سرویس فرهنگ و هنر مشرق- چند روز پیش تعدادی از هنرمندان سینمای هند در سفری هنری به ایران آمدند. یکی از اعضای این گروه «اکبرخان» کارگردان و بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون هند بود. یکی از رسانههایی که با شناخت از «اکبرخان» با وی گفتگو کرد مشرق بود که انتظار میرفت با توجه به محتوای بسیار جالب این گفتگو با استقبال سایر رسانهها و به ویژه رسانههای منتسب به جریان حامی انقلاب مواجه شود که متأسفانه چنین نشد و تنها تعداد اندکی از این رسانهها این گفتگو را بازنشر دادند. مسئله بعدی که در امتداد موضوع پیش گفته قرار دارد اما از آن مهمتر به نظر میرسد؛ بی اعتنایی کامل به ظرفیتهای فرهنگی هند در تعامل با فرهنگ ایران است که شاخهای از آن سینما و تلویزیون است که نمونههایی از آن در صحبتهای «اکبرخان» وجود داشت. دو موضوع اشاره شده انگیزه نگارش این نوشتار شد.
موضوع یکم؛ «پراکندگی» گاهی اوقات در برخی عرصهها و مسائل«حسن» است و در مواردی «عیب»؛ اما «آشفتگی» همیشه «عیب» است و متأسفانه «آشفتگی فرهنگی» مدتهای مدیدی است که عرصه رسانه را که بایستی معالجهگر «آشفتگی فرهنگی»باشد، نیز در نور دیده است تا آنجا که برخی از رسانههای همسو در وقایعی که در همسایگی اصول و سیاستهای مشترکشان رخ میدهد، دچار این «آشفتگی» میشوند و درست نمیتوانند نسبت آن واقعه را با اصول و سیاستهای مشترکشان تشخیص دهند و در حالی که در چنین مواردی «هم افزایی» زمینه ساز تحرک و جریان سازی است؛ برخلاف منطق موضوع، با پرش از «پراکندگی» که منطقاً و ترتیباً مقدم بر «آشفتگی» است؛ وارد مرحله «آشفتگی»یعنی از دست دادن فرصتهای کمیاب میشوند؛ دقیقاً آنچه که برای گفتگوی پیش گفته و موارد مشابه به کرات اتفاق افتاده و کسی هم به فکر درمان آن نبوده است.
موضوع دوم؛ نسلی که پردههای خاطراتش در دهه هفتاد شکل گرفته است با شنیدن عبارت «شمشیر تیپو سلطان» در واکنشی کاملا شیرین و حماسی حالتی را در روح و جسمش تجربه میکند که چند مؤلفه دارد: 1- اسلام 2- مجاهدت 3- سلحشوری 4- استکبار 5- استعمار و 6- انگلیس که خاستگاه این وضعیت و ویژگیها، به یاد آوردن و مرور ذهنی فیلمی است به نام «شمشیر تیپوسطان» که کارگردان آن« اکبر خان» حاضر در بحث این نوشتار بوده است.
در گفتگوی یاد شده وقتی مصاحبه کننده به اکبر خان گفت: میدانستید که وقتی این سریال در ایران پخش میشد، خیابانهای شهرهای بزرگ در ایران خلوت میشد؛ «اکبرخان» پاسخی داد که به تنهایی قابلیت متحول کردن روابط فرهنگی ایران و هند را دارد؛ وی گفت: «عین همین اتفاق در هندوستان افتاد . این سریال زبان خانوادهها در هند شده است و من و شما ] احتمالاً منظور ملت هند و ایران است [ درباره استعمار بریتانیا مواضع کاملا مشترکی داریم. این نخستین سریال حماسی هند بود که با تکنیک سینمایی ساخته شد. قبل از سریال تیپوسلطان اغلب تولیدات تلویزیون هند خیلی تلویزیونی بود. من قابلیت مدیای سریالهای تلویزیونی را با تکنیک سینمایی افزایش دادم.»
