هنگام مواجهه و تحلیل اقداماتی که بویژه در حوزه سیاسی و توسط سیاستمداران انجام میشود، مهمترین سوالی که مخاطب باید از خود بپرسد آن است که آنچه یک سیاستمدار میگوید یا بدان عمل میکند، آیا برای او فینفسه «اصالت» دارد و یا مسئلهای «تبعی» و ابزاری است برای «نمایش» یک «فضیلت» و یا پوشاندن یک «رذیلت».
در مسئله پیشروی این متن نیز سوال آن است که آیا حقیقتاً علاقه به محمدرضا شجریان و هنر دوستی برای آیتالله هاشمی رفسنجانی «اصالت» دارد و حقیقت او همانی است که امروز نشان میدهد یا خیر؟
یک معیار مهم در اینگونه کاوشها، «دلالتهای تاریخی» است؛ یعنی میتوان به دنبال نشانههایی در تاریخ زندگی فرد مورد نظر گشت و از این طریق مدعای اخیر را محک زد.
مطلع نیستم علیرضا رجایی، فرستاده آیتالله هاشمی، کدام جلد از کتابهای خاطرات آیتالله را به خانواده استاد شجریان داده، اما احتمال قریب به یقین در هیچکدام از آنها نامی از شجریان وجود ندارد؛ اساساً آیتالله هاشمی در تاریخچه زندگی خود تلاقی و مراوده مهمی با استاد شجریان نداشته، غیر از یک مورد که یادآوری آن به هیچ وجه نمیتواند برای شجریان و خانواده و دوستدارانش خوشایند باشد و تصویر مثبتی از آیتالله هاشمی برایشان بسازد.
تلاقی مذکور به تنها آلبوم توقیفی محمدرضا شجریان در ایام پس از انقلاب اسلامی مربوط است. استاد نامدار آواز ایرانی فقط یک بار توقیف آلبوم را در تاریخ پس از انقلاب تجربه کرده و آن هم مربوط به دوران دولتداری آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است.
شجریان بعد از انقلاب اسلامی دهها(حدود 70) آلبوم منتشر کرده که اولینش سپیده و آخرینش طریق عشق است که دو ماه پیش (مهر 95) رونمایی شد؛ در طول سالهای پس از انقلاب نه تنها هیچ یک از کارهای ایشان به محاق توقیف نرفت بلکه صداوسیما هم به طرز چشمگیری آواز و تصنیفهای شجریان را-تا پیش از نامه خود او و درخواست عدم پخش کارهایش- پخش و او را تبلیغ میکرد تا جایی که حضور او به عنوان میهمان ویژه برنامه تلویزیونی لحظات حلول سال ١٣٧٣ شمسی با اعتراض دوستان آقای هاشمی در روزنامه جمهوری اسلامی هم مواجه شد؛ روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی اعتراضی حضور شجریان در چنین برنامه مهمی را تلویحاً دهنکجی به خانواده شهدا! توصیف و نوشته بود که به جای او باید خانواده شهدا روی آن صندلی و مقابل دوربین مینشستند.
چند صباحی بعد از اعتراض روزنامه جمهوری، دولت آقای هاشمی اولین توقیف را در کارنامه شجریان ثبت کرد. کنسرت "قاصدک" که با همکاری شجریان و مشکاتیان و با حضور همایون شجریان(آن زمان بعنوان نوازنده تنبک) برپا شده بود، پس از یکی دو اجرا با فشار دولت وقت تعطیل شد و آلبوم قاصدک نیز هیچگاه امکان انتشار رسمی در ایران نیافت. از آن زمان تاکنون هیچگاه دلیل این نوع برخورد با قاصدک شجریان، اعلام نشد اما به صورت غیررسمی گفته میشد وجود بیت "جماعتی که نظر را حرام میگویند؛ نظر حرام بکردند و خون خلق حلال" از سعدی در یکی از آوازهای شجریان در این کنسرت و نیز سیاهنمایی اوضاع کشور باعث مواجهه سخت دولت هاشمی با او شده است؛ بعدها شجریان همین آواز را که با مطلع "جزای انکه نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم زخیال" اجرا میشد، با حذف بیت مورد اشاره در کنسرت "رسوای دل" در امارات در دستگاه سهگاه خواند و البته این بار منتشر شد!
