سرویس فرهنگ و هنر مشرق- برخلاف خیلی از بازیگران که بالاخره بعد از سالها تلاش به نقطه اوج در بازیگری میرسند، شبنم قلیخانی، خیلی زود و با اولین تجربه توانست خودش را به اهالی سینما ثابت کند. نقش مریم مقدس، شاه نقشی بود که شاید خیلیها آرزوی بازی کردنش را داشته باشند اما این اتفاق بدون هیچ دردسری در کارنامهی بازیگری او افتاد. بعد از مریم مقدس، قلیخانی در فیلمهای مختلفی بازی کرد اما در انتخابهای تلویزیونیاش سنجیدهتر عمل کرد و بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او حالا در سریال «هشت و نیم دقیقه» بازیگر نقش اصلی است. با قلیخانی دربارهی کارنامهی بازیگریاش بعد از مریم مقدس تا نقش یکتا گپ زدهایم.
*مسیری که بعد از «مریم مقدس» تا رسیدن به نقش یکتا داشتی چطور بود؟
برای من نقطهی اوج، همان کار اولم بود. خیلیها آرزوی بازی کردن در این نقش را داشتند و من این فرصت را پیدا کردم. فکر میکنم بالاتر از این نقش نداریم. درست است که همیشه این پشتوانه را دارم که بهترین نقش کارنامهای را بازی کرده اما این اتفاق، کار من را به عنوان بازیگر خیلی سخت میکند باید در تصیمگیریهایم خیلی با وسواس انتخاب کنم اما هر بار سعی میکنم از بین پیشنهادها بهترین انتخاب را داشته باشم.
*در این مسیر پانزده ساله فکر میکنی توانستهای این نقطهی اوج را در کارنامهات حفظ کنی؟
بله، تمام تلاشم را کردم. با کارگردانهای خیلی خوبی کار کردم. سریالهایی که بازی کردم همگی کارهای خوبی بوده، البته این را هم باید بگویم که چهار سال نبودم و از زمانی که برگشتهام، پیشنهادی خوبی داشتم اما به نظرم نقش یکتا هم از همهی نقشهایی که به من پیشنهاد شده بود، محکمتر و قویتر بود.
*خیلیها معتقدند بازیگری که مدام مقابل چشم کارگردانها نباشد، کم کم فراموش میَشود. این اتقاق بعد از این چهار سال برایت چطور بود؟ خیلی تلاش کردی به جایگاهی که قبلا داشتی برسی؟
من فرودین برگشتم و اواخر خرداد شروع به کار کردم. خیلی نمیدانستند من رفتهام و الان هم خیلیها نمیدانند که برگشتهام اما این فاصلهی زیاد برایم مشکلی ایجاد نکرد.
*به عنوان بازیگری که اولین بار در سینما معرفی شده،چه اتفاقی افتاد که به سمت انتخابهای تلویزیونی رفتی و کارنامهات به عنوان بازیگر تلویزیون، خیلی پربارتر شد؟
در تلویزیون پیشنهادهای خیلی بهتری وجود داشت، با کارگردانهای مطرحی مثل کمال تبریزی، محمدحسین لطیفی، شهریار بحرانی، علیرضا افخمی و... که همگی در جامعهی سینمایی و تلویزیونی ما حرفی برای گفتن دارند، کار کردهام و الان به همهی کارهایم افتخار میکنم. تمام این سالها ترجیح دادم با کسانی کار کنم که چیزی از آنها یاد بگیرم.
*نقش مریم مقدس باعث شد چهرهات به عنوان بازیگری مهربان در سینما جا بیفتد. طبیعتا بعد از آن کارگردانها بیشتر ترجیح میدادند برای چنین نقشهایی سراغت بیابند.
بعضی از کارگردانها اهل ریسک نیستند تا میبینند چهرهی یک نفر در نقشی نشست، مدام میخواهند همان را تکرار کنند؛ مثلا همین الان پیشنهادهای زیادی دارم که شبیه نقش یکتا هستند. من که دیگر نمیخواهم یکتا را تکرار کنم.
*این مسیر تا «پنجمین خورشید» در کارنامهات به همین ترتیب ادامه پیدا کرد و بیشتر کارگردانها میخواستند همان دختر باوقار و مهربان را بازی کنی. در واقع میشود گفت که علیرضا افخمی این رسیک را انجام داد و نقشی پیشنهاد کرد که تا به حال هیچ وقت تجربهاش نکرده بودی. بعد از «پنجمین خورشید» مسیر کارنامهی کاریات تغییر نکرد؟
خیلی دوست داشتم نقشهای متفاوت بازی کنم. وقتی آقای افخمی «پنجمین خورشید» را پیشنهاد خیلی خوشحال شدم که قرار است نقشی متفاوت بازی کنم. اتفاقا بعد از آن هم پیشنهادهایی برای نقشهای مشابه داشتم ولی خب آدم دلش میخواهد هر بار نسبت به دفعهی قبل متفاوت باشد.
