر قرارداد ببندند و تحریم اتفاق بیفتد آنها خسارت و سود خودشان را خواهند گرفت. پس این نکتهای است که میشد از منابع داخلی و بینالمللی برای دور زدن تحریم راهکارهایی را فراهم کنند اما متأسفانه همه رو به اروپا و آمریکا نشستهاند. آنها هم نیامدند و صنعت نفت و گاز کشور ما دچار آسیب شد.
این افتتاحها هم همه پیشرفتهای دولت قبل است. فاز 12 با 94 درصد پیشرفت تحویل این دولت شده است. ستاره خلیجفارس با 74 درصد پیشرفت تحویل آنها شده است. باید آن را سال اول راهاندازی میکردند. یک ماه پول واردات روزانه 12 میلیون لیتر بنزین را به ستاره خلیجفارس اختصاص میدادند، پروژه به بهرهبرداری میرسید و روزی 36 میلیون لیتر بنزین به آنها میداد و 360 هزار بشکه میعانات گازی را که برای فروش آن مشکل دارند پالایش میکرد.
هر فاز پارس جنوبی 40 هزار بشکه میعانات گازی میدهد و طبق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری باید تبدیل به ارزش افزوده شود. به جای اینکه التماس کنیم از ما خام بخرند آن را تبدیل به سوخت کنیم که به راحتی قابل توزیع در کشورهای منطقه هم هست.
پس معتقدید مدل قراردادی برای شرکت خارجی مسأله نیست؟
میرکاظمی: به هیچ وجه تا زمانی که تحریم وجود داشته باشد با هر نوع مدل قراردادی جرأت ورود ندارند. برای آنها نرخ بازگشت سرمایه اهمیت دارد و هر قراردادی نرخ بازگشت خوبی برای آنها داشته باشد به اجرای آن علاقهمند خواهد بود. اما حتی همین الان پس از برجام هم آمریکا شرکتهای اروپایی را تهدید میکند که حق ندارید به ایران بروید.
به نظر میرسد این یک حاشیهسازی برای گره زدن ناکارآمدی به نوع قرارداد باشد. من با اطمینان به شما میگویم که مشکل ما در صنعت نفت نوع قرارداد نیست.
در زمان ما هم تحریم بود تحریم بنزین، تحریم نفت، تحریم سرمایهگذاری و امثال آن وجود داشت. اما ما برای آن راهکار داشتیم. انرژی فاندها و استفاده از منابع داخلی و راهکارهای متنوع دیگری مطرح شد که باعث میشد صنعت نفت تعطیل نشود و با استفاده از آنها کار زیادی انجام شد.
آقایان به دلیل اینکه دو دوره از دولت دور بودهاند و کمتر با مسائل بینالمللی درگیر بودهاند و وضعیت تحریم و رفتار آمریکا را در 8 سال گذشته نمیشناختند تصور میکردند با تغییر رئیس جمهور همه مشکلات حل میشود.
علیرغم آنکه در مجلس به آنها تذکر داده شد که این اتفاق نخواهد افتاد. اما متأسفانه متوجه نشدند و کشور آسیب دید و همان اتفاق افتاد. آقایان سرابی را میدیدند که تحقق پیدا نکرد. از طرف دیگر امکانات داخل را به کار نگرفتند و همزمان کشورهایی که در شرایط تحریم حاضر به همکاری بودند مانند چینیها را هم بیرون کردند و بعد مجبور شدند یکی یکی به همینها التماس کنند برگردند.
این بیتدبیری و آشنا نبودن به واقعیتهای حوزه انرژی در سطح بینالملل و منطقه و کشور است که باعث چنین نتایجی میشود.
*مدیران نفتی خوشباور خاطرات آقای روحانی را بخوانند
*اروپا بدون اجازه آمریکا تکان نمیخورد
مدیران نفت ادعا میکنند که تجربه موفقی در دوره قبلی تحریمها به خصوص تحریم داماتو و امثال آن داشتهاند و توانستهاند اروپاییها را جلوی آمریکاییها قرار دهند و تحریم شکست خورده است.
میرکاظمی: باید واقعیتها را دید نه ادعا را. کتاب خاطرات آقای روحانی را بخوانند. فکر میکنید چرا آقای روحانی امروز میگوید ما باید با کدخدا ببندیم؟ چون با اروپاییها صحبت کردند و اروپاییها از ترس آمریکا نیامدند. اروپاییها مذاکره میکردند و وعده میدادند بعد با آمریکاییها صحبت میکردند و دیگر جواب ایران را نمیدادند. آنها جرأت نمیکردند بدون اجازه آمریکا وارد ایران شوند.
بالاخره سرمایهگذاریهایی در بخش نفت توسط اروپاییها شکل گرفت...
