به گزارش مشرق، ریچارد استرنبرگ از زمانی که به عنوان سردبیر مجله علمی مربوط به موزه معتبر تاریخ طبیعی «اسمیسونین» انتخاب شد، مسیر فکری خود را در حوزه تخصصی تاریخ طبیعی تغییر داد. «استرنبرگ جرات کرد مقاله ای از دکتر استفان مایر (یک مسیحی شناخته شده) را منتشر کند که یکی از اشخاص کلیدی جنبش «طرح هوشمند هستی» بود. انتشار این مقاله طوفان آتشینی از دعوا به راه انداخت، فقط به صرف اینکه «طرح هوشمند هستی» می تواند چگونگی آغاز زندگی را توضیح دهد؛ در نتیجه دکتر استرنبرگ کارش را از دست داد و عقاید سیاسی و مذهبی او مورد بازجویی و تحت فشار قرار گرفت تا استعفا دهد. از نظر رئیس دپارتمانی که آقای استرنبرگ در آن کار می کرد، استرنبرگ برای اعتبار هر چند ناچیزی که برای «طرح هوشمند» قائل شده و «داروینیسم» را زیر سوال برده، شایسته است که او را یک تروریست فکری نامید.»
طرح هوشمند هستی عنوان علمی این سال ها برای گروه خلقت گرایان یه شمار می رود. در حوزه علوم زیستی در حال حاضر دو طیف خلقت گرایان و داروینیست ها در برابر یکدیگر قرار دارند. گروه اول انسان را مخلوق خداوند به صورت یک کل معرفی می نماید که مبتنی بر آموزه های مذهبی و استدلال های علمی است؛ اما گروه دوم با اعتقاد به نظریه تکامل (واژه تکامل به اشتباه برای معرفی این نظریه در زبان فارسی جعل شده است و محققان واژه فرگشت را جایگزین مناسبی برای تکامل می دانند) تلاش می کند انسان با شمایل فعلی را نتیجه انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی در طول تاریخ طبیعی معرفی نمایند و نیای مشترکی برای انسان و شامپانزه تعیین کنند.
اما این رقابت، یک رقابت علمی نیست بلکه رویکردهای سیاسی و راهبردی در بستر یک رقابت به ظاهر علمی قرار گرفته است. تمدن غرب موجودیت خود را در برابر زدودن مفهوم خداوند از افکار عمومی تعریف کرده است. مدرنیته و توسعه بر محوریت انسان شکل می گیرند و در این پارادایم مفهومی به نام خدا وجود ندارد. از این رو پیداست هر نظریه شبه علمی که بتواند وجود خدا و خلقت را در افکار جامعه مخدوش نماید، باید با تمام قوا مورد حمایت قرار بگیرد. در جوامع دانشگاهی و پژوهشی آمریکایی و اروپایی فشار سنگینی بر روی دانشمندان منتقد داروینیسم وجود دارد که هر از گاهی اخبار مربوط به اخراج آنها از پست های شغلی در رسانه ها منتشر می شود.
کارولین کراکر، میکائیل اگنور، پروفسور مارکز، گویلرمو گنزالز و ... افراد دیگری از این دسته هستند که همانند ریچارد استرنبرگ با برخورد دیکتاتورهای علمی مواجه شده اند. جریان داروینیسم در میان جوامع دانشگاهی ایران نیز نفوذ کرده است به نحوی که در سال های اخیر به طور رسمی و علنی دفاع از مفهوم مخدوش و ضد دینی خود را در رسانه های عمومی منتشر می کنند.
امیر محمد گمینی در آخرین شماره ماهنامه دانشنامه در مهر ماه سال 94 در مقاله ای تحت عنوان آیا تاریخ علم است، می نویسد: «گاهی شنیده می شود که منتقدان نظریه تکامل مدعی می شوند چون هیچ گاه نمی توانیم تکامل موجودات را از آزمایشگاه ببینیم پس نظریه تکامل قانع کننده و علمی نیست در حالی که این ویژگی نظریه تکامل نیست؛ بلکه تمامی دانش بشر از فیزیک و شیمی گرفته تا تاریخ و جامعه شناسی و الهیات همه و همه هیچ دسترسی مستقیمی به موضوع مورد مطالعه خود ندارند و تنها بر اساس شواهد معتبر به تایید نظریه های خود می پردازند.»
دفاع یک جانبه گمینی از نظریه تکامل با اتکا به یک گزاره ناتمام، تلویحا غیر علمی بودن منتقدان نظریه فرگشت را القا می کند در حالی که بر اساس اسناد علمی و رسانه ای، داروینیست ها بیش از خلقت گرایان از انتشار استدلال های علمی در رد نظریه های خود هراس دارند.
سید حسین نصر داروینیسم را بیش از آنکه یک نظریه علمی باشد، به عنوان یک ایدئولوژی معرفی می کند و می گوید: «امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه ای باشند. پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را (حتی با زمینه های علمی) رد می کنم. بگذارید این موضوع را در همین آغاز، پیش از اینکه به طور ویژه به نقطه نظر اسلامی بپردازیم، بازگویم. نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است.»
نظریه فرگشت به بیان ساده می گوید موجودات بر اساس نیاز طبیعی برای ادامه حیات خود دست به انتخاب می زنند و این انتخاب زمینه شکل و وجود آینده آنها را فراهم می سازد. برای سازگاری با محیط ممکن است نوع پاها، نوع دندان ها، داشتن اجزای اضافی و ... دچار تغییر شده و آن گونه را به بهترین شکل در زمان حال تبدیل نماید. سید حسین نصر در بیان یکی از استدلال های منطقی در انتقاد به نظریه فرگشت می گوید: «یکی از این موضوعات مساله و قطعیت شکل است. یک مثلث، یک مثلث است و شکلی نبوده که به صورت مثلث تکامل یابد. تا وقتی که یک مثلث کامل نشده، مثلث نیست. بدین ترتیب اگر ما سه خط باز داشته باشیم که تدریجا به یکدیگر متصل نشوند، حتی اگر یک میکرون هم باز و جدا از هم باشند، دیگر نمی توانیم آن را مثلث بنامیم. تنها یک مثلث است که می توان نام مثلث بر آن نهاد. به همین ترتیب، اشکال حیات هم قطعیت خودشان را دارند. بونوئه، زیست شناس معروف فرانسوی، بر مبنای همین واقعیت یعنی قطعیت شکل ها و نیز دیگر ملاحظات با تکامل مخالفت ورزید.»
با این وجود فضای دانشگاهی و رسانه ای کشور بعضا تبدیل به تریبونی برای تبلیغ ایدئولوژی داروینیسم می شود. نفوذ این جریان فکری در نشریات در دولت یازدهم سرعت بیشتری به خود گرفته است و ماهنامه دانشنامه را می توان به عنوان نماد اصلی تبلیغ داروینیسم در فضای مطبوعاتی فعلی دانست.
این نشریه هدف خود از تبلیغ ایدئولوژی محوری مدرنیسم را در نخستین شماره خود که به عنوان پیش شماره منتشر شد از زبان عبدالحسین وهاب زاده بیان می کند. وهاب زاده که خود یک داروینیست کهنه کار وطنی محسوب می شود کتاب های متعددی در حوزه زیست شناسی ترجمه نموده و سابقه تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را دارد. وهاب زاده در نشریه دانشنامه می گوید:
«بدفهمی های مربوط به منشا تکاملی انسان به کشور ما محدود نمی شود و از جمله موانعی است که بر سر راه پذیرش تکامل وجود دارد. انسان برای خودش چنان جایگاه ویژه ای در عالم هستی قائل شده که ایده خویشاوندی با جانداران دیگر را به فروکاستن جایگاهش تعبیر و در برابر آن مقاومت می کند. یکی از کارهای اساسی که باید انجام شود رفع این سوءتفاهم و نشان دادن آن است که پذیرش خویشاوندی مشترک نه تنها به معنی فروکاستن انسان نیست؛ بلکه می تواند او را ارتقا دهد. چه حسنی است در اینکه مرغ باغ ملکوتی باشیم که چند روزی در یک اقامتگاه موقت در میان موجوات دیگر سر می کند؟ چه لذتی دارد به زندگی در میان موجوداتی تبعید شده باشیم که هیچ ربطی به ما ندارند؟»
وهاب زاده تلاش می کند واقعیت را به قطعی بودن نیای مشترک بین انسان و حیوان قلب کند و بکوشد تا پذیرفتن این پدیده مخدوش برای افکار عمومی به مفهوم ایجاد یک حس برتر باشد: «اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم و خودمان را در میان خویشاوندانمان ببینیم به مراتب حس بهتری داریم از اینکه در محیطی متعلق به خودمان زندگی می کنیم. گذشته از این چنین نگاهی به انسان پیامدهای عملی فوق العاده ای نیز دارد. موجودی که خود را مسافری موقت می بیند نمی تواند علاقه ای به سرنوشت گیاهان و جانوران دیگر داشته باشد. اما کسی که یکی در میان دیگران باشد، باید از خویشاوندانش هم مراقبت کند. تغییر دیدگاه انسان نسبت به خودش می تواند از شدت بسیاری از فاجعه های زیست محیطی کم کند.»
