کد خبر 709123
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۵:۱۵
وحید جلیلی

در شورای شهر روزی که برای گزارش شهرک تاریخی مشهد دوست‌داشتنی رفته بودم، بخشی از ابتکاراتی که در حوزه معماری، تئاتر و نقاشی انجام داده شده بود را توضیح دادم.

به گزارش مشرق، مدتی است شهرک تاریخی «مشهد دوست داشتنی» توجه مردم و هنرمندان را جلب کرده است. شهرکی که بسیاری از اتفاقات، اماکن و شخصیت‌های تاثیرگذار مشهد را بازسازی کرده است.

با وحید جلیلی معاون فرهنگی شهرداری مشهد درباره این شهرک تاریخی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید.

طراح اصلی ایده «مشهد دوست داشتنی» شما هستید. این ایده از کجا شروع شد و چرا نیاز به چنین نمایشگاه‌هایی در شهری همانند مشهد داریم؟

اسم این نمایشگاه برگرفته از فرازی از زیارت امین‌الله است. زیارت امین‌الله یکی از معتبرترین زیارات ما است که در مزار معصوم (ع) قرائت می‌شود.

در فرازی از این زیارت گفته می‌شود که اللهم جعل نفسی مطمئنه... یعنی زائر و آن عاشق و مرید اهل بیت (ع) در مزار آنها از خداوند تقاضا می‌کند که اولاً محب اهل بیت (ع) و معصومین و اولیا خداوند باشد و ثانیاً بلافاصله بعد از آن می‌گوید خدایا مرا محب اولیای خود و در زمین و آسمان محبوب و دوست‌داشتنی قرار ده. مشهدِ دوست‌داشتنی از اینجا گرفته شده است. یعنی این که یکی از آرمان‌های شهر اسلامی این است که یک محیط دوست‌داشتنی و الگو نه فقط برای بقیه مسلمانان بلکه برای همه انسان‌های روی زمین و برای آسمانیان باشد.

ایده اولیه این نمایشگاه از اینجا شروع شد که ما به یک ارزیابی و جمع‌بندی نسبت به عوامل فرهنگی که تاکنون تجربه کردیم، پرداختیم. رهبری چند هفته پیش در دیدار دست‌اندرکاران راهیان نور تعبیری بکار بردند که به نظرم خیلی قابل اعتنا و پیگیری است. من ندیدم که دوستان رسانه‌ای به صورت جدی به این کلیدواژه تازه‌ای که آقا بکار بردند و مبانی آن را توضیح دادند بپردازد.

آقا فرمودند که ما کشوری هستیم که گنجینه‌ها و معادن فرهنگی بسیار بزرگ و عظیمی داریم. با خیلی از جوامع و ملت‌ها و کشورهایی که نه تاریخ و نه هویت و نه فرهنگ و معارف و نه این همه ماجرا و شخصیت و قهرمان دارند، فرق می‌کند. رهبری اینجا ابراز دغدغه‌ای کردند و فرمودند این همه معادن عظیم معرفتی و فرهنگی که ما داریم باید استحصال شود. باید استخراج شود و فرآوری شود و به نسل‌های جدید منتقل شود. آنجا گفتند لازمه این استحصال این است که ما یکسری فناوری های متناسب با این معادن داشته باشیم که از راهیان نور به عنوان یک «فناوری فرهنگی» نام بردند که همینطور هم هست. راهیان نور یک فناوری بدیع و ممتاز و کم‌نظیر فرهنگی است. فناوری صرفاً یک شی خاص نیست. یک دستگاه خاص نیست. مجموعه سازوکارها و نرم‌افزارهایی که به ما کمک می‌کند تا گنجینه‌های فرهنگی خود را استحصال کنیم و به مثابه یک ارزش افزوده به جامعه امروز خود اضافه کنیم.

مشهد دوست داشتنی یک «فناوری فرهنگی» است که باید به «ایرانِ دوست داشتنی» برسد

آنچه در مشهد دوست‌داشتنی اتفاق افتاد به نوعی تلاش برای رونمایی از یک فناوری بدیع فرهنگی است. به خصوص برای فعالان و مدیران فرهنگی این را به عنوان یک پیشنهاد طرح می‌کنیم. در خدمت آنها برای بازدید هستیم. ما علاقه‌مند هستیم که این توسط فعالان فرهنگی و صاحب‌نظران و مدیران عرصه فرهنگ بازدید و ارزیابی و نقد شود. ما از پیشنهادات دوستان استفاده کنیم.

تا آن مقدار که خود می‌توانیم در ارتقا کوشش کنیم و به دنبال آن در همه ایران این اتفاق تکرار شود و تکثیر شود. یعنی ما تهران دوست‌داشتنی، اصفهان دوست‌داشتنی، بوشهر دوست‌داشتنی، اردبیل دوست‌داشتنی و غیره داشته باشیم. در نهایت ایران دوست‌داشتنی با همان تعبیر زیارت امین اللهی که یک جامعه با حیات طیبه و با زندگی دلچسب و شیرین که برای دیگرانی که از بیرون وارد آن می‌شوند یا به آن نگاه می‌کنند، هم جذاب و هم شیرین و دلنشین باشد.

