حسینیه مشرق - در این نوشتار قصد اثبات وجود شهربانو دختر یزدگرد سوم به عنوان مادر امام سجاد(ع) را داریم و چند موضوع را بررسی قرار میکنیم: ۱. اثبات وجود شهربانو دختر یزدگرد سوم ۲. زمان اسارت شهربانو ۳. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع) ۴. نام شهربانو ۵. مدت حیات شهربانو
۱. اثبات وجود شهربانو دختر یزدگرد سوم: یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی پسر شهریار بن شیرویه بن خسرو پرویز، پس از چند جنگ که در دوران پادشاهی او میان ایرانیان و اعراب مسلمان رخ داد و به غلبۀ اعراب انجامید، از مغرب ایران به سمت مشرق رفت تا از خاقان چین کمک بگیرد؛ اما سرانجام در سال ۳۱ هجری بر اثر خیانت سردارانش در قریۀ زریق نزدیک مرو به دست آسیابانی کشته شد. دوران سلسلۀ ساسانی به پایان رسید و دختران یزدگرد به اسارت اعراب در آمدند.[۱] به نوشتۀ مسعودی، یزدگرد هنگام مرگ در ۳۵ سالگی، دو پسر (بهرام و فیروز) و سه دختر (اَدرَک، شهربانو و مَردَوَند یا مروارید) داشته است؛ و در سیر و حرکت، حُرَم (همسر و فرزندان) خود را به همراه داشته است.[۲]
۲. زمان اسارت شهربانو: شهربانو در چه سالی و در زمان کدام خلیفه به اسارت مسلمانان درآمد؟
نویسندگان در این زمینه آراء مختلفی دارند:
الف: گروهی از نویسندگان اسارت او را در عهد خلیفۀ دوم عمربن خطّاب و بیشتر در زمان فتح مدائن (سال ۱۶ هجری) دانستهاند.[۳]
در میان نسب شناسان، ابویقظان سُحَیم داستانی را نقل کردهاست که پس از او نویسندگان دیگر قول او را در کتابهای خود ذکر کردهاند. ابویقظان گفته است که قریشیان رغبتی به کنیزان امولد نداشتند تا اینکه کنیزان، سه تن از بهترین اهل زمان خود یعنی علیبن الحسین، قاسمبن محمدبن ابیبکر و سالمبن عبداللهبن عمر را به دنیا آوردند. داستان چنین است که دختران یزدگرد را به اسیری نزد عمر آوردند و عمر خواست آنان را بفروشد. امام علی(ع) به او گفت دختران پادشاه را نمیفروشند. بهای آنان را معین کنید. سپس آن حضرت بهای آنان را پرداخت و آن سه را به پسرش حسین، به پسر ابوبکر و به پسر عمر بخشید.[۴] در برخی روایات، دختران یزدگرد را دو تن[۵] و پارهای روایات یک تن[۶] ذکر کردهاند.
گفته شده است چون این دختر (شهربانو) بر عمر وارد شد، سخنی حاکی از خشم و ناراحتی گفت. عمر قصد او کرد و امیرالمؤمنین علی(ع) از او خواست تا آزاری به ایشان نرساند و او را به اختیار خود گذارد تا مردی را انتخاب کند. او حسین(ع) را انتخاب کرد و چون علی بن الحسین(ع) را به دنیا آورد، آن حضرت را فرزند دو برترین و بهترین برگزیدهها (ابنالخیرتین) خواندند. زیرا خداوند از عرب، هاشم و از عجم، فارس را برگزید.[۷]
علامه سید جعفر شهیدی این روایت را به دو دلیل رد میکند: به دلیل وجود عمروبن شمر در سند آن، که علمای رجال او را جرح کردهاند، بیاعتبار است؛ بهعلاوه این برداشت با ظاهر قرآن و روح شریعت اسلامی سازگاری ندارد و قرآنکریم سبب کرامت را تقوا دانسته است.[۸]
به نظر میرسد این روایت اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم ساخته شده است. به هر روی روایات دال بر اسارت شهربانو در زمان عمر مردود است؛ زیرا به نوشتۀ برخی منابع یزدگرد در اواخر سال ۱۳ هجری در ۲۱ سالگی به تخت نشست و در سال ۳۱ هجری درگذشت؛[۹] اما برخی مورخان دربارۀ سن او هنگام جلوس گفتهاند که وی کودکی نابالغ، یازده ساله، پانزده ساله، یا شانزده ساله[۱۰] بوده است. این نوسان زمانی ده ساله نیز یکی از دلایل مجعول بودن حضور دختران یزدگرد نزد عمر در مدینه است. حتی اگر روایت نخست (۲۱ ساله) را بپذیریم، یزدگرد در زمان جنگ قادسیه (سال ۱۴ یا ۱۵ یا ۱۶) یا جنگ مدائن (سال ۱۶) نمیتوانسته صاحب دختر یا دخترانی باشد که آمادگی ازدواج داشتهاند؛ اگر هم دختران خردسال او به مدینه برده شدهاند، قادر به چنان سخنانی با عمربن خطّاب نبودهاند.[۱۱] همچنین بر اساس گزارش مورخان، هنگام جنگهای اعراب با ایرانیان، یزدگرد و خاندان او هیچگاه در میدان نبرد نبودهاند؛ بلکه وی از شهری به شهر دیگر در گریز و عقبنشینی بود و زنان و فرزندان و خزانۀ خود را همراه داشت؛[۱۲] بنابراین اسارت شهربانو در زمان عمر پذیرفتنی نیست. حتی اگر شهربانو را در آخرین روزهای زندگانی عمر، یعنی سال ۲۳ به مدینه آورده باشند، بین اسارت او و تولد علیبن الحسین(ع) به روایتی سال ۳۳[۱۳] و بنا بر مشهور سال ۳۸[۱۴]، حدود ۱۰-۱۵ سال فاصله است و این زمان زیادی است. مجلسی به هر دو استبعاد اشاره کردهاست.[۱۵] از طرف دیگر وقتی عمر درگذشت، هنوز خراسان و قسمتهای شمالی و شمال شرقی فلات ایران به دست اعراب نیفتاده بود و یزدگرد و خاندانش در همین نواحی اقامت داشتند. امکان دستیابی اعراب در زمان عمر و حتی در زمان خلافت عثمان به تمام خراسان یا به افرادی از خاندان سلطنت ساسانیان بهکلی منتفی است.
