اندرو کوریبکو

«اندرو کوریبکو» حمله موشکی آمریکا به پایگاه هوایی ارتش سوریه را نتیجه «رقص قدرت» ترامپ مقابل پوتین می‌داند و می‌گوید بهترین واکنشی که مسکو می‌تواند به این حمله بدهد، تقویت همکاری با ایران است.

سرویس جهان مشرق - ساعت ۳:۴۲ بامداد روز جمعه (۱۸ فروردین ۹۶) به وقت محلی سوریه، ۵۹ موشک کروز از نوع «تامهاک» از عرشه ناوهای آمریکایی در شرق مدیترانه، پایگاه هوایی «الشعیرات» متعلق به ارتش سوریه در شهر حمص را هدف قرار دادند. این حمله اولین حمله مستقیم آمریکا به مواضع ارتش سوریه به شمار می‌رفت، هرچند طبق برخی گزارش‌های منتشرشده، کم‌تر از نیمی از این موشک‌ها توانستند مسافت ناوهای آمریکایی تا پایگاه ارتش سوریه را طی کنند و بعضاً به هدف اصابت نمایند.

توضیحاتی درباره حمله موشکی آمریکا به سوریه و تناقض فاحش آن با مواضع قبلی ترامپ

روی هم رفته، ظاهراً خسارت قابل‌توجهی به پایگاه الشعیرات وارد نشده است و حتی چند ساعت بعد، جنگنده‌های ارتش سوریه بار دیگر از این پایگاه بلند شدند و مواضع تروریست‌ها را بمباران کردند. با این وجود، تصمیم عجولانه ترامپ مبنی بر صدور دستور حمله به پایگاه هوایی ارتش سوریه، نشان‌دهنده حجم فشارهایی است که روی رئیس‌جمهور جدید آمریکا قرار دارد و موجب شده تا دولت این کشور چند ساعت بعد از آخرین تأکید بر این موضع که سرنگون کردن بشار اسد دیگر اولویت واشینگتن نیست، ارتش سوریه را هدف قرار دهد.

خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص این تصمیم ترامپ، دلایل، انگیزه‌ها و پیامدهای آن با «اندرو کوریبکو» کارشناس مسائل خاورمیانه و اوراسیا، نظریه‌پرداز جنگ ترکیبی، و عضو شورای تخصصی «مؤسسه پیش‌بینی‌ها و مطالعات استراتژیک» وابسته به دانشگاه دوستی ملل روسیه گفت‌وگو کرده است. آن‌چه در ادامه می‌آید، متن مصاحبه تفصیلی مشرق با این کارشناس آمریکایی است. مشرق پیش‌تر مصاحبه‌ای را با کوریبکو درباره استراتژی‌های جنگ ترکیبی آمریکا از جمله علیه ایران در دو بخش (اول - دوم) منتشر کرده است.

«اندرو کوریبکو» کارشناس آمریکایی مسائل بین‌الملل و نظریه‌پرداز جنگ ترکیبی

اولین حمله رسمی آمریکا به یک پایگاه ارتش سوریه چرا انجام شد؟ آیا ترامپ به دنبال تقویت وجهه خود در مقابل جنگ‌طلبان در فضای داخلی آمریکاست؟

آمریکا توطئه انجام چنین کاری را از چندین سال قبل چیده بود و بهانه این‌که تصمیم گرفت این کار را الآن انجام دهد، عملیات پرچم دروغین[۱] «حمله شیمیایی» در سوریه بود. واشینگتن هم‌چنین (متأسفانه، اما به درستی) پیش‌بینی کرده بود که روسیه ریسک شروع یک جنگ بزرگ‌تر را نخواهد پذیرفت و بنابراین موشک‌های کروز شلیک‌شده به سوی سوریه را سرنگون نخواهد کرد. این اتفاق کاملاً ممکن بود آغاز یک عملیات نظامی بزرگ‌تر باشد؛ عملیاتی مانند آن‌چه من یک روز پیش از حمله آمریکا به پایگاه ارتش سوریه، در یکی از مقالات خودم تحت عنوان «چگونه نومحافظه‌کارها ترامپ را درباره سوریه وسوسه می‌کنند[۲]» به طور مفصل توضیح داده بودم.