میرکاظمی: آن زمان تحریم جدی نبود، تا آمریکا به شرکتی مانند توتال اجازه ندهد او همین امروز هم به ایران نخواهد آمد. چون کافی است روی سهام آنها در بورس نیویورک دست بگذارند. اروپاییها بدون هماهنگی و اجازه آمریکا جرأت حرکت کردن ندارند چه دولتمردان آنها، چه شرکتهای آنها. بخشی به دلیل وابستگیهای سیاسی و بخشی هم به دلیل وابستگیهای اقتصادی. چنانکه یا در بورس برای آنها مشکل درست میکنند یا آنها را دادگاهی و جریمه میکنند.
در دوره وزارت شما هم روابط با اروپاییها برقرار بود؟
میرکاظمی: بله میآمدند. هر وزیری که انتخاب میشود اروپاییها همه میآیند. میآیند و میگویند زنبیل ما را در صف بگذارید، ما بعد از تحریمها میآییم. اما الان آمریکا فشار میآورد. این چیز جدیدی نیست. یک رویه و روال دائمی بوده است.
وزرای قبل و بعد از بنده هم میدانند که اروپاییها مداوم میآمدند اما از تحریم میترسیدند. در دولت اسبق تحریم جدی نبود و اروپاییها حتی رشوه میدادند که وارد پروژههای نفت و گاز ایران شوند. استات اویل و توتال و امثال آن رشوه دادند و بعد موضوع را با هزینههای سنگینی تمام کردند که این خودش داستان مفصلی است که چرا چند قرارداد خارجی هم که بسته شد با اخذ رشوه بود.
*شرکتهای اروپایی 8 سال میادین مشترک ما را معطل نگهداشتند
به علاوه فرض کنید در قالب یک مدل قراردادی اروپاییها وارد نفت ایران شوند اما از یاد نبرید که آنها بیشتر برای متعهد کردن ما قرارداد میبندند.
اجازه بدهید با یک مثال مطلب را روشنتر کنم. وقتی وارد وزارت نفت شدم دیدم بعضی از بهترین فازهای پارس جنوبی دست نخوردهاند. درست لب مرز آبی ما با قطر. پرسیدم چرا این گونه است. گفتند دولت اسبق با بعضی شرکتهای اروپایی قرارداد بسته است و 8 سال است آنها این فازها را معطل گذاشتهاند و نمیآیند.
قرارداد داشتند یا تفاهمنامه بسته بودند؟
میرکاظمی: قرارداد داشتند. مدیران نفت هم به بنده گفتند ما قرارداد داریم و نمیتوانیم به این فازها دست بزنیم. من با حقوقی شرکت ملی نفت هم صحبت کردم و آنها هم تأکید کردند که ما نمیتوانیم در این فازها کاری بکنیم.
با کدام شرکتها قرارداد داشتند؟
میرکاظمی: با همین شرکتهای مشهور اروپایی که آن طرف در قطر مالک و شریک میدان بودند. آن طرف برداشت میکردند و این طرف به بهانه تحریم کار را معطل گذاشته بودند.
بنده فرد جدیدی را برای امور حقوقی منصوب کردم و یکی یکی این قراردادها را با لطایفالحیل فسخ کرد و ما این فازها را به کنسرسیومهای داخلی واگذار کردیم که امروز به تدریج افتتاح میشود و آقایان روبان آن را قیچی میکنند و متأسفانه قدرشناس هم نیستند.
این ادعا وجود دارد که کنسرسیومهای داخلی با هزینه و زمان خیلی بیشتری از خارجیها کار را انجام میدهند. مثلاً آقای زنگنه میگویند یک فاز پارس جنوبی را به خارجیها به یک میلیارد دلار میدهیم و به داخل 3 میلیارد دلار میدهیم و یا زمان بیشتر.
میرکاظمی: باز هم تأکید میکنم که باید واقعیتها را دید. آقایان بگویند قراردادی که به استات اویل دادند در انتها چقدر تمام شد. شیرینسازی داشت یا نداشت و مواردی از این دست. باید اطلاعات دقیق به مردم بدهند. اسناد را منتشر کنند که با چه قیمتی قرارداد بستند، مشخصات فنی پالایشگاه و چاهها و حوزه دریا چه بوده است و با چه قیمتی نهایتاً تسویه شده است.
علاوه بر این یک عامل بسیار مهم عمدتاً مغفول نگه داشته میشود. امروز قیمت سرمایهگذاری در صنعت نفت با 10 یا 15 سال پیش تفاوت زیادی کرده است. در واقع هزینه سرمایهگذاری برای هر بشکه نفت سالانه افزایش پیدا کرده است. چون قیمت نفت مداوم بالا رفته و آنها تجهیزات را مرتب گران کردهاند. وقتی قیمتها پایین میآید نیز به همان نسبت قیمت تجهیزات و خدمات کم نمیشود.