اکبر خان در پاسخ به پرسش چرا سریال «تاج محل» راساختید؛ نیز گفت: «انگلیسیها بیشتر از 200سال به مردم هند ظلم کردند. ظلمی که مردم هند هیچ وقت نمیتوانند فراموش کنند. انگلیسیها زمان «جهانگیر» پادشاه هند به اسم تاجر، کار جاسوسی کردند و بعد یک دفعه کار نظامی کردند و هند را تصرف کردند. تاریخ هم نمیتواند خیانت انگلیسی و بردهداری انگلیس را فراموش کند. من به عنوان فیلمساز وظیفه داشتم بخشی از این جنایات را به تصویر بکشم و اگر فرصت دیگری هم پیدا کنم باز هم این کار را خواهم کرد.» چنین دیدگاه روشنی درباره دشمن تاریخی ایران و هند که در صورت درک ارزش واقعی آن میتواند در بستر روابط فرهنگی اتفاقات بزرگی را رقم بزند؛ برای بیدار ساختن متولیان فرهنگی کشور کفایت نمیکند؟! اگر درک بهتر این موضوع زحمت لازم دارد میتوان این زحمت را آنقدر کم کرد تا در یک مقایسه کوتاه اما عمیق و پرمعنا به بهترین وجه دیده شود. پخش سریال ارزشمند و ماندگار «دلیران تنگستان» پیش و پس از انقلاب چگونه با روح و روان ایرانیان بازی حماسی و سلحشوری کرد و تنفر ایرانیان از انگلیس مستکبر و استعمارگر را به اوج رساند، پخش سریال «شمشیر تیپوسلطان» نیز همین تأثیر و واکنش را داشت.
در عرصه سیاسی؛ هر کشوری که اندکی از شاخصههای سیاسی مدنظر ایران را داشته باشد برای رابطه با آن هزینههای سنگین میشود و نماینده دیپلماسی ایران تا آخر دنیا هم میرود اما نزدیک به چهل سال است که بر روی مشترکات فرهنگی با هندی که در نزدیکی ایران قرار دارد چشمها بسته شده است. اگر نگاه سیاسی «اکبر خان» و امثال وی برای توجه به این موضوع کفایت نمیکند باید، مذهب وی که شیعه است؛ علاقهاش به ایران که گفته در جنگ ایران و عراق با تعصبی که به ایران داشتم باور کنید هر اتفاق تأسف آوری برای ایرانیها میافتاد قلبم به درد میآمد و خیلی ناراحت میشدم؛ توان هنری و حرفهای، علاقه به امور تجاری در ایران و اشتیاق به کار سینمایی در ایران براساس مبانی و شخصیتهای تاریخی ایران و ... را به آن اضافه کرد تا شاید این ظرفیت هم دیده شود.
در هر صورت باید به یاد داشت فرهنگ عمومی هند به لحاظ تاریخی مستعد، پشتیبان و مشتاق فرهنگ ایران است که شخصیت «اکبر خان» یک نمونه ویژه آن است که شاید به کار ارزیابی و آزمون آید؛ اما آثار عمیق فرهنگ ایرانی اسلامی در هند آنچنان برجسته و زنده است که اجازه انکار هیچ یک از عوامل دعوت کننده به روابط جدی فرهنگی با هند را نمیدهد. اگر قرار باشد امروز برای یک وجه از تقسیمبندی فرهنگ از نگاه جلال رفیع که حدود دو دهه پیش و به اقتضای فضای آن زمان که هنوز ادامه دارد، انجام گرفت و از «فرهنگ مولد و فرهنگ مقلد» سخن گفت، عنصر جدیدی را اضافه کرد، آن عنصر میتواند «تعامل فرهنگی» و البته با نکاتی حداقل با پردازش جدید باشد. در پایان یادآور میشود چه خوب است با بحث گسترده فرهنگی که به بهانه سفر سینماگران هند به ایران؛ زمینه بروز شهابی پیدا کرد، جدی برخورد شود و به جای آنکه این پیامد مثبت؛ یادگار سینماگران هند بر تابلوی تبلیغات شهرداری باشد، یادگاری بر دیوار ستبر فرهنگ ایران زمین تلقی شود و زمینه ساز فوری کاری شود که حدود چهل سال مغفول مانده است. ان شاءالله
***رضا گرمابدری