امیدواریم این یک نقطه شروع باشد. در تسنیم گزارش‌هایی از این نمایشگاه درج شده است. ابتدا نام این کار را «نمایشگاه» مشهد دوست‌داشتنی گذاشته بودیم. برخی فعالان فرهنگی، مجموعه را دیدند و نظراتشان را گفتند. رحیم مخدومی اذعان داشت نگوئیم «نمایشگاه» چون وقتی می‌گوئیم نمایشگاه مصادیق خاصی در ذهن مخاطب ارائه می‌دهد و حق مطلب ادا نمی‌شود. باید برای این تعبیر تازه ایجاد کرد. الان نام مجموعه را «شهرک تاریخی» مشهد دوست‌داشتنی گذاشتیم. وقتی وارد می‌شوید مجموعه‌ای از هنرها و فنون بکار گرفته شده است؛ از نقاشی و معماری و مجسمه‌سازی و سرود و تئاتر و خوشنویسی و کاشی‌کاری و مجموعه‌ای از هنرهای سنتی و مدرن و قدیم و جدید و رسته‌های گونه های مختلف هنری دست به دست هم دادند و در کنار هم قرار گرفتند و فضاهای هویتی ما را بازسازی کردند.

تعبیر بنده این بود کسی که این شهرک را بازدید می‌کند باید بعد از بازدید صرفاً در جغرافیا زندگی نکند بلکه در تاریخ خود زندگی کند. آقا چند سال تعبیر پیچ تاریخی را بکار بردند. خیلی هم بحث مهمی است. بحث حساس و شاید به یک معنا بحث مرگ و زندگی است. تا کسی درکی از تاریخ نداشته باشد درکی از پیچ تاریخی هم پیدا نمی‌کند. مشکل اساسی در جامعه ما این است که نسبت درستی با تاریخ خود برقرار نکردیم.

این را نتوانستیم به نسل‌های بعدی هم منتقل کنیم.

متاسفانه، مخصوصاً وقتی که در نظر بیاوریم کشوری همانند آمریکا نیستیم که 300-200 سال سابقه تمدنی داشته باشد، ما کشوری هستیم با سابقه بسیار ممتد تاریخی و تمدنی و با گنجینه‌ای از مفاخر تاریخی که بسیاری از کشورها اگر تنها یکی از شخصیت‌های ما را می‌داشتند برای هویت‌بخشی به جامعه خود در حد اعلا استفاده می‌کردند.

ما شخصیتی در طوس به نام خواجه نصیر طوسی داریم. خواجه نصیر طوسی چهره‌ و شخصیتی‌ است که اگر کشوری تنها همین شخصیت را می‌داشت برای او کفایت می‌کرد تا هویت خود را جار بزند و منتقل کند و به آن افتخار کند. ما مشابه خواجه نصیر طوسی ده‌ها و بلکه صدها شخصیت داریم.

متاسفانه ژانر تاریخی در هنر ما بسیار ضعیف است. در نقاشی، در سینما، در تئاتر، در رمان بیش از اینهایی که تاکنون کار شده باید به تاریخ خود بپردازیم. اگر انسانی درک درست و محسوسی از تاریخ خود پیدا کند اصلاً کیفیت زندگی او ارتقا پیدا می‌کند که خود را در دل تاریخ می‌بیند و خود را میراث‌دار ماجراهای عظیم و شخصیت‌های بزرگ، عبرت ها و درس‌های فراموش‌نشده می‌داند. یعنی کیفیت زندگی را رجوع به تاریخ و به دست آوردن درک تاریخی عمیق به شدت افزایش می‌دهد. این اهداف اولیه ما از راه‌اندازی این شهرک بود.

بهتر از ما می‌دانید که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هر لحظه حمله فرهنگی از این سو و آن سوی مرزها بر سر مردم جامعه وجود دارد. به خصوص نسلی که با این ابعاد تاریخی و فرهنگی کمتر ارتباط داشته و کمتر هم اهل مطالعه هستند. در این نمایشگاه به نظر شما می‌توان آن چنان تاثیرگذاری داشته باشد که خانواده ها را درگیر مباحث فرهنگی کند و ارتباط آنها را حفظ کند؟

یکی از کارهای خوبی که در شهرک تاریخی مشهد دوست‌داشتنی انجام دادیم این بود که همزمان با شکل‌گیری گروه‌های هنری و فنی که کار شهرک را پیش می‌بردند و پیش از شروع کار گروه‌های هنری ما اتاق فکرهای متعددی شکل دادیم که از لحاظ علمی و پژوهشی و نگاه‌های تئوریک، هم در طراحی این شهرک و هم در بازخوانی هر روزه آن و عرضه نو به نوی فعالیت‌ها فعال شدند.

ما این سوال را از مردم پرسیدیم. بسیاری از کسانی که نمایشگاه را بازدید کردند علاقه‌مند بودند بار دیگر هم بیایند کما این که خیلی‌ها آمدند و آمار موجود است از کسانی که گفتند دفعه دوم یا سوم از نمایشگاه بازدید کردند. یعنی نشان می‌دهد در همین حدی که شهرک برپا شده است جذابیت برای دوباره و سه باره دیدن دارد. ضمن این که ما حتماً این کار را خیلی ایده‌ال نمی‌دانیم. به ضعف‌های این کار بیش از دیگران واقف هستیم.

