گروه جهاد و مقاومت مشرق - یاد آن روزهای خوب بخیر، جبهه بودیم وجنگ می کردیم. یاد روزهای قبل از عملیات کربلای 4 بخیر روزهای سرد اوایل دیماه سال65. روزهایی که با شهدا طی شد.
ماموریت بچه های تخریبچی که به گردان ها مامور شده بودند علاوه بر بازگردن معابر و موانع، انفجار در طول مسیر عبور گردان ها هم بود. به جهت اینکه ماموریت لشگر سیدالشهداء(ع) عبور از حد لشگر41 ثارالله و حمله به شهر ابوالخصیب بود باید از منطقه ای رد می شد که نخلستان های پر حجم و آبراه های عریض و طویل وجود داشت و تدبیرشده بود که برای سریع رد شدن نیروها با انفجار نخل ها، پلی روی آبراه ها قرار بگیرد و قبل از اینکه دشمن خودش را پیدا کنه به او حمل کنیم.
بچه های تخریبچی برای عملیات کربلای 4 آمادگی خوبی کسب کرده بودند و از همه جهت توجیه شده بودند.
قبل از مامور شدن تیم های تخریب به گردان ها شهید حاج سید محمد زینال حسینی همه مسوول تیم ها رو در زیر پل "هفتی هشتی" جمع کرد و آخرین مطالب رو یادآوری نمود و روی نقشه هوایی که روی زمین گذاشته بود، نقطه ای رو توی شهر ابوالخصیب عراق نشون داد. ظاهرا منبع آب بود و گفت: فردا صبح اونهایی که زنده و سالم موندن در این نقطه همدیگه رو می بینیم و تعهد شرعی از بچه ها گرفت که بعد از انجام ماموریت واگذار شده، دنبال درگیری با دشمن نروند و در محل مورد نظر حضور پیدا کنند.