به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی نوشت: بر خلاف طراحی آمریکاییها که راهبرد تحریم را برای تولید دو دستگی و شکاف سیاسی در ایران در نظر گرفته بودند، مصوبه ISA در کنگره آمریکا و نشانههایی که از امضاء آن توسط اوباما حکایت دارد، به عاملی در وحدت موضع یکپارچه در ایران در قبال این اقدام تبدیل شده است و همه مقامات و اغلب آحاد مردم در ارزیابی از نقض توافق هستهای توسط آمریکا و "ضرورت پاسخ" به آن مواضع مشترک دارند.
این وحدت ملی در موضع واحد در مقابل آمریکا، پدیدهی ارزشمندی است که میتواند منشأ خیر و تأمینکننده منافع ملی در ایران باشد. اگرچه تا به حال چنین موج فراگیر و به شکل علنی و مطالبهگرانه ظهور نداشت ولی اکنون با اقدام آمریکا، شرایطی به وجود آمده که باید آن را به پتانسیلی قدرتمند و مؤثر در مسیر کسب حقوق ایران تبدیل کرد.
عزم مسئولین کشوری همه در عنوان "ضرورت پاسخ" خلاصه میشود که باید شاخصهای اصلی و مفروضات این وحدت موضع مورد تأکید قرار گیرند. این مفروضات که مبانی ارزیابی از رفتار آمریکا و شاکله پاسخ را شکل خواهد داد، متأثر از یک مفهوم تراکم یافته در طول تاریخ چند دهه اخیر و به ویژه در مسیر مذاکرات هستهای و پس از برجام میباشد.
اگر این مفروضات و شاخصها مورد تأکید قرار نگیرند، این احتمال وجود دارد پاسخ مؤثر و کارآمد به آمریکا که همچون برجام از استحکام و دقت کافی برخوردار نشود.
این مفروضات و شاخصها عبارتند از اینکه؛ "آمریکا دشمن ماست و بر آن اصرار میورزد و برای اعمال دشمنی از راهبرد ثابت در چند دهه اخیر پیروی کرده است. آمریکا فریبکار است و تلاش میکند تا دشمنی خود را تا حد امکان پنهان نماید. آمریکا بدعهد و غیر قابل اعتماد است و هیچ توافقی را نه تنها با ایران، بلکه با دیگر کشورها و دول رعایت نمیکند. آمریکا برجام را مبنای رفع اتهام از ایران نمیداند، بلکه آن را ابزاری برای سلب ابزارهای قدرت و تضعیف توانمندیهای ایران قرار داده و به دنبال تکرار آن در عرصهها و توانمندیهای ملی ایران میباشد. آمریکا برجام را فرصتی میداند تا با فرسایش قدرت ایران،به ساماندهی هژمونی فرسودهاش در خاورمیانه و غرب آسیا بپردازند و این مسئله را اخیرا جان کری در موسسه سابان مورد تأکید قرار داد.
آمریکا به دنبال تکرار و استمرار مکانیزم تحریم علیه ایران و حفظ محدودیتهای هستهای ایران برای درازمدت است. آمریکا به دنبال تغییر یکجانبه از برجام و تقلیل تعهدات خود و به صفر رساندن آن است و به همین جهت در یکسال و نیم گذشته از عادی شدن مناسبات بانکی، بازرگانی و اقتصادی ایران با دیگر کشورها جلوگیری میکند. آمریکا برجام را به عنوان عامل امنیت اسرائیل معرفی کرده و به دنبال تکمیل پازل حذف توانمندیهای اقتصادی، نظامی و منطقهای ایران است. آمریکا بر خلاف آنچه در سالهای گذشته عنوان میکرد، به دنبال درک شفاف از توانمندی هستهای ایران نیست، بلکه راهبرد ایرانهراسی را به جز امور هستهای، در بسیاری از توانمندیهای ملی ایران و ماهیت اسلامی و انقلابی نظام ایران دنبال میکند. آمریکا هیچ اهمیتی به واکنش دیگر قدرتهای جهانی و 1+5 که در توافق هستهای با ایران مشارکت داشتهاند، نمیدهد و مکانیزم معیوب برجام نیز، امکان اعتراض و یا منصرف کردن آنها از اقدامات ضد برجام را نخواهد داد.
مفاهیم و شاخصهای فوق که بخشی از درک افکار عمومی و مقامات ایران از رفتار آمریکاست باید مبنای واکنش به رویکردهای ضد برجام و ضد ایرانی قرار گیرد. سوال این است که اگر این مفاهیم و شاخصهای پیش گفته مورد اجماع ملی است، حال کدام پاسخ و با چه وسعت و عمقی، شایسته رویکردهای آمریکا در قبال ایران است؟
هرگونه پاسخ ضعیف، غیر مؤثر، نامتناسب از سوی ایران، مقامات آمریکایی را در عزم و رویکرد خود، محکمتر خواهد کرد و با این برداشت که ایران "قدرت پاسخ ندارد،" مصمم به استمرار راهبردهای تحریم و فشار و امتیازخواهی مینماید.
پاسخ ایران به سیاست دبه کردن و فریبکاری و نقض برجام، نه تنها باید از ظرفیتهای جهانی برای فشار هر چه بیشتر به آمریکا بهرهمند شود، بلکه باید از سطح و کیفیتی برخوردار باشد تا کارکرد بازدارنده و کارآمد را به مقامات آمریکایی تفهیم کند. اگر آمریکا سیاستهای خود را بدون هزینه احساس کند، دلیلی برای توقف و تغییر آن نخواهد داشت ولی پاسخ هزینهساز به رویکرد دشمنی آمریکا، مستقیم و غیرمستقیم، علنی و پنهان، در عرصه هستهای و غیر هستهای تضمینکننده نتایج شایسته خواهند بود.
