به گزارش مشرق، افغانستان از اقوام متعدد صاحب قدرت و نفوذی تشکیل شده که همواره در رقابت قومی و مذهبی با یکدیگر بودهاند، آنچه باعث درگیریهای خونین طی ادوار مختلف تاریخی این کشور بوده و مانع اساسی در راه همزیستی مسالمت آمیز بین مردم این کشور نیز به شمار میرفته، دو عامل قومیت و مذهب بوده است.
در بسیاری از مسایل سیاسی ـ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز میتوان ریشههای عوامل قومی و مذهبی را به خوبی مشاهده نمود.
هر چند درگیریهای قومی و مذهبی عامل مهمی در ناآرامیهای افغانستان بوده و هست؛ اما نباید از این نکته غافل شد که همین موضوع دستاویزی برای برخی کشورهای منطقهای و بینالمللی قرار گرفته تا از قِبل این نقطعه ضعف، اهداف پشت پرده خود را در قالب بازی سازیهای قومی و مذهبی دنبال کنند. در این راستا کشتار گاه و بیگاه شیعیان در افغانستان موید این ادعا است.
این مساله زمانی به واقعیت نزدیک میشود که با مدنظر قرار دادن این نکته همراه باشد که در حملات اخیر، طالبان بلافاصله دست داشتن در چنین حملاتی را رد و حتی این اقدامات را محکوم کردهاند.
هر چند در اکثر این حملات در سطح رسانهای حضور داعش به عنوان عامل چنین اقداماتی پررنگ شده اما واقعیتهای سیاسی حکایت از دستهای پنهان دیگری در این کشتارها و حملات دارد. به عبارت دیگر از حملات دهمزنگ و کارته سخی گرفته تا حمله به مسجد باقرالعلوم کابل و رضائیه هرات را باید در فراسوی داعش و بانیان اصلی تشکیل چنین گروههایی جستجو کرد. ضمن اینکه ترور حجت الاسلام والمسلمین «سید یونس علوی» از فضلای شیعه حوزه علمیه هرات و پیش از آن ترور شیخ «عزیزالله نجفی» از روحانیون برجسته هرات نیز در این راستا قابل تحلیل میباشد.
با نگاهی موشکافانه به کلیت حملات علیه شیعیان در نقاط مختلف دنیا و به خصوص در افغانستان و همچنین با توجه به شرایط داخلی و منطقهای این کشور به نظر میرسد که میتوان انگشت اتهام را به سوی مقامات سعودی و حامیان بینالمللی شان دراز کرد.
این موضوع از یک سو با توجه به عناد اعتقاداتی سعودیها نسبت به شیعیان و همچنین مخالفت عربستان با نفوذ ایران در منطقه و از سوی دیگر به دلیل همراهی عربستان با اهداف قدرتهای فرامنطقهای چون آمریکا و انگلیس ملموستر مینماید.
در عرصه سیاسی هر چند عربستان در رویکرد اشرف غنی در حلقه دوم سیاست خارجی افغانستان قرار داشت و از همین رو عربستان امید فراوانی جهت دستیابی به فرصتهای بیشتری در این کشور داشت، اما موانع و دامنه مخالفتها و چالشهای داخلی و منطقهای و بینالمللی عملاً جایگاه عربستان را در افغانستان افزایش نداد.
این در حالی بود که نفوذ رو به افزایش چین و هند در افغانستان در کنار نقش سنتی ایران و روسیه در این کشور در شرایطی که این چهار بازیگر نگاه مثبتی به حضور بیشتر عربستان در افغانستان نداشتند، وضعیت را برای سعودیها دشوارتر میساخت.
در این شرایط با توجه به وضعیت کنونی افغانستان حضور و نفوذ بیشتر ریاض در بدنه حزب جمعیت اسلامی و هواداران اصلاحات و همگرایی در افغانستان میتوانست جدا از مهار ایران به تقویت حضور امنیتی سیاسی و ژئوپلیتیک آنها در منطقه در مقایسه با دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی کمک کند.
