به گزارش مشرق، پیروزی رزمندگان اسلام و به طور کلی جبهه مقاومت و مؤتلفین آن در آزادسازی حلب آنقدر مهم و راهبردی بود که میتوان همه رخدادهای بعدی اعم از اقدامات پرفشار تروریستها و حمله آمریکا به پایگاه هوایی «الشعیرات» را مرتبط با آن ارزیابی کرد از این رو از جنبه تحلیل نظامی در واقع همه این اقدامات در ردیف عملیاتهای پدافندی - واکنشی - به حساب میآید و جنبه «استراتژیک» ندارد.
«اقدام استراتژیک» اقدامی است که شرایط میدانی را دگرگون میکند و وضع جدیدی پدید میآورد. از این منظر نیز میتوان گفت از آنجا که اقدامات یک سال اخیر آمریکا، ترکیه، عربستان و گروههای تروریستی تکفیری وابسته به آنان میدان نظامی و سیاسی سوریه را دگرگون نکرده، این اقدامات جنبه صرفا تاکتیکی داشته است. البته جبهه آمریکایی به مدد رسانه سعی کرده ارزش این اقدامات را به سطح اقدامات راهبردی بالا ببرد اما در عمل موفق نشده و در نهایت خود آنها نیز اذعان کردهاند که - مثلا- عملیات موشکی آمریکا علیه پایگاه شعیرات واقع در شرق حمص جنبه راهبردی نداشته و یک «اقدام جزء» در میدانی بزرگ به حساب میآید درخصوص این موضوع نکتههای قابل تأملی وجود دارد:
1- گروههای تروریستی پس از شکست خفتبار در حلب که به کشته شدن دستکم ده هزار نفر از آنان منجر شد، بین 15 تا 17 هزار نیروی خود را به سرعت به منطقهای در حماء منتقل کردند و دست به حملهای زدند که منجر به سیطره بر بخش قابل توجهی از مناطق شمال استان حماء گردید. آنان با سازماندهی جدید ذیل عنوان «جبهه تحریرالشام، قریب یک ماه جنگیدند و بر غرب حماه، جابره، حلب و منطقه «سهلالقاب» مسلط شدند در این میان حسب خبرهایی که از سوی بعضی از اعضای رهبری جبهه تحریرالشام عنوان شد، ترکیه، قطر و عربستان فشار زیادی به این گروهک تروریستی برای از سرگیری حملات وسیع وارد کردند اما در عین حال جبهه مقاومت با عملیات مقابل و طی یک دوره حدود یک ماهه این مناطق را بازپس گرفتند که شهر «سوران» آخرین آن بود که 5-6 روز قبل آزاد شد. این در حالی بود که این گروهک با برآورد موفقیت حتمی از پذیرش آتشبس سر باز زد.
2- از نظر ترکیه، عربستان و قطر که هر کدام بخشی از لجستیک نظامی این گروهک را تامین میکردند روی بدست آوردن موفقیت تروریستهای تکفیری اصرار داشتند. از نظر آنان روند سیاسی زیرسایه پیروزی جبهه مقاومت در حلب نمیتواند دستاوردی برای آنان داشته باشد. دقیقا به همین دلیل در مذاکرات آستانه ترکیه میز مذاکرات را ترک کرد و عوامل رژیم عربستان در مذاکرات نیز گفتوگوهای دو جانبه با دولت سوریه را رها کردند. براساس یافتههای اطلاعاتی ارتش سوریه، مقامات ترکیه و عربستان به رهبران تروریستها یادآوری کردند که گفتوگو با اسد راه را برای به قدرت رسیدن آنان هموار نمیکند و بهتر است مذاکرات سیاسی به نقطه دیگری منتقل شود.
3- در مذاکرات اخیر ژنو، دمیستورا که خود را ناتوان از رهبری روند سیاسی میدید، دستور کار مذاکرات را تغییر داد و «تشکیل دولت انتقالی» را شرط گفتوگو درباره سایر مسایل اعلام کرد. جالب این است علیرغم آنکه هیئت سوری با صراحت گفت که فرمول دولت انتقالی را میپذیرد، طرف مقابل اعلام کرد که به دولت اعتماد ندارد. این مواضع تشکیکی در واقع نشان داد که تا چه حد شرایط را علیه خود ارزیابی میکند. در واقع سازمان ملل از یک طرف به دلیل آنکه علیرغم وظیفهای که دارد، نتوانسته است از آتش درگیریها بکاهد شایسته ملامت است و از طرف دیگر به دلیل آنکه خود زمینهساز دست یازیدن تروریستها به حمله جدید علیه مردم و حاکمیت سوریه شده است شایسته سرزش میباشد البته فراتر از این هم، سوریه بزرگترین نماد شکست شورای امنیت سازمان ملل در ماموریتی که دارد میباشد.