درباره انگیزه‌های ترامپ از این حمله باید گفت همه این انگیزه‌ها به نوعی تحت تأثیر شاه‌کار عملیات روانی مخفی سیا با هدف هل دادن رئیس‌جمهور [آمریکا] به یک کنج و نگه داشتن او در همان‌جاست. ترامپ در حقیقت عنصر «ضداوباما»ست و نمی‌خواست سیاست خاورمیانه‌ایش را با میراث سیاست خارجی اوباما در خاورمیانه مقایسه کنند، از جمله در زمینه امتناع از اقدام نظامی در پاسخ به حمله شیمیایی (هرچند پرچم دروغین) در این کشور. بنابراین «دولت عمیق» (نهادهای دائمی نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک در آمریکا که مستقل و فراتر از دولت‌ها و احزاب این کشور عمل می‌کنند) به شکل بی‌نقصی ترامپ را با همان سناریویی که مقابل اوباما گذاشته بود، بازی داد و در یک دوراهی [حمله نظامی علیه سوریه یا تبدیل شدن به اوبامای دوم] گرفتار کرد.

این حمله، قطعاً وجهه داخلی ترامپ را تقویت می‌کند (به خصوص در چشم منتقدان لیبرال او) هرچند این تقویت وجهه، تنها کوتاه‌مدت خواهد بود. حمله به سوریه از سوی دیگر در سطح بین‌المللی این پیام را مخابره می‌کند که ترامپ (و نه پوتین) در نهایت، «نَرِ آلفا» [و رهبر اصلی] در این جهان است و توانسته با وجود حضور نظامی روسیه در سوریه، با مصونیت به ارتش این کشور حمله کند. البته برای روشن شدن موضوع باید گفت که دستورکار روسیه صرفاً مبارزه با تروریسم در سوریه است و نه محافظت از ارتش سوریه یا مرزهای این کشور. این در حالی است که (سوء)برداشت بین‌المللی تا پیش از این حمله، مبتنی بر این بود که مسکو هرگز اجازه نخواهد داد چنین اتفاقی در سوریه رخ دهد.

حمله موشکی آمریکا هم‌زمان با دیدار ترامپ و «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین اتفاق افتاد. بنابراین به نظر می‌رسد رئیس‌جمهور آمریکا با این حمله، بیش‌تر تلاش کرد تا پیامی بین‌المللی را مخابره کند، نه این‌که نشان دهد آمریکا آماده یک جنگ تمام‌عیار است.

من به گونه دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم. به عقیده من این اقدام ترامپ، بسیار تحریک‌آمیزتر بود. مصادف بودن حمله شیمیایی پرچم دروغین سیا با سفر پرزیدنت «شی»، با هدف پاشیدن بذر بی‌اعتمادی میان چین و روسیه بود. البته این حیله شکست خواهد خورد، اما نظریه پشت آن این بود که ترامپ در حالی با رئیس‌جمهور چین دیدار کند که آمریکا علناً به ارتش سوریه حمله و اثبات می‌کند ارتش روسیه فراتر از دستورکار ضدتروریستی خود، برای حمایت از نیروهای مسلح کشور میزبانش تلاشی نمی‌کند.

برای مقایسه، به یاد بیاورید که هم‌زمان با آغاز جنگ ناتو علیه یوگسلاوی در سال ۱۹۹۹، «یوگنی پریماکوف» وزیر خارجه روسیه بر فراز اقیانوس اطلس در حال پرواز به سوی آمریکا بود، اما [با شنیدن این خبر] از سر انزجار، هواپیمایش را برگرداند و به مسکو برگشت تا پیامی قوی در اعتراض دیپلماتیک به اقدامات واشینگتن را مخابره نماید.