در این بین سفر عبدالله به عربستان و استقبال گرم مقامات سعودی رویکردهای نوین ریاض را به نمایش گذاشت. به کلام دیگر ریاض در شرایط کنونی درصدد است تا از دامنه مخالفتهای ریاست اجرایی و تیم وی در دولت با سیاستهای عربستان در افغانستان بکاهد و با نفوذ در تمام جریانهای قدرت افغانستان تنها به پشتونها تکیه نکند. از این منظر کاهش مخالفت منتقدان افغانستان از ریاض میتواند بستری برای حضور بیشتر سیاسی فرهنگی و ایدئولوژیکی عربستان در افغانستان بهویژه در بخشهای غیرپشتون باشد و همچنین به همگرایی بیشتر این جناح با دوستان ریاض در افغانستان کمک کند.
در کنار استراتژی جدید سعودی در عرصه سیاسی افغانستان، آنها برآنند تا با تاکتیک کشتار شیعیان، شعله درگیریهای طایفهای را در این کشور روشن نگاه داشته و بدین ترتیب بتوانند جا پای محکمی برای خود در افغانستان ایجاد کنند.
از سوی دیگر و در سطح کلان نیز نمیتوان همکاری سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی کشورهای خارجی از جمله انگلیس و آمریکا و همراهی برخی مشاوران دولت افغانستان در چنین اقدامی را نادیده گرفت.
با توجه به مسائل پیش گفته، هر چند با تأمل میتوان نقش عربستان و حامیان بینالمللی آن را در کشتار شیعیان نزدیک به واقعیت تفسیر کرد، اما قدر مسلم اینکه در شرایط فعلی مردم و شیعیان افغانستان نباید بازیچه دست گردانندگان چنین حوادثی قرار گیرند. از همین رو بهتر آن است که در شرایط فعلی مردم بر طبل تفرقه نکوبند و با حفظ وحدت و آرامش، ارگنشینان را متوجه این مسائل کرده و پیگیری بیشتر را از آنان طلب کنند.
در بسیاری از مسایل سیاسی ـ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز میتوان ریشههای عوامل قومی و مذهبی را به خوبی مشاهده نمود.
هر چند درگیریهای قومی و مذهبی عامل مهمی در ناآرامیهای افغانستان بوده و هست؛ اما نباید از این نکته غافل شد که همین موضوع دستاویزی برای برخی کشورهای منطقهای و بینالمللی قرار گرفته تا از قِبل این نقطعه ضعف، اهداف پشت پرده خود را در قالب بازی سازیهای قومی و مذهبی دنبال کنند. در این راستا کشتار گاه و بیگاه شیعیان در افغانستان موید این ادعا است.
این مساله زمانی به واقعیت نزدیک میشود که با مدنظر قرار دادن این نکته همراه باشد که در حملات اخیر، طالبان بلافاصله دست داشتن در چنین حملاتی را رد و حتی این اقدامات را محکوم کردهاند.
هر چند در اکثر این حملات در سطح رسانهای حضور داعش به عنوان عامل چنین اقداماتی پررنگ شده اما واقعیتهای سیاسی حکایت از دستهای پنهان دیگری در این کشتارها و حملات دارد. به عبارت دیگر از حملات دهمزنگ و کارته سخی گرفته تا حمله به مسجد باقرالعلوم کابل و رضائیه هرات را باید در فراسوی داعش و بانیان اصلی تشکیل چنین گروههایی جستجو کرد. ضمن اینکه ترور حجت الاسلام والمسلمین «سید یونس علوی» از فضلای شیعه حوزه علمیه هرات و پیش از آن ترور شیخ «عزیزالله نجفی» از روحانیون برجسته هرات نیز در این راستا قابل تحلیل میباشد.
