به گزارش مشرق، با آغاز به کار رسمی دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، موضوع انتقال سفارت آمریکا در رژیم صهیونیستی از تلآویو به قدس اشغالی مجدداً در رسانهها و گفت و گوهای سیاسی مطرح شده است.
ترامپ، در تبلیغات انتخاباتی خود وعده داده بود که سفارت این کشور در رژیم اشغالگر را از تلآویو به بیتالمقدس منتقل خواهد نمود. اکنون با استقرار ترامپ در کاخ سفید، زمزمههای اجرایی شدن این وعده انتخاباتی (وعده انتخاباتی وی مبنی بر انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس) به گوش میرسد. شون اسپایسر، سخنگوی جدید کاخ سفید اعلام کرده است که «ما در مراحل اولیه برای اجرای وعده دونالد ترامپ، رئیس جمهوری جدید آمریکا در زمینه انتقال سفارت به قدس هستیم.»
همچنین کالی آن کانوی، از مشاوران ارشد ترامپ نیز گفته است که «رئیس جمهور جدید آمریکا، عزم خود را برای انتقال سفارت از تلآویو به قدس جزم کرده است.» وی گفته است که این اقدام در رأس اولویتهای ترامپ قرار دارد.[1]
فارغ از اینکه اساساً وعدههای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا، پس از کسب قدرت تا چه میزان محقق میشود، در این نوشتار سعی داریم با مرور تاریخچه و زمینههای این موضوع و همچنین بررسی جایگاه محوری بیتالمقدس در درگیریهای عربی ـ صهیونیستی، پیامدهای به رسمیت شناختن عملی بیتالمقدس بهعنوان پایتخت رژیم اشغالگر قدس از سوی آمریکا را واکاوی نموده و سناریوهای پیش رو و احتمالات آینده را در این خصوص برشماریم.
نگاهی به پیشینه موضوع
بیتالمقدس که یهودیان و مسیحیان از آن به اورشلیم[2] تعبیر میکنند، به خاطر وجود اماکن تاریخی و مذهبی همچون مسجدالاقصی، قبلهگاه اول مسلمین، قبه الصخره و دیگر اماکن مقدس اسلامی، محل مصلوب شدن و به معراج رفتن عیسی مسیح (ع)، کلیسای قیامت، کوه مقدس[3] و دیوار ندبه، همواره نزد مسلمانان، مسیحیان و یهودیان جایگاه ویژهای داشته است.
رژیم اشغالگر در پی تجاوزهای سال 1948 و همزمان با اعلام موجودیت خویش، بخشهای غربی بیتالمقدس را تصرف نمود و از سال 1949 پایتخت خود را از تلآویو (که بهعنوان پایتخت موقت معرفی شده بود) به بیتالمقدس منتقل و آن شهر را بهعنوان پایتخت ابدی خود معرفی نمود.[4]
با وقوع جنگ شش روزه اعراب و رژیم صهیونیستی در سال 1967، رژیم صهیونیستی مناطق دیگری چون غزه، جولان، صحرای سینا، کرانه باختری و قدس شرقی را نیز به مناطق اشغالی اضافه نمود. پس از آن نیز در سال 1980 به موجب طرحی که در مجلس نمایندگان رژیم (کنست) مورد تصویب قرار گرفت، قدس بهعنوان پایتخت ابدی، یکپارچه و تقسیم ناپذیر رژیم صهیونیستی معرفی شد.[5]
از آن سال تاکنون، رژیم صهیونیستی تلاش داشته است تا با روشهای گوناگون، هویت اسلامی این شهر را به هویتی یهودی تغییر دهد. از جمله اقداماتی که در این راستا انجام گرفته است میتوان به ایجاد شهرکهای یهودینشین در اطراف قدس شرقی، اعمال کنترل شدید بر ورود فلسطینیها به شهر، محدودیت در صدور مجوز ساخت و ساز و تغییر نمادهای فرهنگی شهر اشاره نمود.
کنگره آمریکا در سال 1995 «قانون سفارت قدس[6]» را با اکثریت موافقان تصویب کرد. لکن از آن تاریخ تاکنون و علیرغم اینکه بیل کلینتون دموکرات و جورج بوش جمهوریخواه روسای جمهور گذشته آمریکا نیز در تبلیغات انتخاباتیشان وعده اجرای این قانون را داده بودند، اما در میدان عمل از زیر بار اجرای آن شانه خالی کردند.[7]
با این حال بیشتر صاحبنظران در مسائل غرب آسیا و فلسطین اشغالی اتفاق نظر دارند که مواضع دونالد ترامپ، رئیس جمهور جدید ایالاتمتحده در خصوص این تصمیم شفاف، صریح و بیسابقه بوده است؛ اما اینکه این تصمیم تا چه میزان قابلیت اجرا شدن خواهد داشت، محل تأمل و دقت نظر است.
موافقان و مخالفان این تصمیم
از آنجا که بر اساس قطعنامه 181 سازمان ملل که به طرح تقسیم فلسطین موسوم است، منطقهی بیتالمقدس میبایست تحت اشراف بینالمللی اداره میشد و اساساً به رسمیت شناختن رژیم غاصب صهیونیستی از سوی سازمان ملل و برخی کشورها بر اساس این قطعنامه بوده است[8]، هیچ کشوری تاکنون اقدامی عملی برای به رسمیت شناختن پایتختی بیتالمقدس برای رژیم صهیونیستی انجام نداده است. بر همین اساس شاهدیم که هیچ کشوری در بیتالمقدس سفارتخانه ندارد و تنها بعضی از کشورها اقدام به دایر نمودن کنسولگری در قدس غربی نمودهاند. مواضع مختلفی که در برابر این تصمیم قرار دارند را میتوان اینگونه برشمرد:
1- سازمان ملل و مجامع بینالمللی: سازمان ملل تاکنون بیش از 20 قطعنامه علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی در سرزمینهای 1967 صادر نموده است. آخرین موردی که باید به آن اشاره نمود، تصویب قطعنامه 2334 شورای امنیت در تاریخ 23 دسامبر 2016 است که بر مبنای آن هرگونه ساخت و ساز در مناطق اشغالی سال 1967، از جمله قدس شرقی، بهمثابه نقض آشکار قوانین بینالمللی است. لازم به یادآوری است که این قطعنامه هم علیرغم کارشکنیهای ترامپ در روزهایی که هنوز به طور رسمی بر کرسی ریاست جمهوری کشورش تکیه نزده بود، با رای ممتنع آمریکا به تصویب رسید.[9] لذا طبیعی است که این تصمیم آمریکا در مخالف آشکار با مواضع قبلی سازمان ملل باشد.
2- کشورهای اروپایی: موضع کشورهای اروپایی تاکنون مخالفت با توسعهطلبی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای 1967 بوده است. از سوی دیگر در سطح اجتماعی در اروپا شاهد گسترش جنبش تحریم کالاهای تولیدی در مناطق اشغالی، موسوم به BDS[10] هستیم. در همین زمینه پارلمان اروپا تصمیم گرفت که عرضه کالاهای تولیدی در سرزمینهای اشغالی 1967، منوط به درج محل تولید آن باشد. از همهی آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که این اقدام، حداقل در سطح سیاسی و بینالمللی در اروپا با مخالفت روبرو خواهد شد.
3- تشکیلات خودگردان و کشورهای عربی حامی روند سازش: در طول تاریخ مذاکرات موسوم به صلح اعراب و رژیم، همواره یکی از مشکلات چالشبرانگیز که یا مسکوت مانده و یا مذاکرات را به شکست کشانده است، موضوع سرنوشت قدس بوده است. در این مذاکرات، همواره تأکید طرف صهیونیستی بر پایتختی قدس یکپارچه بوده و طرف فلسطینی هیچگاه این موضوع را نپذیرفته است.[11]
4- جریانات داخلی رژیم صهیونیستی: نگاه نتانیاهو به مقوله شهرکسازی در کرانهی باختری در مقایسه با سایر سیاستمداران رژیم مانند ایهود اولمرت، آریل شارون و ایهود باراک که لفظ «اشغال» را بر ادامه حضور رژیم صهیونیستی در کرانه باختری به کار میبرند، متفاوت است.[12] از سوی دیگر بررسی تاریخ مذاکرات صلح نشان میدهد، حکومتها همواره از سوی افکار عمومی داخل در خصوص مذاکره با طرف عربی ـ فلسطینی در موضوع سرنوشت قدس، تحت فشار قرار داشتهاند.
