هاشمیمقدم که همراه با رئیس فدراسیون فوتبال هلند به ایران آمده بود تا بین فدراسیون ایران و هلند تفاهمنامه همکاری امضا شود، به سؤالاتی در خصوص خودش، فوتبال هلند، علیرضا جهانبخش و... پاسخ داد. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* آقای فنپراخ که به ایران آمده بود و شما او را همراهی کردید، در خصوص فوتبال هلند و اینکه چرا برخی استعدادها رشد کافی نمیکنند صحبتهایی را مطرح کرد. نظر شما در این خصوص چیست؟
موضوع دقیقاً همانی بود که آقای فنپراخ گفت و پدیدههایی که در فوتبال هلند هستند خیلی زود فوتبال اینجا را ترک میکنند و به تیمهای دیگری میروند. به طور مثال وینسنت یانسن که در آلکمار کنار علیرضا جهانبخش بود، با 300 هزار دلار به آلکمار آمد و با 21 سال سن به تاتنهام رفت که حدود 20 میلیون یورو گرفت. البته یانسن در هر بازی 15، 20 یا 30 دقیقه بازی میکند، اما میبینیم که برخی بازیکنان از فوتبال هلند به تیمهای بزرگ میروند و چون هنوز کامل رشد نکردهاند، جایی در ترکیب ثابت ندارند و خیلی زود هم فراموش میشوند.
*با این حال به نظر میرسد علیرضا جهانبخش که شما برنامهها و تصمیمهای ورزشی او را مدیریت میکنید، درست تصمیم میگیرد که هنوز از فوتبال هلند خارج نشده و منتظر فرصتی مناسب است. اینطور نیست؟
مگر علیرضا تا به اینجا اشتباه تصمیم گرفته است؟ خوشبختانه تصمیمهای او خوب بوده و پله پله در حال پیشرفت کردن است. من به شما قول میدهم اگر اکنون باشگاههایی مانند منچستریونایتد، بارسلونا، رئال مادرید، تاتنهام و... به علیرضا پیشنهاد بدهند، پاسخ ما نه خواهد بود، چون علیرضا باید به سطحی برسد که بتواند در ترکیب اصلی این تیمها بازی کند و بعد به چنین تیمهایی برود.
چرا اگر تیمی باشد که مطمئن باشیم علیرضا میتواند در آن بازی کند، آن پیشنهاد قابل بررسی است، چون فوتبالیست باید فوتبال بازی کند.
تفاوت حرفی که میزنم 15، 16 میلیون یورو است، اما واقعیت اینجاست که علیرضا فوتبال را دوست دارد و به این مسائل اهمیت نمیدهد. من بعضی وقتها که علیرضا را میبینم، انگار خودم هستم.
من هم زمانی که بازی میکردم از قطر پیشنهاد خوب داشتم، اما نرفتم و به یک تیم انگلیسی رفتم که اکنون در چمپیونز شیپ است، اما من با مربی آنها به مشکل خوردم و بعد به تیم دیگری رفتم که 8 بازی رسمی هم برای آنها انجام دادم.
بعد از آن آرسنال و چلسی دنبال من آمدند و من با چلسی تمرین کردم و شفیلید یونایتد هم رفتم، اما به این تیمها نرفتم، چون میدانستم اگر به این تیمها بروم جزو 18 نفر نخواهم بود و من میخواستم جایی بروم که بازی کنم. 7، 8 ماه در انگلیس بازی کردم و فصل تمام شد و بعد به مجارستان رفتم که حضور در مجارستان هم برای من تجربه شد.
*درباره حضورتان در کلاسهای مربیگری توضیح بدهید که چطور گذشت و شرایط به چه شکل بود؟
خیلی سختی کشیدم تا بتوانم مدرک A را بگیرم. آنقدر به فکر قبول شدن بودم که سلامتیام را از دست دادم و وقتی چشمانم را باز کردم دیدم در بیمارستان هستم. این اتفاق از فشار کلاسها و قبول شدن بود و 10 روز بعد از گرفتن دیپلمم این اتفاق برای من افتاد، اما توانستم این مدرک را بگیرم، کارم را آغاز کردم، مدارک بالاتر را هم گرفتم و اکنون در حال کار کردن در نایمخن هستم.
