درباره تجربه بازی در فیلم سینمایی این زن حقش را میخواهد، توضیح دهید.
بازی من در فیلم این زن حقش را میخواهد، مربوط به چندسال گذشته است که متاسفانه اکرانش کمی با تاخیر صورت گرفته است. زمانی که این نقش به من پیشنهاد شد، قبل از هرچیز قصه به نظرم جذاب بود. حرفی در فیلم گفته میشد و دست روی مشکلی اجتماعی گذاشته بود که از اهمیت و حساسیت زیادی برخوردار بود. اساسا فکر میکنم باید کاری کنم که حرف مهمی برای گفتن داشته باشد. قصه چنین ویژگیهایی داشت و من پیشنهاد بازی در این فیلم را پذیرفتم.
درباره نقشتان در فیلم بگویید. این که چه کارهایی برای رسیدن به ویژگیهای کاراکتر یک دختر جوان خبرنگار انجام دادید؟
فکر میکنم یک خبرنگار باید جنب و جوش و شور زندگی داشته باشد. من علاوه بر توجه به این خصوصیات کلی مربوط به رشته تحصیلی و شغل دختر، از نکاتی که در فیلمنامه در باره شرایط زندگی این شخصیت وجود داشت، استفاده کردم. ابتدا لازم بود وضعیت زندگی دختر جوانی را که در چنین فضایی زندگی میکند در نظر بگیرم، چراکه فکر میکنم شرایط زندگی قبل از شغل، روحیات فرد را شکل میدهد. کار خاصی برای رسیدن به نقش نکردم، اما سعی داشتم از برداشت خودم از کاراکتر و هدایت کارگردان و فیلمنامه استفاده کنم تا نقش هرچه بیشتر به واقعیت نزدیک شود. با توجه به این که داستان فیلم براساس واقعیت بود، سعی کردم با بهرهگیری از تمام این نکات به ایفای نقش بپردازم.
فکر میکنید چه مسائلی در شهرستان وجود دارد که دختر داستان بعد از اتمام تحصیلاتش دوست ندارد به محل زندگی خودش برگردد؟ آیا کمبود امکانات و محدودیتهای شهرستان باعث دلزدگی دختر از بازگشت شده است؟
طبیعتا تهران با توجه به شغل دختر که خبرنگار است و مخاطب اواسط فیلم به این نکته پی میبرد، جای بهتری است و فرصتهای کاری بیشتری برای او وجود دارد. اکثر دفاتر اصلی روزنامهها، مجلات و خبرگزاریها در تهران است. طبیعی است که این کاراکتر با توجه به قصه زندگی اش بخواهد برای پیشرفت در کارش در شهر بزرگتری زندگی کند.
پرداخت به موضوعاتی مثل اسیدپاشی که معضل و ناهنجاری اجتماعی است در سینما، تا چه اندازه میتواند تاثیرگذار باشد؟
قطعا سینما نقش مهمی دارد. همیشه دوست داشتهام که دور از شعارزدگی در هر اثری که بازی میکنم، پیامی داشته باشد. با توجه به توانمندی سینما در فرهنگسازی و بیان معضلات اجتماعی، باید خیلی بیشتر و هوشمندانه تر به قدرت تاثیرگذاری سینما پرداخته شود. بنابراین اگر مشکلاتی مثل اسیدپاشی در سینما درست بیان شود، این هنر میتواند در حل ناهنجاریها نقش مهمی داشته باشد.
یکی از بزرگترین اتفاقاتی که تا امروز در پرونده کاری شما ثبت شده، همکاری با عباس کیارستمی است. درباره چگونگی شکلگیری این تجربه کاری بگویید.
اسم آخرین فیلم آقای کیارستمی، راه رفتن با باد یا عشق در هوآنجو است. درباره این که چطور با ایشان همکاری کردم، باید بگویم سال هاست فیلم کوتاه میسازم و چند سال پیش، در یک جشنواره خارجی شرکت کرده بودم که همان جشنواره، زمینه آشنایی من با ایشان شد.
درباره نقشتان و حال و هوای آخرین ساخته عباس کیارستمی توضیح دهید.
برای این فیلم، چندین سال زمان صرف شده است. در اولین سفرم، ابتدا به عنوان تدوینگر با آقای کیارستمی به چین رفتم ؛ چون قبل از بازی در فیلم ایشان در حال تدوین فیلم کوتاهشان علی و کوچه بودم که البته با تغییر نام به (مرا به خانه ببر /take me home) برای اولین بار امسال در جشنواره ونیز نمایش داده شد، ولی در همان سفر به عنوان بازیگر نقش اصلی فیلم از طرف آقای کیارستمی انتخاب شدم. البته ایشان تصمیمشان را از قبل گرفته بودند. در باره فیلم فعلا نمیتوانم توضیح زیادی بدهم. فقط میتوانم بگویم یک فیلم عاشقانه است.