ب: به روایتی اسارت دختران یزدگرد در عهد عثمان (حک : ۲۳-۳۵ ق) روی داده است. یزدگرد در هنگام رسیدن به پادشاهی در هر سنی باشد، به هر صورت ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شده است و افرادی از خاندانش پس از مرگ او (۳۱ هجری) در زمان عثمان به اسارت گرفته شدند.[۱۶]
ابنبابویه[۱۷] به روایت سهلبن قاسم نوشجانی نقل کرده که امام رضا(ع) از خویشاوندی خود با ایرانیان خبر داد و فرمود: «هنگامیکه عبداللهبن عامربن کُرَیز خراسان را فتح کرد، بر دو دختر یزدگرد دست یافت و آنان را نزد عثمان فرستاد. عثمان یکی را به حسنبن علی و دیگری را به حسینبن علی علیهماالسّلام بخشید و آن دو دختر در هنگام زایمان از دنیا رفتند.»؛ اما روایت ابن بابویه با برخی از امور مسلم موافقت ندارد. هیچیک از مورخان و محدثان در میان همسران امام حسن مجتبی(ع) از دختر یزدگرد یا بانویی ایرانینژاد نامی نبردهاند. ممکن است کاتبان و ناسخان متعصّب شیعی به جای نام محمدبن ابیبکر نام امام حسن مجتبی(ع) را در روایت ابنبابویه وارد نموده باشند.
به هر حال به جز این اشکال، روایت ابنبابویه از چند جهت قابل قبول است:
۱- عبداللهبن عامر در بین سالهای ۲۹- ۳۵ هجری والی بصره بود و همزمان یا خود بر خراسان حکومت میکرد یا منصوبین از طرف او. صحت روایت فوق از این جهت پذیرفتنی است.
۲- این روایت از نظر سند هیچگونه ضعفی ندارد.
۳- تولد امام سجاد(ع) بنا به مشهورترین اقوال به سال ۳۸ هجری[۱۸] و تولد قاسمبن محمدبن ابیبکر در سال ۳۶ یا ۳۸ هجری بوده است.[۱۹] پس اسارت و اعزام دو شاهدخت پس از آنکه لشکر مسلمانان به فرماندهی عبداللهبن عامر و دیگر امرا در سال ۳۳ هجری در خراسان فتوحاتی کردند،[۲۰] صورت گرفته است.
۴- امام حسین(ع) و محمدبن ابیبکر از طریق دو دختر یزدگرد باجناق یکدیگر بودهاند و پسر خاله بودن امام سجاد(ع) و قاسمبن محمدبن ابیبکر در بین نویسندگان معلوم بوده است.[۲۱]
به نظر میرسد درستترین روایت در مورد مادر امام سجاد(ع) روایت ابن بابویه باشد.
از کسانی که اسارت شهربانو را در زمان عثمان میدانند، میتوان به این افراد اشاره کرد: ابونصر سهلبن عبدالله بخاری، محمدبن جریر طبری، شیخ مفید، فتال نیشابوری، ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، ابنشهرآشوب مازندرانی، ابنعنبه، رفاعی مخزومی، علامه حلّی، محمدبن ادریس حلّی و یوسفبن مطهر حلّی.[۲۲]
۳. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع): با رجوع به منابع گوناگون شاهزادگی شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع) ثابت میشود. از میان نسب شناسان شاید ابویقظان سُحَیم(م. ۱۹۰ ق) قدیمترین فردی باشد که این نظر را تأیید کرده و زمخشری[۲۳] با استناد به گفته او، مادر امام سجاد(ع) را دختر یزدگرد دانسته است. افزون بر این، بسیاری از کتب انساب و طبقات[۲۴] و دیگر نویسندگان آثار حدیثی، روایی و فقهی[۲۵] و آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی، این مطلب را تأیید و تکرار کردهاند.[۲۶]
اغلب این منابع پیش از قرن نهم هجری تألیف شده است و ربطی به صفویه ندارد. پس وجود این بانو، امری مسلم و غیر قابل انکار است.
دلیل دیگر در اثبات اینکه مادر امام سجاد(ع) دختر یزدگرد میباشد، این است که برخی مورخان، مادر یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان (یزید الناقص) خلیفۀ اموی را شاهفرید یا شاهآفرید دختر فیروز بن یزدگرد خوانده و گفتهاند که مادر امام سجاد(ع) عمۀ آن بانو بوده است.[۲۷]
با این حال، برخی منابع کهن از مادر امام سجاد(ع) با عنوان اُمّ وَلَد[۲۸] یاد کرده و گاه نام او را نیز ذکر کردهاند.[۲۹] پس از آن مورخانی چون ابن جوزی، ابن کثیر و ابن حجر عسقلانی همین نظر را مستند خود قرار دادهاند.[۳۰] گاهی نیز با عنوان فَتاه (بردهای جوان) یا برده از او نام برده شده است.[۳۱] برخی نیز مادر امام سجاد(ع) را زنی سِندی[۳۲] نام بردهاند.[۳۳]
از عقیدۀ این مورخان و محدثان که مادر امام سجاد(ع) را از سند معرفی کرده یا فتاه یا اُمّ وَلَد خواندهاند، استنباط نمیشود که آن بانو دختر یزدگرد نباشد؛ چنانکه ذهبی[۳۴] هم او را اُمّ وَلَد و دختر یزدگرد دانسته است.