*فلسفه مربیگری در هلند هم خاص است. این را قبول دارید؟
یکی از حُسنهای فوتبال مربیان هلندی این است که آنها فوتبال شناخته شده میسازند. مثلاً اگر منِ امیر هاشمیمقدم به تیمی بروم و در چند سال یک تیم بسازم، وقتی از آن تیم رفتم، همه میگویند این تیم شبیه تیم هاشمیمقدم بازی میکند. این یک مُهر است که روی یک تیم میماند.
*و درباره سابقههای مربیگری خودتان در هلند. شما یک تیم ملی ایرانیهای هلند هم دارید که در تورنمنتهای مختلف شرکت کرده است. وضعیت و نحوه شکلگیری این تیم به چه شکل بوده و نتایج به چه شکل است؟
پنج سال پیش چند نفر به من زنگ زدند که با هم صحبت کنیم و من خواستم ببینم در چه باره میخواهند صحبت کنند. به من گفتند که ما تورنمنتی کوچکی با نام «World Cup Amsterdam» را میخواهیم برگزار کنیم که اکنون به آن جام جهانی کوچک هم میگویند. برای من ابتدا جالب نبود، اما دعوتم کردند بازیها را ببینند که شوکه شدم.
تیم ملی هلند، برزیل، شیلی و... همه با لباسهای یکدست، پرچم، اتوبوس ویژه و همه چیز در حد خوب بود. دیدم همه فوتبالیستها با ملیتهای مختلف که در سطحهای مختلف هلند بازی میکنند دور هم جمع شدهاند و سطح مسابقات هم بالاست.
من گفتم بالاترین بازیکن ایرانی که در هلند بازی میکند در سطح سه است، اما گفتند مهم نیست که شما بیایید و اینجا قهرمان شوید، مهم این است که تیمی تشکیل شود و یک مربی جدی بالای سر است.
من خواستم اگر این کار انجام شود، چند کار را برای ما انجام دهند که در نهایت دنبال اسپانسر و... رفتند. طوری شد که اردوهای تیم ملی ما از اردوهای تیم ملی کشورمان بهتر بود و تیم ما با لباسهای درجه یک تمرین و بازی میکرد. بازیهای دوستانه با تیمهای ملی مختلف بازی میکردیم، اما میدانستیم کیفیتی تیمی نیستیم که به مرحله بالاتر برویم.
مسابقات در آنجا دو بخش دارد که تیمهای ملی درجه یک و درجه دو و درجه یکها تیمهایی هستند که فوتبال خوب بازی میکنند و حداقل یک بازی را برنده میشوند. اگر این اتفاق رخ ندهد به درجه دو میرود. ما با همین تیمی که تشکیل شد، دو سال پیش بازیمان با تیم ملی هلند افتاد که یک بر صفر آنها را شکست دادیم و همه شوکه شدند، چون هلندیها سه بازیکن داشتند که در لیگ برتر هلند بازی میکردند. مانده بودند که چند بازیکن آماتور چگونه ما را شکست دادند و تیم ملی چین را هم سه بر صفر شکست دادیم.
*دلیل این برد چه بود؟ انگیزه بازیکنانتان بالا بود که با بازی در سطح آماتور توانستند چنین تیمهایی را شکست بدهند؟
خوب تمرین کردن و انگیزه. یک مسئله را بگویم که یاد گرفتم و آن این است که اگر به ایرانیها چیزی که حقشان است بدهید، نتیجه میگیرند. حرفی هم نمیزنند اگر حقشان را بگیرند، اما به طور مثال بازیکن هلندی پررو است و بازهم حرف میزند، اما ایرانیها اگر احترام داشته باشند، با احترام بهترین میشوند.
همین مسئله باعث شد تیم را نگه داریم و همچنان بالای سر این تیم هستم. تمریناتمان را هم در آپریل (فروردین و اردیبهشت) آغاز میکنیم و در ماه می (اردیبهشت و خرداد) چند بازی دوستانه برگزار میکنیم که در ماه ژوئن (خرداد و تیر) بتوانیم در تورنمنت شرکت کنیم. بازیها هم خیلی طبق برنامه پیش میرود و همه چیز خوب است.
