با محمد اللهمرادی فرمانده سابق سپاه کردستان که یکی از از پیشمرگان کرد نیز بوده است درباره حال و هوای مناطق سنی نشین در ایام نزدیک به پیروزی انقلاب گفتوگو کردهایم.
حال و هوای کردستان در جریان حرکت انقلابی امام خمینی چطور بود؟
آن موقع موج خروشان همه مردم در جریان انقلاب مطرح بود، در راهپیمایی ها و تظاهرات اهل سنت و تشیع با هم مشارکت داشتند و نمی شود تفکیک کرد. اما بعد از پیروزی انقلاب، گروهک ها در کردستان، در بین اهل سنت شروع به فعالیت کردند. حدود یک ماه بعد از شروع انقلاب، 29 اسفند گروهک ها اعلام خود مختاری نموده و مردم را به مقابله با انقلاب دعوت کردند. با این بیان که این انقلاب به درد ما نمی خورد و شما از این انقلاب طرفداری نکنید. آنجا بود که نقش مردم کردستان نمایان شد. آنها که مثل سایر نقاط کشور با انقلاب همراه بودند و در پیروزی نقش داشتند، نگذاشتند که گروهک ها به هدفشان برسند.
گروهکها که دنباله رو آمریکا وشوروی و...بودند، دوست داشتند مردم کردستان با سایر نقاط کشور همراه نباشند. حداقل دوست داشتند که اهل سنت از انقلاب استقبال نکنند، اما وقتی دیدند که اهل سنت کردستان مثل سایر نقاط ایران استقبال کردند، آنوقت دیگر اعلام خود مختاری کردند و گفتند اینطوری کردها را از انقلاب جدا کنیم.
روحانیهای اهل سنت مردم را برای مخالفت با رژیم شاه سازماندهی کردند
عملکرد علمای اهل سنت چگونه بود؟
بنده در سقز زندگی می کردم. شهرستان سقز که در واقع مرکز هویت کردستان و شناسنامه کردیت اهل سنت بوده و الان هم همینطورهست و حتی در کنار سنندج که مرکز استان بود، حرف اول را در مسائل سیاسی می زدند. به خاطر دارم که گروهی از روحانیون اهل سنت، جلساتی داشتند و مردم را برای مخالفت با رژیم شاه سازماندهی میکردند. از مردم، چه دانش آموز، چه عالم، مرد و زن را به مخالفت با شاه و پلاکارد نویسی دعوت میکردند. مخالفت با رژیم شاه بیشتر از خانه روحانیون اهل سنت نشات میگرفت. همین عالمان اهل سنت بعدا پایگاه مردم شدند و وقتی کمیته ها تشکیل شدند این ها معمولا روسای کمیته ها شدند و انقلاب را هدایت کردند.
آن زمان دانش آموز سال سوم دبیرستان بودم. خاطرم هست که پدر بنده که روحانی بودند و شهید شدند، با دیگر علما در یک مکانی جمع می شدند، و با دستگاه تکثیر چاپ که توسط یکسری معلم انقلابی از آموزش و پرورش محل آورده بودند، در منزل یکی از علمای اهل سنت به نام ملا عبدلله محمدی اعلامیه تکثیر می کردند. آن ها اعلامیه ها را به زبان کردی چاپ می کردند و می دادند به ما و ما پخش می کردیم. خاطرم هست روی عکس شاه یک ضربدر قرمز می زدند، و زیر عکس امام خمینی(ره) می نوشتند که ظلمت می رود، نور می آید. جالب این بود که اسم علمای اهل سنت روی اعلامیه ها درج می شد. مثلا اسم ملا عبدالله، ملا احمد، ملا سید احمد، ملا جعفر...روی اعلامیه ها نوشته شده بود که مردم را به تظاهرات و راهپیمایی علیه شاه دعوت می کردند.
رژیم شاه کردستان را محل امن میدانست/انقلابیها به کردستان تبعید شدند و انقلابیتر شدیم
همین هایی که این کار را می کردند تازه از زندان آزاد شده بودند، زمانی که قصد تبعید آیت الله منتظری، آیت الله خامنه ای، شهید دکتر بهشتی و....را به کردستان داشتند، گویا رژیم شاه کردستان را محل امن می دانستند. اما این شخصیت ها که می آمدند، علمای اهل سنت دورشان جمع می شدند و انقلابیتر می شدند. ساواک این علمای اهل سنت را شناسایی می کرد و دستگیر می شدند. همین آقای عبدالله محمدی چندین بار توسط نیروهای ساواک زندانی شدند. و حدود 5 یا 6 ماه مانده به انقلاب دوبار دستگیر و آزاد شدند و به محض آزادی، مشغول هماهنگی نیروی های انقلابی شدند.
