به گزارش مشرق، کتاب «ادواردو» نوشته بهزاد دانشگر، یک کتاب خوب درباره یک شخصیت جذاب معاصر است که به تازگی توسط نشر آرما منتشر شده است.
داستان این رمان همان طور که از نامش بر میآید، درباره ادواردو آنیلی پسر سناتور جیانی آنیلی، ثروتمند مشهور ایتالیایی و مالک کارخانههای اتومبیل سازی فیات، فراری، مازراتی، آلفا رومئو، لانچیا، آبارت، اویکو به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ لاستامپا و کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود که پس از شیعه شدن به طرز مرموزی به قتل رسید.
جوانی که با داشتن همه چیز و همه امکانات مادی، از همه متعلقات دنیا چشم میپوشد و پس از جستوجوی حقیقت در میان تمام ادیان و تمام آیینها، اسلام را انتخاب میکند. ادواردو جوانی ابتدا مسلمان میشود ولی شیعه نمیشود اما هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی که توجه همه دنیا را به ایران و شخصیت امام خمینی (ره) معطوف کرد، شیعه نیز میشود. با این وجود شخصیت آنیلی در عین حال که برای بسیاری و به خصوص مردم کشورش مرموز بود، بیشتر مظلوم واقع شد و این مظلومیت به خاطر امکانات و قدرت پدر، بیش از پیش رخ داد.
بهزاد دانشگر نویسنده خوش قلم و شناخته شده کشورمان در کتاب «ادواردو» نهایت تلاشش را کرده که با نوشتن داستانی خوش ساخت و گیرا کمی از مظلومیت این شخصیت بکاهد و ماجرای جذاب زندگی ادواردو را برای ایرانیان روایت کند.
ماجرای رمان از روز قتل و به عبارت بهتر شهادت ادواردو شروع میشود. دامدار پیر متوجه جسدی داخل رودخانه میشود و پس از مدتی ،سر و کله پلیس هم پیدا میشود. اما همه چیز در هاله ای از ابهام قرار داد و ظاهرا قرار است روی ماجرای کشته شدن این جوان سرپوش گذاشته شود. از آن پس ماجراهای رمان در دو قسمت دنبال میشود. بخش اول کاوشهای یک خبرنگار جوان برای پیدا کردن حقیقت فوت ادواردو که از نهایت خلاقیت و دقت خود استفاده میکند و بخش دوم راوی حضور گروهی مستند ساز از ایران است که برای ساخت مستندی از زندگی ادواردو راهی ایتالیا شدهاند...
این گروه چیزهایی از زندگی ادواردو و مسلمان بودنش شنیدهاند اما هیچ سند و مدرکی در دست ندارند و به دنبال یافتن اسناد و اشخاصی در ایتالیا هستند که ادواردو را از نزدیک میشناسند.
جستوجوهای این گروه مستند ساز به همراه مشکلاتی که خودشان دارند در کنار ماجراهای خبرنگار جوان، داستان جذابی ساخته است که میتوانید با خواندن آن لذت ببرید و از ادواردو بیشتر بدانید.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
میگوید: «توی همین اوضاع بود که قدیری ما را با ادواردو و آشنا کرد. من و بعدها هم برادرم محمد. خود قدیری قرار بود چند وقت بعد برود ایران. ادواردو هم با این که آن موقع روابط عمومی بالایی داشت و با خیلی از سران قدرتمند ایتالیا که هیچ، رهبران سیاسی و اقتصادی دنیا هم ارتباط داشت اما کسی را می خواست که در این شرایط جدیدش بتواند به آنها اعتماد کند. شاید بتواند سؤالاتش را بپرسد. بهتر بود شیعیان ایتالیا در این ماجرا درگیر نشوند. چون آنها همین طوری هم زیر ذره بین بودند و بهشان حساس بودند. این شد که قدیری من را با ادواردو آشنا کرد. چون من چندان در فعالیتهای انجمن اسلامی درگیر نبودم و خیلی حساسیتی روی من نبود. قبل از این که قدیری به ایران برگردد، فخرالدین حجازی برای یک سفر تبلیغی و سخنرانی آمده بود ایتالیا. ادواردو گفت من را ببرید دیدن حجازی. از حجازی پرسید که با آیت الله خمینی ارتباطی دارد یا نه. وقتی جواب بله شنید از حجازی خواست تا برایش از دفتر امام وقت بگیرد.
میخواست برود دیدن امام. حجازی قول داد پی گیری کند. چند وقت بعدش خبر داد که برایش از امام وقت ملاقات گرفته. ادواردو رفت ایران دیدار امام و برگشت. از این رو به آن رو شده بود. از آن پس هر وقت می خواست مثالی بزند یا از حضرت علی میگفت یا از امام خمینی. آن روز توی آن دیدار در حضور کسانی که آنجا بوده اند امام پیشانی او را میبوسد. او در حقیقت تنها خارجی بود که امام پیشانی اش را بوسیده اند».
نشر آرما کتاب ادواردو را در 320 صفحه با قیمت 14 هزار تومان منتشر کرده است.
داستان این رمان همان طور که از نامش بر میآید، درباره ادواردو آنیلی پسر سناتور جیانی آنیلی، ثروتمند مشهور ایتالیایی و مالک کارخانههای اتومبیل سازی فیات، فراری، مازراتی، آلفا رومئو، لانچیا، آبارت، اویکو به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای پرتیراژ لاستامپا و کوریره دلاسرا، باشگاه اتومبیلرانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود که پس از شیعه شدن به طرز مرموزی به قتل رسید.
جوانی که با داشتن همه چیز و همه امکانات مادی، از همه متعلقات دنیا چشم میپوشد و پس از جستوجوی حقیقت در میان تمام ادیان و تمام آیینها، اسلام را انتخاب میکند. ادواردو جوانی ابتدا مسلمان میشود ولی شیعه نمیشود اما هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی که توجه همه دنیا را به ایران و شخصیت امام خمینی (ره) معطوف کرد، شیعه نیز میشود. با این وجود شخصیت آنیلی در عین حال که برای بسیاری و به خصوص مردم کشورش مرموز بود، بیشتر مظلوم واقع شد و این مظلومیت به خاطر امکانات و قدرت پدر، بیش از پیش رخ داد.
بهزاد دانشگر نویسنده خوش قلم و شناخته شده کشورمان در کتاب «ادواردو» نهایت تلاشش را کرده که با نوشتن داستانی خوش ساخت و گیرا کمی از مظلومیت این شخصیت بکاهد و ماجرای جذاب زندگی ادواردو را برای ایرانیان روایت کند.
ماجرای رمان از روز قتل و به عبارت بهتر شهادت ادواردو شروع میشود. دامدار پیر متوجه جسدی داخل رودخانه میشود و پس از مدتی ،سر و کله پلیس هم پیدا میشود. اما همه چیز در هاله ای از ابهام قرار داد و ظاهرا قرار است روی ماجرای کشته شدن این جوان سرپوش گذاشته شود. از آن پس ماجراهای رمان در دو قسمت دنبال میشود. بخش اول کاوشهای یک خبرنگار جوان برای پیدا کردن حقیقت فوت ادواردو که از نهایت خلاقیت و دقت خود استفاده میکند و بخش دوم راوی حضور گروهی مستند ساز از ایران است که برای ساخت مستندی از زندگی ادواردو راهی ایتالیا شدهاند...
این گروه چیزهایی از زندگی ادواردو و مسلمان بودنش شنیدهاند اما هیچ سند و مدرکی در دست ندارند و به دنبال یافتن اسناد و اشخاصی در ایتالیا هستند که ادواردو را از نزدیک میشناسند.
جستوجوهای این گروه مستند ساز به همراه مشکلاتی که خودشان دارند در کنار ماجراهای خبرنگار جوان، داستان جذابی ساخته است که میتوانید با خواندن آن لذت ببرید و از ادواردو بیشتر بدانید.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
میگوید: «توی همین اوضاع بود که قدیری ما را با ادواردو و آشنا کرد. من و بعدها هم برادرم محمد. خود قدیری قرار بود چند وقت بعد برود ایران. ادواردو هم با این که آن موقع روابط عمومی بالایی داشت و با خیلی از سران قدرتمند ایتالیا که هیچ، رهبران سیاسی و اقتصادی دنیا هم ارتباط داشت اما کسی را می خواست که در این شرایط جدیدش بتواند به آنها اعتماد کند. شاید بتواند سؤالاتش را بپرسد. بهتر بود شیعیان ایتالیا در این ماجرا درگیر نشوند. چون آنها همین طوری هم زیر ذره بین بودند و بهشان حساس بودند. این شد که قدیری من را با ادواردو آشنا کرد. چون من چندان در فعالیتهای انجمن اسلامی درگیر نبودم و خیلی حساسیتی روی من نبود. قبل از این که قدیری به ایران برگردد، فخرالدین حجازی برای یک سفر تبلیغی و سخنرانی آمده بود ایتالیا. ادواردو گفت من را ببرید دیدن حجازی. از حجازی پرسید که با آیت الله خمینی ارتباطی دارد یا نه. وقتی جواب بله شنید از حجازی خواست تا برایش از دفتر امام وقت بگیرد.
میخواست برود دیدن امام. حجازی قول داد پی گیری کند. چند وقت بعدش خبر داد که برایش از امام وقت ملاقات گرفته. ادواردو رفت ایران دیدار امام و برگشت. از این رو به آن رو شده بود. از آن پس هر وقت می خواست مثالی بزند یا از حضرت علی میگفت یا از امام خمینی. آن روز توی آن دیدار در حضور کسانی که آنجا بوده اند امام پیشانی او را میبوسد. او در حقیقت تنها خارجی بود که امام پیشانی اش را بوسیده اند».
نشر آرما کتاب ادواردو را در 320 صفحه با قیمت 14 هزار تومان منتشر کرده است.