نباید چرخه اقتصاد را از فرهنگ جدا ببینیم

مردم پول می‌دهند و بلیط تهیه می‌کنند، این خیلی خوب است.

این دفعه این کار را کردیم ، نوبت قبل این گونه نبود. برای این کار هم دلیل داشتیم. به شورای شهر رفتم و از شورای شهر خواستم برای این بلیط بفروشیم. دلیل هم این است که یکی از آسیب‌های جدی فعالیت‌های فرهنگی در طی سالیان دیدند این بود که نسبتی با چرخه اقتصادی نداشتند. این به نظرم هیچ لطفی به فرهنگ نیست که نسبت آن را با اقتصاد و چرخه تامین مالی محصولات مالی قطع کنیم و فرهنگ را یک مقوله سوبسیدی و هزینه‌ای ببینیم. خوشبختانه خوب استقبال شد و جواب هم داد.

آن دو هزار تومان نفع چندانی برای شهرک ندارد ولی مردم را عادت می‌دهد.

در بلند مدت نفع هم دارد. البته هدف اصلی ما همین بود که گفتید. هدف اصلی ما این بود که ذائقه‌سازی شود که مخاطب به مشتری تبدیل شود. اگر مخاطبی که می‌آید حاضر است دو الی سه هزار تومان پرداخت کند چیپس یا پفک بخرد چه دلیلی دارد برای بازدید از فعالیت فرهنگی خرج نکند؟

الگوی توسعه مشهد غارت فرهنگ بوده است

ضمن این که در میان‌مدت و بلند مدت از لحاظ اقتصادی هم کمک است و چه بسا بتواند چرخه خودکفایی برای اینجا ایجاد کند. این سوال از این جهت مناسب بود که ما به یک مسئله جدی مشهد اشاره کنیم. در سالیان گذشته و در بیش از دو دهه مدل‌های توسعه‌ای در مشهد پیگیری شده که اینها غارت فرهنگی مشهد بود. در چند جا تعبیر این چنین بکار بردم. واقعا مشهد در طول بیش از دو دهه گذشته توسط مغول‌های مدرن غارت شده است.

به جرات می‌توان گفت در کل کشور نگاه تکنوکراتی توسعه‌ای منهای فرهنگ را متاسفانه در سال‌های بعد از جنگ تا امروز تجربه کردیم. در مشهد ابعاد فاجعه متاسفانه سنگین‌تر است. باید در شهری که قلب معنوی کشور است و دقت‌های جدی‌تری می‌شد اما برعکس شد. در مشهد جریان سرمایه‌سالارِ بی‌هویتِ نوکیسه‌ی بی‌فرهنگ، افسارگسیخته‌تر عمل کرده است.

مناطق اطراف حرم مطهر را ملاحظه کنید، ابعاد فاجعه و جنایتی که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در مشهد رخ داد آشکار است.

علتش چیست؟ چرا این افسارگسیختگی در مشهد که شهری مذهبی است بیشتر است؟

من اطلاعات امنیتی ندارم که بگویم مافیایی بوده است و اراده جدی بود و غیره ولی وقتی این اتفاق را بررسی می‌کنیم یک فرهنگ نوع نوکیسگی در مشهد را می بینیم که میدان داده شده است. برخی که در مشهد از آنها توقع می‌رفت در مقابل این روند ایستادگی کنند، متاسفانه نه تنها ایستادگی نکردند بلکه به یک معنا میدان هم دادند.

مثلاً تبریز یا اصفهان یا حتی بوشهر را ببینید، به مراتب الگوهای توسعه‌ای که در حوزه میراث فرهنگی و بافت‌های سنتی در آنها پیگیری شده است در مقایسه با مشهد اندیشیده‌تر بود. غرض این است که در نقد این وضعیت خیلی می‌توان صحبت کرد. در ریشه‌یابی هم می‌توان خیلی صحبت کرد و خیلی‌ها در این حوزه حرف برای گفتن دارند؛ اما دیدیم نقد کفایت نمی‌کند که بگوئیم رویای مشهد را آنتالیا شدن قرار دهید.

مسئله امروز مشهد حاشیه شهر نیست، شهر حاشیه است

من تعبیری بکار بردم و گفتم گفتمان «حاشیه شهر» در مشهد خوب جا افتاده است. در طی چند سال گذشته عده‌ای با توجه به مظلومیت مردم حاشیه شهر و جنوب شهر تلاش کردند شیب خدمات‌دهی به حاشیه شهر را افزایش دهند و به حمدالله این اتفاق رخ داد و در حوزه حاشیه شهر کارهای خوبی صورت گرفته است. اما به نظر من مسئله اصلی مشهد امروز حاشیه شهر نیست بلکه شهر حاشیه است. یعنی یک عده تلاش می‌کنند تمنای مشهدی‌ها را آنتالیا شدن و دبی شدن و شارجه شدن قرار دهند. 

به تعبیری دبی اسلامی شود.