*از این فصل هم هدایت تیم دوم نایمخن را به عهده گرفتید که علیرضا جهانبخش پیش از پیوستن به آلکمار عضو این باشگاه بود. وضعیت تیمتان به چه شکل پیش میرود و گویا این تیم با فرم جدیدی تشکیل شده است؟
وضعیت تیم خوب است. میتواند بهتر باشد، چون تیم جوانی داریم. این تیم چند سالی بود که در باشگاه نایمخن وجود داشت، اما اهداف تغییر کرد و فرم جدیدی گرفت. باشگاه خواست که این تیم تا چند سال آینده پشتوانه تیم اصلی شود تا بازیکنهای با استعداد در این تیم یا تیم امید باشگاه بتوانند فعالیت کنند. شاید هم این تیم و تیم امید یکی شوند، چون میخواهند تیم را در مسابقات ژوپیلر لیگ شرکت دهند.
اکنون در هلند تیمهایی مانند PSV، آژاکس، توئنته و... تیم دوم دارند که در ژوپیلر لیگ شرکت میکنند، اما تیم امید نایمخن آماتور است و با چند تیم آماتوری بازی میکند. ما که تیم دوم هستیم، تیم آماتور-حرفهای هستیم که در سطح بالاتری بازی میکنیم. در دوره آمادهسازی هم با تیمهای امصلال، تیمهای قطری و... بازی کردیم. تیم جوان است و من هم انرژیام را گذاشتهام.
*به نظرتان این انرژی که برای این تیم گذاشتید، نتیجه خواهد داد و برای پیشرفت خودتان چه اتفاقی رخ میدهد؟ فکر میکنید با این تلاش ممکن است روزی پیشنهاد تیم اصلی نایمخن هم به شما بشود؟
صددرصد من دوست دارم به عنوان یک مربی پیشرفت کنم. یک مربی وقتی عاشق کارش باشد، دوست دارد به سقف برسد و سقف کار برای من آنجا نیست، سقف من این است که یک روز سرمربی تیم ملی ایران شوم. با این حال الان زود یا بهتر است بگویم خیلی زود است. تیم ملی ایران بهترین سرمربی را دارد و من از تیم ملی کشورم لذت میبرم.
منتظر میشوم و چه در هلند پیشنهاد باشگاهی شود یا پیشنهاد تیمهای ملی خارج از هلند شود، کار میکنم. البته تیمهای ملی قابل رشد، چون من که نمیتوانم سرمربی تیم ملی سوئیس یا اتریش شوم، چون هم تجربه ندارم و هم پرولایسنس اصلی را.
ابتدا باید دو سه سال جای دیگری مربیگری کنم تا به من اجازه ورود به این سطح را بدهند. اکنون هم مدارک من به گونهای است که میتوانم کمک مربی هلند و آلمان شوم، اما در خاورمیانه میتوانم سرمربی تمام تیمها شوم.
*پس خیزی که در مربیگری برداشتهاید، یک خیز عاقلانه است تا پله پله بالا بیایید و به سقفی که میخواهید برسید.
خیز من برای بهتر شدن است تا مربی بهتری شوم. من پنج، شش سال پیش نایب رئیس فدراسیون فوتبال عمان با من صحبت کرد و میخواست سرمربی تیمهای پایه این کشور شوم. قصد داشتند قرارداد چهار ساله هم ببندند و بعد از آن از دبی به آمستردام آمدند و من را برای تیمهای اماراتی خواستند، اما گفتم اصلاً سر قرار نمیآیم. به من گفتند زشت است و حداقل با آنها صحبت کن، اما من گفتم من اصلاً در امارات مربیگری نمیکنم که صحبتی داشته باشم.
گفتم اگر بخواهم در امارات مربیگری کنم، در تیمهای محلی کشور خودم تمرین میدهم. نه به خاطر ملیت و... به این دلیل که آن زمان خودم را یک مربی خوب نمیدانستم. من میخواستم زمانی سرمربی شوم که حرفی برای گفتن داشته باشم، چون دوست ندارم به این شکل فقط بنشینم و از فوتبال پول در بیاورم، من میخواهم از فوتبال لذت ببرم.