تصنیف اعتراضی "هست شب" در کنسرت قاصدک که بر روی شعری از نیمایوشیج ساخته شده بود نیز از صدر تا ذیل در اعتراض به وضعیت موجود بود. این تصنیف از نظر محتوا یکی از اعتراضیترین اجراهای شجریان است و در زمانهای خوانده شده که دولت آقای هاشمی مسئول امور بوده و از هر دریچهای که تحلیل کنیم، نمیتوان مسئولیت هاشمی در آنچه شجریان بدین میزان بدان معترض بود را نادیده گرفت!
شجریان حتی پس از موضعگیریهای مناقشهبرانگیزش در ایام فتنه 88 نیز توانست در ایران به طور رسمی آلبوم منتشر کند(آلبوم «طریق عشق» که به آن اشاره شد، مصداق این گزاره است) بنابراین توقیف قاصدک را میتوان مهمترین ضربه هنری به او در طول ایام پس از انقلاب توصیف کرد که شرح جزئیاتش در بالا آمد؛ اما غیر از ضربه هنری، شجریان به صورت فیزیکال هم با برخورد سخت مواجه شده، آنهم یکبار و از قضا آن یکبار دیگر نیز در دولت مهندس موسوی اتفاق افتاده است. او در جریان آلبوم بیداد که محصول فعالیتهای سال 1364 اوست، آوازی در دستگاه همایون و با شعری از حافظ خواند که یک بیت آن برایش دردسر ساز شد؛ بیت "شهریاران بود و خاک مهربانی این دیار، مهربانی کی سر آمد، شهریاران را چه شد؟" از سوی مسئولان در دورانی که میرحسین موسوی زمام امور را در دست داشت، گرامیداشت نوستالژی دوران پهلوی توسط شجریان تفسیر شد و به همین دلیل او را برای ادای پارهای توضیحات بازداشت هم کردند.
ورود به نتایج پارادوکسیکال همذاتپنداری این روزهای هواداران موسوی با محمدرضا شجریان محل بحث این متن نیست و آن خود مسئلهای علیحده و نیازمند فرصتی مجزاست؛ با این حال میتوان اینجا بر این ادعا تاکید کرد که مدعای پسزمینه اقدام اخیر آیتالله هاشمی رفسنجانی، یعنی موانست او با شجریان و شجریانها، نسبتی با واقعیت ندارد.
آیتالله هاشمی غیر از حوزه هنر، همین مسلک را سالهاست در سیاست هم پی گرفته است، با این حال حافظه تاریخی ملت در حوزه سیاست بالنسبه فعالتر از عرصههایی همچون فرهنگ است و همین موجب شده او برای نمایش در حوزه سیاسی به طور مطلق، بسیطالید نباشد؛ به همین دلیل است که در موقعیتهایی مانند ماجرای عدم احراز صلاحیت حجتالاسلام سیدحسن خمینی در انتخابات 94 که آقای هاشمی ورود کرده و در موضع دفاع از «آزادی» و «دموکراسی» مینشیند، زخمخوردههایی مانند عباس عبدی- که اینروزها در ائتلاف با اویند، هم تحمل نکرده و واکنشهای منفی با دز بالا نشان میدهند. اما به نظر میرسد آیتالله اخیراً روی ضعف حافظهها در مباحث فرهنگی حساب باز کرده است.
پینوشت: غیر از آلبوم قاصدک، آلبوم انتظار و بخش دوم آلبوم چشمهنوش محمدرضا شجریان هم برای انتشار با چالشهایی روبرو شدند؛ با این حال درباره مناقشات پیرامون انتشار این دو آلبوم، دو روایت متفاوت وجود دارد؛ دسته اول روایتها اخلال در این انتشار را هم به دولت آقای هاشمی رفسنجانی مربوط میدانند چراکه این دو نیز در همان دوران اجرا شده است؛ با این حال روایت دیگری هم هست که مشکلات داخلی گروه را عامل اصلی میداند؛ این دیدگاه میگوید مشکلات پیشآمده میان استادمحمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان در آلبوم انتظار و همچنین برخی چالشها بین کیائینژاد و شجریان در چشمهنوش مانع انتشار به موقع آنها شد.