۴. نام شهربانو: از شهربانو با نامهای فارسی چون شهربانویه، جهان بانویه، جهانشاه، شهرناز، شاه زنان؛ و نامهای عربی چون سُلافه، غزاله، خلوه، حلوه، خوله، حِرار، بَرَّه و سَلامه[۳۵] نام برده شده است. روایاتی نیز حاکی از آن است که امیرالمؤمنین علی(ع) او را شهربانویه نامید[۳۶]؛ یا نام او را به مریم یا فاطمه تغییر داد.[۳۷] به نظر میرسد داشتن نام عربی برای این بانو به سبب سهولت تلفظ برای اطرافیانش بوده است.
۵. مدت حیات شهربانو: شهربانو، بانویی با فضیلت، برگزیده و بسیار نیکوکار بود و پسرش امام سجاد(ع) فراوان حق او را میگزارد.[۳۸] وی هنگام وضع حمل فرزندش امام سجاد(ع) در مدینه درگذشت.[۳۹]
اگر چه در روایتی به نقل از ابومخنف گفته شده است پس از شهادت امام حسین(ع) و به اسارت بردن خاندان آن حضرت، شهربانو خود را در فرات غرق کرد؛[۴۰] ولی باید دانست که این مطلب با شأن و مقام آن بانو سازگار نمیباشد.
همچنین گفته شده است که پس از واقعۀ کربلا، شهربانو به ری رفت و در آنجا در کوهی که به نام او است، پنهان شد؛[۴۱] چنین قولی نیز بیاساس است و در هیچ یک از منابع کهن نیامده است. بنابراین نسبت بقعه واقع در دامنۀ جنوبی کوه ری (اکنون کوه بیبی شهربانو) که درسدههای اخیر به منزلۀ مدفن شهربانو معروف شده، صحت ندارد.
پی نوشت:
[۱]- ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛ غرر اخبار الملوک، ص۷۴۵-۷۴۸.
[۲]- مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۴.
[۳]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.
[۴]- تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرَر، ج۵، ص۵۶-۵۷.
[۵]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ دلائل الامامه، ص۱۹۵-۱۹۶ ؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶- ۳۴۸ ؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸.
[۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲ ؛ فارسنامه، ص۵۱-۵۲.
[۷]-الکافی، ج۱، ص۴۶۷ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرّر، ج۱، ص۳۳۹ ؛ فارسنامه، ص۴.
[۸]- زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۱۲؛ با اشاره به آیۀ ۱۳سورۀ حجرات، آیه ۱۳.
[۹]- تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۷-۴۷۸، ج۴، ص۲۹۳-۲۹۴ ؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۲.
[۱۰]- ر.ک: یتیمه الدهر، ص۷۳۷؛ مروج الذهب، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ زین الاخبار، ص۱۰۳؛ الاخبار الطوال، ص۱۱۹.
[۱۱]- ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۶۷؛ قابوسنامه، آخر فصل ۲۷.
[۱۲]- فتوح البلدان، ص۳۲۲؛ تجارب الامم، ج۱، ص۳۸۸؛ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ص۵۵.
[۱۳]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱.
[۱۴]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۵]- ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۰.
[۱۶]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۹.
[۱۷]- عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶.
[۱۸]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۹۴.
[۲۰]- الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۷.
[۲۱]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱ ؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷، ج۴، ص۵۹.
[۲۲]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ روضه الواعظین، ص۲۰۱؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱ ؛ دلائل الامامه، ص۸۱- ۸۹؛ المستجاد من کتاب الارشاد، ص۴۸، ۴۵۲؛ السرائر، ص۱۵۵.
[۲۳]- ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.
[۲۴]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ابن صوفی، ابوالحسن علی بن ابوالغنائم، ص۲۸۳؛ الشجره المبارکه فی انساب الطالبیّه، محمد بن عمر فخرالدین رازی، ص۷۳؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱؛ عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، ابن عنبه احمد بن علی، ص۱۹۲-۱۹۳؛ صحاح الاخبار، رفاعی مخزومی، ص۶۳؛ النفحه العنبریه، ابوالفتوح یمانی موسوی، ص۴۶.
[۲۵]- ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛ روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ص۲۰۱؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ السرائر، ابن ادریس، ص۱۵۵؛ الدروس، شهید اول، ج۲، ص۱۲؛ المستجاد، علامه حلّی، ص۴۸، ۴۵۲؛ العُدَد القویه، یوسف بن مطهر حلّی، ص۵۶-۵۸.
[۲۶]- ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ قابوسنامه، عنصر المعالی کیکاووس، ص۱۳۷-۱۳۸؛ تاریخ الائمه، ابن ابی الثلج بغدادی، ص۲۴؛ نثر الدُّرَرِ، ابوسعید منصور بن ابی، ج۱، ص۲۳۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۴۵۶؛ فارسنامه، ابن بلخی، ص۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۸۶؛ نهایه الارب فی فنون الادب، شهاب الدین نویری، ج۲۰، ص۱۱۹؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۲۶۶؛ تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص۵۰۰.
[۲۷]- المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛ العقد الفرید، ج۴، ص۴۶۴؛ جمهره انساب العرب، ص۸۱؛ نثر الدُّرَر، ج۴، ص۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۹۹؛ نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۸۷؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷.
[۲۸]- به کنیزی گفته میشود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند میشود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمیشود او را فروخت.
[۲۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.
[۳۰]- ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.
[۳۱]- ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.
[۳۲]- سند ناحیهای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.
[۳۳]- المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.
[۳۴]- سیر اعلام النبلاء، همانجا.
[۳۵]- ر.ک: طبقات خلیفه بن خیاط، ص۲۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۳؛ المعارف، ص۲۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۳۵۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶ ؛ الکامل مبرد، ص۶۴۵.؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۸؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱؛ تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، ص۲۳؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۷۲، ۱۰۵؛ تاریخ الائمه، ص۲۴.