4- در همین زمان، حمله نظامی آمریکا به یک پایگاه نظامی در عمق خاک سوریه صورت گرفته بدون آنکه به طور واقعی تغییری روی داده باشد. خود این موضوع لطمه جدی به پرستیژ و موقعیت روان آمریکا وارد میکند چرا که در تجزیه و تحلیل اقدامات نظامی یک ابرقدرت، آنگاه که حملهای صورت گیرد یعنی هزینه تغییر پرداخت شده و آنگاه که این تغییر پدید نمیآید یعنی این اقدام نظامی به شکست انجامیده است.
میتوان گفت ترامپ به طور طبیعی انگیزهای برای بازآزمایی طرف مقابل نداشت چرا که آمریکا بارها آن را آزموده است از این رو این گمانهزنی بطور جدی وجود دارد که عملیات نظامی 4 صبح جمعه 18 فروردین به درخواست و تاکید سه کشور ترکیه، عربستان و قطر صورت گرفته است. همزمانی این اقدام نظامی با مذاکرات ژنو و در اولویت قرار دادن «تشکیل دولت انتقالی» از سوی نماینده دبیرکل سازمان ملل و اصراری که طرف ترکیه و عربستان برای به حاشیه بردن مذاکرات «آستانه» داشتند نیز میتواند پرده از نقش کانونی سه کشور یاد شده در حمله نظامی آمریکا به یک پایگاه نظامی در سوریه بردارد.
5- پس از عملیات آمریکا علیه «الشعیرات» که با استفاده از دو ناو آمریکا در سواحل قبرس صورت گرفت و منجر به آسیب وارد شدن به جنگافزارها و هواپیماهای سوریه شد و علیرغم گمانهزنیهایی که در مورد ادامه این نوع عملیاتها وجود داشت، آمریکاییها در مذاکرات رسمی تلفنی و حضوری با مقامات روسیه یادآور شدند که قصدی بر ادامه جنگ نداشته و از آنچه پیش از حمله درباره حکومت بشار اسد گفته بودند، عدول نکردهاند. خب پس برای چه حمله صورت گرفته است؟ جالب این است که وزیرخارجه آمریکا در دیدار با لاوروف همتای روسی خود گفته است که واقعا نمیدانم چرا باید دولت سوریه در حالی که میداند زیر ذرهبین است در حمله به مواضع مخالفان خود از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. در واقع کوشنر اذعان کرده است که گزینه دست داشتن دولت اسد در حمله شیمیایی منطقهای در «ادلب» غیرمحتملترین است. آمریکا در این صحنه در واقع دو هدف اصلی را دنبال کرده است هدف اول آن احیای پرستیژ امنیتی آمریکاست که به خاطر شکستهای پی در پی نظامی، آمریکا را در چشم مردم منطقه به کشوری غیر موثر و ابرقدرتی تاریخی تبدیل کرده است. آمریکا با سوءاستفاده از شرایط داخلی سوریه و علم به اینکه استراتژی ارتش سوریه پاسخ دادن به اقدامات محدود - هر چند سنگین هم باشد - نیست، به حملهای دست زده است و بلافاصله در تماس با مقامات روسیه و چند کشور دیگر اعلام کرده است که قصدی برای اقدامات مشابه ندارد.
آمریکا در عین حال اگرچه از انگیزه کافی برای ضربه زدن به جبهه مقاومت برخوردار است اما در این مورد خاص و با هدف بازسازی نقش خرابکارانه ترکیه، عربستان و قطر و به نیابت از آنان وارد عمل شده است. در این صحنه آمریکاییها به مقامات ترکیه، قطر و عربستان اطمینان دادهاند که آنان را در این شرایط تنها نمیگذارند.
سعدالله زارعی