حمله موشکی آمریکا به پایگاه ارتش سوریه، هم‌زمان با دیدار ترامپ با رئیس‌جمهور چین انجام شد

البته پرزیدنت «شی» اولاً در موقعیت متفاوتی بود و واقعاً نمی‌توانست کاری مشابه پریماکوف انجام دهد، و دوماً سیاست‌ها و فرهنگ چین چنین واکنشی را ایجاب نمی‌کرد، اما به هر حال از جلسه رئیس‌جمهور چین با ترامپ درست قبل از حمله آمریکا به سوریه این برداشت به وجود آمده است که «شی» نتوانسته ترامپ را متقاعد کند این حمله را انجام ندهد. این در حالی است که در واقع رئیس‌جمهور چین نه مسئولیت چنین کاری را به عهده داشته و نه در این مورد نگرانی‌ای دارد، اما برنامه حمله به پایگاه سوریه به گونه‌ای ریخته شده بود تا تعمداً در قالب یک جنگ اطلاعاتی، ضربه‌ای هم به وجهه قدرت نرم چین در خارج از این کشور، به ویژه در چارچوب روابط روسیه و چین، وارد کند.

من معتقدم که به‌رغم همه این‌ها، اگر موضوع حمله به سوریه در جریان مذاکرات میان ترامپ و «شی» مطرح می‌شد، رئیس‌جمهور چین هوشیارانه به ترامپ علیه چنین اقدام جنگی‌ای هشدار می‌داد، هرچند بدیهی است که ترامپ مجبور نبود به حرف «شی» گوش بدهد. در عین حال، دو کشور امور دوجانبه بسیار مهم‌تری را برای بحث داشتند، مانند کره شمالی، تاد، و دریای چین جنوبی. در هر صورت، اگر برخی این‌گونه برداشت کرده‌اند که به صرف این‌که هنگام صدور دستور حمله به پایگاه سوریه پرزیدنت «شی» مهمان ترامپ بود، رئیس‌جمهور آمریکا این حمله را در ابعاد محدودتر انجام داده است، این برداشت مطلقاً اشتباه است.

دولت ترامپ ادعا می‌کند حمله به سوریه واکنش به یک حمله شیمیایی توسط دولت بشار اسد در این کشور بوده است. آیا این بهانه‌تراشی‌ها دیگر تکراری نشده است؟

این هم یکی دیگر از دروغ‌هایی است که آمریکا می‌گوید. تمام این حمله، از جمله اعزام ناوهای آمریکایی به شرق دریای مدیترانه برای آماده‌سازی و موضوع پرچم دروغین سلاح‌های شیمیایی که نقش بهانه علنی و قابل‌ارائه برای این بمباران را داشت، از پیش برنامه‌ریزی شده بود. من حتی می‌توانم بگویم، بخش بعدی واکنش آمریکا به این عملیات پرچم دروغین هم از مدت‌ها قبل طرح‌ریزی شده بود. این بخش بعدی احتمالاً ایجاد «مناطق امن/امنیتی» خواهد بود که آمریکا مدت‌هاست انتظار ایجاد آن‌ها را می‌کشد و لزوماً به معنای بمباران‌های بیش‌تر علیه جنگنده‌ها و واحدهای ضدهوایی ارتش سوریه به عنوان گام‌هایی در جهت ایجاد «منطقه پرواز ممنوع» در این کشور است.

ترامپ و اعضای کابینه‌اش درست قبل از این حمله اعلام کرده بودند که آمریکا دیگر به دنبال سرنگونی بشار اسد نیست. چه اتفاقی باعث شد تا این سیاست به طور کامل تغییر کند؟

عملیات پرچم دروغین حمله شیمیایی بهانه‌ای برای تخطی از پیام‌های مخابره‌شده قبلی ترامپ در حمایت از دمشق و جلوگیری از هرگونه امکان همکاری مؤثر ضدتروریستی میان آمریکا با روسیه و سوریه بود؛ همکاری‌ای که به نظر می‌رسید ترامپ دارد در جهت آن گام برمی‌دارد. با این حال، حمله موشکی به سوریه را نباید به معنای چرخش ۱۸۰ درجه مواضع ترامپ درباره مخالفت دولتش با سرنگونی دولت اسد دانست.