منبع: پایگاه دیده بان
طرح هوشمند هستی عنوان علمی این سال ها برای گروه خلقت گرایان یه شمار می رود. در حوزه علوم زیستی در حال حاضر دو طیف خلقت گرایان و داروینیست ها در برابر یکدیگر قرار دارند. گروه اول انسان را مخلوق خداوند به صورت یک کل معرفی می نماید که مبتنی بر آموزه های مذهبی و استدلال های علمی است؛ اما گروه دوم با اعتقاد به نظریه تکامل (واژه تکامل به اشتباه برای معرفی این نظریه در زبان فارسی جعل شده است و محققان واژه فرگشت را جایگزین مناسبی برای تکامل می دانند) تلاش می کند انسان با شمایل فعلی را نتیجه انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی در طول تاریخ طبیعی معرفی نمایند و نیای مشترکی برای انسان و شامپانزه تعیین کنند.
اما این رقابت، یک رقابت علمی نیست بلکه رویکردهای سیاسی و راهبردی در بستر یک رقابت به ظاهر علمی قرار گرفته است. تمدن غرب موجودیت خود را در برابر زدودن مفهوم خداوند از افکار عمومی تعریف کرده است. مدرنیته و توسعه بر محوریت انسان شکل می گیرند و در این پارادایم مفهومی به نام خدا وجود ندارد. از این رو پیداست هر نظریه شبه علمی که بتواند وجود خدا و خلقت را در افکار جامعه مخدوش نماید، باید با تمام قوا مورد حمایت قرار بگیرد. در جوامع دانشگاهی و پژوهشی آمریکایی و اروپایی فشار سنگینی بر روی دانشمندان منتقد داروینیسم وجود دارد که هر از گاهی اخبار مربوط به اخراج آنها از پست های شغلی در رسانه ها منتشر می شود.
کارولین کراکر، میکائیل اگنور، پروفسور مارکز، گویلرمو گنزالز و ... افراد دیگری از این دسته هستند که همانند ریچارد استرنبرگ با برخورد دیکتاتورهای علمی مواجه شده اند. جریان داروینیسم در میان جوامع دانشگاهی ایران نیز نفوذ کرده است به نحوی که در سال های اخیر به طور رسمی و علنی دفاع از مفهوم مخدوش و ضد دینی خود را در رسانه های عمومی منتشر می کنند.
امیر محمد گمینی در آخرین شماره ماهنامه دانشنامه در مهر ماه سال 94 در مقاله ای تحت عنوان آیا تاریخ علم است، می نویسد: «گاهی شنیده می شود که منتقدان نظریه تکامل مدعی می شوند چون هیچ گاه نمی توانیم تکامل موجودات را از آزمایشگاه ببینیم پس نظریه تکامل قانع کننده و علمی نیست در حالی که این ویژگی نظریه تکامل نیست؛ بلکه تمامی دانش بشر از فیزیک و شیمی گرفته تا تاریخ و جامعه شناسی و الهیات همه و همه هیچ دسترسی مستقیمی به موضوع مورد مطالعه خود ندارند و تنها بر اساس شواهد معتبر به تایید نظریه های خود می پردازند.»
دفاع یک جانبه گمینی از نظریه تکامل با اتکا به یک گزاره ناتمام، تلویحا غیر علمی بودن منتقدان نظریه فرگشت را القا می کند در حالی که بر اساس اسناد علمی و رسانه ای، داروینیست ها بیش از خلقت گرایان از انتشار استدلال های علمی در رد نظریه های خود هراس دارند.
سید حسین نصر داروینیسم را بیش از آنکه یک نظریه علمی باشد، به عنوان یک ایدئولوژی معرفی می کند و می گوید: «امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه ای باشند. پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را (حتی با زمینه های علمی) رد می کنم. بگذارید این موضوع را در همین آغاز، پیش از اینکه به طور ویژه به نقطه نظر اسلامی بپردازیم، بازگویم. نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است.»
نظریه فرگشت به بیان ساده می گوید موجودات بر اساس نیاز طبیعی برای ادامه حیات خود دست به انتخاب می زنند و این انتخاب زمینه شکل و وجود آینده آنها را فراهم می سازد. برای سازگاری با محیط ممکن است نوع پاها، نوع دندان ها، داشتن اجزای اضافی و ... دچار تغییر شده و آن گونه را به بهترین شکل در زمان حال تبدیل نماید. سید حسین نصر در بیان یکی از استدلال های منطقی در انتقاد به نظریه فرگشت می گوید: «یکی از این موضوعات مساله و قطعیت شکل است. یک مثلث، یک مثلث است و شکلی نبوده که به صورت مثلث تکامل یابد. تا وقتی که یک مثلث کامل نشده، مثلث نیست. بدین ترتیب اگر ما سه خط باز داشته باشیم که تدریجا به یکدیگر متصل نشوند، حتی اگر یک میکرون هم باز و جدا از هم باشند، دیگر نمی توانیم آن را مثلث بنامیم. تنها یک مثلث است که می توان نام مثلث بر آن نهاد. به همین ترتیب، اشکال حیات هم قطعیت خودشان را دارند. بونوئه، زیست شناس معروف فرانسوی، بر مبنای همین واقعیت یعنی قطعیت شکل ها و نیز دیگر ملاحظات با تکامل مخالفت ورزید.»
با این وجود فضای دانشگاهی و رسانه ای کشور بعضا تبدیل به تریبونی برای تبلیغ ایدئولوژی داروینیسم می شود. نفوذ این جریان فکری در نشریات در دولت یازدهم سرعت بیشتری به خود گرفته است و ماهنامه دانشنامه را می توان به عنوان نماد اصلی تبلیغ داروینیسم در فضای مطبوعاتی فعلی دانست.
این نشریه هدف خود از تبلیغ ایدئولوژی محوری مدرنیسم را در نخستین شماره خود که به عنوان پیش شماره منتشر شد از زبان عبدالحسین وهاب زاده بیان می کند. وهاب زاده که خود یک داروینیست کهنه کار وطنی محسوب می شود کتاب های متعددی در حوزه زیست شناسی ترجمه نموده و سابقه تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد را دارد. وهاب زاده در نشریه دانشنامه می گوید:
«بدفهمی های مربوط به منشا تکاملی انسان به کشور ما محدود نمی شود و از جمله موانعی است که بر سر راه پذیرش تکامل وجود دارد. انسان برای خودش چنان جایگاه ویژه ای در عالم هستی قائل شده که ایده خویشاوندی با جانداران دیگر را به فروکاستن جایگاهش تعبیر و در برابر آن مقاومت می کند. یکی از کارهای اساسی که باید انجام شود رفع این سوءتفاهم و نشان دادن آن است که پذیرش خویشاوندی مشترک نه تنها به معنی فروکاستن انسان نیست؛ بلکه می تواند او را ارتقا دهد. چه حسنی است در اینکه مرغ باغ ملکوتی باشیم که چند روزی در یک اقامتگاه موقت در میان موجوات دیگر سر می کند؟ چه لذتی دارد به زندگی در میان موجوداتی تبعید شده باشیم که هیچ ربطی به ما ندارند؟»
وهاب زاده تلاش می کند واقعیت را به قطعی بودن نیای مشترک بین انسان و حیوان قلب کند و بکوشد تا پذیرفتن این پدیده مخدوش برای افکار عمومی به مفهوم ایجاد یک حس برتر باشد: «اما اگر واقع بینانه نگاه کنیم و خودمان را در میان خویشاوندانمان ببینیم به مراتب حس بهتری داریم از اینکه در محیطی متعلق به خودمان زندگی می کنیم. گذشته از این چنین نگاهی به انسان پیامدهای عملی فوق العاده ای نیز دارد. موجودی که خود را مسافری موقت می بیند نمی تواند علاقه ای به سرنوشت گیاهان و جانوران دیگر داشته باشد. اما کسی که یکی در میان دیگران باشد، باید از خویشاوندانش هم مراقبت کند. تغییر دیدگاه انسان نسبت به خودش می تواند از شدت بسیاری از فاجعه های زیست محیطی کم کند.»
منبع: پایگاه دیده بان