سال 2010 بود که مدرک A یوفا را گرفتم و پیشنهادهای خوبی هم بود. یکی دو پیشنهاد داشتم، اما به دلیل شرایط خانواده نمیتوانستم به آن تیمها بروم. با این حال خودم میدانم که سرمربیگری در تیمهای ملی اروپا مانند سوئیس، سوئد، اتریش و... زود است، چون باید کاملتر شوم، اما در سطح خاورمیانه آمادگی این کار را دارم. من الان 11 سال است سرمربیام و تجربه کسب کردهام.
*با این شرایط اگر باشگاههای ایرانی به شما پیشنهاد مربیگری بدهند، قبول میکنید؟
باشگاهی نه، به مربیگری در سطح باشگاهی در ایران فکر نمیکنم، اما اگر پیشنهادی برای مربیگری در تیمهای پایه ملی باشد، با افتخار کار میکنم.
*خب این طرز تفکری است که وحید هاشمیان هم دارد. او هم در آلمان مدرک پرولایسنس مربیگری گرفته، اما میداند که در باشگاهی ایران مربیگری فقط علم، دانش و مدرک نیست. جدا از امکانات که بسیار کم است، خیلیها میگویند باید زد و بند و خیلی کارهای پشت پرده را هم بلد بود تا در باشگاههای ایران مربی موفق شد. با این طرز تفکر دوست ندارید در باشگاههای ایرانی مربیگری کنید؟
صددرصد، چون چیزی که من یا وحید هاشمیان در فوتبال اروپا یاد گرفتهایم، فوتبال و برنامهریزی است. اکنون میدانم که تیمم سه ماه دیگر و در چه تاریخ و ساعتی و در چه زمینی چه بازی دوستانهای دارد. حتی برنامهریزی بازی دوستانه هم به درستی انجام میشود که این برنامهریزی تیم دوم نایمخن است. حالا با این شرایط در فوتبال ایران چه برنامهریزی داشته باشم؟ این مسائل جدا از دخالتها، حاشیهها و... است.
من آدمی نیستم که کسی چیزی بگوید و ناراحت شوم و من هم چیزی بگویم، چون این مسائل اصلاً برای من اهمیتی ندارد. من یاد گرفتهام که جای خودم تیمم صحبت کند و نیازی به مصاحبه کردن نیست. تیمم باید خودش را نشان بدهد که باز معتقدم در فوتبال همیشه همه چیز خوب نیست و برد و باخت یا خوب و بد بودن وجود دارد.
کار کردن در فوتبال باشگاهی ایران برای من سخت است و من روزی میتوانم این کار را انجام دهم که شاید به حرف من بخندید. اگر من مدیر باشگاه، سرپرست تیم و همه نفرات را خودم انتخاب کنم، حاضرم در باشگاههای ایران مربیگری کنم که به نظرم این اتفاق هم رخ نمیدهد.
*در خصوص «آریا» پسرتان که در هلند فوتبال بازی میکند و دروازهبان است صحبت کنید. او میتواند روزی یک دروازهبان حرفهای در اروپا شود؟
من پدر آریا هستم، اما واقعیت را درباره او میگویم. دو سال پیش درباره او طور دیگری فکر میکردم، اما اکنون فکر میکنم اگر آریا به فوتبال ایران بیاید، جزو شش دروازهبان برتر ایران خواهد شد. فکر هم نمیکنم بخواهد به ایران بیاید، اما آریا از نظر فنی، تکنیکی، جرأت و ضربه به توپ خیلی پیشرفت کرده است. او اکنون 22 ساله است و خوشبختانه سن دروازهبان طوری است که هرچقدر بالاتر برود و باتجربهتر شود، بهتر میشود.
*مدتی هم در تیم رودا تمرین کرد که این تیم در اوردویژه است. اکنون آریا کجا بازی میکند؟
او اکنون در دسته سوم بازی میکند که لیگ آماتوری است، اما مرتب با تیمهای رودا و چند تیم دیگر تمرین میکند. اخیراً هم تیم اخیلس که در ژوپیلر لیگ است، آریا را میخواست که متأسفانه این اتفاق رخ نداد، چون خود ما یک اشتباه کردیم.
