سینما

«درواقع انگار فضا طوری فراهم می‌شود که تماشاگر به سمت این تحلیل می‌رود که بیماری اصلی من هستم و نه خسرو. »

به گزارش مشرق، ناصر ‌هاشمی از بازیگران باسابقه‌ای است که در هر سه عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون کارنامه قابل توجهی دارد. هاشمی این‌روزها با «برادرم خسرو»، مهمان پرده سینماهاست. فیلمی که در جشنواره فجر دو سال قبل اکران شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت و خیلی‌ها بازی ‌هاشمی را ستودند. به‌خصوص این‌که او در مقابل شهاب حسینی بازی می‌کرد که جزو بهترین بازیگران سینماست و به‌خوبی شیمی رابطه آن‌ها شکل گرفته بود و به‌عنوان یکی از نقاط قوت فیلم به بازی آن‌ها تاکید می‌شود. به بهانه «برادرم خسرو» با ‌هاشمی گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
 

بیمار اصلی منم؛ نه شهاب حسینی!

آیا خودتان را بازیگر گزیده‌کاری می‌دانید؟

ممکن است نابودش کند! اول این‌که با عنوان بازیگر گزیده‌کار چندان موافق نیستم چون انگار بازیگر را در یک مقام خاص قرار می‌دهد و از دیگران دور می‌کند. کار من بازیگری است و دوست دارم مثل هر آدم دیگری سرکار بروم. این کم‌کاری برایم خوشایند نیست. اما تلاشم را می‌کنم در جایی قرار بگیرم که جای درستی باشد. وقتی در یک فیلم بازی می‌کنید با تمام فیلم شریک هستید. چه فیلمی اثرگذار باشد یا ضعیف. همیشه سعی کردم نقش‌هایی را انتخاب کنم که جای دفاع داشته باشند. متاسفانه نقش‌هایی که به من پیشنهاد می‌شد نقش‌های خوبی نبود و تصویری خوبی را از من نشان نمی‌داد. درباره توقیف یا مهجور ماندن کارها طبعا کار ما به شکلی است که دوست داریم آثار دیده شوند. ما را بشناسند و احتمالا اگر کارمان را خوب انجام دهیم می‌توانیم در جذابیت یک فیلم سهیم باشیم. اما وقتی کارمان دیده نمی‌شود طبعا فاجعه‌ای رخ می‌دهد. نه تنها درباره کار ما بلکه درمورد تمام شغل‌ها همین‌طور است. وقتی محصول کاری دیده نمی‌شود آن شغل نابود می‌شود.

آیافیلمنامه «برادرم خسرو» جذاب بود که کار با یک کارگردان فیلم اولی را قبول کردید یا ترکیب بازیگران برای شما مهم بود؟ چطور برای همکاری دعوت شدید؟

در درجه اول سناریو مهم بود. اولین‌بار امیر سیدی با من تماس گرفت. سیدی کسی است که سال‌ها به‌عنوان دستیار کارگردان‌های معتبر از جمله داریوش مهرجویی کار کرده و در حرفه خودش اعتبار خوبی دارد. وقتی چنین آدمی به شما زنگ می‌زند یعنی با کاری سطحی روبه‌رو نیستید. سناریو را که خواندم تعجب کردم چون بعد از مدت‌ها فیلمنامه‌ای جذاب را خواندم. فیلمنامه‌ای که لایه‌های پنهان معنایی در خود دارد. شخصیت‌ها و روابط و فضایی که شکل خاصی برای تاویل‌پذیری دارد، خیلی برای من جذاب بود. شهاب حسینی من را پیشنهاد کرده بود. با بیگلری که حرف زدم کارنامه قابل توجهی داشت. هم فیلمنامه نوشته و هم دستیاری کرده و آدم بسیار دوست‌داشتنی و آگاهی هم هست. سعید ملکان و بقیه عوامل گروه هم همین‌طور که از این همکاری بسیار لذت بردم.

شخصیت خسرو بیماری دو قطبی دارد و با پرداخت مناسب، فیلم جزو معدود فیلم‌هایی قرار می‌گیردکه روایتی روانکاوانه را مد نظر قرار داده است. آیا فیلمنامه به اندازه کافی درباره وجوه روانی آدم‌ها جزئیات داشت؟ شیوه برخوردتان با کاراکتر خودتان به چه شکلی بود؟

بیگلری که با کمک همسرش، پریسا ‌هاشم‌پور، فیلمنامه را نوشته، در گذشته خودش ما به‌ازای واقعی چنین آدم‌هایی را دیده بود. برای نوشتن این سناریو بیش از یک سال تحقیق کرده و با بیماران دو قطبی و روانشناسان مختلف حرف زده بودند. نقشی که من بازی کردم بیماری پنهانی دارد که بسیاری از ماها داریم. البته شاید نتوان اسم بیماری را بر آن گذاشت. خیلی روشن نیست.کسی که خودخواه و مستبد است. سعی کردم این نقش را حق به جانب بازی کنم. شخصیت تلاش می‌کند که فرزندش خوب تربیت شود، موسیقی یاد بگیرد و آدم بزرگی در آینده شود. یا همسرش سر کار نرود و در آرامش زندگی کند و در کل به فکر دیگران هم هست. در واقع دارد تلاش می‌کند تا شرایط خوبی را برای دیگران فراهم کند. در این وضعیت تعادلی به‌وجود می‌آید که تماشاگر با این شیوه پرداخت به فکر فرو می‌رود که انگار این کاراکتر آشناست و مثل خودمان است. البته نظرات مختلف است. مخاطب عام دقیقا به امور به‌طور قطب منفی و مثبت نگاه می‌کند اما مخاطبان خاص این تفکیک را لحاظ نمی‌کردند و کامل‌تر می‌دیدند. درواقع شخصیت می‌خواهد جلوی متلاشی‌کردن زندگی‌اش را بگیرد.