مثلا شهری که تمدن‌ساز در طول تاریخ خود بوده، در متن تمدن‌سازی و تاریخ‌سازی حضور داشته از متن به حاشیه ببریم و بخواهیم شهری شبه‌مدرن و در حاشیه جهان مدرن از او بسازیم. این مشکل اساسی مشهد است که امروز با آن درگیر است که هم متحجرین و هم متجددین در این زمینه با هم هم‌پیمان هستند.

متجددین و متحجرین هم پیمانند که مفهوم زیارت باید در دیوارهای حرم محصور شود

یعنی چه متجددین و چه متحجرین هر دو معتقدند مفهوم زیارت و معنویت در دیوارهای حرم باید محصور شود. یعنی بیرون از دایره حرم مطهر کاری با زائر نباید داشت و نباید هویت مشهد از حرم آغاز شود و به کل محلات و مناطق و مجموعه شهر تسری یابد این مشکل اساسی است که در شهر وجود دارد.

حرف ما این است که در مقابل آن مدل افسارگسیخته‌ بدون ملاحظات فرهنگی و هویتی و معنوی ما باید بتوانیم مدل ایجابی ارائه کنیم. مدل ایجابی که اگر آن ملاحظات فرهنگی و آرمان‌های هویتی را دنبال می‌کند بتواند مقتضیات اقتصادی خود را هم تامین کند.

چرا مشهد لوور نداشته باشد؟ آنموقع که ما خواجه نصیرالدین طوسی داشتیم، فرانسه چه داشت؟

بنده مثلا اعلام کردم مشهد اگر هم می‌خواهد گردشگر جذب کند چرا گردشگر فرهنگی را محور قرار ندهد؟ چرا ما یک لوور در مشهد نداشته باشیم؟ چرا باید راوی تاریخ و تمدن بشر مثلا کشوری همانند فرانسه باشد؟ فرانسه آن زمانی که ما خواجه نصیر داشتیم چه بود؟ کجا بود؟ قبائلی در اروپای مرکزی بودند با یکسری سوابق تمدنی بسیار لاغرتر و رقیق‌تر از آنچه در شرق و به خصوص در ایران داشتیم.

واقعا نمی توانیم بزرگ‌ترین موزه‌های تاریخ تمدن اسلامی را در مشهد داشته باشیم که از لحاظ اقتصادی خودکفا باشد و بلکه درآمدزا و اشتغال‌زا باشد؟ اقتصاد فرهنگ می‌تواند محور توسعه در مشهد باشد. محور پیشرفت باشد. پیشرفتی که کاملا متناسب با هویت و آرمان‌ها و حتی اهداف انقلابی ما باشد.

مشهد دوست‌داشتنی یک نمونه و یک آغازی برای نقد ایجابی مدل‌های توسعه افسارگسیخته بدون توجه به فرهنگ است. شما می‌توانید مجموعه سرگرم‌کننده، جذاب، دلنشین، شیرین برای مخاطب عام داشته باشید. دوستان اگر کانال شهرک را ببینند توریست‌های مختلفی از کشورهای متفاوت همانند نیجریه، مکزیک، فرانسه از این شهرک بازدید کردند که به شدت برایشان جذاب بوده است. این مطلب در مصاحبه‌های افراد مشخص است.

این پیشنهادی به کل کشور است که ما می‌توانیم بر اساس اقتصاد فرهنگ متناسب با هویت و آرمان‌های خود به پیشرفت‌های بزرگ اقتصادی هم برسیم.

مشهد جزو شهرهایی است که با دو دسته آدم سروکار دارد. یکی کسانی که ساکن مشهد هستند و دیگری زائرانی که چند روزی زیارت می‌کنند و می‌روند. قاعدتاً همانطور که شما اشاره کردید ساکنان مشهد نهایت 5 بار که می‌آیند تمام صحنه‌ها و لوکیشن‌ها و دیوارها و حسینیه‌ها و غیره را به ذهن دارند و برای اینها تکراری می‌شود. برای این که ارتباط شهرک تداوم داشته باشد چه باید کرد؟

این تنها مسئله ما نیست. همه موزه‌های بزرگ دنیا با چنین مسئله‌ای روبرو هستند و راه‌حل‌های متعددی هم برای این وجود دارد. مکان ثابتی را که عمدتاً مبتنی بر فضاسازی است را چه کنیم تا جذابیت خود را از دست ندهد؟ چه کار کنیم در طی زمان برای مخاطب بارها و بارها جذابیت نوبه‌نو ایجاد کند؟

مثلا در موزه‌ها هر از گاهی اشیای تازه‌ای را به نمایش می‌گذارند. مراسمات متنوعی را برگزار می‌کنند. در شهرک مشهد دوست‌داشتنی هم این اتفاق را برنامه‌ریزی کردیم.

بخشی از شهرک مربوط به فضاها و محیط‌هایی است که آنجا احداث شده و بخش دیگر و عمده آن بحث انسانی است.

وارد خیابان تمدنی که می‌شوید سربازان از دوره سربه‌داران و سلجوقیان تا صفویه در آنجا به شما خوش‌آمد می‌گویند. وارد که می‌شوید کاروان‌های متعددی را می‌بینید که بازسازی کاروان‌های زیارت امام رضا(ع) در طول هزار سال بوده است. یک کاروان از آذربایجان، از بوشهر، از عراق و غیره آمده است.