وقتی آریا با تیم فعلیاش فصل را شروع کرد، قراردادی امضا کرده است. چون این تیم در لیگ دسته سوم و آماتوری است، ما فکر میکردیم اگر پیشنهادی از تیم حرفهای برسد، باتوجه به آماتوری بودن قرارداد مشکلی برای جدایی وجود ندارد، اما اینطور نبود و اجازه ندادند. حالا آریا یا تا نقل و انتقالات زمستانی یا سال آینده باید صبر کند.
*درباره تیم ملی ایران صحبت کنیم. شما وضعیت تیم ملی را چطور میبینید؟
تیم ملی توضیحی ندارد و نتایجش توضیح کامل است. وقتی بازی ایران و کرهجنوبی را دیدم، در مصاحبهای گفتم خیلی بالاتر از آسیا هستیم. اگر فوتبال ما به همین شکل ادامه داشته باشد، میتوانیم راحت خودمان را هم رده تیمهای درجه یک اروپایی بدانیم و با آنها بازی کنیم. اگر خودمان را به این نحو نشان بدهیم، میتوانیم به فیفا نامه بدهیم که ما را به بخش اروپا بیاورند. اگر اینگونه ادامه بدهیم، قطعاً بالاتر از سطح اروپا خواهیم رفت.
*برای جام جهانی رفتن شانس تیم ملی را چقدر میبینید؟
جام جهانی صددرصد صعود میکنیم و من شکی در این خصوص ندارم. درست است که همکاریهای فیفا و AFC در بازی با سوریه ما را متأسف کرد، اما تیم خوبی داریم. در دنیا هر روز فکر میکنند که چه کاری انجام شود تا فوتبال پیشرفت کند و حتی توپ را تغییر میدهند که گلهای بیشتری زده شود، اما برخی فراموش کردهاند که پایه اصلی فوتبال، زمین است.
به ما اجازه ندادند در ورزشگاه آزادی راحت بازی کنیم، چون طبقه دوم سیمانی بود و صندلی نداشت که مجبورمان کردند صندلی بگذاریم، اما ورزشگاه مالزی که سراسر سیمان بود، چگونه از بازی سوریه و ایران میزبانی کرد؟ در آن زمین بارانی.
باران همه جا میآید و ایرادی ندارد، اما در همه ورزشگاهها زهکشی صورت گرفته که اگر باران بارید، آب از زیر چمن تخلیه شود و استخر نمیَشود. متأسفانه دو امتیاز با ارزش را از دست دادیم، اما من فوقالعاده خوشحالم که تمام بازیکنان ما سلامت از آن زمین خارج شدند.
چون زمین به گونهای نبود که بتوان فوتبال بازی کرد. کفندراسیون فوتبال آسیا دست آسیایی شرقیها و عربها افتاده است. برنامهریزی دست آسیای شرقیهاست و عربها کار اجرایی انجام میدهند که به فوتبال ایران ظلم میکنند.
من اگر بودم، مثل آب خوردن بازی با سوریه را در آن زمین لغو میکردم. به فیفا و AFC نامه میزدم که اگر شما سلامت بازیکنان را تضمین میکنید، ما بازی میکنیم و اگر نه شکایت میکنیم، چون یکی از قانونهای فیفا سلامت بازیکنان است. وقتی این اتفاق رخ میداد 3، 2، 1 بازی لغو میشد، چون سلامت بازیکنان برای فیفا مهم است و آنها از این قضیه میترسیدند.
*کارلوس کیروش هم در این خصوص خیلی اعتراض کرد و حتی به نماینده فیفا گفت که سلامت بازیکنان به خطر میافتد و برای فیفا این موضوع اهمیت خاصی دارد، اما گویا گوش شنوایی نبود که در این خصوص کاری کند. حالا میخواهیم نظر شما را در خصوص کارلوس کیروش بدانیم؟
من یک بار در هتل تیم ملی بودم و با کارلوس کیروش هم صحبت کردم. او واقعاً دلش برای تیمش میسوزد و یک مربی فوق حرفهای است. کیروش حاضر است یک ساختمان محلی که در آنجا کار میکند خراب شود، اما بهترین امکانات برای تیمش بگیرد و امکانات فراهم کند. خودش را به آب و آتش میزند تا بهترینها را برای تیمش فراهم کند و مهمتر از همه برای بازیکنانش ارزش و احترام قائل است.
