گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهرستان و سپاه اسدآباد بعد از واقعه ۱۱ شهریور و شهادت علیرضا خزایی فرمانده سپاه و تنی چند از اعضای شورای فرماندهیاش دچار اختلافات شدید و تشکیل دو جناح موسوم به «حزباللهیها» و «هواداران حاجآقا حمزهای» شد.
وقوع این اختلافات آن هم در اوج جنگ تحمیلی، علاوه بر به هدر رفتن بخش عظیمی از وقت مفید نیروهای دو طرف باعث انحلال سپاه اسدآباد و پراکندهشدن آنان به دیگر شهرها به خصوص کرمانشاه شد و حتی عنوان «تبعیدیها» پیوست نام پاسداران مامور به خدمت شد.
نیروهای صادق و جسور سپاه اسدآباد به هر شهر و یگانی پای گذاشتند، منشا خدماتی بزرگ و متقبل مسئولیتهای سنگینی شدند که امید بازگشت دوباره آنان به زادگاه خویش را غیر ممکن کرد.
اختلافات خسارتبار موجب شد؛ بختیار جمور، حبیبالله لطیفی، مرادقلی کوروند، ذبیحالله صفایی، عزیزالله طاهری، احمدنوروزی، حشمتالله بنیاسی محمدرضا خزائی، علیرضا عباسی، کاظم سعیدی و... برای همیشه شهر اسدآباد را ترک کنند و در دیار دور به خدمت مشغول شوند.
پراکندگی پاسداران اسدآبادی کار را بدانجا کشاند که تا سالها فاقد گردانی مستقل در یگان رزمی استان همدان یعنی لشکر انصارالحسین علیه السلام بود، در حالی که تمامی شهرستانهای استان دارای گردانی مستقل بودند.
هر چند آرزوی تشکیل گردان مستقل قبل از عملیاتهای بزرگ کربلای۴و۵ تا حدودی محقق شد ولی به دلیل حضور اندک پاسداران شهر در کادر گردان ۱۵۶ آنان را مصمم به تشکیل گردانی با گستردگی حضور در گردان ۱۵۹ و شرکت در عملیات بیتالمقدس۲ کرد.
برادر علی شادمانی فرماندهی وقت لشکر انصارالحسین علیه السلام برادر محمدرضا خزایی را مامور تشکیل این شجره طیبه کرد و در کمتر از یک ماه کادر گردان تکمیل شد و در آذرماه ۱۳۶۶ به جذب نیروهای بسیجی عموماً از شهرستان اسدآباد در پادگان شهید مدنی دزفول کرد.
معاون: محمدکاظم سعیدی
رییس ستاد: احمد مهرامفر
تدارکات: علیآقا محمدی و علی فاضل
پرسنلی: اسماعیل رضایی و سیدتقی حسینی
تبلیغات: مهدی اکبری
مخابرات: علی رستمی فرزند عباس
تعاون: علی رستمی فرزند اللهکرم
گروهان۱: علیرضا عباسی، سیدرضا مسکینی
گروهان۲:داریوش گلمحمدی، هوشنگ مرادی
گروهان۳: اسحاق الوندی، مرتضی شعبانی
این گردان پس از حضور مقتدرانه در عملیات بیتالمقدس۲ ماووت عراق، به شلمچه رفت و تا نزدیک به پایان جنگ و عملیات مرصاد در خط پدافندی منطقه شلمچه بود.
آن فروریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمهٔ نیمهشب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
* علیرستمی