*این طور که به نظر میرسد که سریال براساس تم رایج سیندرلا ساخته شده؛ دختری که سالها در وضعیت خوب و خوشایندی زندگی کرده و جایگاه خوبی در جامعه داشته اما یک مرتبه تمام موقعیتها و دارییهایش را از دست میدهد و به نقطهای زیر صفر میرسد و حالا باید تلاش کند خودش را از این وضعیت نجات دهد. نظرت در این باره چیست؟
این مقایسه زیاد درست نیست. سیندرلا داستانی کاملا فانتزی است اما قصهی قهرمان ما کاملا واقعی است. شاید باورتان نشود از روزی که سریال پخش شده خیلی از خانمها از دور و نزدیک تماس گرفتند و گفتند که تو داری زندگی ما را بازی میکنی. ضمن این که یکتا زادهی یک شرایط راحت و درجهی یک نیست. او از وضعیت اجتماعی بسیار پایینی شروع کرده و حتی پیش از ازدواج در یک اتاق کوچک زندگی میکرده. منظورم این است که معنی سختی را میداند و چندان با این شرایط بیگانه نیست به نظرم به لحاظ قرار گرفتن در موقعیت، زیاد نمیشود یکتا و سیندرلا را در یک سطح قرار داد.
*منظور مقایسهی جزء به جزء نیست. درست است که دو اثر فانتزی و رئال را نمیشود با هم مقایسه کرد. بیشتر از این منظر یکتا را در قیاس با سیندرلا قرار میدهیم که هر دو زندگی مرفه و بعد رنج از دست دادن را تجربه کردهاند. به هر حال یکتا هم به نسبت زنانی که اطرافمان میشناسیم، چند درجه بالاتر بوده؛ در کارخانه مسئولیت مهمی داشته یا بهترین مدل ماشین زیر پایش بوده و یک مرتبه تمام دارایی و جایگاهش را از دست داده.
احساس میکنم برای شخص یکتا چون قبلا سختی کشیده، این شرایط زیاد سخت نیست.حتی یک جا به برادرش هم میگوید که طاها باید به سختی کشیدن عادت کند و برادرش میگوید اما ما قبلا سختیهایمان را کشیدهایم.
*شنیدهایم که قرار بود ابتدا نقش فروغ را بازی کنی. چه شد یک مرتبه از نقش فروغ به یکتا رسیدی؟
اول قرار بود فروغ را بازی کنم اما بررسیهایی که انجام شد، تصمیم گیری نهایی با تهیه کننده و کارگردان بود. هر چند من با یکتا ارتباط بیشتری برقرار کرده بودم.
*اما نقش فروغ طبیعتا میتوانستی چالش بیشتری برایت داشته باشد.
اگر آن را بازی میکردم هم به نظرم خیلی خوب میَشد، البته نه به خوبی بازی آشا محرابی عزیز ولی من از جنس خودم میتوانستم آن نقش را به نوع دیگری بازی کن.
*ویژگی اصلی یکتا در مقایسه با نقشهای دیگر که در کارنامهات داشتی چه بود که از ابتدا علاقه پیدا کردی آن را بازی کنی؟
نقش پختهتری است، نسبت به نقشهای آپارتمانی که من بازی کرده بودم. البته خیلیها آن را با آذر اولین شب آرامش مقایسه میکنند اما به نظرم شخصیت یکتا خیلی پختهتر از آذر است. خیلی با نقشهای دیگرم تفاوت دارد، به خصوص این که اولین بار است که دارم نقش مادر یک پسر هفت ساله را بازی میکنم.
*به نظرت کاراکتر یکتا بیش از اندازه مثبت نیست؟
به نظرم کاراکتر یکتا پستی و بلندی خیلی زیاد دارد. مثبت صرف نیست. نمیشود گفت که سفید سفید است. حتی میبینید که در سکانس خانهی فروغ، او را هل میدهد و باعث میشود ناخواسته بچهاش بیفتد یا مثلا به خواهرش سیلی میزند، صدایش را بالا میبرد و ... مثبت است اما نمیگذارد حقش خورده شود. فکر میکنی شخصیت درستی است. نمیشود گفت که کورکورانه مثبت است. اتفاقا مدیر و مدیر بودنش خیلی بیشتر برجسته است.
*اما از زنی که مدیر و مدبر است و صلابت خاصی دارد، شاید انتظار میرود در این شرایط طور دیگری رفتار کند.
شاید در شرایط عادی و روزمره هیچ وقت همهی این اتفاقها با هم برای یک آدم نیفتد، ما قرار است نشان دهیم و یاد بدهیم که اگر در این شرایط سخت قرار گرفتید باید چطور از آن بیرون بیایید. چطور بدون این که وابستهی مالی باشدی، روی پای خودتان بایستید. باید الگوسازی کنیم در عین این که داریم یک سریال سرگرم کننده نشان میدهیم و کاری کنیم که مخاطبان یک چیزی هم یاد بگیرند.
*لازم است این قدر پیام در یک سریال جانمایی شود؟ مهمترین ویژگی سریال این است که قصهی جذابی دارد و اتفاقا خیلی خوب هم روایت میشود. چه الزامی برای این هم پند و اندرز است؟
خب قصه را که دارد درست تعریف میکند، چه اشکالی دارد در حین تعریف قصه، یک چیزی هم به مردم یاد بدهد؟ خیلی از سریالهای ترکیهای 200 قسمت سریال ساخته میشود اما تا آخر هیچ نکتهای به مخاطب یاد نمیدهد. تعدادی کلیشه مدام تکرار میشود. من خودم بشخصه دوست دارم در کارهایی باشم که یک چیزی به مردم یاد بدهد.
*فکر میکنی نقش یکتا همان اتفاقی هست که سالها منتظرش بودی؟ از این انتخاب راضی هستی؟
صد در صد. یکتا واقعا جای کار داشت و کاراکتری بود که میتوانستم با آن پستی و بلندی نقش را نشان دهم، البته هدایت خوب کارگردان هم بود ولی آن اتفاق افتاد. الان که مدام پیشنهادهای مختلف دارم، میفهمم که اتفاق خوبی افتاد.