به همین دلیل بازیکنان تیم ملی حاضرند به خاطر کیروش همه کار کنند و حتی از آتش رد شوند.
من دیدم که کیروش چگونه به بازیکنانش احترام میگذارد و برای آنها ارزش قائل میشود و همین مسئله باعث موفقیت او شده است. اینکه کیروش داد و فریاد میکند و امکانات میخواهد، برای بازیکنانش و برای تیمش است و من به او حق میدهد.
در فوتبال ایران هم مرحوم منصور پورحیدری اینگونه بود. یادم است که یک بار پس از سه دوره قهرمانی در بازیهای آسیایی و زمانی که منصورخان پورحیدری سرمربی تیم ملی بود، به دهلی رفتیم تا آنجا بازیهای آسیایی را برگزار کنیم. نصفه شب بود که به دهلی رسیدیم و همه خسته بودند که سوار اتوبوس شدیم تا ما را به هتل ببرند، اما نمیدانید منصورخان چه کار کرد.
ما را به یک هتلی برده بودند که شبیه مسافرخانههای جنوب شهر خودمان بود. آن زمان فقط من انگلیسی بلد بودم و منصورخان از من خواست که با آنها صحبت کنم و بگویم یا تیم ملی ایران را به هتل پنج ستاره میبرند یا ما همین الان به فرودگاه میرویم و به تهران برمیگردیم.
چون انصراف یک تیم از مسابقات هم تبعات زیادی برای برگزار کنندهها دارد، آنها به قدری ترسیدند که ما را تا 40 دقیقه بعد در بهترین هتل دهلی مستقر کردند. منصور خان میگفت که اینها میخواهند قهرمان آسیا را به مسافرخانه ببرند و من اجازه نمیدهم و به همین دلیل داد و فریاد زد که بهترین امکانات را برای تیمش بگیرد.
*امکانات در فوتبال هلند به چه شکل است و آکادمی ملی این فوتبال چه شرایطی دارد؟
آکادمی فوتبال هلند را باید ببینید. آکادمی فدراسیون فوتبال شبیه یک شهرک بزرگ است که امکانات بسیار فوقالعادهای دارد. مدیران آکادمی در هلند هم فوقالعاده هستند که نمونه آنها فاینورد است.
من چند سال پیش یک جلسه تئوری با راهآهنیها که برای آنها آکادمی فاینورد را مثال زدم. تیمی که وقتی به مشکل مالی خورد، به آکادمی خودش تکیه کرد و موفق هم شد و اکنون تیم بسیاری خوبی با بازیکنان آکادمی خودش دارد.
محصولات آن آکادمی باعث شد فدراسیون فوتبال آذربایجان چند میلیون پول به فاینورد بدهد تا مدیر آکادمی فاینورد را به خدمت بگیرد. در هلند به آکادمیها اهمیت زیادی داده میشود.
*و چون شما در هلند زندگی میکنید این سؤال را هم بپرسیم. در اروپا هواداران هلندی و ترکیهای نمیتوانند قبول کنند که تیمشان در یورو یا جام جهانی حضور نداشته باشد، اما این بار دیدیم که هلند به یورو نرسید و شاید این مسائل کمی برای هواداران سخت بود. درست است؟
صددرصد، اما انگیزه و عشق بین بازیکنان کم شده است. انگیزه و عشق در اروپا کم شده و در هلند هم خیلی پایین آمده است و ما با بازیکنان مشکل داریم. من خودم میبینم که بازیکن میتواند بیشتر تلاش کند و دوئلی را برنده باشد، اما در رفتارش طوری نشان میدهد که اگر نشد هم نشده است. با این بازیکن نمیتوان کاری کرد و چیزی را یاد داد، چون این مسئله در وجود او شکل گرفته است.