بازی شهاب حسین کاملا برونگرا و پر اکت است. شما به مقتضیات شخصیتی که دارید بازی درونگرا و فاقد کوچک‌ترین برون‌ریزی حسی را ارائه کرده‌اید. چطور به این تضاد در بازی رسیدید؟ شیوه تمرین‌ها به چه شکلی بود؟

به‌هر حال کارگردانی وجود دارد که به شکلی کار و بازی را کنترل می‌کند و در عین حال قرار است که ما دو تا آدم مختلف باشیم. شخصیت دو قطبی معمولا این بستر را دارد؛ یعنی آدم‌هایی که بسیار پرهیاهو و پر انرژی هستند و برونگرا رفتار می‌کنند. شیدایی خاصی دارند و افسردگی خاصی. در واقع یک نمایشگری در این شخصیت وجود دارد. اما برای بازی من نیازی نبود و قرار بود در فیلمنامه شخصیتی که من بازی می‌کنم وجوه مختلفش برای تماشاگر به‌مرور آشکار شود. تماشاگر متوجه می‌شود که گویا این شخص بیمار اصلی است. درواقع انگار فضا طوری فراهم می‌شود که تماشاگر به سمت این تحلیل می‌رود که بیماری اصلی من هستم و نه خسرو. دوربین و نگاه کارگردان و نویسنده‌ها انگار به سمت این آدم بر می‌گردد. فکر کنم دلیلش این باشد که این تضاد شکل گرفته است.

بیمار اصلی منم؛ نه شهاب حسینی!

در کارنامه کاری شما همکاری با کیانوش عیاری بیشتر از هر کارگردان دیگری دیده می‌شود. امضای شخصی عیاری این است که نگاه به‌شدت واقع‌گرایانه‌ای به موقعیت‌ها دارد، کمتر با فیلمنامه کامل سر صحنه ظاهر می‌شود و بیشتر کار سر صحنه شکل می‌گیرد. در «برادرم خسرو» هم چقدر همکاری با عیاری به شما کمک کرده است؟

هر بازیگری باید یک بار با عیاری و شیوه منحصر به‌فردش کار کند. شرایط را خیلی خوب آماده می‌کند. تسلط کامل دارد بر شیوه‌ای که ذهنیت خودش را به عینیت بدل می‌کند. کمی سخت است برای همکاری چون ممکن است سناریویی وجود نداشته باشد و هر روز وارد فضایی می‌شوید که از یک لحظه بعد و در کل روز بعد خبری ندارید. اما شیوه‌ای است که به ملموس بودن فضا کمک می‌کند. مثلا در «برادرم خسرو»، کارگردان روی آدم‌ها مکث می‌کرد و بازیگری دیگری می‌طلبید.

این سوال را به این دلیل پرسیدم که به‌نظر می‌رسد در «برادرم خسرو» فضا برای بداهه‌پردازی شما فراهم بوده است. چقدر در فیلمنامه و اجرا دخل و تصرف کردید؟ تفاوتش با بداهه‌پردازی‌های کارهای عیاری چه بود؟

با بیگلری خیلی بحث و تحلیل می‌کردیم و گفت‌وگویمان حدود سه‌هفته طول کشید که این‌ها چطور آدم‌هایی هستند. ولی درنهایت کارگردان حرف آخر را می‌زند و امضای او پای کار است. فضای خیلی تحلیلی در پشت صحنه وجود داشت. صحنه‌هایی به‌طور بداهه هم بود که برخی در فیلم استفاده شده و برخی هم نیست. کار عیاری به این شکل بود که بیشتر اجرا در ذهن او می‌گذرد اما بیگلری سناریوی کامل داشت و بر اساس آن نقشه راه ما شکل گرفت.

در روزهای جشنواره که فیلم را دیدید و در روزهای اخیر، بازخوردها به چه شکلی بود؟ آیا تفاوت‌هایی را داشتند؟

بازخوردها خیلی خوب بود. «برادرم خسرو» از فیلم‌هایی است که وقتی تماشاچی وارد سالن می‌شود. آرام آرام از لحظه خشنی که بین من و خسرو در می‌گیرد بیننده در داستان غرق می‌شود و در همه نمایش‌ها این را دیدم. در واقع بیینده ابتدا با شوخ و شنگی‌های خسرو ارتباط مفرحی برقرار می‌کند اما در ادامه غافلگیر می‌شود و به فکر فرو می‌رود که ممکن است برای همین آدم شوخ و شنگ اتفاق‌های خطرناکی رخ دهد. بیشتر کسانی که دیدم از فیلم راضی بودند. چند اکران خیلی خاص هم برای انجمن روانپزشکان ایران و همچنین روانپزشکان و روانشناسان بیمارستان روزبه داشتیم که برای آن‌ها هم خیلی جذاب بود. به‌عنوان یکی از معدود فیلم‌هایی که این شخصیت‌ها و بیماری را به‌خوبی نشان می‌دهد و قابل انطباق با نمونه‌های واقعی است.

منبع: روزنامه صبا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس