به گزارش مشرق، امروزه بازار عرفانهای کاذب و دروغین گرم است و چه بسیارند کسانی که به اسم عرفان، سالکان الهی را به راه و رسم باطل خود مشغول کرده و وقت و عمر آنها را تلف میکنند. شناخت عرفان ناب و اصیل اسلامی که بر اساس قرآن و اهل بیت علیهمالسلام، شکل گرفته باشد کار سختی نیست. فقط کافی است که به زندگی برترین اولیای الهی نگاهی انداخته و مسیر صحیح سلوک را دریابیم. در این یادداشت به تجلی عرفان اسلامی در سیره عاشورایی حضرت زینب(س) میپردازیم.
معامله با «الله»
یک عارف راستین، لحظه لحظه عمر خویش را با خدا و معبودش معامله میکند. راضی به رضای حضرت حق است و عمل و عبادت خود را در پیشگاه کبریایی خداوند هیچ بر میشمرد. حضرت زینب(س) هنگامی که با بدن قطعه قطعه و خون آلود برادر روبرو شد؛ زبان به شِکوه و گلایه باز نکرد؛ بلکه با دستانش بدن را بالا آورد و از ژرفای معرفت و معنویت خویش با خداوند چنین مناجات کرد: «اِلهی تَقَبَّلْ مِنّا هَذَا الْقُرْبانَ؛ پروردگارا این قربانی را از ما قبول فرما.»
بله نه تنها حضرت زینب(س)، بلکه تمام آل محمد علیهمالسلام، خود را در برابر اراده الهی تسلیم میدانستند و از این رو میبینیم که زینب کبری(س) در آن لحظه سراسر عاطفه و حماسه، به فکر معامله با الله است.
هر چه از دوست رسد نیکوست
وقتی اهالی ایمان حب شدیدی نسبت به خدا دارند، خداوند درباره آنها در قرآن کریم فرموده است: «و الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه؛ کسانی که ایمان آوردهاند، در دوستی خدا سخت ترند.» باید اهالی عرفان بیش از اینها به خداوند عشق بورزند و کدام بنده واقعی و عارف راستین است که به خود اجازه چون و چرا در مقابل آن معشوق را دهد؟ چنین عارفان و سالکان کوی دوست، هر آنچه را که از آن دوست حقیقی رسد را نیکو بر میشمارند و تماماً آن را زیبایی میدانند.
از این رو وقتی ابن زیاد با آن همه سرمستی، غرور و تکبر، از حضرت زینبی که چند برادر، چندین برادرزاده و فرزند را از دست داده، میپرسد وقایع را چگونه دیده؟ پاسخ میشنود: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا؛ جز زیبایی ندیدم» و ادامه میدهد: «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَی مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذ؛ خداوند شهادت را برای آنان مقدّر کرده بود؛ به سوی مشهد خود شتافتند. به زودی خداوند تو و آنان را در یک جا جمع خواهد آورد و در پیشگاه الهی حجّت خود را اقامه خواهید کرد. در آن روز خواهی دید پیروزی و سربلندی و رستگاری از آن کیست؟»
در این فراز حضرت زینب(س) نه تنها از خداوند گلهای ندارد؛ بلکه بسیار راضی است از اینکه برادر و عزیزانش نقش بندگی خود را به خوبی به انجام رساندند و با بهترین مرگها به سوی معبود خود شتافتند. حال حضرت زینب(س) میداند که وظیفهاش صبر است تا به واسطه آن به اجر بیحساب الهی نایل آید. پس صبر میکند و آن را با شکر در میآمیزد که خداوند فرموده است: «إِنَّمَا یُوَفیَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَیرِ حِسَاب؛ صابران بیحساب اجر میبرند.»
صبری بالاتر از صبر جمیل
نه تنها حضرت زینب(س) اهل صبر جمیل بود؛ صبری که در آن هیچ شکایتی وجود ندارد و در تعریف آن امام باقر(ع) فرمودند: «ذَلِکَ صَبْرٌ لَیْسَ فِیهِ شَکْوَی إِلَی النَّاس؛ آن صبری است که در آن به مردم گله و شکایتی نمیشود.» بلکه ایشان همواره حمد و ستایش الهی را بر زبان جاری میساخت.