کار با آقای کیارستمی چطور بود؟
کار با این کارگردان و انسان بزرگ حس و حال عجیبی داشت. من در این چند سال به اندازه زیادی تجربه به دست آوردم و از هر لحظه در کنار ایشان بودن درس گرفتم. البته جز فیلم، من در کارهای هنری دیگر از جمله عکاسی، نقاشی، نجاری و آخرین کتاب شعرشان (معشوق) با آقای کیارستمی همکاری میکردم. در این مدت، سوالهای زیادی از من شده که چرا در سینما حضور ندارم یا کجا هستم؟ خوب من از زمان همکاری با آقای کیارستمی، همه پیشنهادهای کاری را رد کردم و در پروژهای حضور نداشتم.
فکر میکنید، ستاره شدن نیازمند چه معیارهایی است و آیا شما این خصوصیات را در خودتان میبینید؟
ستاره باید اسم شناخته شده در سطح جهان باشد. فکر میکنم، عباس کیارستمی بود که سینمای ایران را به جهان معرفی کرد و به معنای واقعی کلمه یک ستاره بود. او راه ناهمواری را برای ما باز کرد و سینمای ایران، مدیون اوست. نباید راحت در باره ستاره شدن صحبت کرد. یدک کشیدن لقب ستاره به تعداد فالوئرهای اینستاگرام و فضای مجازی یا حضور در چند جشنواره خارجی نیست. افراد با کار و رفتارشان ستاره میشوند، این که آگاه باشیم و با تلاش فردی به اهدافمان برسیم و البته خودمان باور نداشته باشیم که ستاره هستیم. من از ابتدا دنبال ستاره شدن و شهرت و چنین حواشی نبودم و فکر میکنم کاملا مشخص است چون همیشه از فضای شلوغ و پر سر و صدای هنری فاصله گرفتهام. اولین باری هم که مقابل دوربین آقای کیارستمی قرار گرفتم، گفتند همان بازی را میکنی که میخواهم و من گفتم این بستگی به شما دارد که کارگردان کار هستید وگرنه من همان بازیگرم و واقعا همان بود . آقای کیارستمی وجودش کافی بود تا سکانسی بی نظیر با سادهترین شکل ممکن جلوی دوربین خلق شود و این همان ویژگیهای یک ستاره است که سالها تجربه پشت تفکرش نهفته است.
آیا در پرونده کاری شما نقطه عطفی وجود دارد؟
تعداد کارهایی که در تمام این سالها نپذیرفتم، چندین برابر پیشنهادهایی است که قبول کردم. شاید در بین تجربههایم، برخی آثار بیشتر در ذهن مخاطبان باقی مانده باشد، مثل تکیه برباد، رویای خیس و... اما در هر صورت همه کارهایم تجربهای در راه رسیدن به هدفی بهتر و پیمودن مسیر بوده است.
با توجه به این که فیلم کوتاه میسازید، آیا ممکن است در آینده خیلی جدی تبدیل به یکی از کارگردانان شاخص شوید؟
سال 86 از انجمن سینمای جوان فارغالتحصیل فیلمسازی شدم و از همان زمان شروع به ساخت فیلم کوتاه کردم. همه تمرکز من در این سالها روی همین مساله یعنی ساخت فیلم بوده و مدتهاست در زمینه تدوین و صداگذاری و دیگر فنون مربوط به فیلمسازی که لازمه این حرفه است، کار میکنم . من علاقه زیادی به ساخت فیلم کوتاه دارم . سال قبل در جشنواره فیلم کوتاه تهران، داور بخش استعدادیابی بودم و چون اهل خبرسازی نیستم،کسی نمیداند فیلمهای کوتاهم در چه جشنوارههایی نمایش یافته یا چه جوایزی گرفته است.
درباره جایزه اخیرتان کمی بگویید.
بتازگی آخرین فیلم کوتاهم که با خواهرم ساخته ایم، در دو جشنواره آسیایی نامزد دریافت جایزه کارگردانی و بازیگری شد. برای یکی از فیلمها موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر زن شدم و برای فیلم دیگر، موفق به کسب جایزه هیات داوران برای بهترین فیلم خارجی شدیم.