[۳۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۷.
[۳۷]- مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱.
[۳۸]- الکامل مبرد، ج۲، ص۱۲۰؛ المجدی فی انساب الطالیبین، ص۹۳.
[۳۹]- تاریخ قم، ص۵۰۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۶؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۲.
[۴۰]- ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۹.
[۴۱]- الذریعه، ج۲۳، ص۴۶.
[۱]- ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛ غرر اخبار الملوک، ص۷۴۵-۷۴۸.
[۲]- مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۴.
[۳]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.
[۴]- تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرَر، ج۵، ص۵۶-۵۷.
[۵]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ دلائل الامامه، ص۱۹۵-۱۹۶ ؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶- ۳۴۸ ؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸.
[۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲ ؛ فارسنامه، ص۵۱-۵۲.
[۷]-الکافی، ج۱، ص۴۶۷ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرّر، ج۱، ص۳۳۹ ؛ فارسنامه، ص۴.
[۸]- زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۱۲؛ با اشاره به آیۀ ۱۳سورۀ حجرات، آیه ۱۳.
[۹]- تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۷-۴۷۸، ج۴، ص۲۹۳-۲۹۴ ؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۲.
[۱۰]- ر.ک: یتیمه الدهر، ص۷۳۷؛ مروج الذهب، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ زین الاخبار، ص۱۰۳؛ الاخبار الطوال، ص۱۱۹.
[۱۱]- ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۶۷؛ قابوسنامه، آخر فصل ۲۷.
[۱۲]- فتوح البلدان، ص۳۲۲؛ تجارب الامم، ج۱، ص۳۸۸؛ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ص۵۵.
[۱۳]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱.
[۱۴]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۵]- ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۰.
[۱۶]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۹.
[۱۷]- عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶.
[۱۸]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۹۴.
[۲۰]- الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۷.
[۲۱]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱ ؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷، ج۴، ص۵۹.
[۲۲]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ روضه الواعظین، ص۲۰۱؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱ ؛ دلائل الامامه، ص۸۱- ۸۹؛ المستجاد من کتاب الارشاد، ص۴۸، ۴۵۲؛ السرائر، ص۱۵۵.
[۲۳]- ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.
[۲۴]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ابن صوفی، ابوالحسن علی بن ابوالغنائم، ص۲۸۳؛ الشجره المبارکه فی انساب الطالبیّه، محمد بن عمر فخرالدین رازی، ص۷۳؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱؛ عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، ابن عنبه احمد بن علی، ص۱۹۲-۱۹۳؛ صحاح الاخبار، رفاعی مخزومی، ص۶۳؛ النفحه العنبریه، ابوالفتوح یمانی موسوی، ص۴۶.
[۲۵]- ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛ روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ص۲۰۱؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ السرائر، ابن ادریس، ص۱۵۵؛ الدروس، شهید اول، ج۲، ص۱۲؛ المستجاد، علامه حلّی، ص۴۸، ۴۵۲؛ العُدَد القویه، یوسف بن مطهر حلّی، ص۵۶-۵۸.
[۲۶]- ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ قابوسنامه، عنصر المعالی کیکاووس، ص۱۳۷-۱۳۸؛ تاریخ الائمه، ابن ابی الثلج بغدادی، ص۲۴؛ نثر الدُّرَرِ، ابوسعید منصور بن ابی، ج۱، ص۲۳۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۴۵۶؛ فارسنامه، ابن بلخی، ص۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۸۶؛ نهایه الارب فی فنون الادب، شهاب الدین نویری، ج۲۰، ص۱۱۹؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۲۶۶؛ تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص۵۰۰.
[۲۷]- المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛ العقد الفرید، ج۴، ص۴۶۴؛ جمهره انساب العرب، ص۸۱؛ نثر الدُّرَر، ج۴، ص۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۹۹؛ نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۸۷؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷.
[۲۸]- به کنیزی گفته میشود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند میشود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمیشود او را فروخت.
[۲۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.
[۳۰]- ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.
[۳۱]- ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.
[۳۲]- سند ناحیهای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.
[۳۳]- المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.
[۳۴]- سیر اعلام النبلاء، همانجا.
[۳۵]- ر.ک: طبقات خلیفه بن خیاط، ص۲۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۳؛ المعارف، ص۲۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۳۵۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶ ؛ الکامل مبرد، ص۶۴۵.؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۸؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱؛ تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، ص۲۳؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۷۲، ۱۰۵؛ تاریخ الائمه، ص۲۴.
[۳۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۷.
[۳۷]- مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱.
[۳۸]- الکامل مبرد، ج۲، ص۱۲۰؛ المجدی فی انساب الطالیبین، ص۹۳.
[۳۹]- تاریخ قم، ص۵۰۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۶؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۲.
[۴۰]- ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۹.