با نگاهی موشکافانه به کلیت حملات علیه شیعیان در نقاط مختلف دنیا و به خصوص در افغانستان و همچنین با توجه به شرایط داخلی و منطقهای این کشور به نظر میرسد که میتوان انگشت اتهام را به سوی مقامات سعودی و حامیان بینالمللی شان دراز کرد.
این موضوع از یک سو با توجه به عناد اعتقاداتی سعودیها نسبت به شیعیان و همچنین مخالفت عربستان با نفوذ ایران در منطقه و از سوی دیگر به دلیل همراهی عربستان با اهداف قدرتهای فرامنطقهای چون آمریکا و انگلیس ملموستر مینماید.
در عرصه سیاسی هر چند عربستان در رویکرد اشرف غنی در حلقه دوم سیاست خارجی افغانستان قرار داشت و از همین رو عربستان امید فراوانی جهت دستیابی به فرصتهای بیشتری در این کشور داشت، اما موانع و دامنه مخالفتها و چالشهای داخلی و منطقهای و بینالمللی عملاً جایگاه عربستان را در افغانستان افزایش نداد.
این در حالی بود که نفوذ رو به افزایش چین و هند در افغانستان در کنار نقش سنتی ایران و روسیه در این کشور در شرایطی که این چهار بازیگر نگاه مثبتی به حضور بیشتر عربستان در افغانستان نداشتند، وضعیت را برای سعودیها دشوارتر میساخت.
در این شرایط با توجه به وضعیت کنونی افغانستان حضور و نفوذ بیشتر ریاض در بدنه حزب جمعیت اسلامی و هواداران اصلاحات و همگرایی در افغانستان میتوانست جدا از مهار ایران به تقویت حضور امنیتی سیاسی و ژئوپلیتیک آنها در منطقه در مقایسه با دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی کمک کند.
در این بین سفر عبدالله به عربستان و استقبال گرم مقامات سعودی رویکردهای نوین ریاض را به نمایش گذاشت. به کلام دیگر ریاض در شرایط کنونی درصدد است تا از دامنه مخالفتهای ریاست اجرایی و تیم وی در دولت با سیاستهای عربستان در افغانستان بکاهد و با نفوذ در تمام جریانهای قدرت افغانستان تنها به پشتونها تکیه نکند. از این منظر کاهش مخالفت منتقدان افغانستان از ریاض میتواند بستری برای حضور بیشتر سیاسی فرهنگی و ایدئولوژیکی عربستان در افغانستان بهویژه در بخشهای غیرپشتون باشد و همچنین به همگرایی بیشتر این جناح با دوستان ریاض در افغانستان کمک کند.
در کنار استراتژی جدید سعودی در عرصه سیاسی افغانستان، آنها برآنند تا با تاکتیک کشتار شیعیان، شعله درگیریهای طایفهای را در این کشور روشن نگاه داشته و بدین ترتیب بتوانند جا پای محکمی برای خود در افغانستان ایجاد کنند.
از سوی دیگر و در سطح کلان نیز نمیتوان همکاری سازمانهای امنیتی و اطلاعاتی کشورهای خارجی از جمله انگلیس و آمریکا و همراهی برخی مشاوران دولت افغانستان در چنین اقدامی را نادیده گرفت.
با توجه به مسائل پیش گفته، هر چند با تأمل میتوان نقش عربستان و حامیان بینالمللی آن را در کشتار شیعیان نزدیک به واقعیت تفسیر کرد، اما قدر مسلم اینکه در شرایط فعلی مردم و شیعیان افغانستان نباید بازیچه دست گردانندگان چنین حوادثی قرار گیرند. از همین رو بهتر آن است که در شرایط فعلی مردم بر طبل تفرقه نکوبند و با حفظ وحدت و آرامش، ارگنشینان را متوجه این مسائل کرده و پیگیری بیشتر را از آنان طلب کنند.