پس یکی از جنبه‌های نوسازی فضای شهرک و حفظ جذابیت برای مخاطب این است که برنامه‌های مختلفی داریم؛ در ایام دهه مبارک فجر نمایش‌هایی که داشتیم یکی بازسازی سخنرانی‌های مقام معظم رهبری بود که به شدت هم مورد استقبال واقع شد. یک نفر با گریم آیت‌الله خامنه‌ای در کنار درب ورودی سخنرانی می‌کرد و به شدت جذاب بود.

متحجرین با اینها مخالفت نمی‌کردند؟

الحمدالله یک اقبال عمومی نسبت به این مسئله وجود داشت. در نوروز اینها را رو کردیم. در آنجا سخنرانی آیت‌الله سعیدی را می‌بینید، یا محمدعلی کلی را می‌بینید. یا زکزاکی را می‌بینید. حسن‌البنا را می‌بینید. ما هزاران شخصیت در عالم اسلام داریم. اینها می‌توانند در شکل‌های نمایش و نمایش خیابانی و اینها بازسازی شوند.

در خصوص شخصیت های تاریخی ممکن است یک بار وارد آنجا شوید و مثلا با شخصیتی همانند خواجه نصیر آشنا شوید و دفعه بعد با فضل‌ابن شازان آشنا شوید، دفعه بعد با فردوسی و...  آشنا شوید. این تنوعی که در چهره‌ها و تنوع تاریخی خراسان وجود دارد بازسازی می‌شود و هر چه پیشتر می‌رویم جذاب‌تر می‌شود.

48 هزار زائر و مجاور امام رضا(ع)، شاهنامه فردوسی را بازنویسی می‌کنند

تلاش کردیم مردم را در کارها شریک کنیم، مثلا غرفه‌ای داریم که شاهنامه‌ فردوسی را به خط مجاورین و زائرین بازسازی می‌کنیم. 48 هزار بیت توسط 48 هزار نفر نوشته می‌شود. هر کدام از مردم یک بیت از این را می‌نویسند. مثلا صحنه حمله مزدوران رضاخان به روضه زنانه در خانه تاریخی بازنمایی شد. ما در پروژه گوهرشاد بیش از هزار مصاحبه گرفتیم و بسیاری از این مصاحبه‌ها را که پیرمردها و پیرزن‌های مشهد تعریف کردند، تبدیل به متن نمایشی کردیم و اینها را در شهرک اجرا می‌کنیم. یکی از کارها این است.

در کنار این هر کسی که نمایشگاه را بازدید می‌کند یک ایده خلاق به ذهنش می‌رسد. خیلی از ایده‌پردازان و افراد خلاق وقتی وارد این فضا می‌شوند حس ایده‌پردازی‌شان شکوفا می‌شود و ایده‌های تازه به ما ارائه می‌دهند.  

شهرک یک حس تاریخی را در انسان زنده می‌کند، دوران کودکی انسان با دیدن کاشی‌های کف آنجا زنده می‌شود.

جنبه مهم همین است که ارزش افزوده ایجاد می‌کند. ثابت نیست. عنصر انسانی که در نمایشگاه وجود دارد، نفس مخاطب و حضور زنده شیرینی که در فضا در آن چند ساعت دارد ایده‌های تازه‌ای را به ذهن طراحان می‌اورد و خود او هم ایده‌های جدید می‌دهند؛ این جنبه برای خود ما خیلی دلنشین و جذاب است.

سکولارها و لائیک‌ها مامور طراحی بافت اطراف حرم امام رضا(ع) بوده‌اند

برای مخاطب زائر که به صورت موقت می‌آید چطور؟ دوری از حرم باعث می‌شود که مخاطب عام کمتر آن را ببیند. تبلیغات چشم گیری برای این کار انجام نشده بود. این را چطور می خواهید به مخاطب زائر منتقل کنید؟

به نکته مهمی اشاره کردید. ایده‌آل این است که این شهرک در منطقه ثامن و بافت پیرامونی حرم مطهر تاسیس شود. موزه ای شبیه لوور هم باید در این منطقه به نظر من تاسیس شود. به دلیل همان نکته‌ای که عرض کردم و به دلیل این که در طول چند ساله گذشته سیاست توسعه‌ای که در آن منطقه در پیش گرفته شده کاملا سکولار و بلکه لائیک بوده و این را تاکید می‌کنم و صریحاً می‌گویم، یعنی لائیک‌ها و سکولارها مامور شدند تا طراحی برای بافت اطراف حرم امام رضا (ع) کنند.

ما به مکه اعتراض می‌کنیم که چرا وهابی‌ها و دولت مزدور عربستان سعودی چنین بلایی بر سر بافت پیرامونی مسجدالاحرام آورده است، دقیقاً و بلکه بدتر از آن را خودمان در مشهدالرضا که مهم‌ترین مرکز معنوی و دینی ایران است انجام می‌دهیم و چون خودمان انجام می‌دهیم اشکالی ندارد!