۱. اثبات وجود شهربانو دختر یزدگرد سوم: یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی پسر شهریار بن شیرویه بن خسرو پرویز، پس از چند جنگ که در دوران پادشاهی او میان ایرانیان و اعراب مسلمان رخ داد و به غلبۀ اعراب انجامید، از مغرب ایران به سمت مشرق رفت تا از خاقان چین کمک بگیرد؛ اما سرانجام در سال ۳۱ هجری بر اثر خیانت سردارانش در قریۀ زریق نزدیک مرو به دست آسیابانی کشته شد. دوران سلسلۀ ساسانی به پایان رسید و دختران یزدگرد به اسارت اعراب در آمدند.[۱] به نوشتۀ مسعودی، یزدگرد هنگام مرگ در ۳۵ سالگی، دو پسر (بهرام و فیروز) و سه دختر (اَدرَک، شهربانو و مَردَوَند یا مروارید) داشته است؛ و در سیر و حرکت، حُرَم (همسر و فرزندان) خود را به همراه داشته است.[۲]
۲. زمان اسارت شهربانو: شهربانو در چه سالی و در زمان کدام خلیفه به اسارت مسلمانان درآمد؟
نویسندگان در این زمینه آراء مختلفی دارند:
الف: گروهی از نویسندگان اسارت او را در عهد خلیفۀ دوم عمربن خطّاب و بیشتر در زمان فتح مدائن (سال ۱۶ هجری) دانستهاند.[۳]
در میان نسب شناسان، ابویقظان سُحَیم داستانی را نقل کردهاست که پس از او نویسندگان دیگر قول او را در کتابهای خود ذکر کردهاند. ابویقظان گفته است که قریشیان رغبتی به کنیزان امولد نداشتند تا اینکه کنیزان، سه تن از بهترین اهل زمان خود یعنی علیبن الحسین، قاسمبن محمدبن ابیبکر و سالمبن عبداللهبن عمر را به دنیا آوردند. داستان چنین است که دختران یزدگرد را به اسیری نزد عمر آوردند و عمر خواست آنان را بفروشد. امام علی(ع) به او گفت دختران پادشاه را نمیفروشند. بهای آنان را معین کنید. سپس آن حضرت بهای آنان را پرداخت و آن سه را به پسرش حسین، به پسر ابوبکر و به پسر عمر بخشید.[۴] در برخی روایات، دختران یزدگرد را دو تن[۵] و پارهای روایات یک تن[۶] ذکر کردهاند.
گفته شده است چون این دختر (شهربانو) بر عمر وارد شد، سخنی حاکی از خشم و ناراحتی گفت. عمر قصد او کرد و امیرالمؤمنین علی(ع) از او خواست تا آزاری به ایشان نرساند و او را به اختیار خود گذارد تا مردی را انتخاب کند. او حسین(ع) را انتخاب کرد و چون علی بن الحسین(ع) را به دنیا آورد، آن حضرت را فرزند دو برترین و بهترین برگزیدهها (ابنالخیرتین) خواندند. زیرا خداوند از عرب، هاشم و از عجم، فارس را برگزید.[۷]
علامه سید جعفر شهیدی این روایت را به دو دلیل رد میکند: به دلیل وجود عمروبن شمر در سند آن، که علمای رجال او را جرح کردهاند، بیاعتبار است؛ بهعلاوه این برداشت با ظاهر قرآن و روح شریعت اسلامی سازگاری ندارد و قرآنکریم سبب کرامت را تقوا دانسته است.[۸]
به نظر میرسد این روایت اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم ساخته شده است. به هر روی روایات دال بر اسارت شهربانو در زمان عمر مردود است؛ زیرا به نوشتۀ برخی منابع یزدگرد در اواخر سال ۱۳ هجری در ۲۱ سالگی به تخت نشست و در سال ۳۱ هجری درگذشت؛[۹] اما برخی مورخان دربارۀ سن او هنگام جلوس گفتهاند که وی کودکی نابالغ، یازده ساله، پانزده ساله، یا شانزده ساله[۱۰] بوده است. این نوسان زمانی ده ساله نیز یکی از دلایل مجعول بودن حضور دختران یزدگرد نزد عمر در مدینه است. حتی اگر روایت نخست (۲۱ ساله) را بپذیریم، یزدگرد در زمان جنگ قادسیه (سال ۱۴ یا ۱۵ یا ۱۶) یا جنگ مدائن (سال ۱۶) نمیتوانسته صاحب دختر یا دخترانی باشد که آمادگی ازدواج داشتهاند؛ اگر هم دختران خردسال او به مدینه برده شدهاند، قادر به چنان سخنانی با عمربن خطّاب نبودهاند.[۱۱] همچنین بر اساس گزارش مورخان، هنگام جنگهای اعراب با ایرانیان، یزدگرد و خاندان او هیچگاه در میدان نبرد نبودهاند؛ بلکه وی از شهری به شهر دیگر در گریز و عقبنشینی بود و زنان و فرزندان و خزانۀ خود را همراه داشت؛[۱۲] بنابراین اسارت شهربانو در زمان عمر پذیرفتنی نیست. حتی اگر شهربانو را در آخرین روزهای زندگانی عمر، یعنی سال ۲۳ به مدینه آورده باشند، بین اسارت او و تولد علیبن الحسین(ع) به روایتی سال ۳۳[۱۳] و بنا بر مشهور سال ۳۸[۱۴]، حدود ۱۰-۱۵ سال فاصله است و این زمان زیادی است. مجلسی به هر دو استبعاد اشاره کردهاست.[۱۵] از طرف دیگر وقتی عمر درگذشت، هنوز خراسان و قسمتهای شمالی و شمال شرقی فلات ایران به دست اعراب نیفتاده بود و یزدگرد و خاندانش در همین نواحی اقامت داشتند. امکان دستیابی اعراب در زمان عمر و حتی در زمان خلافت عثمان به تمام خراسان یا به افرادی از خاندان سلطنت ساسانیان بهکلی منتفی است.
ب: به روایتی اسارت دختران یزدگرد در عهد عثمان (حک : ۲۳-۳۵ ق) روی داده است. یزدگرد در هنگام رسیدن به پادشاهی در هر سنی باشد، به هر صورت ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شده است و افرادی از خاندانش پس از مرگ او (۳۱ هجری) در زمان عثمان به اسارت گرفته شدند.[۱۶]
ابنبابویه[۱۷] به روایت سهلبن قاسم نوشجانی نقل کرده که امام رضا(ع) از خویشاوندی خود با ایرانیان خبر داد و فرمود: «هنگامیکه عبداللهبن عامربن کُرَیز خراسان را فتح کرد، بر دو دختر یزدگرد دست یافت و آنان را نزد عثمان فرستاد. عثمان یکی را به حسنبن علی و دیگری را به حسینبن علی علیهماالسّلام بخشید و آن دو دختر در هنگام زایمان از دنیا رفتند.»؛ اما روایت ابن بابویه با برخی از امور مسلم موافقت ندارد. هیچیک از مورخان و محدثان در میان همسران امام حسن مجتبی(ع) از دختر یزدگرد یا بانویی ایرانینژاد نامی نبردهاند. ممکن است کاتبان و ناسخان متعصّب شیعی به جای نام محمدبن ابیبکر نام امام حسن مجتبی(ع) را در روایت ابنبابویه وارد نموده باشند.