اتفاقاً باید بدانیم که آمریکا ممکن است «اجازه» بدهد بشار اسد در قدرت باقی بماند، تا هم تسلی خاطری برای روسیه باشد و مسکو بتواند «آبرویش را حفظ کند»، و هم واشینگتن بتواند برنامه خود را مبنی بر تقسیم داخلی سوریه به مجموعه‌ای از «مناطق امن/امنیتی» شبه‌مستقل و هویت‌محور پیش ببرد و البته به این روند تحت عنوان «فدرالی‌سازی» رسمیت بدهد.

اعلام رسمی حمله موشکی به پایگاه هوایی ارتش سوریه توسط ترامپ

تقریباً همه گروه‌های تروریستی در سوریه از حمله آمریکا استقبال کردند. چه کسی از این حمله بیش‌ترین سود را می‌برد؟

بدون شک، تک‌تک گروه‌های تروریستی در سوریه از این حمله نفع می‌برند، اما در کنار آن‌ها، کردهای «پ‌ی‌د» (حزب اتحاد دموکراتیک) و «ی‌پ‌گ» (یگان‌های مدافع خلق) هم از حمله آمریکا سود می‌برند. دلیل این حرف من این است که همه نیروهای ضددولت در سوریه (چه تروریست‌ها، چه به‌اصطلاح «معارضان میانه‌رو»، و چه کردها) علاقه‌مند هستند که ارتش سوریه را درگیر و متمرکز بر دفاع از بخش‌های پیش‌تر آزادشده این کشور ببینند و نه ادامه کمپین آزادسازی مناطق تحت اشغال.

این گروه‌ها امیدوارند چنین حملاتی بتواند دمشق را در مذاکرات دوگانه و وابسته آستانه و ژنو، نسبت به پذیرش «مرکزگریزی» و/یا «فدرالی‌سازی»، بسیار انعطاف‌پذیرتر کند و در نتیجه (به اعتقاد خودشان) بتوانند برای ایجاد دولت‌چه‌های سلفی و کُردی مدنظر خودشان، تا اندازه زیادی استقلال به دست بیاورند و البته این استقلال را به شکل خودمختاری جلوه دهند.

این حمله آمریکا چه نتیجه‌ای برای رابطه ترامپ و پوتین رقم خواهد زد؟ آیا ترامپ هم‌چنان به وعده‌های انتخاباتی‌اش مبنی بر همکاری با روسیه برای حل و فصل بحران سوریه وفادار خواهد ماند؟

هرگونه امیدی برای یک تنش‌زدایی جدید میان دو کشور، همان لحظه‌ای که ترامپ دستور حمله غیرقانونی موشکی علیه سوریه را صادر کرد، عملاً کشته شد، چراکه این کار ترامپ نه تنها ناقض هرگونه اعتماد اولیه‌ای بود که او و پرزیدنت پوتین تا پیش از این بمباران در تلاش بودند تا به طور غیرمستقیم میان خود ایجاد کنند، بلکه چنان‌که پیش‌تر توضیح دادم، به همه ثابت کرد که رئیس‌جمهور آمریکا (نه رئیس‌جمهور روسیه) «نَرِ آلفا» در جهان است.

رابطه میان این دو در حال حاضر عبارت است از رقابت شدید میان دو «نَرِ آلفا» که در عرصه بین‌المللی آشکارا با یک‌دیگر مبارزه می‌کنند، در حالی که تنها آمریکاست که در این «رقص قدرت» علناً اقدامات تهاجمی نظامی انجام می‌دهد. من در گزارشی که پیش‌تر درباره‌اش گفتم، بیش‌تر و عمیق‌تر توضیح داده‌ام که چرا روسیه مستقیماً به کمک ارتش سوریه نیامده و احتمالاً نخواهد آمد. هم‌چنین باید به صحبت‌های «دیمیتری پسکوف» سخن‌گوی کرملین هم که تنها یک روز قبل از حمله آمریکا ایراد شد توجه داشت.

