به گزارش مشرق، دکتر یدالله جوانی در روزنامه جوان نوشت:
اولین گفتوگوی جناب آقای روحانی با رسانههای خبری بعد از انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری، روز دوشنبه اول خردادماه انجام شد. آقای روحانی در این نشست خبری، به عنوان منتخب مردم و از جایگاه رئیسجمهور، مطالبی را بر زبان جاری ساخت که با شعار دولتش یعنی «تدبیر»، نه تنها نسبتی ندارد، بلکه در نقطه مقابل قرار دارد. از میان نکات متعدد، به دو نکته اشاره میشود:
الف ـ ایشان در اظهارات مقدماتی و قبل از پاسخ به سؤالات خبرنگاران، مبتنی بر همان نگاه به رقبا در مناظرهها و دوران تبلیغات که رقبای خود را فریبکار معرفی میکرد، در این نشست خبری با صراحت یکی از مهمترین دستاوردهای انتخابات را، «نه مردم به فریبکاران» اعلام کرد!
ب ـ آقای روحانی مبتنی بر همان نگاه دوران تبلیغات انتخابات با رویکرد دوقطبیسازی «جنگ و صلح»، «نه» مردم به خشونت و جنگطلبی را از دیگر نتایج انتخابات اعلام کرد!
با تأمل در این دو نکته از میان دیگر نکات که فرصتی برای پردازش آنها نیست، این نتیجه حاصل میشود که برخی از رجال سیاسی و مذهبی کشور، بهرغم شعارهایی چون تدبیر، عقلانیت، اعتدال و اخلاق که سر میدهند، در عمل به گونهای دیگر رفتار مینمایند. بدون تردید با این نوع رفتار رجال سیاسی ما، آن هم در جایگاه رئیسجمهور به عنوان دومین مقام رسمی کشور، نمیتوان حرکت انقلاب اسلامی برای تحقق آرمانهایی چون شکلدهی به تمدن اسلامی و رسیدن به حیات طیبه و الگو شدن برای دیگر جوامع بشری را سرعت بخشید. رئیس جمهوری که ملت خود را تحقیر کند، چگونه میخواهد در رساندن آنان به قلههای عزت و افتخار سهیم باشد. در این نوشتار بر کلیدواژه «تحقیر مردم» از سوی رئیسجمهور تأکید شده، زیرا:
۱ ـ آقای روحانی دستاورد مهم انتخابات ۲۹ اردیبهشت را «نه مردم به فریبکاران» میداند، در حالی که قریب ۱۶ میلیون از مردم ایران به رقیب ایشان رأی دادند. در واقع از هر پنج نفر ایرانی رأیدهنده سه نفر به آقای به آقای روحانی و دو نفر به آقای رئیسی رأی دادند. وقتی آقای روحانی میگوید، مردم به فریبکاران «نه» گفتند، منظورشان آن ۲۳ میلیون و اندی است که به ایشان رأی دادند. معنی دیگر این سخن، آن است که ۱۶ میلیون از مردم فریب خوردند و به فریبکاران رأی دادند! آیا این نگاه درست است؟ آیا درست است که بگوییم از هر پنج نفر ایرانی، دو نفر در این انتخابات فریب خوردند و سه نفر به فریبکاران نه گفتند؟ کدام رئیس جمهوری در دنیا اینگونه مردم کشورش را تحقیر و سرزنش میکند؟
اگر دلایلی برای فریب خوردن ۱۶ میلیون ایرانی بتوان اقامه کرد، آیا نمیتوان همین دلایل را برای فریب خوردن کسانی اقامه کرد که به آقای روحانی رأی دادهاند؟ این چه نوع دوقطبیسازی است که در کشور ما از سوی برخی رجال سیاسی برای تصاحب و حفظ قدرت سیاسی دنبال میشود. امام (ره) مردم و خصوصاً مردم محروم، مستضعف و جنوب شهری را، ولی نعمت خود میدانستند. آیا با این ادبیات و نوع نگاه به مردم، میتوان خود را پیرو امام (ره) معرفی کرد؟ آیا اساساً ملاک حقانیت و درستی و یا نادرستی یک راه، در رأی آوردن و یا رأی نیاوردن پرچمدار آن راه است؟ بنی صدر اولین رئیسجمهور ایران، قریب ۱۱ میلیون رأی آورد، آیا راهش حق و درست بود؟ حضرت امام (ره) بعد از قضایای بنیصدر فرمودند، من با ریاست جمهوری بنیصدر موافق نبودم، ولی چون مردم براساس قاعده رأیگیری به او رأی داده بودند، حکم ریاست جمهوری وی را تنفیذ کردم.