مروری بر اهداف احتمالی ترامپ از طرح این موضوع
گرچه عملی شدن وعدههای انتخاباتی دونالد ترامپ که برخلاف رقیب دموکراتش آشنایی چندانی با سیاست و روابط بینالملل ندارد، میتواند محل تأمل جدی باشد[13]، اما با این حال میتوان اهدافی را برای ترامپ از طرح این موضوع متصور بود:
1- با توجه نفوذ زیاد جامعه یهودیان آمریکا در مراکز تصمیم سازی و رسانههای آن کشور، یکی از اهدافی که میتوان برای این تصمیم ترامپ متصور بود، جلب حمایت لابی و جامعه یهودی آمریکا برای پیروزی در انتخابات است. لذا در صورتی که این فرض صحیح باشد، احتمال اینکه ارادهای جدی برای اجرایی ساختن این تصمیم وجود نداشته باشد بیشتر است.
2- دونالد ترامپ یک مسیحی پروتستان است؛ یعنی ممکن است بخشی از دلایل طرح این موضوع، انگیزههای مذهبی باشد. پیوندهایی که بین یهودیت و مذهب پروتستان وجود دارد، از جمله اعتقاد به لزوم حمایت از اسکان یهودیان در فلسطین و لزوم تشکیل دولت یهودی در اورشلیم بهعنوان مقدمهی ظهور مسیح، همه مویداتی برای این فرض هستند.[14]
3- با توجه به عدم آشنایی و تجربه کافی ترامپ در موضوعات و مسائل بینالمللی، عدم وقوف وی نسبت به پیامدهای سیاسی این تصمیم نیز میتواند از دیگر علل طرح آن باشد. ترامپ که از شعارهای اصلی و محوریاش در تبلیغات انتخاباتی، کاهش هزینههای خارجی و توجه به داخل ایالاتمتحده بوده است،[15] با این تصمیم عملاً جبههی سیاسی جدیدی در مقابل ایالاتمتحده خواهد گشود که ممکن است منجر به افزایش هزینههای سیاسی، مالی و حتی نظامی برای آن کشور شود.[16]
4- شکی نیست که رژیم صهیونیستی، جایگاه ویژهای در منافع ملی آمریکا پیدا نموده است. لذا با توجه به خواستگاه حزبی ترامپ (حزب جمهوریخواه) که همواره محفل حمایت ویژه از توسعه طلبیهای صهیونیستی بوده، میتوان به طرح و اجرایی کردن این موضوع با هدف «قرار دادن جامعه بینالملل در اقدام انجام شده» به عنوان یکی از اهداف احتمالی رئیس جمهور در جهت پیشبرد اهداف رژیم صهیونیستی اشاره نمود.
پیامدهای سیاسی و حقوقی انتقال سفارت آمریکا به قدس
1- از بین رفتن نقش محوری ایالاتمتحده در مذاکرات سازش بین طرفهای عربی: با توجه به اینکه آمریکا در ادوار مختلف مذاکرات صلح، از جمله مذاکرات وادی عربه میان رژیم صهیونیستی و اردن، کمپ دیوید میان مصر و رژیم و همچنین در مذاکرات اسلو بین تشکیلات خودگردان و رژیم، بر عدم ضمیمه شدن قدس تأکید داشته و یا اینکه حل موضوع قدس را جزئی از راه حل نهایی دانسته، اقدام به انتقال سفارت به بیتالمقدس یا در واقع به رسمیت شناختن عملی اشغال این شهر، نقش میانجیگری و محوری آمریکا را در میان جبههی عربی مذاکرات از بین خواهد برد.[17]
2- مخالفت سازمان ملل و جامعه بینالمللی: این اقدام در تقابل آشکار با قطعنامهها و تصمیمات سازمان ملل از جمله قطعنامههای 242 (سال 1967)، 338 (سال 1973)، 446 (سال 1979)، 452 (سال 1979)، 465 (سال 1980)، 476 (سال 1980)، 478 (سال 1980)، 1397 (سال 2002)، 1515 (سال 2003)، 1850 (سال 2008) و در نهایت 2334 در سال 2016 است. در نتیجه طبیعتاً مخالفت سازمان ملل و شورای امنیت را در پی خواهد داشت.
