به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: در تمامي نشستهاي ژنو يا ديگر اجلاسهاي بينالمللي در مورد بحران سوريه و با وجودي كه اهرمهاي بسياري در دست تروريستها و حاميان آنها بود، هيچگاه احساس نميكردند كه ازموضوعات محوري يا سقف مطالبات خود بكاهند و همواره، درخواستهاي حداكثري و از جمله كنارهگيري بشار اسد از قدرت را دنبال كردهاند. گاهي نيز كه تا حدي موازنه ميداني به سود حاكميت سوريه بوده، مانند ژنو 3 مذاكرات بدون نتيجه به پايان رسيده ولي شكستهاي دراماتيك و خردكننده تروريستها در حلب و پيرامون دمشق و منطقه قلمون يا شكستهاي داعش در عراق و سوريه موجب شد در گام اول، تروريستها در لاك دفاعي فروروند و فرياد مظلوميت سر دهند و از حاميان خارجي خود بخواهند جلوي استمرار ضربات نظامي را بگيرند و در گام دوم، حاميان تروريستها كه دست به گريبان مشكلات عديده داخلي يا في مابين خود هستند، دچار تزلزل شوند. امريكاييها هنوز تكليف روشني ندارند و براي دنبال كردن طرحهاي حداقلي در مناطق كردنشين با مخالفت تركيه روبهرو هستند و تركيه نيز در شمال حلب و تا شهر الباب زمينگير شده و امكان چانهزني متكي به زمينهاي اشغالي را از دست داده است.
سعودي و قطر كه فقط گاو شيرده هستند و فقط پول پرداخت ميكنند و موتور تكفيريگري را گرم نگه ميدارند، با بن بست و موانع زيادي روبهرو هستند، لذا با اينكه رياض و آنكارا هيئت مشتركي را به ژنو 4 اعزام كردند، نتوانستند در مقابل هيئتهاي معارض مسكو و قاهره مقاومت كنند و ناچار شدند در نشستهاي بعدي در قالب يك تيم واحد مشاركت داشته باشند و ديدگاههاي واحدي را مطرح كنند.
از ابتداي بحران روشن بود كه تروريسم تكفيري پيشران ناامني و درگيري هاست و حتي در تيم اعزامي رياض نيز نمايندگاني از النصره و احرارالشام و ديگر همپيمانان تروريستها حضور داشتند، ولي در نتايج حاصل از رايزنيهاي ديميستورا، يك محور و ركن اصلي كه بايد به موازات موضوع سياسي از سوي تمامي طرفها دنبال شود، به تأييد رسيد كه مبارزه با تروريسم ميباشد. اگرچه حاميان تروريسم و خود تروريستهاي مشاركت كننده در ژنو 4 روش وارونهاي براي حل بحران ارائه ميدهند و معتقدند كه ابتدا روي موضوعات سياسي توافق و سپس اجراي آن دنبال شود و در نهايت در مبارزه با تروريسم مشاركت كنند ولي دلايل عقلي و تجربي و متن قطعنامه 2254 تأكيد دارد كه مبارزه با تروريسم، محور اصلي حل بحران است و بدون امنيتسازي، امكان ورود به پروسه سياسي در سوريه وجود ندارد.
به هر حال هم تيم اعزامي رياض - آنكارا و هم حاميان آنها ناچار هستند كه به دو عقبنشيني اساسي در مذاكرات ژنو 4 اعتراف كنند و آن را به اجرا بگذارند. نكته مهم اين است كه حاميان و خود تروريستها با اين عقبنشيني در شرايط پارادوكسيكال قرار گرفته و شايد بهانهجوييهاي خود را از نشست بعدي آستانه آغاز كنند، چراكه اهداف استعماري و مداخلهگرانه تيم رياض با تيم مسكو و قاهره امكان جمع شدن ندارد و مبارزه با تروريسم تكفيري نيز به معني روند پايان پذيري تروريستها و ابزارهاي نامشروع حاميان آنهاست كه در بهترين شرايط و ناديده گرفتن موانع فوق، يك گروه 50 هزار نفره مسلح نميتوانند نمايندگان واقعي مردم سوريه باشند و از چنين پايگاهي در جامعه سوريه نيز برخوردار نيستند، لذا هر توافق سياسي در ژنوهاي بعدي بايد به تأييد مردم سوريه نيز برسد.
سعودي و قطر كه فقط گاو شيرده هستند و فقط پول پرداخت ميكنند و موتور تكفيريگري را گرم نگه ميدارند، با بن بست و موانع زيادي روبهرو هستند، لذا با اينكه رياض و آنكارا هيئت مشتركي را به ژنو 4 اعزام كردند، نتوانستند در مقابل هيئتهاي معارض مسكو و قاهره مقاومت كنند و ناچار شدند در نشستهاي بعدي در قالب يك تيم واحد مشاركت داشته باشند و ديدگاههاي واحدي را مطرح كنند.
از ابتداي بحران روشن بود كه تروريسم تكفيري پيشران ناامني و درگيري هاست و حتي در تيم اعزامي رياض نيز نمايندگاني از النصره و احرارالشام و ديگر همپيمانان تروريستها حضور داشتند، ولي در نتايج حاصل از رايزنيهاي ديميستورا، يك محور و ركن اصلي كه بايد به موازات موضوع سياسي از سوي تمامي طرفها دنبال شود، به تأييد رسيد كه مبارزه با تروريسم ميباشد. اگرچه حاميان تروريسم و خود تروريستهاي مشاركت كننده در ژنو 4 روش وارونهاي براي حل بحران ارائه ميدهند و معتقدند كه ابتدا روي موضوعات سياسي توافق و سپس اجراي آن دنبال شود و در نهايت در مبارزه با تروريسم مشاركت كنند ولي دلايل عقلي و تجربي و متن قطعنامه 2254 تأكيد دارد كه مبارزه با تروريسم، محور اصلي حل بحران است و بدون امنيتسازي، امكان ورود به پروسه سياسي در سوريه وجود ندارد.
به هر حال هم تيم اعزامي رياض - آنكارا و هم حاميان آنها ناچار هستند كه به دو عقبنشيني اساسي در مذاكرات ژنو 4 اعتراف كنند و آن را به اجرا بگذارند. نكته مهم اين است كه حاميان و خود تروريستها با اين عقبنشيني در شرايط پارادوكسيكال قرار گرفته و شايد بهانهجوييهاي خود را از نشست بعدي آستانه آغاز كنند، چراكه اهداف استعماري و مداخلهگرانه تيم رياض با تيم مسكو و قاهره امكان جمع شدن ندارد و مبارزه با تروريسم تكفيري نيز به معني روند پايان پذيري تروريستها و ابزارهاي نامشروع حاميان آنهاست كه در بهترين شرايط و ناديده گرفتن موانع فوق، يك گروه 50 هزار نفره مسلح نميتوانند نمايندگان واقعي مردم سوريه باشند و از چنين پايگاهي در جامعه سوريه نيز برخوردار نيستند، لذا هر توافق سياسي در ژنوهاي بعدي بايد به تأييد مردم سوريه نيز برسد.