با همین ساز و کار انتخاباتی، آقای خاتمی در سال ۷۶ برای ریاست جمهوری رأی آورد، لکن مرحوم آقای هاشمی در سال ۷۸ برای مجلس ششم رأی نیاورد! با همین ساز و کار انتخاباتی آقای احمدینژاد در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ رأی آورد و رقیبانش رأی نیاوردند. شما چگونه این رفتار انتخاباتی مردم را تحلیل کرده، مردم را دستهبندی میکنید؟ این سیستم رأیگیری، یک ساز و کار پذیرفته شده در جمهوری اسلامی برای انتخاب مسئولان برای عمل بر مبنای اسلام و قانون است.
اما عجیب آن است که یک جریان فکری در هر انتخاباتی که رأی بیاورد، مردم را و آن هم کسانی که به آنان رأی دادهاند را، عاقل، بالغ، باشعور و فهمیده و اندیشهورز میداند و در هر انتخاباتی که رأی نیاورد مثل سالهای ۸۴ و ۸۸، از یک طرف سلامت انتخابات را زیر سؤال میبرد و از طرف دیگر، به شعور مردم اهانت کرده و آنان را تحقیر میکند. بر مبنای فکری این جریان است که در انتخابات ۲۹ اردیبهشت، قریب ۲۴ میلیون فریب نخوردند، اما قریب ۱۶ میلیون از مردم ایران فریب خوردند!
۲ ـ با همان استدلالها و منطق ذکر شده، آقای روحانی متأسفانه آگاهانه یا ناآگاهانه، ۱۶ میلیون نفر از جمعیت رأی دهنده ایرانی را خشونتطلب و جنگطلب معرفی کرد! آیا این نگاه درست است؟ آیا رئیس جمهوری که شعارش تدبیر است، باید اینگونه مردم کشورش را دستهبندی کند و ۲۴ میلیون نفر را اهل صلح و آشتی و ۱۶ میلیون نفر را اهل خشونت و جنگ معرفی نماید؟
آقای روحانی اینگونه میخواهید رئیسجمهور همه مردم اعم از رأی داده به ایشان و رأی داده به رقیب ایشان باشد؟
آیا هر کس که به روحانی رأی نداد، اهل خشونت و جنگطلبی و ضد صلح و آرامش است؟ آیا مدافعین حرم که هماکنون در سوریه هستند، اهل خشونت بوده و جنگطلب هستند، یا اینکه براساس تکلیف و از روی بصیرتهای نافذ، با هدف تأمین امنیت ایران و حفظ استقلال و عزت مردم کشورمان، لباس جهاد که لباس عزت مسلمین است را بر تن کرده و به آن دیار رفتهاند؟ آیا اگر آنان و شهدای مدافع حرم نبودند، آقای روحانی میتوانست رئیسجمهور یک کشور با امنیت مثال زدنی باشد؟ آیا داشتن تفکر جهادی، روحیه شهادتطلبی و فرهنگ مقاومت در برابر نظام سلطه، به معنای اهل خشونت و جنگطلب بودن است؟ اگر مردم ایران تحت تأثیر جنگنرم دشمن و القائات هجوم شبکههای ماهوارهای نبودند و در رأی دادن به مدافعین حرم اقتدا میکردند، آیا نتیجه انتخابات به گونهای دیگر نبود؟ آیا در این صورت با منطق آقای روحانی باید گفت در ایران خشونتطلبی و جنگطلبی رأی آورده است؟ امید است اظهارات بعدی آقای روحانی به دور از تحقیر مردم و توهین به ملت و براساس تدبیر و عقلانیت دینی باشد.