سرویس جهان مشرق - بااینکه پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا عمده رسانههای داخلی در ایران و ایالاتمتحده با هر تحلیلی هیلاری کلینتون را پیروز میدان معرفی میکردند، حالا همگی دوباره مدعی تحلیلهایی برای پیروزی ترامپ شدهاند که شاید خیلی عمیق نباشد؛ قطعاً در روزهای بعد، تحلیلهای عمیقتری از دلایل اقبال مردم به ترامپ به دست خواهد آمد اما هماکنون و حتی پیش از انتخابات نیز میشد دستکم چند دلیل این اقبال را با قطعیت بیشتر بیان کرد.
پیش از بیان دلایل لازم به ذکر است تا زمان نگارش این یادداشت آرای
مردمی هیلاری کلینتون حدود 230 هزار بیشتر از ترامپ بوده و آنچه این یادداشت در پی
پاسخ به آن است، نه کسب اکثریت آرا از سوی ترامپ بلکه صرفاً دلیل همین میزان اقبال
به ترامپ از سوی مردم ایالاتمتحده است.
1- نظرسنجیها در دهه اخیر نشان از افزایش نارضایتی از وضع موجود و افزایش تعداد بیطرفها در آمریکا نسبت به تعداد کسانی است که خود را جمهوریخواه یا دموکرات معرفی میکنند. ترامپ که تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری هیچ سابقه حزبی و مسئولیت سیاسی نداشته با شعارهایش بر محور تغییر وضع موجود و تهدید منافع هیئت حاکمِ بهخوبی قهرمانی این گروه را بر عهده گرفت.
او سعی کرد با تبلیغات خود به قشر خاکستری اینگونه القا کند که اصطلاحاً یک «غیرخودی» (outsider) است، شعارهایی که با لحن عامیانه بیان میشد تا تمایز دانلد از سیاستمداران حاکم را بیشتر نشان دهد و مردم دلزده از سیاست نخبگانی را جلب کند. در واقع ترامپ از امکانات تبلیغی حزب جمهوریخواه استفاده کرد اما کل هیئت حاکمِ آمریکا را به دلیل فساد و ناکارآمدی زیر سؤال برد، کاری که هیلاری نمیتوانست انجام دهد و به دلیل حمایتش از دولت حاکم و مسئولیتهای متعدد بهویژه وزارت خارجه هدف اعتراضات این قشر ناراضی از حاکمان آمریکا نیز قرار داشت.
پیروزی ترامپ بر کلینتون در بسیاری از ایالتها که سندرز نیز در آن با شعارهایش علیه فساد حاکم بر هیلاری پیروز شده بود، مؤید این مطلب است، از جمله وایومنیگ، آلاسکا، ایندیانا و ...
دورویی مقامات آمریکایی دقیقاً برخلاف صراحت و تظاهر به صداقت در
نامزد جمهوریخواه بود. جدا از سیاستهای داخلی، فریادهای ترامپ در مورد اینکه
کلینتون و اوباما خود به تأسیس داعش اقدام کردهاند یا رئیسجمهور دور از چشم مردم
چهارصد میلیون دلار برای ایران فرستاده است، در همین راستا اثرگذار بود. جالب
اینکه صراحت اوباما که گفت ترامپ هیچگاه رئیسجمهور نخواهد شد و تبلیغات گسترده رسانههای
مشهور علیه ترامپ که اعطای هزینه آن از سوی هیلاری علناً در مناظرات انتخاباتی
بیان شد، مزید بر علت شد و ترامپ را بهعنوان تهدید واقعی علیه منافع هیئت حاکمِ
جلوه داد.
البته حالا با رئیسجمهور شدن ترامپ، هیئت حاکمِ تمام تلاش خود را
برای استفاده از او بهعنوان یک فرصت بکار خواهد بست، فرصتی که میتواند بسیاری از
منتقدان نظام امریکا را امیدوار کند میتوانند درون ساختار سیاسی به دنبال آمال
خود و اصلاح امور باشند. اوباما با دعوت از ترامپ به کاخ سفید اولین قدم را در این
راستا برداشت.