3- عکسالعمل محور مقاومت: گروههای مقاومت اسلامی مثل حماس و جهاد اسلامی که از اساس وجود رژیم صهیونیستی را در سرزمین تاریخی فلسطین غاصبانه میدانند، در پی این اقدام ممکن است به عکسالعمل مسلحانه دست بزنند. در آن صورت، زمینههای حمایت افکار عمومی مسلمانان از این اقدامات کاملاً مهیا خواهد بود. این اقدام همچنین میتواند منجر به تقویت و افزایش حمایتهای جمهوری اسلامی ایران از گروههای مقاومت اسلامی فلسطین و حزبالله لبنان شود.
4- از بین رفتن امیدها به راه حل دو دولت: طرف مذاکره کننده فلسطینی در تمامی گفت و گوهای سازش، بر اعلام حکومت فلسطین به پایتختی قدس تأکید داشته است. عملاً این اقدام، امیدها به محقق شدن راه حل دو دولت در سرزمین تاریخی فلسطین را از بین خواهد برد.
5- مواجه شدن جامعهی جهانی با اقدام انجام شده: در صورت تحقق این امر و ادامهی روند یهودی سازی قدس، عملاً جامعهی بینالملل خود را در برابر یک اقدام انجام شده خواهد دید. در این صورت هرگونه اقدام متقابل برای به رسمیت شناختن هویت اسلامی قدس، سخت و پرهزینه خواهد بود.
6- مشکلات آمریکا با توجه به حضور سفارتخانههای دیگر کشورها در تلآویو
7- افزایش محکومیتهای ضد اشغالگری در میان افکار عمومی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی و تقویت جریانات اجتماعی مثل بی.دی. اس.
8- در عین حال نگاهی به شرایط حاکم بر کشورهای عربی و اسلامی نشان میدهد که شرایط اقدام متقابل از سوی این کشورها از محکومیتهای لفظی و یا حداکثر سیاسی فراتر نخواهد رفت. لذا این شرایط، میتواند به رژیم صهیونیستی در روند یهودی سازی سرزمینهای اشغالی کمک نماید.
سناریوهای پیش رو برای انتقال سفارت امریکا به قدس اشغالی
1- تنازل ترامپ از وعدهی داده شده: همانطور که روسای جمهور پیشین امریکا در عمل و با توجه به محدودیتهای پیش رو، از اجرای این وعده انتخاباتی خود سرباز زدند، احتمال اینکه وعدهی ترامپ نیز به سرنوشت وعدههای اسلاف خود دچار شود وجود دارد.
2- اقدام به انتقال سفارت در کوتاه مدت
3- اقدام به انتقال سفارت در دراز مدت و وعده به انجام این کار در وقت مناسب: کما اینکه جیسون میلر، سخنگوی ترامپ گفته است که تعیین وقت برای انتقال سفارت به قدس «زود است».
4- انتقال سفارت به قدس غربی: از آنجا که در ذهنیت محور سازش و مجامع بینالمللی، نزاعی بر سر بخشهای غربی قدس نیست، این احتمال که آمریکا سفارت خود را به قدس غربی منتقل نماید وجود دارد. در این صورت آمریکا با این استدلال که بر سر قسمتهای غربی قدس نزاعی نیست، خود را در این انتقال محق جلوه داده است، اما از این نکته نباید غفلت کرد که رژیم صهیونیستی همواره بر یکپارچه بودن قدس به عنوان پایتخت خود تأکید داشته و عملاً این اقدام حرکتی بهسوی یهودی سازی قدس خواهد بود.[18]
5- انتقال تدریجی سفارت: از دیگر سناریوهای محتمل این است که با توجه به حساسیتهای موجود در جامعهی جهانی، این انتقال به شکل تدریجی انجام گیرد. به این صورت که سفارت به شکل رسمی در تلآویو باقی بماند اما محل استقرار سفیر در کنسولگری امریکا در قدس باشد. لازم به ذکر است که هماکنون سه دفتر در قدس از سوی سفارت آمریکا، خدمات کنسولی ارائه میدهد. یک دفتر در قدس شرقی، یک دفتر در قدس غربی و یک دفتر در مرز دو قسمت.[19]
6- سناریوی محتمل اما ضعیف دیگر که ممکن است به وقوع بپیوندد، اقدام به انتقال سفارت به قدس، همزمان با اعلام به رسمیت شناختن دولت فلسطینی با این هدف است که از عکسالعمل گروههای فلسطینی و کشورهای عربی جلوگیری نماید.
جمعبندی و نتیجهگیری
با توجه به آنچه ذکر شد و آنچه اکنون در خصوص تصمیمات ترامپ در صحنهی رسانهها از داخل آمریکا مشاهده میشود، اقدام به اجرای این وعدهی انتخاباتی چندان دور از ذهن نبوده و محتمل است. آنچه مسلم است تحقق این وعده (وعده ترامپ)، کفهی برتری را در منازعات اسلامی ـ صهیونیستی، به سود رژیم غاصب صهیونیستی تغییر خواهد داد.
به نظر میرسد تلاشهای همهی علاقهمندان به سرنوشت فلسطین باید معطوف به افزایش هزینههای اجرای این تصمیم برای ایالاتمتحده باشد. خواه این افزایش از طریق تقویت فعالیتها و رایزنیهای دیپلماتیک، خواه از طریق دیپلماسی عمومی و تقویت جریانات اجتماعی ضد اشغالگری و خواه از طریق نقش آفرینی گروههای مقاومت اسلامی.
پی نوشت:
[1]. «کاخ سفید بررسی طرح جنجالی انتقال سفارت آمریکا به قدس را آغاز کرد»، وبسایت روزنامه اطلاعات، 4 بهمن 95، قابل بازیابی در:
<http://www.ettelaat.com/etiran/?p=260167>
[2]. به عبری «ירושלים» به معنای سرزمین صلح و امنیت
[3]. جبل الهیکل
[4]. محمد رضا ملکی، «قدس و فرایند صلح اسرائیل و فلسطین»، مجله سیاست خارجی، سال 13، شماره 2، تابستان 1378٫
[5]. محمد مهدی دوستی، «آینده تشکیل دولت مستقل فلسطینی؛ ارزیابی سناریوهای محتمل»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، شماره 47، پاییز 1390، ص 225٫
[6]. «Jerusalem Embassy Act»
[7]. محمود جرابعه و لیهی بن شطریت، «الصراع الفلسطینی ـ الاسرائیلی فی منظور ترامب»، مرکز الجزیره للدراسات، دیسمبر 2016٫
[8]. حمیدرضا دهقانی پوده، «تحلیلی بر مذاکرات فلسطینی ـ اسرائیلی؛ چشم انداز آینده»، تهران، اندیشه سازان نور، 1390، چاپ اول، ص 22٫
[9] . محمد محسن فایضی، «آیا اوباما همچنان از جدی ترین حامیان رژیم صهیونیستی است؟»، اندیشکده راهبردی تبیین، دوشنبه 6 دی 95، قابل دسترسی در:
http://tabyincenter.ir/15653/
[10]. Boycott, Divestment and sanctions؛ جنبش انزوا، عدم سرمایه گذاری و تحریم اسرائیل که در راستای تحریم محصولات تولیدی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی 1967 فعالیت مینماید.
[11]. حمیدرضا دهقانی پوده، «تحلیلی بر مذاکرات فلسطینی ـ اسرائیلی؛ چشم انداز آینده»، تهران، اندیشه سازان نور، 1390، چاپ اول، ص 134٫
[12]. محمد مهدی دوستی، «آینده تشکیل دولت مستقل فلسطینی؛ ارزیابی سناریوهای محتمل»، فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، شماره 47، پاییز 1390، ص 230٫
[13]. «لغز ترامب: ملامح السیاسه الامریکیه الجدیده»، مرکز الجزیره للدراسات، 7 دیسمبر 2016٫
[14]. گفت و گوی نگارنده با «دکتر حسین رویوران»؛ 10 بهمن 1395٫
[15] . «آمریکای ترامپ به کدام سو می رود؟»، اندیشکده راهبردی تبیین، دوشنبه 15 آذر 95، قابل دسترسی در:
http://tabyincenter.ir/15053/
[16]. «مسارات القضیه الفلسطینیه فی برامج مرشحی الانتخابات الرئاسیه الامریکیه»، مرکز الزیتونه للدراسات و الاستشارات، تقدیر استراتیجی 90، یولیو 2016٫
[17]. «سیناریوهات ترامب لنقل السفاره الامریکیه للقدس»، مرکز الزیتونه للدراسات و الاستشارات، تقدیر استراتیجی 96، ینایر 2017٫
[18]. همان.
[19]. همان.