پسکوف گفت حمایت مسکو از بشار اسد «بی‌قید و شرط» نیست، و این جمله‌اش پس از آن‌که روسیه از پدافند هوایی اس-۴۰۰ برای دفاع از پایگاه الشعیرات در حمص استفاده نکرد، تعبیر شد. اکنون می‌توان فهمید که [این جمله سخن‌گوی کرملین] احتمالاً پیامی خطاب به کاخ سفید بوده است تا واشینگتن مطمئن شود که روسیه موشک‌های کروز آمریکا را هدف نخواهد گرفت. باز هم یادآوری می‌کنم که اگرچه مأموریت روسیه صرفاً منحصر به مبارزه با تروریسم در سوریه است، اما برداشت جهان این بوده که این مأموریت شامل دفاع از ارتش سوریه هم می‌شود، هرچند این افسانه اکنون به شکل دردناکی درهم شکسته است.

بر این اساس، پرزیدنت پوتین احتمالاً متوجه هست که این (سوء)برداشت رایج درباره نقش کشورش در سوریه (با وجود آن‌که در گذشته بارها توسط مقامات رسمی دولت روسیه هم رد شده بود) اکنون نقش بر آب شده است و این مسئله منجر به از دست رفتن وجهه قدرت نرم روسیه خواهد شد. مسکو اکنون مجبور است کاری نمادین (اگر نگوییم اقدامی گسترده) به منظور ترمیم آسیب شدیدی انجام دهد که به وجهه بین‌المللی روسیه وارد شده است. با این حال، لفاظی بدون عمل ممکن است برای تسخیر دوباره برخی از قلب‌ها و عقل‌هایی که به روسیه جذب شده بودند، کافی نباشد.

تصویری که دفتر وزارت دفاع آمریکا منتشر و در آن آشیانه‌های آسیب‌دیده در الشعیرات را مشخص کرده است

وزارت دفاع روسیه بعد از حمله آمریکا اعلام کرد پدافند هوایی سوریه را تقویت خواهد کرد. آیا ممکن است اقدام ترامپ نتیجه عکس بدهد و با فراهم کردن زمینه بیش‌تر برای حمایت روسیه و ایران از اسد، نهایتاً به سود دولت سوریه تمام شود؟

به نظر من بهترین پیامدی که ممکن است این شکست ژئوپولیتیک دیپلماتیک [روسیه] داشته باشد، این است که روسیه تلاش‌هایی فوری را برای «کنترل صدمات» آغاز و روی ترمیم آبرو و اعتبار بین‌المللی خود تمرکز کند. اگرچه محافظت از ارتش سوریه وظیفه قانونی روسیه نیست، اما تصور بین‌المللی این بود که مسکو به طور ضمنی، این نقش را هم به عهده گرفته است، و فرو ریختن این روایت رایج بین‌المللی، آسیب بسیار زیادی به قدرت نرم مسکو در خارج از روسیه وارد کرده است.

علاوه بر این، پوتین پاییز سال گذشته و طی ماه‌های آخر دولت اوباما (طی بیانیه‌ای که وزارت دفاع روسیه صادر کرد[۳]) به شدت علیه هرگونه حمله آمریکا به دولت سوریه هشدار داده بود [و حتی گفته بود پدافندهای هوایی روسیه در سوریه آماده دفع هرگونه حمله‌ای هستند]، اما ترامپ اکنون دست رئیس‌جمهور روسیه را رو کرد. همین مسئله، متغیرهای قدرت میان این دو رئیس‌جمهور و کشورهای آن‌ها را تغییر داده است. بنابراین مسکو باید اقدامی فوری برای حفاظت از دست‌آوردهای کنونی/باقی‌مانده قدرت نرم خود (که کم هم نیستند) انجام دهد و شرکای دیگر خود را مطمئن کند که روسیه به حمایت از آن‌ها ادامه خواهد داد.

البته این کار بسیار دشوار خواهد بود، چراکه روسیه اکنون سابقه‌ای طولانی دارد در انفعال و اجازه دادن به اسرائیل برای بمباران ارتش سوریه، چشم‌پوشی از حضور نظامی آمریکا در شمال شرقی سوریه، گاهاً همکاری با ترکیه در «عملیات سپر فرات» (مداخله نظامی آنکارا در بحران سوریه)، و اکنون کنار ایستادن و تماشای آمریکا در حالی که ترامپ پا جای پای متحد اسرائیلی خود می‌گذرد و ارتش سوریه را بمباران می‌کند.