از چهره های معروف انقلابی که به کردستان تبعید می کردند، خاطره ای دارید؟
بله همان زمان که بنده دانش آموز بودم. آقای منتظری به سقز تبعید شده بود. در سقز نماز جمعه اهل سنت برگزار می شد. امام جمعه آن زمان، ملا محمود ادیب بود که با ساواک همکاری می کرد. ولی با این حال آقای منتظری در نماز جمعه شرکت می کرد. ایشان یک روزی آمد - آن زمانی بود که شهبانو به سقز سفر کرده بود و اسم سقز را عوض کرد و شهر زیبا گذاشته بود -و امام جمعه وقت در مورد شاه گفت که «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و از ولایت شاه صحبت کرد. ملا عبدالله محمدی - که بعد به فرمان امام(ره) امام جمعه سقز شد - اعتراض شدیدی به محمود ادیب کرد و گفت: «لعنت خدا بر تو باد این آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و الی الامر منکم اصلا ربطی به شاه ندارد. شاه خائن است. دین ندارد و مشمول این آیه قرآن نمی شود. در همین حین آقای منتظری که در جمع بود بلند شد و به ملا عبدالله احسنت گفت و فورا دورش محاصره شد، و منتظری را بردند. و می خواستند ملا عبدالله را نیز دستگیر کنند که جوان ها و طلاب - چون ایشان طلبه زیاد داشتند شاید 500 تا طلبه داشتند - ریختند دور ملا عبدالله را گرفتند و نگذاشتند که ایشان را ببرند ولی بعدها دستگیر شد.
مردم انقلابی بانه مجسمه شاه را پایین میکشند
حضرت آقا هم یک زمانی کردستان بودند و ایشان ارتباط خیلی خوبی با علمای بلند پایه کردستان داشتند. البته من به شخصه از ایشان خاطره ای ندارم و آن موقع بیشتر مشغول درس بودم. منتهی آنچه که پدرم و سایر علما از سخنرانی های داغ مقام معظم رهبری در محافل خصوصی- در جمع هایی که شبانه دور هم جمع می شدند - تعریف می کردند، نشان می دهد که علما و مردم اهل سنت از همان بدو انقلاب ایشان را همراهی کردند و وقتی ایشان بعد از انقلاب تشریف آوردند کردستان، از این ها اسم بردند و گفتند که مردم کردستان ما را کمک کردند و اهل سنت با ما همراه بودند.
گروهکها فقط پایگاه فیزیکی بنا کردند اما هیچ پایگاهی در قلب مردم نداشتند/مردم بیرونشان کردند
آیا بدنه مردم با گروهک ها همراهی می کردند؟
گروهک ها پیشینه ای قبل از انقلاب داشتند و به دستور آمریکا و اسرائیل تشکیل شده بودند. اینها به وسیله ابر قدرت ها آماده شده بودند ولی وقتی دیدند مردم با انقلاب هستند، خودشان را در میان مردم جا زدند. مثل همین منافقینی که در تهران بودند اما این که بگویید از مردم بودند، نه، هرگز از مردم نبودند. چون نقطه ای که عدم همراهی مردم را نشان می دهد این هست که گروهک ها وقتی در روستاهای ما پایگاه زدند فقط توانستند پایگاه فیزیکی بزنند ولی هرگز نتوانستند پایگاه معنوی در قلب مردم بزنند. این ها در خیلی جاها پایگاه زدند حتی در بوکان - که می دانید تا سال 60 ادامه داشت و بعدا آزاد شد. حتی تا اوایل سال 61 هم گروهک ها، پایگاه ها و مقرهای زیادی داشتند - اما چون نتوانستند در دل مردم پایگاه بزنند خود مردم اینها را بیرون کردند. با تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد، که حرکتی مردمی بود و رهبرانش هم کرد و اهل سنت هم بودند، مردم این ها را بیرون کردند. این نشان می دهد که همراهی مردم با این ها از ابتدای انقلاب نبوده است، این ها یک سری مزدور بودند که بعدها مشخص شد به کجا وابسته اند.
شما در جریان تشکیل سازمان پیش مرگان کرد مسلمان بودید؟
بله؛ از ابتدا در خدمت این سازمان بودم. سازمانی که شهید هلالی و شهید بروجردی پایه واساس آن را نهادند. حرکت از کرمانشاه و از کامیاران کردستان شروع و به سایر شهرها رسید. مردم قبل از این نیز علیه گروهک ها کار می کردند، اما سازماندهی آنها را شهید هلالی و شهید بروجردی انجام دادند و یک تشکیلاتی را به وجود آوردند مثل تشکیلات سپاه. که البته در آن زمان زیر نظر سپاه بود. این ها مردم را هدایت کردند و بیشترین نقش را در بیرون راندن گروهک ها از کردستان داشتند. البته من خودم اعتقادم در مورد پیشمرگان این است که نیروی پیشمرگان مسلمان با آنکه از لحاظ مسائل ناسیونالیستی مانند منافقین کرد بودند - اینها تقریبا با کسانی که هم نوع خودشان بودند - اما به علت مخالف بودن منافقین با انقلاب، در مقابل آنها ایستادند و این یک نکته اساسی هست. یعنی سازمان پیش مرگان جدای از یک حرکت مسلحانه یک حرکت فکری بسیار پایدار و قوی بود، که در مقابل گروهک ها وضد انقلاب ها مثل کومله و دموکرات جنگیدند. سازمان پیش مرگان در مقابل اینها کوتاه نیامد و ما شهدای بسیاری از تمام شهرها داشتیم. خصوصا مریوان و کامیاران، که پیشمرگان وسط میدان آمدند و گروهک ها را جمع کردند. ضدانقلاب ها در واقع دیدند یک گروه مردمی هم زبان خودشان که مشرف بر روستاها و کوه ها هستند و زمین را خوب می شناسند و می توانند مقابله کنند، از ترس فرار کردند، و این بود که پیش مرگان توانستند نقش شان را به خوبی ایفا کنند. هم از نظر فکری و هم از نظر نظامی.