این وحدت ملی در موضع واحد در مقابل آمریکا، پدیدهی ارزشمندی است که میتواند منشأ خیر و تأمینکننده منافع ملی در ایران باشد. اگرچه تا به حال چنین موج فراگیر و به شکل علنی و مطالبهگرانه ظهور نداشت ولی اکنون با اقدام آمریکا، شرایطی به وجود آمده که باید آن را به پتانسیلی قدرتمند و مؤثر در مسیر کسب حقوق ایران تبدیل کرد.
عزم مسئولین کشوری همه در عنوان "ضرورت پاسخ" خلاصه میشود که باید شاخصهای اصلی و مفروضات این وحدت موضع مورد تأکید قرار گیرند. این مفروضات که مبانی ارزیابی از رفتار آمریکا و شاکله پاسخ را شکل خواهد داد، متأثر از یک مفهوم تراکم یافته در طول تاریخ چند دهه اخیر و به ویژه در مسیر مذاکرات هستهای و پس از برجام میباشد.
اگر این مفروضات و شاخصها مورد تأکید قرار نگیرند، این احتمال وجود دارد پاسخ مؤثر و کارآمد به آمریکا که همچون برجام از استحکام و دقت کافی برخوردار نشود.
این مفروضات و شاخصها عبارتند از اینکه؛ "آمریکا دشمن ماست و بر آن اصرار میورزد و برای اعمال دشمنی از راهبرد ثابت در چند دهه اخیر پیروی کرده است. آمریکا فریبکار است و تلاش میکند تا دشمنی خود را تا حد امکان پنهان نماید. آمریکا بدعهد و غیر قابل اعتماد است و هیچ توافقی را نه تنها با ایران، بلکه با دیگر کشورها و دول رعایت نمیکند. آمریکا برجام را مبنای رفع اتهام از ایران نمیداند، بلکه آن را ابزاری برای سلب ابزارهای قدرت و تضعیف توانمندیهای ایران قرار داده و به دنبال تکرار آن در عرصهها و توانمندیهای ملی ایران میباشد. آمریکا برجام را فرصتی میداند تا با فرسایش قدرت ایران،به ساماندهی هژمونی فرسودهاش در خاورمیانه و غرب آسیا بپردازند و این مسئله را اخیرا جان کری در موسسه سابان مورد تأکید قرار داد.
آمریکا به دنبال تکرار و استمرار مکانیزم تحریم علیه ایران و حفظ محدودیتهای هستهای ایران برای درازمدت است. آمریکا به دنبال تغییر یکجانبه از برجام و تقلیل تعهدات خود و به صفر رساندن آن است و به همین جهت در یکسال و نیم گذشته از عادی شدن مناسبات بانکی، بازرگانی و اقتصادی ایران با دیگر کشورها جلوگیری میکند. آمریکا برجام را به عنوان عامل امنیت اسرائیل معرفی کرده و به دنبال تکمیل پازل حذف توانمندیهای اقتصادی، نظامی و منطقهای ایران است. آمریکا بر خلاف آنچه در سالهای گذشته عنوان میکرد، به دنبال درک شفاف از توانمندی هستهای ایران نیست، بلکه راهبرد ایرانهراسی را به جز امور هستهای، در بسیاری از توانمندیهای ملی ایران و ماهیت اسلامی و انقلابی نظام ایران دنبال میکند. آمریکا هیچ اهمیتی به واکنش دیگر قدرتهای جهانی و 1+5 که در توافق هستهای با ایران مشارکت داشتهاند، نمیدهد و مکانیزم معیوب برجام نیز، امکان اعتراض و یا منصرف کردن آنها از اقدامات ضد برجام را نخواهد داد.
مفاهیم و شاخصهای فوق که بخشی از درک افکار عمومی و مقامات ایران از رفتار آمریکاست باید مبنای واکنش به رویکردهای ضد برجام و ضد ایرانی قرار گیرد. سوال این است که اگر این مفاهیم و شاخصهای پیش گفته مورد اجماع ملی است، حال کدام پاسخ و با چه وسعت و عمقی، شایسته رویکردهای آمریکا در قبال ایران است؟
هرگونه پاسخ ضعیف، غیر مؤثر، نامتناسب از سوی ایران، مقامات آمریکایی را در عزم و رویکرد خود، محکمتر خواهد کرد و با این برداشت که ایران "قدرت پاسخ ندارد،" مصمم به استمرار راهبردهای تحریم و فشار و امتیازخواهی مینماید.
پاسخ ایران به سیاست دبه کردن و فریبکاری و نقض برجام، نه تنها باید از ظرفیتهای جهانی برای فشار هر چه بیشتر به آمریکا بهرهمند شود، بلکه باید از سطح و کیفیتی برخوردار باشد تا کارکرد بازدارنده و کارآمد را به مقامات آمریکایی تفهیم کند. اگر آمریکا سیاستهای خود را بدون هزینه احساس کند، دلیلی برای توقف و تغییر آن نخواهد داشت ولی پاسخ هزینهساز به رویکرد دشمنی آمریکا، مستقیم و غیرمستقیم، علنی و پنهان، در عرصه هستهای و غیر هستهای تضمینکننده نتایج شایسته خواهند بود.