2- پس از آغاز مهاجرت گسترده به اروپا در تابستان سال گذشته که بسیاری رسانهها از آن بهعنوان بحران یاد میکنند، هر انتخاباتی در کشورهای غربی با پیروزی احزاب ضد مهاجرت همراه شده است، از انتخابات منطقهای و پارلمانی در فرانسه و آلمان تا همهپرسی برگزیت در انگلیس. ترامپ بهخوبی از این تجربه استفاده کرد و حتی خواستار کشیدن دیوار بین ایالاتمتحده و مکزیک و ممانعت از ورود مسلمانان به آمریکا شد درحالیکه هیلاری دائماً سنگ مهاجران را به سینه میزد، کسانی که بسیاریشان به دلیل حضور غیرقانونی حق رأی هم ندارند.
شاید تصور میشد مردم آمریکا که خود مهاجر به این سرزمین هستند، مانند اروپای غربی از حضور مهاجران مسلمان یا آسیای شرقی ناراضی نیستند اما در دو سال گذشته اتفاقات متعدد بهویژه کشتار سن برناردینو و اورلاندو همزمان با کشتار پاریس یا انفجار بروکسل سرنوشت ملیگرایان در اروپا را با ملیگرایان آمریکایی گره زد، یعنی احساس وجود درد مشترک در اروپا و آمریکا تقویت شد و طبیعی بود که به دنبال درمان مشترک باشند تا جایی که ماری لوپن در فرانسه صراحتاً از ترامپ حمایت کرد
3- حزب جمهوریخواه بزرگترین انتقادی که به عملکرد اوباما در طول دوران ریاستجمهوریاش ابراز کرد، عدم قاطعیت بود. آنها دائماً از روحیات لیبرال او علیه خودش بهره میگرفتند. در مواردی چون پس گرفتن دستور حمله به سوریه با وجود اعلام قبلیِ آن و یا دست روی دست گذاشتن در تعطیلی 16 روزه دولت فدرال این انتقادات به اوج میرسید ،مردم احساس میکردند این حد از روحیات دموکراتیک در یک رئیسجمهور یکی از دلایل اصلی هرجومرج در کشور و به نتیجه نرسیدن برنامهها در کنگره از سویی و در قوه مجریه از سویی دیگر است؛ بهویژه جمهوریخواهان از وتوی مکرر مصوبات کنگره توسط اوباما (در دو سال پایانی که سنا و مجلس نمایندگان هر دو دست جمهوریخواهان بود) که پس از تبلیغات متعدد و احساسبرانگیز در رسانهها ناگهان به سد رئیسجمهور دموکرات برمیخورد ناراضی بودند و این مسئله آنها را پای صندوقهای رأی کشاند تا اکنون شاهد حاکمیت یکپارچه باشند. آنها به یاری القائات رسانهای احساس میکردند رئیسجمهور در بسیاری از حوزهها نه خودکاری میکند نه میگذارد کنگره کاری بکند.
ترامپ علاوه بر تکرار این انتقادات با شعارهای سرراست و برنامههای برندهاش
توانست بیشترین بهرهبرداری را از این نارضایتیِ ایجاد شده صورت دهد. برای مثال او
نشان داد به جای گفتگو با چین که در حال تسخیر اقتصاد غرب است، با آن مقابله خواهد
کرد و چون ریشه خانوادگی در مهاجران و مسلمانان ندارد، بیباکانه حضور بیرویه آنها
را در خاک ایالاتمتحده برنخواهد تافت.
در تحلیل دیگری اثرگذاری تقسیمات نژادی، سنی، تحصیلاتی، درآمدی و جنسی را بر پیروزی ترامپ بررسی خواهیم کرد.