باید پیشاپیش چنین پیش‌بینی می‌شد.  برخی نخبگان مشهد در صحبت‌های خود، مثلا حاج آقا نظافت، یکی از فضلای مشهور مشهد و از روحانیون معتبر مشهد است اذعان داشت مادر من که مادر شهید هم بود بر اثر این جنایت دق کرد. بلایی به سر ما آوردند و ما را مجبور کردند از محله مان در اطراف حرم کوچ کنیم و مادر من تمام ارتباطات اجتماعی خود را از دست داد.در عرض مدت کوتاهی بعد از این اتفاق دق کرد و از دنیا رفت. از این جنایت‌ها در آن منطقه زیاد انجام شده است. کسانی که این جنایت ها را انجام دادند معلوم است هیچ ذهنیت فرهنگی و دغدغه هویتی و آرمانی نداشتند. مغول‌های مدرنی بودند که به چنین چیزی اصلا فکر نمی‌کردند که حتی اگر دین هم نمی‌داشتند و اگر انقلابی هم نمی‌بودند و حتی فکر اقتصادی هم می‌داشتند باید یکسری کاربری‌های فرهنگی-اقتصادی مشابه آن چه عرض کردم را تعریف می‌کردند؛ ولی این کار را نکردند.

پس معلوم می‌شود اینها با نگاه اقتصادی این کار را انجام ندادند و با نگاه ضد فرهنگی و عامدانه این کار را انجام دادند. به نظر من اگر شهرک تاریخی مشهد دوست‌داشتنی در منطقه ثامن باشد یکی از درآمدزاترین فعالیت‌های اقتصادی هم می‌تواند باشد. شاید هیچ درآمد و تجارت دیگری پرسودتر از این نباشد. پس نشان می‌دهد سود هم مدنظر اینها نبوده است. بلکه تعمد داشتند تا جایی که ممکن است نگاه سکولار و لائیک خود را بر مشهد و به خصوص منطقه اطراف حرم مطهر تحمیل کنند.

علت حمله سکولارها به این منطقه چیست؟ علت این که این مغول فرهنگی بیشتر سمت مشهد می‌رود چیست؟

شاید دلیلش این است که مزیت فرهنگی و معنوی مشهد خیلی بالا است. یعنی اگر آن انرژی معنوی عظیم و بی‌نظیری که در حرم وجود دارد در دیگر حوزه‌ها امتداد یابد مثلا به حوزه سرگرمی و تفریح مردم برود می‌تواند فراگیر شود. ما با سرگرمی و تفریح مردم مخالف نیستیم.

شهرک را بازدید کردید که چه نشاط و ابتهاجی در کسانی وجود دارد که از شهرک بازدید می‌کنند. پیرمرد و پیرزن 80 ساله عصازنان در شرایطی که در مکان‌های دیگر این اندازه انگیزه ندارد، در شهرک قدم می زند و لذت می‌برد. تا کودکان پیس دبستانی چنین است.

بدون این که کوچکترین مسئله خلاف شرع باشد. بدون این که افزودنی غیرمجاز یا افزودنی غیرهویتی در آنجا داشته باشیم. هر آنچه در آنجا وجود دارد هویتی و آرمانی است و در عین حال جذاب و دلنشین است. من این را به مسئولین جدید آستان قدس یک بار عرض کردم که حرم مطهر جدای از ویژگی‌های معنوی بزرگ‌ترین بازار خاورمیانه هم هست. شما هیچ نقطه‌ای را در خاورمیانه پیدا نمی‌کنید که سالانه بیش از 25 میلیون نفر در آنجا حضور یابند. این مزیت بزرگی است که می‌توانیم از برکات وجودی حرم مطهر در مشهد استفاده کنیم و اقتصاد ما را هم تصحیح کند. برای من خیلی تلخ است که وارد راه‌آهن مشهد می‌شوم و می‌بینم فروشگاه‌ها نماد برج ایفل را به عنوان سوغات مشهد می‌فروشند.

سوغات مشهد، ماکت سقاخانه اسماعیل طلاست نه برج ایفل!

 سقاخانه اسماعیل طلا در شهرک بازسازی شده است، بازدیدکننده‌ها می‌پرسند ماکت این را ندارید؟ بسیاری از اشیای تاریخی و هویتی وجود دارد که مردم دوست دارند خریداری کنند. یعنی تقاضا برای صنایع فرهنگی متناسب با سنت و هویت ما ایجاد شده است.

اتفاق فاجعه‌باری که در مشهد رخ می‌دهد این است که عده‌ای می‌گویند آنچه را که سنت برای ما به ارمغان می‌آورد باید خرج مدرنیسم کنیم. امام رضا و حرم مطهر سالانه میلیون‌ها زائر را با جذبه معنوی خود به مشهد می کشاند. سنت این کار را می‌کند. می‌گویند درآمدی که از سنت کسب می‌کنیم را علیه آن بکار ببریم. خرج سکولاریزه شدن مشهد کنیم. این ناجوانمردانه‌ترین و غیرمعقولانه‌ترین رفتاری است که می‌توان انجام داد.