به هر حال به جز این اشکال، روایت ابنبابویه از چند جهت قابل قبول است:
۱- عبداللهبن عامر در بین سالهای ۲۹- ۳۵ هجری والی بصره بود و همزمان یا خود بر خراسان حکومت میکرد یا منصوبین از طرف او. صحت روایت فوق از این جهت پذیرفتنی است.
۲- این روایت از نظر سند هیچگونه ضعفی ندارد.
۳- تولد امام سجاد(ع) بنا به مشهورترین اقوال به سال ۳۸ هجری[۱۸] و تولد قاسمبن محمدبن ابیبکر در سال ۳۶ یا ۳۸ هجری بوده است.[۱۹] پس اسارت و اعزام دو شاهدخت پس از آنکه لشکر مسلمانان به فرماندهی عبداللهبن عامر و دیگر امرا در سال ۳۳ هجری در خراسان فتوحاتی کردند،[۲۰] صورت گرفته است.
۴- امام حسین(ع) و محمدبن ابیبکر از طریق دو دختر یزدگرد باجناق یکدیگر بودهاند و پسر خاله بودن امام سجاد(ع) و قاسمبن محمدبن ابیبکر در بین نویسندگان معلوم بوده است.[۲۱]
به نظر میرسد درستترین روایت در مورد مادر امام سجاد(ع) روایت ابن بابویه باشد.
از کسانی که اسارت شهربانو را در زمان عثمان میدانند، میتوان به این افراد اشاره کرد: ابونصر سهلبن عبدالله بخاری، محمدبن جریر طبری، شیخ مفید، فتال نیشابوری، ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، ابنشهرآشوب مازندرانی، ابنعنبه، رفاعی مخزومی، علامه حلّی، محمدبن ادریس حلّی و یوسفبن مطهر حلّی.[۲۲]
۳. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع): با رجوع به منابع گوناگون شاهزادگی شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع) ثابت میشود. از میان نسب شناسان شاید ابویقظان سُحَیم(م. ۱۹۰ ق) قدیمترین فردی باشد که این نظر را تأیید کرده و زمخشری[۲۳] با استناد به گفته او، مادر امام سجاد(ع) را دختر یزدگرد دانسته است. افزون بر این، بسیاری از کتب انساب و طبقات[۲۴] و دیگر نویسندگان آثار حدیثی، روایی و فقهی[۲۵] و آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی، این مطلب را تأیید و تکرار کردهاند.[۲۶]
اغلب این منابع پیش از قرن نهم هجری تألیف شده است و ربطی به صفویه ندارد. پس وجود این بانو، امری مسلم و غیر قابل انکار است.
دلیل دیگر در اثبات اینکه مادر امام سجاد(ع) دختر یزدگرد میباشد، این است که برخی مورخان، مادر یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان (یزید الناقص) خلیفۀ اموی را شاهفرید یا شاهآفرید دختر فیروز بن یزدگرد خوانده و گفتهاند که مادر امام سجاد(ع) عمۀ آن بانو بوده است.[۲۷]
با این حال، برخی منابع کهن از مادر امام سجاد(ع) با عنوان اُمّ وَلَد[۲۸] یاد کرده و گاه نام او را نیز ذکر کردهاند.[۲۹] پس از آن مورخانی چون ابن جوزی، ابن کثیر و ابن حجر عسقلانی همین نظر را مستند خود قرار دادهاند.[۳۰] گاهی نیز با عنوان فَتاه (بردهای جوان) یا برده از او نام برده شده است.[۳۱] برخی نیز مادر امام سجاد(ع) را زنی سِندی[۳۲] نام بردهاند.[۳۳]
از عقیدۀ این مورخان و محدثان که مادر امام سجاد(ع) را از سند معرفی کرده یا فتاه یا اُمّ وَلَد خواندهاند، استنباط نمیشود که آن بانو دختر یزدگرد نباشد؛ چنانکه ذهبی[۳۴] هم او را اُمّ وَلَد و دختر یزدگرد دانسته است.
۴. نام شهربانو: از شهربانو با نامهای فارسی چون شهربانویه، جهان بانویه، جهانشاه، شهرناز، شاه زنان؛ و نامهای عربی چون سُلافه، غزاله، خلوه، حلوه، خوله، حِرار، بَرَّه و سَلامه[۳۵] نام برده شده است. روایاتی نیز حاکی از آن است که امیرالمؤمنین علی(ع) او را شهربانویه نامید[۳۶]؛ یا نام او را به مریم یا فاطمه تغییر داد.[۳۷] به نظر میرسد داشتن نام عربی برای این بانو به سبب سهولت تلفظ برای اطرافیانش بوده است.
۵. مدت حیات شهربانو: شهربانو، بانویی با فضیلت، برگزیده و بسیار نیکوکار بود و پسرش امام سجاد(ع) فراوان حق او را میگزارد.[۳۸] وی هنگام وضع حمل فرزندش امام سجاد(ع) در مدینه درگذشت.[۳۹]
اگر چه در روایتی به نقل از ابومخنف گفته شده است پس از شهادت امام حسین(ع) و به اسارت بردن خاندان آن حضرت، شهربانو خود را در فرات غرق کرد؛[۴۰] ولی باید دانست که این مطلب با شأن و مقام آن بانو سازگار نمیباشد.
همچنین گفته شده است که پس از واقعۀ کربلا، شهربانو به ری رفت و در آنجا در کوهی که به نام او است، پنهان شد؛[۴۱] چنین قولی نیز بیاساس است و در هیچ یک از منابع کهن نیامده است. بنابراین نسبت بقعه واقع در دامنۀ جنوبی کوه ری (اکنون کوه بیبی شهربانو) که درسدههای اخیر به منزلۀ مدفن شهربانو معروف شده، صحت ندارد.
پی نوشت:
[۱]- ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛ غرر اخبار الملوک، ص۷۴۵-۷۴۸.
[۲]- مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۴.
[۳]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.
[۴]- تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرَر، ج۵، ص۵۶-۵۷.
[۵]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ دلائل الامامه، ص۱۹۵-۱۹۶ ؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶- ۳۴۸ ؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸.
[۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲ ؛ فارسنامه، ص۵۱-۵۲.
[۷]-الکافی، ج۱، ص۴۶۷ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرّر، ج۱، ص۳۳۹ ؛ فارسنامه، ص۴.
[۸]- زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۱۲؛ با اشاره به آیۀ ۱۳سورۀ حجرات، آیه ۱۳.
[۹]- تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۷-۴۷۸، ج۴، ص۲۹۳-۲۹۴ ؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۲.
[۱۰]- ر.ک: یتیمه الدهر، ص۷۳۷؛ مروج الذهب، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ زین الاخبار، ص۱۰۳؛ الاخبار الطوال، ص۱۱۹.
[۱۱]- ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۶۷؛ قابوسنامه، آخر فصل ۲۷.
[۱۲]- فتوح البلدان، ص۳۲۲؛ تجارب الامم، ج۱، ص۳۸۸؛ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ص۵۵.
[۱۳]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱.
[۱۴]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۵]- ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۰.
[۱۶]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۹.
[۱۷]- عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶.
[۱۸]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۹۴.
[۲۰]- الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۷.
[۲۱]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱ ؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷، ج۴، ص۵۹.
[۲۲]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ روضه الواعظین، ص۲۰۱؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱ ؛ دلائل الامامه، ص۸۱- ۸۹؛ المستجاد من کتاب الارشاد، ص۴۸، ۴۵۲؛ السرائر، ص۱۵۵.
[۲۳]- ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.
[۲۴]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ابن صوفی، ابوالحسن علی بن ابوالغنائم، ص۲۸۳؛ الشجره المبارکه فی انساب الطالبیّه، محمد بن عمر فخرالدین رازی، ص۷۳؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱؛ عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، ابن عنبه احمد بن علی، ص۱۹۲-۱۹۳؛ صحاح الاخبار، رفاعی مخزومی، ص۶۳؛ النفحه العنبریه، ابوالفتوح یمانی موسوی، ص۴۶.
[۲۵]- ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛ روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ص۲۰۱؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ السرائر، ابن ادریس، ص۱۵۵؛ الدروس، شهید اول، ج۲، ص۱۲؛ المستجاد، علامه حلّی، ص۴۸، ۴۵۲؛ العُدَد القویه، یوسف بن مطهر حلّی، ص۵۶-۵۸.
[۲۶]- ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ قابوسنامه، عنصر المعالی کیکاووس، ص۱۳۷-۱۳۸؛ تاریخ الائمه، ابن ابی الثلج بغدادی، ص۲۴؛ نثر الدُّرَرِ، ابوسعید منصور بن ابی، ج۱، ص۲۳۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۴۵۶؛ فارسنامه، ابن بلخی، ص۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۸۶؛ نهایه الارب فی فنون الادب، شهاب الدین نویری، ج۲۰، ص۱۱۹؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۲۶۶؛ تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص۵۰۰.
[۲۷]- المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛ العقد الفرید، ج۴، ص۴۶۴؛ جمهره انساب العرب، ص۸۱؛ نثر الدُّرَر، ج۴، ص۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۹۹؛ نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۸۷؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷.
[۲۸]- به کنیزی گفته میشود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند میشود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمیشود او را فروخت.
[۲۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.
[۳۰]- ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.
[۳۱]- ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.
[۳۲]- سند ناحیهای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.
[۳۳]- المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.
[۳۴]- سیر اعلام النبلاء، همانجا.
[۳۵]- ر.ک: طبقات خلیفه بن خیاط، ص۲۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۳؛ المعارف، ص۲۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۳۵۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶ ؛ الکامل مبرد، ص۶۴۵.؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۸؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱؛ تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، ص۲۳؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۷۲، ۱۰۵؛ تاریخ الائمه، ص۲۴.
[۳۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۷.
[۳۷]- مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱.
[۳۸]- الکامل مبرد، ج۲، ص۱۲۰؛ المجدی فی انساب الطالیبین، ص۹۳.
[۳۹]- تاریخ قم، ص۵۰۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۶؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۲.
[۴۰]- ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۹.
[۴۱]- الذریعه، ج۲۳، ص۴۶.
[۱]- ر.ک: تاریخ طبری، ج۴، ص۲۹۷-۲۹۸؛ غرر اخبار الملوک، ص۷۴۵-۷۴۸.
[۲]- مروج الذهب، ج۱، ص۲۴۴.
[۳]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷ ؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ص۹۳ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲.
[۴]- تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرَر، ج۵، ص۵۶-۵۷.
[۵]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ دلائل الامامه، ص۱۹۵-۱۹۶ ؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۶- ۳۴۸ ؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸.
[۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷ ؛ عمده الطالب، ص۱۹۲ ؛ فارسنامه، ص۵۱-۵۲.
[۷]-الکافی، ج۱، ص۴۶۷ ؛ و نیز ر.ک: نثر الدُرّر، ج۱، ص۳۳۹ ؛ فارسنامه، ص۴.
[۸]- زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۱۲؛ با اشاره به آیۀ ۱۳سورۀ حجرات، آیه ۱۳.
