گروه جهاد و مقاومت مشرق - آقای مهدی گودرزی، نویسنده این مجموعه که ویژگیهای اخلاقی و رفتاری شهدا شامل همسرداری، تربیت فرزند، ولایت مداری، معنویت و... را مورد توجه قرار داده، هدفش را کوششی برای شناخت سبک زندگی متعالی در عصر حاضر میداند که گواهی برای اثبات وجود همیشگی مردانی از جنس سلمان، عمار، میثم و ابوذر باشد. وی نوشتن را از سال 79 آغاز کرده است و با نوشتن خاطرات هر روزه خودش، پا به عرصه نویسندگی گذاشته است.
مصاحبه با خانواده شهدای عزیز دیگری چون شهیدان میثم نجفی، مهدی حیدری، محمود نریمانی، مهدی عسگری، حسن غفاری، امیرعلی محمدیان، سیداسماعیل سیرتنیا و سعید انصاری انجام شده است که بهزودی به رشته تحریر در خواهند آمد.
تربیت مدافع مدافعان حرم
تاکنون سه کتاب از این مجموعه چاپ شده است. شهید صدرزاده نخستین شهید مدافع حرم این اثر است که با نام «سید ابراهیم» به چاپ رسیده است.
خاطرات شهید ستار اورنگ، تکتیرانداز ممتاز کشور و از اساتید دانشگاه امام حسین (ع) بهنام «سردار مهربانیها» یکی دیگر از کتابهای این مجموعه است و کتاب «بابای آسمانی» شامل خاطرات شهید مدافع حرم «علی امرایی» به روایت مادر نیر به تازگی منتشر شده است.
مهدی گودرزی در گفتوگو با «صبح نو» با بیان اینکه تا به حال 3 عنوان از مجموعه «یک بغل گلسرخ» منتشر شده، افزود: جلد چهارم این مجموعه برای مجوز رفته است و اگر خدا کمک کند تا قبل از آغاز سال 96 منتشر میشود. از 15 فروردین امسال کار شروع شد. در 5 مرحله با خانواده شهید صدرزاده شامل مادر و همسرش گفتوگو شد. این گفتوگوها و چاپ کتابها روال یکسانی نداشت. یعنی نخستین گفتوگو با شهید صدرزاده بود اما اولین کتاب درباره شهید اورنگ منتشر شد. پیدا کردن خانواده شهدا و قرار گذاشتن با آنها برای گفتوگو مراحل سخت بعدی بود. زیرا بسیاری از خانوادهها خسته شدهاند از بس که برای گفتوگو سراغشان میروند.
وی افزود: متقاعد کردن خانواده شهدا برای وقت گذاشتن سه، چهارساعته برای گفتوگو کار سختی است. البته من به دلیل آنکه فرزند شهید هستم به آنها گفتم که یکی، دوسال اول سرشان شلوغ میشود و بعدش فراموش میشوند. به آنها گفتم که این گفتوگوها همین یکی، دو سال اول است. جالب است که وقتی برای گفتوگو با خانواده شهدا میروم، میبینم که مسوولان هم برای انتخابات یا اهداف دیگری به آنجا آمدهاند و با پدر یا مادر شهید عکس یادگاری میگیرند. همین رفتارها باعث میشود که پذیرش خانواده شهدا برای مصاحبه سخت شود زیرا بیم آن میرود که سوء استفادههای سیاسی یا جناحی صورت بگیرد.
گودرزی با بیان اینکه تا امروز با حدود 15 خانواده شهید گفتوگو شده، افزود: از این تعداد 9 مصاحبه پیاده و نوشته شدهاند. سه مصاحبه به صورت کتاب درآمده و سه کتاب دیگر هم در آستانه چاپاند و کارهای مابقی نیز بعد از تعطیلات عید انجام میشود. تلاش میکنیم تا حدود 7 عنوان از این مجموعه به نمایشگاه کتاب سال بعد برسد.
وی درباره سبک نگارش این کتابها گفت: سبک کتابها دقیقاً به سیاق کارهای آقای عاکف است. البته آقای عاکف بعد از هر خاطرهای یک قطعه عکس کار میکند که ما بهدلیل اینکه حجم کتاب بیشتر نشود و از اهداف اصلیمان دور نشویم این کار را نمیکنیم. هدفگذاری ما جوانان و نوجواناناند و به همین دلیل سعی میکنیم که حجم کتابها بالا نرود تا مخاطب بیشتری جذب کنیم. از اضافهگویی پرهیز کردیم و شاخ و برگ اضافه به داستان و کتاب ندادهایم و مانند برخی کتابها حوصله مخاطب را سر نمیبریم. سیر کتاب از تولد تا شهادت است و بارها و بارها داستان شهادت را تعریف نمیکنیم. سیر زندگی شهید را یکبار مرور میکنیم.
گودرزی درباره اهداف مجموعه «یک بغل گلسرخ» گفت: هدف نخست بحث شناساندن شهدای مدافع حرم به جوانان و مخاطبان کتاب است و هدف دوم بحث الگوسازی برای جوانان و نوجوانان. مطالبی را که در سبک زندگی ایرانی اسلامی اهمیت دارد، آوردهایم مانند ولایتمداری، اعتقاد به اهل بیت، سرباز انقلاب و اسلام بودن، درستکاری و صداقت و.... میخواهیم به جوانان ثابت کنیم و نشان دهیم که در عصراینترنت و تکنولوژی هم میتوان آنقدر خوب بود که به فیض شهادت رسید. هدف سوم آموزش نسل جوان برای سربازی حضرت زینب؟سها؟ است. شاید همه نتوانیم مدافع حرم باشیم اما میتوانیم مدافع مدافعان حرم باشیم در برابر شبهاتی که مطرح میشوند، پاسخ در خور بدهیم.
بابای آسمانی
علی، دو خط تلفن داشت. یکی در سوریه مفقود شد و دیگری در منزل بود؛ چند روز بعد از شهادت گوشیاش زنگ خورده و دخترم جواب داده بود. خانمی قصد داشت علی را برای افطاری دعوت کند؛ از کمیته امداد تماس گرفته بود و به دخترم گفته بود مراسم دیدار با حامی داریم. دخترم متوجه منظورش نشده بود و به آن خانم گفته بود علی در سوریه به شهادت رسیده است. کارمند کمیته امداد توضیح داده بود که 2 خانواده و 3 یتیم تحت پوشش و حمایت مالی علی بودند. یعنی علی مجموعاً 8 یتیم را سرپرستی میکرده. تازه بعد از یک عمر زندگی با علی فهمیدم که درآمدهایش را کجا خرج میکرده و من که مادرش بودم، نفهمیدم علی چه کار میکرد!
به جای علی ما به مراسم کمیته امداد رفتیم و آن خانوادهها را از نزدیک دیدیم. آنها هم به مراسم چهلم علی آمدند. مسوولان کمیته امداد میخواستند پروندهها را ببندد ولی همسرم اجازه نداد و گفت: خودم مخارج آنها را به جای علی میدهم. علی برای سرپرستی ایتام به کمیته امداد شهرری مراجعه نکرده بود و برای اینکه کسی سر از کارش در نیاورد، به کمیته امداد منطقه دیگری رفته بود و از آنجا یتیم انتخاب کرده بود. مسوول طرح اکرام میگفت: روز اول آقای امرایی گفت: میخواهم یک علی اصغر و یک زهرا بین این ایتام باشد و ما هم یک علی اصغر 6 ماهه برایش انتخاب کردیم؛ الان علی اصغر 9 ساله است.
بر گرفته از کتاب منتشر نشده «بابای آسمانی»
* روزنامه صبح نو