باز هم باید بگویم، اگرچه حفاظت از سوریه، مسئولیت روسیه نیست، اما همه این تحولات و اتفاقات در مجموع، موجب تردید جدی در وفاداری مسکو به کشوری [سوریه] شده است که نزدیک‌ترین شریک نظامی بین‌المللی روسیه خارج از گروه دفاع متقابل «سازمان پیمان امنیت جمعی» شوروی تلقی شده است. بهترین راه برای ترمیم آسیب‌های وارد شده به اعتبار روسیه، تأکید مسکو بر تعهدات نظامی کنونی (به خصوص تعهداتش به سوریه و ایران) است، دقیقاً مانند آن‌چه که در سؤال‌تان به آن اشاره کردید.

روسیه هم‌چنین باید تشخیص بدهد کدام‌یک از «شرکا»ی دیگرش صرفاً فرصت‌طلبان موقتی هستند که دارند از موضوع مبارزه با تروریسم استفاده می‌کنند. منظور من ترکیه است که طی مدت جنگ در سوریه، چند بار موضع خود را تغییر داده است و با توجه به حمایت کامل اردوغان از حمله موشکی ترامپ و هواداری فعالانه‌اش از ایجاد «مناطق امن/امنیتی» در سوریه، به نظر می‌رسد بار دیگر به طرف آمریکا رفته است.

من پیشنهاد نمی‌کنم روسیه و ایران، ترکیه را از ائتلاف نوپای «سه قدرت بزرگ» و مذاکرات مشترک آستانه اخراج و این کشور را «منزوی» کنند، بلکه فقط منظورم این است که مسکو باید درک کند که آنکارا یک نورئالیست فرصت‌طلب مطلق است، به این معنا که این کشور به هیچ عنوان به شرکایش وفادار نیست و انعطاف‌پذیرانه بسته به شرایط تصمیم می‌گیرد با کدام طرف متحد شود.

پس از این اقدام اخیر ترامپ و «عرعر کردن» اردوغان با صدای بلند در حمایت از حتی تشدید این‌گونه حملات، بسیار دشوار خواهد بود که این ائتلاف سه‌جانبه فعالیت خود را «طبق برنامه» ادامه دهد، اما در عین حال، این ائتلاف نباید سقوط کند، چون در این صورت، آمریکا با ایجاد اختلاف میان این سه کشور، به پیروزی بزرگ‌تری [از صرفاً یک حمله نظامی به سوریه] دست پیدا می‌کند.

نکته دیگری هم هست که باید به آن اشاره کنم. می‌توان حدس زد یکی از دلایلی که ترامپ تلاش کرد تا پرزیدنت پوتین را در عرصه بین‌المللی شرمنده کند، این بوده که رئیس‌جمهور روسیه حاضر نشد مقابل خواسته آمریکا و اسرائیل مبنی بر فشار آوردن به پرزیدنت اسد برای بیرون راندن ایران و حزب‌الله از سوریه پس از شکست داعش، تسلیم شود.

با توجه به این موضوع، یکی از عاقلانه‌ترین تصمیم‌هایی که روسیه می‌تواند در این شرایط اتخاذ کند، اتفاقاً همکاری نزدیک‌تر از گذشته با این دو نیروی ضدتروریستی به عنوان یک پاسخ نمادین و (البته مهم‌تر از آن) عملی و مؤثر به آمریکا باشد، چراکه این اقدام می‌تواند روند تضعیف قدرت نرم روسیه در کوتاه‌مدت پس از حمله مفتضحانه ترامپ علیه سوریه را به سرعت متوقف کند و حتی به سکوی پرشی برای بازیابی بخشی از اعتبار از دست رفته مسکو تبدیل شود. البته این دولت روسیه است که نهایتاً باید تصمیم بگیرد چگونه به این اقدام ترامپ پاسخ بدهد، اما بدترین کاری که مسکو می‌تواند انجام دهد، اتکای صرف بر لفاظی برای سرپوش گذاشتن بر [این حمله نظامی و] واقعیت آزاردهنده اما تأثیرگذاری است که ترامپ بر جهان تحمیل کرد.