در کنار اینها موضوع برابری ارزش دلار مطرح است. ارزش دلار در جهان کاهش پیدا کرده و قدرت خرید 100 دلار 10 سال پیش با قدرت خرید 100 دلار امروز تفاوت قابل توجهی داشته است. اگر به قیمت طلا توجه کنید میزان کاهش ارزش دلار ملموس میشود.
خواص میدانند که آنچه درباره شرکتهای داخلی گفته میشود و زیر سؤال بردن توان داخلی و صاف کردن جاده برای شرکتهای خارجی که با فساد وارد ایران شدهاند چقدر واقعی است.
علاوه بر اینکه ممکن است شرکتهای اروپایی قرارداد ببندند و پروژه را متوقف کنند و به بهانه تحریم جلوی هر نوع تلاش ما در این میادین را بگیرند. این نکتهای است که باید در شورای عالی امنیت ملی مورد توجه قرار بگیرد و وزارت نفت باید متعهد شود که نباید قراردادی را امضا کند که اگر کاری انجام نمیشود برای خارجیها تعهد مالکیت ایجاد شود.
اینها در میادین مشترک چون در طرف مقابل شریک و مالک میدان هستند علاقه دارند که پروژه بگیرند و متوقف کنند تا ایران کمتر برداشت کند یا اصلاً برداشت نکند.
به نظر میرسد محتوای IPC یک بحث است و این 3 مسأله در اطراف آن قابل تأمل است.
گفته میشود که ما نه فنآوری داریم و نه منابع مالی برای سرمایهگذاری در میادین نفتی. در حالی که شرکتهای ایرانی میگویند فاینانس خارجی روی میز دارند و میتوانند منابع تأمین کنند و تکنولوژیها هم قابل خریداری هستند. اما مدیران نفت میگویند ما دانش مدیریت مخزن و دانش مدیریت پروژه نداریم و برداشت ما صیانتی نخواهد بود.
*منفعت شرکت خارجی در تولید صیانتی تامین نمیشود
میرکاظمی: اتفاقاً موضوع برعکس است. برداشت صیانتی را خود شرکت ملی نفت میتواند انجام دهد نه شرکت خارجی. چون شرکت خارجی بنا به منطق اقتصادی بدیهی میخواهد در کوتاهترین زمان بیشترین سود را داشته باشد. اما تولید صیانتی میگوید در بلندمدت بیشترین برداشت از مخزن ممکن است.
مزیت IPC بر بیع متقابل را همین میدانند که منفعت ایران و شرکت خارجی در تولید تجمعی به هم گره میخورد.
میرکاظمی: در بیع متقابل بهرهبرداری در اختیار شرکت ملی نفت است اما اینجا شرکت خارجی میدانی را که قرار است 50 سال یا 100 سال یا بیشتر نفت تولید کند ظرف 10 یا 15 یا 20 سال خالی میکند تا حداکثر سود را در کمترین زمان ممکن ببرد.
اتفاقاً این یک مشکل اساسی است که باید فکری برای آن کرد. بهرهبرداری یک موضوع است. توسعه موضوع دیگری است. در بهرهبرداری باید تولید صیانتی و اپتیم برداشت موردنظر قرار بگیرد. برداشت بهینه یا اپتیم به معنی برداشت کم یا برداشت زیاد نیست بلکه به معنی برداشت درست است. تا شما بتوانید در طول عمر میدان بیشترین بهرهبرداری ممکن را از مخزن داشته باشید و نسلهای بعدی هم بتوانند از این میدان بهره مناسب را ببرند.
در IPC بهرهبرداری را به شرکت خارجی دادهاند و قید کردهاند که اگر شرکت ملی نفت رأساً بخواهد از این میدان بهرهبرداری کند باید از شرکت خارجی اجازه بگیرد.
این همان است که میگوییم جای پیمانکار و کارفرما عوض شده است. اگر شرکت خارجی نخواست صیانتی تولید کند ما چه باید بکنیم؟ یا اگر یک بحث فنی را در کمیسیون مشترک مطرح کرد و طرفین برای تصمیمگیری باید رضایت داشته باشند بالاخره ایران چون به درآمد میدان وابستگی دارد و میخواهد تولید از میدان انجام شود مجبور است کوتاه بیاید. به این ترتیب نمیشود میدان را مدیریت کرد. تولید صیانتی هم محقق نخواهد شد.
برداشت صیانتی و بهینه یک پروسه دقیق بر اساس مطالعات اختصاصی هر مخزن دارد که جز شرکت ملی نفت کسی نمیتواند آن را انجام دهد و زیر بار آن نخواهد رفت. تولید صیانتی ممکن است کاملاً با برداشت 25 ساله شرکتی که آن را توسعه داده باشد در تعارض باشد. شما میخواهید برای یک دوره 40 یا 50 ساله برای میدان برنامهریزی کنید و او میخواهد ظرف مدت کوتاهی در 15 یا 25 سال میدان را تخلیه کند و حداکثر سود را ببرد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این توجیهات را واقعاً نمیتوان پذیرفت.