به گزارش مشرق، محمدجواد اخوان در یادداشت روزنامه جوان نوشت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنهای هفته گذشته در دیدار جمعی از دانشجویان سراسر کشور ضمن توصیه به «تلاش جدّی و همهجانبه برای غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه» الگوی عمل تشکلهای دانشجویی را در قالب «آتشبهاختیار» معرفی کرده و فرمودند: «نگویید در دانشگاه دیگر نمیشود کاری کرد؛ شنفتم این را که بعضیها میگویند که «آقا، دیگر در دانشگاه نمیشود کاری کرد»؛ نه آقا، در دانشگاه خیلی میشود کار کرد، اتّفاقاً در دانشگاه باید کار کرد.
چه کسی باید در دانشگاه کار بکند؟ شما. شما تشکلها هستید که در دانشگاه باید کار بکنید. البتّه خطاب بنده در غیرازاین جلسه به همه است؛ من به همهی آن هستههای فکری و عملی جهادی، فکری فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگر چنانچه رابطه قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشیدـ آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.
گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالاند، دچار تعطیلاند؛ واقعاً آدم گاهی اوقات احساس میکند. حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئله فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ۱۰مسئله اصلی فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئله سینما، یک مسئله مهم است، [یعنی] مسئله فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمهاـ اداره هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ۱۰ مسئله اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئله اصلی؛ نامهنگاری میکنند!
پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم.»
پس از طرح این کلیدواژه از سوی معظمله بحثهای بسیاری در فضای مجازی و رسانهای در خصوص معنا و گستره کاربرد این مفهوم در عرصه سیاست، فرهنگ و ... طرح گردید. حتی برخی از عناصر معاند کوشیدند که پیامدهای منفی برای آتشبهاختیار شدن مجموعههای جوان و مؤمن انقلابی ترسیم کنند؛ اما باید گفت طرح این مفهوم در راستای گشایش جبهه وسیعی از فعالیتهای مفید برای انقلاب اسلامی در برابر جوانان مؤمن انقلابی است که رهاوردهای آن برای جامعه مثمر ثمر خواهد بود. بنابراین لازم است این مفهوم تا حد زیادی تبیین و ابعاد گوناگون موردبررسی قرار گیرد:
۱ـ سالها پیش معظمله دانشجویان را افسران جوان جبهه مقابله با جنگ نرم دشمن معرفی کردند و در همین امتداد چند سال پیش بر تقویت جبهه جوانان مؤمن انقلابی تأکید کردند. بهنظر میرسد با توجه به ضعف ساختارهای رسمی کشور در حوزههایی همچون فرهنگ و نیز خلأهایی که در عرصه سیاسی در مقاطع خاص به چشم میخورد، نگاه رهبر انقلاب بر حرکتهای خودجوش انقلابی و مؤمنانه برای عبور از چالشها و رسیدن به موفقیت است.
این الگو، در طول چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی بارها مورد آزمون قرار گرفته و در بیشتر موارد سربلند از امتحان بیرون آمده است. بهنظر میرسد «آتشبهاختیار» معرفی کردن مجموعههای دانشجویی در امتداد همین الگوی کنش انقلابی و مؤمنانه برای انقلاب اسلامی است و طرح این مفهوم فصل جدیدی را در زنجیره اقدامات این جبهه خواهد گشود.
۲ـ اینکه چرا ساختارهای رسمی و دستگاههای مرکزی که متولی عرصههای فرهنگی و سیاسی کشور هستند و دسترسیهای وسیعی به امکانات و بودجههای لازم را دارند، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند یا در خلاف جهتهای لازم حرکت میکنند، خود قصه پرغصهای است که باید در جای خود موردبررسی قرار گیرد؛ اما اجمالاً میتوان گفت ساختارهای رسمی از چند نوع ضعف اساسی گوناگون رنج میبرند. برخی از این دستگاهها فرزند نهادسازی بوروکراتیکی هستند که هیچ سنخیتی با انقلاب اسلامی نداشته و تنها پس از انقلاب تغییر نام یافته است. برخی از این ساختارها گرچه فرزند انقلاب بودهاند، اما در گذر زمان بهمرور مبتلا به فرهنگ «بوروکراتیک – تکنوکراتیک» شده و روحیه کارمندی، جای جهاد و انقلابیگری را گرفته است. مشکل برخی دیگر از ساختارها اما پیچیدهتر است.
در این ساختارها و دستگاهها سیاست زدگی و سلیقه گرایی میدان دار تعیین جهتگیریهای کلان شده و با وزیدن بادهای سیاسی از جهات مختلف، سیاستها و اقدامات تغییر مسیر میدهد. بهجای آنکه سیاستهای کلان ملی تعیینکننده راهبردها و راهکارها باشد، سلیقه فلان مدیر و جریان سیاسی، تعیینکننده است. در جمیع این شرایط نمیتوان از این ساختارها انتظار مثبتی داشت. در این میان، معدود نهادهای انقلابی که هنوز از روحیه مقاومت مؤمنانه و انقلابی برخوردار هستند نیز عمده توان و انرژیشان به دلیل اصطکاک ساختارهای ناکارآمد پیشگفته دچار فرسایش و مشغولسازی میشود.
۳ـ این شبهه که طرح مفهوم آتشبهاختیار بودن میتواند به ظهور جریانات خودسر بینجامد از اساس غلط است. اولاً جریانات مؤمن انقلابی که مخاطب این دستورالعمل بودهاند، در چارچوب نظام و انقلاب تعریفشده و خطوط قرمز این چارچوب کلان را بهخوبی میشناسند.
ثانیاً این مجموعههای انقلابی در عمل ثابت کردهاند که التزام عملی به ولایتفقیه دارند و از سویی خیلی بیشتر از دیگران به حفظ و حراست از اصل نظام اعتقاددارند، بنابراین احتمال خطر از سوی اینگونه جریانات خیلی کمتر از جریاناتی است که دچار لاابالیگری در میدان سیاست و فرهنگ هستند.
اتفاقاً باید گفت آتشبهاختیار شدن جریان مؤمن برای آن است که از «خودسر شدن» کسانی که با لطایفالحیل به سمتهای رسمی تسلط یافته و کت «اپوزیسیون» بر تن میکنند، مهار شوند. برای مهار جریاناتی است که بیتالمال را جیب شخصی خود تصور کرده یا با یقه بسته، تیشه به ریشه منافع ملت میزنند.
میتوان گفت اکنون انقلاب اسلامی در آستانه دهه پنجم عمر خود به مقطع حساسی رسیده است که نیاز به عزمی راسخ برای عبور از چالشهای مهم و فتح قلل رفیعی دارد. در این برهه، نمیتوان به خستگان، پشیمانان، منفعتطلبان، قدرتطلبان، زراندوزان و زرسالاران امیدی داشت، هرچند که کاملاً ظاهر موجه و عامهپسندی برای خود ایجاد کرده باشند.
اینجا باید میدان را به جوانان مؤمن انقلابی سپرد و راه را برای آنها گشود، هرچند که آنان که ورود انقلابیون منافعشان را به خطر میاندازد، احساس خطر کنند. این توصیه امام راحل عظیمالشأن را از یاد نمیبریم که «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.»