بر خلاف بزرگ‌نمایی‌ها، فیلم‌های منتشرشده نشان می‌دهد خسارت‌های وارده به الشعیرات حداقلی بوده است

چه اتفاقی برای شعار «آمریکا اول» ترامپ و تأکید او بر توجه به اوضاع داخلی کشور به جای تمرکز بر عملیات‌های خارجی واشینگتن افتاد؟ آن همه انتقاد ترامپ از اوباما به خاطر دخالت‌های دولت قبلی آمریکا در امور داخلی سوریه چه شد؟

حمله موشکی آمریکا به سوریه اتفاقاً مظهر شعار «آمریکا اول» بود که ترامپ را به کاخ سفید رساند، اما این شعار در انظار بین‌المللی با سوءبرداشت مواجه شده است. بر خلاف توصیف اشتباهی که مطبوعات خارجی و بسیاری از رسانه‌های ضدترامپ از این سیاست کرده‌اند، «آمریکا اول» نوعی «نوانزواطلبی» یا ایدئولوژی تفکر داخلی نیست، بلکه، در درجه اول، پیش‌برد منافع داخلی و بین‌المللی آمریکا به سردترین، «کارآمد»ترین، و بی‌رحمانه‌ترین شیوه «تجاری» است.

در زمینه سیاست خارجی، این شعار به معنای حفظ و توسعه نظامی نظام جهان تک‌قطبی (همان «نظم نوین جهانی») است که آمریکا آن را اختراع کرده و پس از پایان «جنگ سرد قدیمی» شکل داده است. حمله به ارتش سوریه با ابزارهای متعارف با هدف پیش‌برد ایدئولوژی «آمریکا اول» از طریق این برداشت به‌دقت طراحی‌شده بود که آمریکا زیر میز مذاکره با روسیه زده و این کشور را مجبور کرده تا از تهدید «خط قرمز» پاییز سال گذشته درباره بمباران نیروهای ارتش سوریه، عقب‌نشینی کند. این موضوع به عنوان «جریمه» پرزیدنت پوتین به خاطر تحت فشار گذاشتن اوباما برای عقب‌نشینی از «خط قرمز» مفتضحی [درباره استفاده ادعایی بشار اسد از سلاح شیمیایی] دیده می‌شود که رئیس‌جمهور وقت آمریکا آن را تابستان سال ۲۰۱۳ رسماً بیان کرد.

در زمینه ژئوپلتیک خاورمیانه به طور کلی، چنان‌که پیش‌تر هم گفتم، آمریکا می‌خواهد با فلج کردن ارتش سوریه از تکمیل موفقیت‌آمیز کمپین آزادسازی سراسر این کشور جلوگیری و در نتیجه، یک محیط عملیاتی مطلوب پساداعش را در سوریه برای گرفتن امتیازات سیاسی-حکومتی از دمشق ایجاد کند. هدف نهایی، این است که سوریه تحت پوشش «فدرالی‌سازی» از داخل تجزیه، «بالکانیزه» و تبدیل به قطعه‌های کوچک با دولت‌چه‌های هویت‌محور (سلفی، سنی، علوی، دروزی، کُرد، و غیره) شود و سپس قدرت‌های بزرگ در چارچوب بازی «تفرقه بینداز و حکومت کن» بر سر این قطعه‌ها با هم رقابت کنند.

