به گزارش مشرق، افغانستان طی ۱۵ سال گذشته شاهد ناامنی و خشونت بوده است، میزان و نوع این خشونتها با گذشت هر روز تغییر میکند که بدون شک تغییر و تحولاتی را در میادین جنگ نیز به بار میآورد.
در سال ۲۰۰۱ میلادی و پس از سقوط طالبان تمام مردم اعتقاد داشتند که دیگر هیچ شبهنظامی در این کشور وجود نداشته و افغانستان پس از ۳ دهه تحمل خشونت دیگر به ساحل آرامش رسیده است.
این اعتقاد سبب تحولاتی بزرگی در این کشور مانند سرازیر شدن سیلآسای مهاجرین از کشورهای همسایه، آغاز بازسازی و نوسازی و سرمایهگذاریها گسترده در بخشهای مختلف شد.
متأسفانه این وضعیت دیری نپایید که یکبار دیگر شبهنظامیان طالبان از گوشه و کنار افغانستان سر بلند کرده و برای نابودی دستاوردهای این ملت دست به کار شدند.
طالبان در جریان سال ۲۰۰۵ و پس از آن، نظامیان خارجی، نیروهای دولتی، زیربناهای اقتصادی، سرمایهداران و حتی مردم عادی را در این کشور به بهانههای مختلف با حملات انتحاری و انفجاری هدف قرار داده و طرح نابودی آنها را ریختند.
شبهنظامیان این وضعیت را همچنین برای چند سال حفظ کردند تا اینکه موج فعالیتهای تازه خود را با حملات گروهی آغاز کردند، این دور فعالیتهای طالبان دور تضعیف ملت بود.
همزمان با آغاز حملات گروهی طالبان در سالهای ۲۰۰۹ و پس از آن، مراکز آموزشی، بهداشتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی هدف قرار گرفته و حتی مساجد نیز در این میان از دست طالبان در امان نماند.
پس از سال ۲۰۰۹ مراکز حملات گروهی طالبان از شهرستانهای دوردست ولایتها به مراکز شهرها و حتی کابل رسید، البته این موارد زیر سایه حضور صدها هزار نظامی خارجی یا به اصطلاح برخی دولتمردان کابل «دوستان خارجی» رخ میداد.
شبهنظامیان در رأس آن طالبان با گذشت هر سال با طرحها و ابتکارات تازه جنگی در حال رشد در افغانستان هستند، ضمن اینکه هیچ برنامهای برای نابودی این گروه وجود ندارد، برنامههایی برای تقویت، حمایت مالی و تجهیز طالبان نیز با گذشت هر روز بیشتر میشود.
گسترش روابط طالبان همانند یک دولت موازی کابل و ایجاد دفاتر در کشورهای خارجی که بیشتر از آن مانند سفارتخانهها استفاده میکنند و همچنین شایعاتی مبنی بر تسلیح شدن شبهنظامیان این گروه توسط کشورهای خارجی با بالگردهای نظامی همه گویای تحول دیگر در میدان جنگ افغانستان است.
در جریان روزها و ماههای گذشته، گزارشهای زیادی از حمایت مالی و تجهیز طالبان توسط بالگردهای ناشناس در ولایتهای سرپل، غور، زابل و غزنی منتشر شده است، گزارشهایی که به هیچ صورت عقل انسانی و درک سیاسی از وضعیت موجود آن را نمیتواند تکذیب کند.
هر چند «محمد رادمنش» معاون سخنگوی وزارت دفاع افغانستان چندی پیش، گفته بود که این بالگردها کمکی به دشمن نکرده و تجهیز نیروهای افغانستانی که در خط مقدم جنگ هستند فرود میآیند، اما باید پذیرفت که خط مقدم جنگ نیروهای دولتی در هر جایی نیست که این بالگردها فرود میآید.
در تازهترین گزارشها دیده میشود که بالگردهایی در مراکز شهرستانهایی فرود آمدهاند که تمام این شهرستانها به دست طالبان بوده و نیروهای ارتش هیچ پاسگاهی در آن ندارد.
به هر روی، باید پذیرفت که ارتش افغانستان توانایی کنترل وضعیت این کشور و جهتدهی جنگ را ندارد، زیرا درحال حاضر که اکثر جنگهای این کشور علیه تروریسم توسط بالگردها سازماندهی میشود، نیروهای ارتش در این بخش هیچ نقشی ندارد.
حریم هوایی افغانستان را آمریکا کنترل میکند و این تنها چیزی است که سبب شده تا چشم دولت، ملت و نظامیان افغانستان از تمام مسائل بسته مانده و نظامیان خارجی هر طوری که خواستند فعالیت کرده و به هر میزانی که خواسته باشند به دشمن کمک کنند.
این وضعیت برای افغانستانیها به هیچ صورت قابل تحمل نبوده و در صورت ادامه این وضعیت، ناخودآگاه ملت یا در برابر دولت میایستند و یا مقابل نظامیان خارجی، اما زودتر از آن طرح جدید ناامنسازی افغانستان در حال اجرا است.
اکنون در کنار فرود بالگردهای خارجی در مناطق تحت کنترل طالبان و داعش، شبهنظامیان تا ورودی کابل رسیده و دستکم در ۴ شهرستان پایتخت افغانستان نفوذ پیدا کردهاند که بدون شک این موارد، زمینهسازی برای تحول و تغییر در نوع جنگ این کشور خواهد بود.
تلاشهای ناکافی دولت کابل در جریان سالهای گذشته نتیجهبخش نبوده و بدون شک این تلاشها در آینده و با تغییر راهها و روشهای جنگ در این کشور نیز نتیجهبخش نخواهد بود، لذا دولتمردان کابل در صورتیکه خواستار بقای اقتدار خود و تأمین امنیت و نابودی تروریستها باشند باید روی این وضعیت توجه لازم داشته باشند.
با بوجود آمدن هر تغییر و تحولی در جنگ، دولت کابل تضعیف و شبهنظامیان تقویت شده و در صورت که این تحول با ابتکار طالبان به خوبی اجرا شود، شاید دامنه اقتدار دولت کابل تنها در چند شهر محدود باقی بماند.