گروه جهاد و مقاومت مشرق - برنامه«به تماشای سرو» فرهنگسرای رضوان، میهمان خانواده شهید مدافع حرم شهید «مرتضی خدادادی» شد.
شهید «مرتضی خدادادی» در دی ماه 1366 به دنیا آمد. او از رزمندگان لشکر فاطمیون بودکه در دفاع از حرم حضرت زینب(س) و در درگیری با نیروهای تروریست تکفیری سوریه به مقام شهادت نایل شد.
نازنین زهرا دختر خوانده شهید خدادادی فقط چند ماه طعم شیرین داشتن پدر را چشید و همان مدت زمان اندک برای تجربه مهر و محبت بین پدر و فرزند کافی بود. امروز اولین سال است که نازنین زهرا برای پدرش جشن تولد میگیرد.
طاهره رحیمی، همسر شهید خدادادی این روزها خیلی بیقرار همسرش است. او درباره نحوه آشنایی و ازدواجش با شهید میگوید: «ما در محل کارمان با هم آشنا شدیم و او بعد از مدتی از من خواستگاری کرد. زمانی که مرتضی از من درخواست ازدواج کرد، به من گفت که «من هیچ چیزی ندارم جز این یک دست لباس تنم.» از همان ابتدا مرتضی را به خاطر ایمان و اخلاقش دوست داشتم و اصلا مسائل مادی برایم مهم نبود. من قبل از ازدواج دخترخواندهای داشتم به نام نازنین زهرا و مرتضی با دانستن این موضوع کمترین مخالفتی نکرد و نازنین زهرا را مانند دخترخودش دوست داشت. رفتار همسرم با او خیلی خوب بود و دخترمان هم به او وابسته شده بود. بعد ازشهادت مرتضی، نازنین زهرا خیلی دلتنگ میشود.
همسر این شهید مدافع حرم درباره زمزمههای رفتن او به سوریه میگوید: « من و مرتضی مهر ماه1393 با هم عقدکردیم و دی ماه همان سال، مرتضی تصمیم به رفتن گرفت. آن روزها را هیچوقت فراموش نمیکنم. قرار بود سالروز تولد او را در جمکران بگیریم. همه ما رفته بودیم جمکران ولی مرتضی نتوانست بیاید. همان شب درست مقابل مسجد جمکران ایستاده بودم که تلفن همراهم زنگ زد. گفت«طاهره میخواهم از تو برای کاری اجازه بگیرم و نمیخواهم نه بگویی». من از تصمیم او چیزی نمیدانستم وگفتم باشه... مرتضی از من چه میخواهی؟ گفت «می خواهم به سوریه بروم.» در همان جا بودکه مرا به عمه سادات قسم داد و دیگر نتوانستم چیزی بگویم.
ما تازه زندگی مشترکمان را شروع کرده بودیم و رفتن مرتضی برایم خیلی سخت بود. فردای آن روز پیامک زدکه «طاهره خیلی دوستت دارم...من رفتم...». بعد از آن پیامک یک ماه از مرتضی خبری نشد و زمانی که برگشت گفت که در این مدت دوره آموزشی میدیده و فردای آن روز هم عازم جبهه سوریه شد. بعد ازآن هم گاهی مرخصی میآمد و دوباره برمی گشت. اما بارآخری که رفت مدت یک هفته از او خبری نداشتم.»
خانم رحیمی در حالی که اشک در چشمانش حلقه میزد، درباره نحوه شنیدن خبر شهادت همسرش گفت:«در آن یک هفتهای که از مرتضی خبری نداشتم، تلفن همراهش را دوستان او جواب میدادند اما هیچکدام نمیگفتند که مرتضی شهید شده است. درآخرین بار یکی از دوستانش را قسم دادم تا اینکه بالاخره گفت«مرتضی شهید شده است». دوستانش میگفتند: مرتضی زخمی بوده و فرمانده اجازه رفتن به منطقه جنگی را نمیداد اما روز عملیات وقتی مرتضی متوجه میشودکه دو نفر از دوستان 18 سالهاش شهید شدهاند، خودش را پنهانی به منطقه میرساند و همان روز شهید میشود.گلوله به قلبش اصابت کرده بود و پیکر او از 8صبح تا 2 بعداز ظهر در زیرآفتاب بود و کسی هم نمیتوانسته پیکرش را برگرداند. بعد از شنیدن این موضوع یک هفته توان سخن گفتن نداشتم و مدتی گذشت تا به حالت عادی برگردم. استقبال باشکوهی از مراسم شهادت مرتضی شد. مرتضی باعث شد من لشگر فاطمیون را بشناسم و این کار بزرگ مدافعان حرم را بهتر درک کنم»
این همسر شهید مدافع حرم درباره روحیه همسرش هنگام مرخصی و بازگشت از سوریه میگوید:« مرتضی خیلی از سوریه برایمان تعریف میکرد. او میگفت «وقتی حرم عمه سادات میروی، خانه و خانواده فراموش میشود، انگار هیچ کس را نداری. میگفت اگر کسی از حال و هوای سوریه باخبر باشد یک روز هم معطل نمیکند و خودش را به حرم میرساند. میگفت من سرباز بیبی زینب(س) هستم چطور آنجا را رها کنم و به خانه برگردم. این حرفهای مرتضی خیلی روی من تاثیر گذاشت و مسیر زندگیم را عوض کرد.
همسر شهید خدادادی درباره این موضوع که خانهاش با عکس حضرت آقا و شهدا مزین است میگوید؛ امام خامنهای متعلق به همه مسلمین جهان است. ایشان فقط رهبر ایران نیستند و متعلق به جهان اسلام هستند. در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی؛ ایشان را نایب برحق امام زمان(ع) و ولی امر مسلمین میدانند.
نازنین زهرا دخترکوچک شهید مرتضی خدادادی با زبان شیرینش برای ظهور امام زمان(ع) دعا میکند و میگوید امام زمان(ع)که بیاید بابا مرتضی من هم برمیگردد، او چند سوره قرآن را از حفظ است و دعا میکند، دوباره بابا مرتضی را ببیند...
در پایان همسر شهید از خوابی که دیده بود برایمان میگوید: «من عشق را برای عشق دادم. عشقم را تقدیم کسی کردم که بالاتر از همه عشقهای جهان است. من خواب مرتضی را زیاد میبینم. اما یک بار خیلی واضح دیدم که به خانه آمده است و به من و مادرش خوش آمد میگوید.گفتم مرتضی تو هم خوش آمدی. گفت«طاهره من فردا میهمان دارم، مراقب باشید خوب پذیرایی شوند». فردای همان روز با من تماس گرفتند وگفتند تعدادی خانواده شهدا از مشهد مقدس برای حضور در مزار شهدای مدافع حرم میآیند. آن روز هوا بارانی بود .یک جعبه شیرینی خریدم و خودم را به مزار مرتضی رساندم تا از میهمانان او پذیرایی کنم.»
گفتنی است؛ مجاهدان مسلمان افغانستانی سپاه محمد(ص)که در زمان مبارزه با نیروهای طالبان در افغانستان درخط مقدم بودند و نیروهای تیپ ابوذرکه در زمان دفاع مقدس همراه رزمندگان ایرانی به دفاع از آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی پرداختند، هسته اولیه لشگر «فاطمیون» را تشکیل میدهند.