[۹]- تاریخ طبری، ج۳، ص۴۷۷-۴۷۸، ج۴، ص۲۹۳-۲۹۴ ؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۲.
[۱۰]- ر.ک: یتیمه الدهر، ص۷۳۷؛ مروج الذهب، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳؛ زین الاخبار، ص۱۰۳؛ الاخبار الطوال، ص۱۱۹.
[۱۱]- ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۶۷؛ قابوسنامه، آخر فصل ۲۷.
[۱۲]- فتوح البلدان، ص۳۲۲؛ تجارب الامم، ج۱، ص۳۸۸؛ سنی ملوک الارض و الانبیاء، ص۵۵.
[۱۳]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱.
[۱۴]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۵]- ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۱۰.
[۱۶]- لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۹.
[۱۷]- عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۵-۱۳۶.
[۱۸]- الارشاد، ج۲، ص۱۳۷.
[۱۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۹۴.
[۲۰]- الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۷.
[۲۱]- سرّ السلسله العلویه، ص۳۱ ؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۰۸؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷، ج۴، ص۵۹.
[۲۲]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ص۳۱؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ روضه الواعظین، ص۲۰۱؛ اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۸۰؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱ ؛ دلائل الامامه، ص۸۱- ۸۹؛ المستجاد من کتاب الارشاد، ص۴۸، ۴۵۲؛ السرائر، ص۱۵۵.
[۲۳]- ر.ک: تفسیر زمخشری، ج۳، ص۵۴۴- ۵۴۵.
[۲۴]- ر.ک: سرّ السلسله العلویه، ابونصر سهل بن عبدالله بخاری، ص۳۱؛ لباب الانساب، ابوالحسن علی بن زید بیهقی، ج۱، ص۳۴۶، ۳۴۸؛ المجدی فی انساب الطالبیین، ابن صوفی، ابوالحسن علی بن ابوالغنائم، ص۲۸۳؛ الشجره المبارکه فی انساب الطالبیّه، محمد بن عمر فخرالدین رازی، ص۷۳؛ مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۱۱؛ عمده الطالب فی انساب آل ابیطالب، ابن عنبه احمد بن علی، ص۱۹۲-۱۹۳؛ صحاح الاخبار، رفاعی مخزومی، ص۶۳؛ النفحه العنبریه، ابوالفتوح یمانی موسوی، ص۴۶.
[۲۵]- ر.ک: الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۶۶؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر صفار قمی، ص۱۴۰؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۹۵-۱۹۶؛ روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ص۲۰۱؛ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۷۵۰-۷۵۱؛ السرائر، ابن ادریس، ص۱۵۵؛ الدروس، شهید اول، ج۲، ص۱۲؛ المستجاد، علامه حلّی، ص۴۸، ۴۵۲؛ العُدَد القویه، یوسف بن مطهر حلّی، ص۵۶-۵۸.
[۲۶]- ر.ک: الکامل مُبرّد، ص ۶۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ قابوسنامه، عنصر المعالی کیکاووس، ص۱۳۷-۱۳۸؛ تاریخ الائمه، ابن ابی الثلج بغدادی، ص۲۴؛ نثر الدُّرَرِ، ابوسعید منصور بن ابی، ج۱، ص۲۳۹؛ مجمل التواریخ و القصص، ص۴۵۶؛ فارسنامه، ابن بلخی، ص۴؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۴، ص۳۸۶؛ نهایه الارب فی فنون الادب، شهاب الدین نویری، ج۲۰، ص۱۱۹؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۲۶۶؛ تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، ص۵۰۰.
[۲۷]- المحبر، ص۳۱؛ الکامل مبرد، ص۶۴۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱۰؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۲۹۸؛ مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۲؛ العقد الفرید، ج۴، ص۴۶۴؛ جمهره انساب العرب، ص۸۱؛ نثر الدُّرَر، ج۴، ص۶۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۹۹؛ نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۴۸۷؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶۷.
[۲۸]- به کنیزی گفته میشود که به ازدواج مردی درآمده و از او صاحب فرزند میشود و دیگر حالت مملوکیت ندارد و نمیشود او را فروخت.
[۲۹]- الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۱؛ کتاب نسب قریش، ص۵۸ ؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۲؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۶۲۹.
[۳۰]- ر.ک: المنتظم، ج۶، ص۳۲۶؛ البدایه و النهایه، ج۹، ص۱۲۱؛ الاصابه فی تمییزالصحابه، ج۵، ص۶۷۰.
[۳۱]- ر.ک: تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۴۱۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۲-۳۸۳.
[۳۲]- سند ناحیهای در غرب هند یا روستایی نزدیک نسا در خراسان. ر.ک: معجم البلدان، ذیل واژه سند.
[۳۳]- المحبر، ص۵۰۵؛ المعارف، ص۲۱۵.
[۳۴]- سیر اعلام النبلاء، همانجا.
[۳۵]- ر.ک: طبقات خلیفه بن خیاط، ص۲۳۸؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۴؛ الارشاد، ج۲، ص۱۳۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۶-۴۶۷؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۳۸۳؛ المعارف، ص۲۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۳۵۵؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۶ ؛ الکامل مبرد، ص۶۴۵.؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۴۸؛ مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱؛ تاریخ موالید الائمه و وفیاتهم، ص۲۳؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۲، ص۷۲، ۱۰۵؛ تاریخ الائمه، ص۲۴.
[۳۶]- الکافی، ج۱، ص۴۶۷.
[۳۷]- مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۳۱۱.
[۳۸]- الکامل مبرد، ج۲، ص۱۲۰؛ المجدی فی انساب الطالیبین، ص۹۳.
[۳۹]- تاریخ قم، ص۵۰۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۳۶؛ لباب الانساب، ج۱، ص۳۵۱-۳۵۲.
[۴۰]- ر.ک: مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۹.
[۴۱]- الذریعه، ج۲۳، ص۴۶.
منبع: سایت کرب و بلا