در حالی که اگر بافت پیرامون حرم مزیتش دیده می‌شد می‌توانستیم در اطراف حرم با این همه زائر برای صنایع فرهنگی جمهوری اسلامی بزرگ‌ترین بازار را ایجاد کنیم. به شکلی که خودکفا باشد و سوبسیدی نباشد. امیدواریم این اتفاقات کم‌کم در مشهد رخ دهد. مشهد دوست‌داشتنی یک نقطه شروع است. هم برای این که صنایع فرهنگی و فناوری‌های فرهنگی را در کشور به سمت یک راه نو و اغاز جدید ببرد و هم این که خود این الگو در شهرهای دیگر به خصوص آنهایی که سابقه تمدنی و هویتی بیشتری دارند همانند کرمان و صفهان و تبریز و شیراز هم تکثیر شود.

شما گفتید چرا در تبلیغ به اندازه کافی همت نشده است؟ این لطف شما است که می‌گوئید اتفاقی در این اندازه تبلیغاتی بیش از آن چه انجام شد می‌طلبد. واقعیت این است که این صرفا از یک نهاد برنمی‌آید. تشکیلاتی به نام رسانه ملی داریم. رسانه ملی باید چشم بیدار و دیدبان هوشیار نظام باشد. یعنی باید بگردد و هر اتفاق تازه‌ای و رویداد جذاب در کشور را رصد کند و بازنمایی کند و روایت کند و برای آن تبلیغ کند. متاسفانه دوستان صداوسیما علی‌رغم تمام تلاش‌های ما کمترین همکاری را در این زمینه داشتند. به خصوص در فاز دوم چنین بود.

البته از برخی ابداعات و ابتکارات در برخی شبکه ها در نوروز امسال تشکر می‌کنیم. واقعا مشهد دوست‌داشتنی نه تنها هیچ چیزی از بسیاری برنامه‌های صداوسیما کم نداشت بلکه به جرات می‌توان گفت از قریب به اتفاق برنامه‌ریزی‌های دوستان رسانه ملی محصول جذاب‌تری را ارائه کرده بود. صداوسیما می‌توانست با استفاده از ظرفیت‌های عظیم بصری و دراماتیک و جذابیت‌های این شهرک برای جذاب‌تر شدن خود استفاده کند.

مشکلی که امروز در کشور داریم این است که از خبر بد بیشتر از خبر خوب استقبال می‌شود. هم رسانه‌ای ها و هم ذائقه مخاطب جوری تربیت کردند که وقتی می‌گویند خبر منظور خبر منفی است. در حوزه فرهنگ این خیلی مضاعف وجود دارد. اگر در بازنشر شخصیت‌ها و تلاش برای منزوی نشدن شخصیت‌های فرهنگی و تاریخی و هنری عاطفی هم نگاه کرده باشید بحث راهبردی در جامعه ما است. جامعه ما در جنگ نرم مهم‌ترین چیزی که دارد امید است و به آن حمله می‌شود. خوش‌بینی و نگاه به داشته ها است. در مقابل این راهبردی که رسانه‌های غربی و غرب‌زده در پیش گرفتند شما باید هر اتفاق خوبی که می‌افتد در اندازه‌های خود ضریب دهید. این اتفاق در رسانه های ما به خصوص در عرصه فرهنگی رخ نمی‌دهد.

در همین چند ماه گذشته ما اتفاقات بزرگ فرهنگی داشتیم که برای اینها سال‌ها باید چشم‌انتظار می‌بودیم و آرزو می‌کردیم که مثلا فیلمی همانند یتیم‌خانه ایران ساخته شود. برخورد مجموعه فضای رسانه‌ای ما با این اتفاق بزرگ فرهنگی چیست؟ رسانه منظور رسانه ملی نیست. نمازجمعه هم رسانه مهمی است. 800 نماز جمعه در کشور برگزار می‌شود.

امربه‌معروف به شدت غریب‌تر از نهی از منکر است

آقای طالبی گفته بود اگر فیلم ده دقیقه‌ای علیه جمهوری اسلامی ساخته بودیم تمام این 800 تریبون نماز جمعه اعتراض می‌کردند. وقتی 5-4 سال وقت صرف می‌شود و فیلمی در تراز یتیم‌خانه ایران می‌سازیم هیچ کدام از این دوستان احساس تکلیف نمی‌کنند که بازگو کنند. امربه‌معروف به شدت غریب‌تر از نهی از منکر در کشور ما است. این سرنوشت و فرجام خوبی برای انقلاب رقم نخواهد خورد با این بیماری که وجود دارد. یک نوع مازوخیسم در فضای به خصوص فرهنگی ما وجود دارد.

علت به وجود آمدن این مازوخیسم چیست؟

بحث افراط در یک حق است. حتما باید نسبت به تهدیدها و توطئه‌ها و آفات و آسیب‌ها حساس باشیم. این یک اصل اساسی است. هر جامعه‌ای که نسبت به اینها بی‌توجهی و کم‌توجهی کند کم‌کم به افول خواهد رسید. شهید مطهری اذعان دارد انحطاط در افراط در حق شروع می‌شود.

اگر این افراطی شد و فقط و فقط آسیب‌ها را دیدید و فقط ریزش‌ها و کمبودها را دیدید این به ضد خود تبدیل می‌شود. یک بار بحثی در خصوص ممیزی و اینها بود و گفتم قضیه آب قلیل و آب کر است. آب کر حتی اگر به آن نجاست هم برسد نجس نمی‌شود چرا که حجمی از آب وجود دارد که آن حجم بسیاری از پلشتی‌ها را پاک می‌کند. اما اگر آب قلیل شود به مجرد این که حجم کمتری از نجاست هم به آن برسد آن هم نجس می‌شود.