در مجلس ابن زیاد و دارالاماره کوفه فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکْرَمَنَا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً وَ إِنَّمَا یَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یَکْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنَا؛ ستایش خدایی را که به ما بزرگی بخشید به سبب پیامبرش محمد(ص) و ما را از هرگونه آلودگی پاک کرد و همانا فاسق را بیآبرو ساخت و دروغ گناهکار را بر ملا کرد و او غیر از ماست.»
در مجلس یزید نیز حضرت زینب(س) اینگونه خطبه خواند: «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ یُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِیدَ؛ ای لعنت خدا بر ستمگران و حمد و سپاس مخصوص خداست که اولین ما را سعادتمند و مورد مغفرت قرار داد و آخرین ما را به شهادت و رحمت رساند. از خدا میخواهیم که ثواب آنها را کامل کند و مقام آنها را بیافزاید.»
آری چه مجلس کوفه یا شام و چه در خطبههای کوچه و بازار آن دو شهر، نه تنها شکایتی از حضرت زینب شنیده نشد؛ بلکه آنچه دیده شد حمد و ستایش الهی و درک حضور خدا بود.
ظلم ستیزی
قرآن کریم کفر و ظلم را با یکدیگر یکسان گرفته و درباره آن فرموده است: «وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُون؛ و کافران خود ستمکارانند.» عارف حقیقی که به دنبال چشیدن معرفت الهی است باید با کفر و ظلم بجنگد و سر سازش با آن دو نداشته باشد. پس یکی از نشانههای عارفان حقیقی ظلم ستیزی و برخورد فعالانه با ظالم است. بنابراین اگر کسی ادعای عرفان داشت و در عین حال با ظالم سازش کرد؛ بویی از عرفان نبرده و در دامن کفر غوطهور است.
حضرت زینب(س) که اسوه عارفان است؛ هر آنچه فریاد دارد بر سر ظالمان فرو آورده است. یزید را «یَابْنَ الطُّلَقَاءِ؛ فرزند آزادشدگان» خوانده و به او گفته: «بِدِینِ اللَّهِ وَ دِینِ أَبِی وَ دِینِ أَخِی اهْتَدَیْتَ أَنْتَ وَ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ إِنْ کُنْتَ مُسْلِماً؛ اگر مسلمانی! به دین خدا و دین پدرم و دین برادرم هدایت شدهای، تو و جدت و پدرت!» و وی را فرمانروای فحاش و ظالم معرفی کرده است.
مطیع ولایت و امامت
عرفان اسلامی همان تصدیق و اطاعت از خدا و اولیاء الهی است. وقتی از امام باقر(ع) سؤال میشود که معرفت خدا چیست؟ حضرت پاسخ میدهند: «یُصَدِّقُ اللَّهَ وَ یُصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ فِی مُوَالاةِ عَلِیٍّ وَ الِایتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی مِنْ بَعْدِهِ وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ کَذَلِکَ عِرْفَانُ اللَّه؛ تصدیق خدا و تصدیق حضرت محمد(ص) در آن چیزی که درباره سرپرستی حضرت علی(ع) فرموده و پیروی از او و از ائمه هدایتگر بعدش و دوری جستن از دشمن آنها و این است عرفان الهی».
حضرت زینب(س) که بعد از کشته شدن امام حسین(ع) نزدیکترین فرد به رسول خدا(ص) است؛ در مقابل امام زمانش که برادر زادهاش است و سن کمتری هم نسبت به او دارد؛ برای خود هیچ جایگاهی قرار نداده و خود را در همان لحظات اولیه، مطیع حضرت سجاد(ع) قرار داده و از ایشان کسب تکلیف میکند. حتی آنقدر ذوب در ولی خدا شده که در راه او جانفشانی کرده و جان حضرت زین العابدین(ع) را نجات میدهد. هنگامی که ابن زیاد تصمیم به کشتن حضرت سجاد گرفت این حضرت زینب بود که برادرزاده را در آغوش کشید و فرمود: «وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِی مَعَه؛ به خدا قسم او را تنها نمیگذارم. اگر او را میکشی پس مرا هم با او بکش.» با چنین رفتاری بود که حضرت زینب(س) جان امام زمان خویش را نجات داد.
بعد از واقعه سنگین عاشورا تا پایان اسارت، گزارشهای تاریخی حاکی از مقام عرفانی بلند حضرت زینب کبری(س) است. بانویی که درس عرفان اصیل اسلامی را به تمام بشریت داده و برای سالکان راه حق، طریق صحیح سلوک را نمایان ساخت.