مناسب‌ترین واکنش مسکو به حمله اخیر آمریکا، تقویت همکاری‌ها با ایران، حزب‌الله و بشار اسد است

این سناریو از آن جهت بیش‌ترین نفع را برای آمریکا دارد که هدف آن، در هم شکستن آخرین «دولت مقاومت» در باقی‌مانده در جهان عرب و در نتیجه، تضمین دائمی منافع امنیتی اسرائیل از طریق تحقق «طرح ینون[۴]» [طرح صهیونیستی برای تفرقه فرقه‌ای و تجزیه کشورهای عربی و اسلامی] است. سناریوی مذکور هم‌چنین ابداع شده تا پس از شکست داعش و تجدیدنظر در سایکس-پیکو (که می‌توان پیش‌بینی کرد احتمالاً بعد از شکست داعش ناگزیر خواهد بود)، روند بازسازماندهی ژئوپلیتیک خاورمیانه را آغاز کند. هیچ‌کدام از این اتفاقات به سود منافع روسیه و یا ایران نیست و «هرج‌ومرج مدیریت‌شده/کنترل‌شده»ای که انتظار می‌رود از تکمیل موفقیت‌آمیز این نقشه ژئوپلتیک به وجود بیاید، مطمئناً منافع آمریکا را تأمین و بنابراین اصل «آمریکا اول» را تجسم می‌کند.

با وجود همه این‌ها، این سناریو اجتناب‌ناپذیر نیست و هنوز هم می‌توان جلوی آن را گرفت، هرچند به نظر می‌رسد که دست‌کم بخشی از آن به نوعی اجرا خواهد شد؛ احتمالاً از طریق ظهور یک «کردستان» فراملی نیمه‌دولتی که نهایتاً نقش یک «اسرائیل ژئوپلتیک دوم» را برای کنترل خاورمیانه ایفا خواهد کرد.

درباره همه لفاظی‌های ضداوبامایی هم ترامپ در تبلیغات خود داشت، باید بگویم که نومحافظه‌کاران استادانه توانستند رئیس‌جمهور جدید را کنترل و با یک دوراهی مواجه کنند؛ جایی که ترامپ وادار شد مواضع قبلی خود را پس بگیرد و درست در همان دامی بیفتد که برایش پهن کرده بودند. با این وجود، و صرف‌نظر از این‌که ترامپ چگونه به این نقطه رسیده است، او ۱۰۰ درصد مسئول کارهایی است که انجام می‌دهد و هر قدر هم که رسانه‌های جای‌گزین برای اشتباهات او دلیل و توجیه بیاورند، هیچ جرمی از پرونده او پاک نمی‌شود.


[۱] چگونه متوجه دروغ بودن یک جریان رسانه ای شویم لینک

[۲] How the Neocons Are Tempting Trump on Syria Link

[۳] Russia strongly warns US against striking Syrian army Link

[۴] Yinon Plan Link

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 4
  • شناس IR ۰۱:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۱
    8 6
    ترامپ با این حمله بی مخ بودن خودشو تو مسائل منطقه و نظامی عیان کرد
  • شناس IR ۰۱:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۱
    4 5
    ترامپ با این حمله بی مخ بودن خودشو تو مسائل منطقه و نظامی عیان کرد
  • ناشناس IR ۰۲:۰۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۱
    8 2
    متاسفانه علی رغم باور خیلیها به امتحان پس دادن روسها در وفای به عهد معلوم شد که روسیه باخت در تعهد بحفظ هم پیمانش و فروش سلاحهاشم بخاطر منافعشه .و نمیشه دیگه روش حساب کرد. اس هاش هم در سوریه بخاطر خودش و حفظ پایگاهشه / فوری نیروهاشو از پایگاه خارج کردنش نشانه ضعفشه در برابر امریکا و بدپیمانیش به سوریه
  • محمد جوادی IR ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۱
    4 12
    باز هم که شما اقدام به جعل گفتگو کردید. در پس جملاتی که شاید کارشناس مورد نظر گفته باشد سخنانی شبیه ایده های انقلابی دیده می شود که اصولاً کارشناس امریکایی حتی با آن ایده ها آشنایی نداشته و مفهوم آن را هم نمی داند. نشریه شما دارای تعداد قلیلی مخاطب می باشد که اتفاقاً همچون شما فکر می کنند. این عده حداقلی را لطفاً فریب ندهید.
  • رحمن ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۶/۰۱/۲۱
    0 0
    از این به بعد باید هر چه دولت ترامپ اعلام کرد بر عکسش را تحلیل کرد آنان از تبار جن هستند و دروغ برایشان یک تک خال است

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس