به گزارش مشرق، تأمل یک - اینترنت... در سالهای پیشین، آنها که دارای دید بلند و صاحبفکر پیشرو بودند، بهکارگیری دانش را بهعنوان یک مزیت و برگ برنده برای خود متصور بودند و تجربه هم نشان میداد که این عامل باعث برتری میشود؛ اما امروزه، پدیدهای رخ نموده است؛ استادی پیوسته همراه، بهنام «اینترنت».
دانشجویان، بهواسطه بهکارگیری اینترنت، در کمترین زمان و در هر جا، میتوانند از نیازهای اولیه علمی خود و استانداردهای لازم آن نیازمندیها آگاه شوند. بنابراین، میتوان گفت که اکثر دانشجویان نسبت به مایملک علمی دانشگاهها، پیشاپیش واقف هستند یا لااقل دسترسی سهلالوصولی به آنها دارند. پس دانشگاه چه چیزی دارد که به دانشجویان بدهد؟ خود دانشجویان میگویند: «مدرک».
ولی دیر یا زود، همه میفهمند، یا به این فهمی که هماکنون دارند عمل خواهند کرد که فارغالتحصیل دانشگاه را چیزی بیش از «کاربر اینترنت» نبینند. امروز، این آسیب گریبان اغلب دانشگاههای جهان را گرفته است. اینکه فارغالتحصیلان آنها بهصرف داشتن مدرک دانشگاهها و حتی احراز مدرک «دانشگاههای خوب»، قادر به کارجویی نیستند.
«رزومه» جای «مدرک» را گرفته است؛ و این، یعنی آنکه دانشجویان جویای «مدرک»، قدری جویای سراباند، یا به جبر والدینی به دانشگاه میآیند که زمانی گمان میکردند که «دانشگاه خوب» همان «دانشگاه معتبر» است.
تأمل دو -این، یکسوی معضل و سوی دیگر ...
سوی دیگر معضل آن است که اغلب دانشگاههای جهان و کموبیش دانشگاههای ما، به سمت استقلال مالی رانده میشوند، آنهم نهفقط از طریق ارتباط با تولید و صنعت، بلکه از طریق جذب «دانشجو بهمثابه مشتری». امروزه، برخی دانشگاههای ما و حتی دانشگاههای دولتی و برخی از تراز اولها تا آنجا توجه خود را به «دانشجو بهمثابه مشتری» معطوف داشتهاند که فراموش کردهاند، دانشجویان قسمتی از نیاز دانشگاه و فقط یکی از ضرورتهای چرخه علم هستند، نه همه آن.
دانشگاه، علاوهبر دانشجوی حامل اطلاعات، نیاز به فضای ممارست و فضیلت هم دارد و الا در ادامه راه با مشکل مواجه خواهد شد. چنین دانشگاهی، «معتبر» نخواهد ماند؛ و دانشگاه بدون اعتبار، مانند جسم بدون روح است. مدارکی اعطا میکند که همه یکی از آن را دارند، یا اگر هم ندارند، حاجتی به آن ندارند! به نظر میرسد که دوباره مسأله قدیمی زنبور و ممارست و عسل و علم و عمل و حکمت و قول و اقدام و فضیلت رخ نموده است.
تأمل سه - دانشگاههای پولکی
ابتدا خیلی توسعه مییابند و بهدلیل موفقیت در ابتدای راه به این نتیجه میرسند که در ادامه هم موفق خواهند بود، ولی درست در میانههای راه، وقتی از خروجی این دانشگاهها، چیزی جز «کاربر اینترنت» بیرون نیاید، آنوقت، همین دانشگاههای پولکی، به مشکل برمیخورند. بر همه معلوم میشود که این فارغالتحصیلان، ممارستی در «عمل» ندارند و «فضیلت»ی هم نیندوختهاند. ازاینرو، کسی حرف آنها را نخواهد خواند؛ و جوانانی که این وضع و حال فارغالتحصیلان امروز و دانشجویان دیروز را میبینند، از خود میپرسند که چرا باید به دانشگاه رفت؟
تأمل چهار - تبعات این وضع
در مورد فارغالتحصیلان رشتههای گوناگون متفاوت خواهد بود، ولی در رشتههای حساس مانند طبابت یا سیاست یا گرایشهای حساس در دانشهای فنی، میتواند به آشفتگی اجتماعی بینجامد. اگر بیممارستی و بیحکمتی فارغالتحصیلان به پایهای برسد که مردم، فوج فوج از فرط خطاهای پزشکی به کام مرگ روند، یا برای درمان بیماریهایشان دست به دامان پزشکان خارج از مرزها شوند، یا ساختمانهای رفیع فروبریزند و نظاممهندسی در مورد آنها مسؤولیتی نپذیرد، آنوقت، مشروعیت دانشگاه است که به چالش خوانده خواهد شد.
تأمل پنج - در آینده و قدری اکنون
دانشگاههای پولکی، وا میمانند و هر چه درون خود جستوجو میکنند به یک رخوت و بیمیلی نزد دانشجویان میرسند. داوطلبان کافی فراهم نمیآیند و سازمان سنجش آموزش کشور مجبور میشود مدام فرصت ثبتنام خود را تمدید کند، شاید قدری از کمبود داوطلب را جبران نماید.
بزرگترین علت هم عقب ماندن دانشجویان از دانش و عدم الزام درونی آنان به فراگیری عمل و حکمت است. اینجا، کار مدیران آموزشی سخت میشود، چون میرود که پویایی به سکون بینجامد و این بهمنزله خاموشی دانش و سیری کاذب ناشی از «اینترنت» خواهد بود که بهمثابه افیون عمل میکند؛ دانشجویان، در طول تحصیل در دانشگاهی که به ایشان بهمثابه مشتری مینگرد و کار را بر آنها بیشازحد سهل میگیرد و شعار میدهد که «همیشه حق با مشتری است»، رفتهرفته و با کسب شیرینی کپی از اینترنت، به تصور بینیازی به ممارست و حکمت خواهند رسید.
این موضوع، سبب میشود که شمار مشتریان بر تعداد دانشجویان بچربد و نتیجه در درازمدت، خروج دانشجویان و حتی مشتریان خواهد بود. مشتریانی که بالاخره به سراب بودن «مدرک» پی خواهند برد.
تأمل 6 - حال چه باید کرد؟
حال، برای آنکه دوباره روحیه اصیل دانشجویی (همان دانش+جویی) را زنده کنیم، باید در ترسیم شیوهها و روشهای آموزشی دستاندازی کنیم که البته، میتواند در این زمان، هزینهها را بیفزاید، ولی میدانیم این احیای مجدد، مسبب رونق آینده دانشگاهها و بالطبع، کشور خواهد بود. کشور، باز از فارغالتحصیلانی منتفع خواهد شد که بهواسطه ممارست و حکمت، هر یک، میتوانند کشور را کیلومترها به جلو برانند.
ایده دانشگاه باید بر مبنای الگوی علم و ممارست و حکمت بازسازی شود. باید از الزامات کاربست حکمت در زیست اجتماعی جدید، نیازسنجی تازهای صورت پذیرد و این نیازسنجیها مدام و سالانه باز سنجی شوند. این امر معنی و مفهوم زندهبودن دانشگاه را میرساند. دیکته این الزامات بر سازمان دانشگاهها، نیاز به ممارست در آن زمینهها و تولید نسخههای حکیمانه و پاسخگو را برمیانگیزد.
بالطبع، باید بازنگری و اصلاح محتواهای آموزشی، شکل چابکتر نیمسال به نیمسال به خود بگیرد و بخشهایی در سازمان دانشگاهها به نحو تخصصی، مأمور این کار و پیگیری آن شوند. نظام فعلی احساس نیاز دانشجو، بعد واکنش دیرهنگام اساتید، بعد تصویب تأخیری گروهها، بعد تصویب مؤخر دانشگاه و بعد تصویب دستوپا گیر وزارت علوم، پاسخگو نیست. باید این کار از طریق و با مسوولیت نهادهای مستقل صورت بگیرد و بهپیش رانده شود. در این باب سخن بسیار است...
گام بعد، اتصال خروجی نظام آموزشی دانشگاه، به ورودی سایر نظامهای اجتماعی است که مطالبه ممارست و حکمت دارند. هیچ رشته دانشگاهی نباید بدون تریبون اجتماعی باشد. معنا ندارد که دانشگاه به تولید فارغالتحصیلانی بپردازد که مطالبه اجتماعی برای آنان نیست.
رشتههای دانشگاهی، باید ملزم شوند که نیازهای عملیاتی را پاسخ بگویند و بدین ترتیب، رتبهبندی شوند. مخلص کلام، دانشگاه، باید ارزیابی دانشجویان و اساتید و کادر اداری خود را به نقاط خارج از دانشگاه منوط کند و الا معتبر نخواهد ماند.
نکته دیگر آن است که دانشگاههای آینده ما، باید مبتکر باشند و خود را با نیازهای عملی تطبیق دهند. برقراری مستقیم ارتباط با مردم، یکی از راههای تضمین روند ابتکارآمیز اداره دانشگاههاست.
دانشگاهها باید از برج عاج پایین بیایند و از هر فرصتی برای ارتباط با مردم استفاده کنند. همانطور که بیمارستانهای دانشگاهی کمک میکنند تا دانشگاههای علوم پزشکی به خواب نروند و افت استانداردهای آموزشی خود را بلافاصله به چشم ببینند، سایر رشتههای دانشگاهی باید مقدماتی برای ارتباط مستقیم با مردم تدارک ببینند و دانش دانشجویان خود را در تمام مراحل، به معرض ارزیابی کاربران قرار دهند. این میتواند برگ برنده ما برای احتراز از غافلگیری آموزشی باشد.
منبع: صبح نو