جالب آنکه در قرن جدید از این کارتون خاطرهانگیز که در قرن هفدهم میلادی به رشته تحریر درآمده و یکی از مشهورترین داستانهای کودک جهان لقب گرفته است، یک استراتژی سیاسی الهام گرفته شده و در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا توسط دولتهای غربی اجرا گردیده است.
برای بهتر فهمیدن «استراتژی گالیوری» باید به حدود یکصد سال قبل برگردیم، زمانی که غرب به سردمداری انگلیس رای به تجزیه حکومتی داد که تا پیش از این به مدت 700 سال به عنوان یکی از قدرتهای جهانی از جنوب اروپا تا غرب آسیا و شمال آفریقا شناخته میشد: امپراتوری عثمانی.
هدف اصلی از تجزیه امپراتوری عثمانی، کاهش قدرت این ابرقدرت تاریخی
بود تا جاییکه دیگر هرگز نتواند در معادلات قدرت جهانی جایی برای خود دست و پا
کند. هدفی که پس از تجزیه به خوبی محقق شد تا پس از آن نیز بارها و بارها توسط غرب
به عنوان یکی از روشهای تضعیف دیگر کشورها به کار گرفته شود. عملی که بعدها به
"استراتژی گالیوری" معروف گشت.
اما نگاه گالیوری دقیقا چیست؟ "جیمز بلک ول" یکی از استراتژیستهای ارشد آمریکا در کتاب "صاعقه صحرا" نگاه گالیوری را اینگونه تعریف میکند: "گالیور شخصیست که پس از غرق شدن کشتیاش در دریا سر از یک جزیره درمیآورد. در این جزیره شهر کوچکی وجود دارد به نام لیلیپوت که مردم آن ریز و کوچک هستند. در این داستان کاراکتری وجود دارد به نام کاپیتان لیچ که او هم به دنبال نقشه گنج است و این نقشه گنج بین او و گالیور دست به دست میشود و اهالی لیلی پوت در این ماجرا به گالیور کمک میکنند."
از نگاه جیمز بلک ول، لیلیپوت همان منطقه غرب آسیا و گنجی که بر سر آن دعواست، منابع زیرزمینی غنی این منطقه و بخصوص نفت است که باید تحت سلطه غرب قرار گیرد. اما این امر چگونه محقق خواهد شد؟
در این داستان، علاوه بر شخصیت گالیور که قدرت برتر است، شخصیتی به نام "ایگل" نیز حضور دارد که با وجود ضعیف بودن، شخصیتی آرزومند داشته و خود را فردی در حد و اندازههای گالیور میداند و همچنین شخصیتهای کوتولههای لیلیپوتی وجود دارند که همیشه نگران شرایط خود هستند.
حال این سه دسته یعنی گالیور، ایگل و کوتولهها، به عنوان مبنای دکترین غرب ، برای تجزیه قدرتهای غرب آسیا قرار گرفتهاند. به این معنا که باید گالیورهای منطقه به کشورهای آرزومند تجزیه شوند و کشورهای آرزومند نیز تجزیه و تبدیل به کشورهای نگران شوند تا امنیت گالیور اصلی یعنی اسرائیل تضمین شود.
براساس نگاه جیمز بلک ول، گالیورهای کنونی یعنی پنج کشور ایران، عراق، مصر، ترکیه و سوریه باید به نفع اسراییل ضعیف و تجزیه شده و تبدیل به کوتوله گردند.
به جز گالیورها، کشورهایی همچون عربستان، لیبی، یمن، لبنان، عمان و الجزایر نیز به دلیل نگاه آرزومندشان و اینکه خود را در قواره گالیورهای منطقه میدانند، در اولویت دوم تجزیه و تبدیل شدن به کوتولههایی نگران قرار دارند.
دسته سوم هم کوتولههای نگران یعنی کویت، امارات، قطر، بحرین و اردن هستند که همیشه از گالیورها میترسند.
حال در دهه دوم قرن میلادی جدید، گام دوم پروژهای که صد سال قبل توسط انگلیسیها پایهگذاری شده، توسط تکفیریهایی که به دست غرب و در راس آنان آمریکا پرورش پیدا کردهاند، آغاز شده و آن تجزیه بیشتر و بیشتر کشورهای کنونی منطقه است تا با کشتار و خونریزی شبیه صد سال پیش، بار دیگر مرزهای جدید آغشته به خون میلیونها انسان بیگناه را بین ملتهای منطقه بکشند.