یادداشت امروز را در فقدان برادر و همکار عزیزمان مرحوم حاجحسن شایانفر به مروری هر چند کوتاه - و در مواردی خاطرهگونه - به گوشهای از خصوصیات آن روح بلند اختصاص میدهیم و به جد بر این باوریم که «کفاف کی دهد اینبادهها به مستی ما»!
با ایشان در همان سالهای اول انقلاب آشنا شدم. بعد از آزادی از زندان در جمع دوستان قدیمی ملاقاتش کردم. بعدها وارد سپاه شد، در واحد اطلاعات با شناختی که از او داشتم پیشنهاد کردم به دفتر سیاسی سپاه بیاید و در افشای هویت واقعی برخی از گروهها و جریانات سیاسی ضدانقلاب که آن روزها به شدت فعال بودند همکاری کند. بیچون و چرا پذیرفت و با اطلاعات گسترده و عمیقی که از احزاب و گروههای ضدانقلاب داشت در بولتن دفتر سیاسی سپاه به روشنگری درباره چهره واقعی آنها پرداخت.
این روشنگریها در پیشگیری از فریب بسیاری از جوانان نقش موثر و تعیینکنندهای داشت. و در این میان برادر عزیزم آقای محمدحسین صفارهرندی نیز نقش برجستهای ایفا کرد. در همان سالها آقای مجید انصاری مسئولیت سرپرستی زندانها را بر عهده گرفت و با توصیه حضرت امام(ره) که بر بحث و گفتوگو با فریبخوردگان گروهکی اصرار داشتند، از اینجانب که پیش از آن نیز با همین منظور به زندانها میرفتم برای انجام این مأموریت دعوت کرد و قرار شد هفتهای دو روز در کنار کار دفتر سیاسی سپاه به زندانها برویم.
از آقای شایانفر و چند تن دیگر از دوستان دعوت به همکاری کردم و ایشان که هر جا زمینهای از خدمت به اسلام و انقلاب میدید، چون و چرا نمیکرد، از این پیشنهاد استقبال کرد. آن دوران که چند سال به طول انجامید، منشاء خیر و برکت فراوانی بود. مرحوم شایانفر با روحیه انقلابی و تواضع مثالزدنی ساعتها از وقت خود را به گفتوگوی صمیمی با فریبخوردگان زندانی اختصاص میداد و بسیاری از شبها را نیز در زندان به همین منظور میگذراند. حاصل آن دوره تحول عجیب و حیات آفرینی بود که در زندانها پدید آمده بود.
نگاهی به نشریات ضد انقلاب و گزارش رادیوهای بیگانه در آن دوره نشان میدهد که بیشترین ظرفیت خود - و در مواردی تقریبا تمامی ظرفیت خود - را به خنثی کردن نتیجهای که از آن حضور پیدا شده بود اختصاص میدادند. گفتنی است که همه نشریات ضد انقلاب که در خارج از کشور چاپ و منتشر میشد و نوار صوتی گزارش رادیوهای بیگانه را به زندان میآوردیم و در اختیار زندانیان قرار میدادیم تا خود درباره آنچه در زندانها میگذرد و آنچه آنها درباره تحولات یاد شده میگویند و مینویسند، قضاوت کنند.
چاپ سلسله کتابهایی با عنوان «روزها و سوزها» که حاوی مقالات زندانیان فریبخورده درباره چگونگی فریب خود و ماهیت گروهکها بود و نیز صدها مقاله در روزنامهها با همین عنوان و نهایتا بازگشت بسیاری از فریبخوردگان به دامان اسلام و انقلاب، بخشی از نتیجه آن حرکت بود که مرحوم شایانفر در آن نقش برجستهای داشت.
برخی از آن فریبخوردگان بازگشته به آغوش انقلاب امروزه از نویسندگان، هنرمندان و افراد مطرح و شناخته شده این عرصه هستند و شماری نیز پس از آزادی به جبهههای نبرد رفتند و از آن میان تعدادی به افتخار جانبازی و شهادت نائل آمدند. اشاره به این نکته نیز ضروری است که حرکت آن روزها در اوج شکلگیری و ثمربخشی با کارشکنیهای دفتر آقای منتظری که برخی از عوامل ضد انقلاب در آن نفوذ کرده بودند، روبرو شد.
اوایل دهه 70 بود که قرار شد باتفاق برخی از دوستان از جمله، شهید آوینی، مجید مجیدی، سید مهدی شجاعی، مهدی نصیری، بهزاد بهزادپور، قادری، چینیفروشان، خانم ثقفی، سلیمی نمین و... به صورت هفتگی نشستی داشته باشیم و مرحوم شایانفر از افرادی بود که نیاز به حضورش در این جمع کاملاً محسوس بود. آن مرحوم در جمع یاد شده منشأ خدمات بسیاری بود که شرح آن به درازا میکشد و زمان دیگری میطلبد ولی اشاره به این نکته که از حساسیت برادرمان آقای شایانفر نسبت به بیتالمال حکایت میکند خالی از لطف نیست. حضرت آقا برای جمع مورد اشاره که عنوان «مجمع هنرمندان و نویسندگان مسلمان» بر آن نهاده بودیم، محلی را اختصاص داده بودند.
روزی مرحوم شایانفر به اینجانب گفت؛ جمع ما هفتهای یک بار تشکیل میشود و بعد از پایان جلسه هر کدام بیرون از مجمع به مسئولیتهای جداگانه خود میپردازیم و پرسید «آیا حضرت آقا میدانند و به همین اندازه از محلی که در اختیارمان قرار دادهاند راضی هستند»؟ در فرصتی که همراه دوستان به محضر رهبر معظم انقلاب رسیده بودیم، این پرسش را مطرح کردم و ایشان فرمودند «همین اندازه که با هم مینشینید، موضوعیت دارد و هر یک از شما نتیجهای را که از این نشست سرریز میشود، در حوزه مسئولیت خویش به کار میگیرید» (نقل به مضمون) و شایانفر از نگرانی بیرون آمد.
وقتی در دی ماه سال 1372 با حکم رهبر معظم انقلاب به کیهان آمدم، از مرحوم شایانفر برای همکاری دعوت کردم و ایشان مسئولیت مشاور فرهنگی و مدیریت دفتر پژوهشهای مؤسسه را بر عهده گرفت و قرار شد در دو جهت سلبی و ایجابی کار شود. یعنی مقابله با جریاناتی که در پوشش تاریخنگاری و یا به بهانه خاطرهگویی به تحریف تاریخ و معرفی واژگونه ارزشهای اسلامی و انقلابی مشغول بودند و از دیگر سو، ارائه مستند برخی از واقعیتها که میتوانست برای نسل حاضر و نسلهای بعدی راهگشا باشد. مجموعه 60 جلدی کتابهای «نیمه پنهان» حاصل تلاش بیوقفه مرحوم شایانفر در این عرصه است که برخی از آنها تاکنون بارها تجدید چاپ شده و یکی از معتبرترین منابع مورد مراجعه پژوهشگران است.
فعالیت و تلاش مرحوم شایانفر منحصر به عرصه فرهنگی و سیاسی نبود. حمایت از محرومان و مقابله با مفاسد اقتصادی و سوءاستفاده رانتخواران از جمله دغدغههای همیشگی ایشان بود.
همین جا اشاره به این نکته ضروری است که بارها شماری از مسئولان و یا افراد کنجکاو پرسیدهاند که اطلاعات ناب کیهان چگونه به دست میآید؟ و آیا کیهان با مراکز اطلاعاتی در ارتباط است؟ پاسخ اینجانب همیشه آن بوده و هست که نیروهای حزبالله و پا به رکاب انقلاب همه جا حضور دارند و هر گاه از وقوع یک رخداد و یا اتخاذ یک تصمیم نابجا برای اسلام و انقلاب احساس خطر میکنند، اطلاعات خود را در اختیار کیهان میگذارند. ما این اطلاعات بدست آمده را ارزیابی میکنیم و بعد از اطمینان از صحت آن، به یکی از دو روشی که اشاره خواهم کرد عمل میکنیم.
برخی از آن اطلاعات را برای مراجع ذیربط و یا مسئولان فلان سازمان یا وزارتخانه میفرستیم و در انتظار برخورد آنان مینشینیم. از این روی باید گفت که کیهان نه فقط با مراکز اطلاعاتی ارتباطی ندارد بلکه این مراکز، برخی از اطلاعات خود را نیز از کیهان میگیرند. اما روش دیگر هنگامی است که رسانهای کردن موضوع را ضروری میدانیم... که بماند.
مرحوم شایانفر، یکی از برادرانی بود که با توجه به اشراف اطلاعاتی فراوان، در تنظیم و تدوین اطلاعات بدست آمده نقش برجستهای داشت و در این وجیزه به نمونهای از آن اشاره میشود. چند سال قبل با خبر شدیم که یکی از عوامل رژیم طاغوت به دنبال بازپسگیری اموال مصادره شدهای است که در دوران منحوس پهلوی با زد و بند و غارت بدست آورده بود. اطلاعات و اسنادی که بدستمان رسیده بود را در اختیار مرحوم شایانفر قرار دادیم و بعد از تدوین آن طی گزارشی در کیهان به ماجرا پرداختیم.
اموال مورد نظر صدها میلیارد تومان ارزش داشت- 15 سال قبل- آیتالله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه از اینجانب خواست که برای بررسی موضوع به ملاقات ایشان بروم که همراه آقای شایانفر نزد وی رفتیم.
آیتالله شاهرودی بعد از شرح ماجرا تأکید کردند که این ماجرا نمیتواند صحت داشته باشد و توضیح دادند که بازگشت این اموال فقط با امضای من امکانپذیر است که چنین اتفاقی رخ نداده است. نامه امضاء شده ایشان را در میان اسناد دیده بودم. به شایانفر نگاه کردم، یعنی نامه چه شد؟ و مرحوم شایانفر لبخندی زد و نامه را به دستم داد. آقای شاهرودی از وجود امضای خود پای نامه به شدت تعجب کرد... و خوشبختانه با برخورد قاطع ایشان پرواز چند صد میلیارد تومان از کیسه بیتالمال ناکام ماند... یک هفته قبل از آن روز، پیغام یک رشوه 20 میلیارد تومانی رسیده بود که از پیگیری ماجرا دست بردارید! خبر را به دوستان شورای سردبیری دادم، مرحوم شایانفر اینگونه موارد را، طعمههای درون دام میدانست که اگر حساب و کتاب آخرت را به حساب نیاوری، «فرصت»! تلقی میشود و سرانجام نیز باید بگذاری بگذری و فقط گناه بزرگ آن را با خود به آن دنیا ببری.
و دراینباره گفتنیهای بسیاری هست که بیرون از محدوده این وجیزه است و به بعد میگذاریم، انشاءالله...
از حضرت امیر علیهالسلام درباره «حیات طیبه» در این آیه شریفه سؤال کردند که «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاهًْ طیبه» و حضرت در پاسخ فرمود «هی القناعه» یعنی حیات طیبه همان قناعت است و حاج حسن شایانفر ما از جیفه دنیا به حداقل که اوج سادهزیستی است قناعت کرد... عاش سعیدا و مات سعیدا... خدایش با اولیاءالله محشور فرماید.