برای مصون‌سازی فضای فرهنگی خود می‌توانیم دو کار انجام دهیم. می‌توانیم این آب کر را همواره زیاد کنیم. یعنی حجم تولیدات خوب فرهنگی را زیاد کنیم. مصرف فرهنگی درست را گسترش و ارتقا دهیم. یعنی یک چشمه‌سار فرهنگی در جامعه داشته باشیم که نو به نو در جامعه بجوشد و محصولات فرهنگی و خدمات تازه فرهنگی ارائه دهد.

می‌توانیم در کنار حوض آب بایستیم و بگوئیم مراقب هستیم تا آلوده نشود. آن هم بالاخره آلوده نشود بخار می‌شود و چیزی از این باقی نمی‌ماند. الان مهم‌ترین راهبرد در پیگیری عرصه فرهنگ همین فرصت‌محوری و توجه به داشته ها و برکشیدن و ضریب دادن به اتفاقات خوبی است که در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه رخ می‌دهد.

واقعا من به این اعتقاد دارم ما در بهترین شرایط هستیم و هم چنین در بدترین شرایط هستیم. بدی این امر این است که با این که در بهترین شرایطیم در بدترین شرایط هستیم. یعنی در سال گذشته ما 6-5 فیلم داشتیم که هر کدام از اینها شاید 20 سال طول می‌کشید تا ساخته شود. یتیم‌خانه ایران، ایستاده در غبار، بادیگارد، ماجرای نیمروز، سیانور، ابوزینب و کلی فیلم‌های خوب داشتیم.

از مدعیان و فعالان ارزش های فرهنگی می‌پرسید گاهی می‌بینید از 90 درصد اینها خبر ندارند. برعکس رهبری که از آخرین اتفاقات مثبتی که رخ می‌دهد نه تنها مطلع هستند بلکه آنها را به عنوان یک رسانه تبلیغ می‌کند. همین کتاب‌هایی که ایشان مطرح کرده است یک نمونه است. این نکته مهمی است که باید به آن پرداخته شود.

ماجرای آن عکس خاص شما با دستار فردوسی آنهم در جلسه شورای شهر چیست؟

قصه فردوسی به عنوان یکی از مفاخر ادبیات فارسی و تاریخ خراسان قصه مهمی است. در این مدتی که من مسئولیت فرهنگی در شهر داشتم چندین بار این را طرح کردم که نگاه ما به فردوسی چیست. جمعی از هنرمندان حضور داشتند که من این را عرض کردم. گفتم کسی که افتخارش این است که برای 200 هزار شهید این کشور یک بیت شعر نسروده است و یک داستان کوتاه هم ننوشته و یک فیلم هم نساخته است، حق ندارد بگوید اقای جمهوری اسلامی شما به فردوسی اعتنا نمی‌کنید.

ما نسبت به مرام و روش فردوسی در کلیت هنر جفا و بی‌وفایی کردیم. چرا که فردوسی افتخارش و دغدغه‌اش این بود که حماسه‌های این ملت و ماجراهای بزرگ این ملت و قهرمان‌های این ملت، گمنام نمانند. فردوسی در فلکلور این ملت جست‌و جو می‌کرد و اگر قهرمانی در داستان‌های این کشور هم بود آن را برمی‌کشید و با هنر خود او را ماندگار می‌کرد.

مجموعه هنر ما واقعا در طول سده معاصر نسبت به روش فردوسی و سبک و مکتب فردوسی ، بی‌اعتنایی کرده است. این موقعی اهمیت مضاعف پیدا می‌کند که ببینیم در 50 سال اخیر ایران یکی از پرحماسه‌‌ترین دوره‌های تاریخ کل تاریخ چند هزاره خود را از سرگذرانده است یعنی در 50 سال اخیر از لحاظ کمی و کیفی بیشترین قهرمان را داشتیم.

بزرگ‌ترین ماجراهای ملی را از سر گذراندیم. بسیاری از بخش‌های هنری کلا بایکوت کردند و سانسور کردند و بی‌اعتنایی کردند. کاری که مثلا در مشهد برای ثبت و بازنمایی واقعه گوهرشاد انجام دادیم یک کار فردوسی‌وار است. حماسه گوهرشاد را تلاش می‌کنیم بازخوانی و روایت کنیم و به نسل‌های بعد منتقل کنیم و اجازه ندهیم مدفون شود.

آنجا در شورای شهر روزی که برای گزارش شهرک تاریخی مشهد دوست‌داشتنی رفته بودم، بخشی از ابتکاراتی که در حوزه معماری، تئاتر و نقاشی انجام داده شده بود را توضیح دادم و گفتم یکی از ابتکاراتی که دوستان به خرج دادند این است که برای این که مشارکت مردم در آن فضای تاریخی شهرک بیشتر شود دستاری این چنینی دوستان تهیه کردند که مخاطب می‌تواند آن را دریافت کند و با آن عکس بگیرد. یکی ازنمادهای خراسان است و در مجسمه مشهور فردوسی هم ثبت شده و آشنا است.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس