به گزارش مشرق، در حالی چهارمین جشنواره فیلمهای ایرانی از ۳ تا ۷ خردادماه در کلن آلمان برگزار شد که ۳ دوره قبل آن نیز بحث برانگیز و مورد سوال بود. جشنوارهای که با همکاری خانه سینما و برخی کانونهای داخلی و خارجی و همچنین بنیاد هاینریش بل آلمان و البته برخی حمایتهای دولتی برگزار شده و همواره محلی برای نمایش آثار توقیفی یا سیاه از تولیدات این سینما بوده است.
اما این بار آش آنقدر شور بود که به قول معروف صدای خان هم درآمد و رسانههای خارجی حامی این فستیوال نیز زبان به اعتراض گشودند. چنانچه وب سایت رادیو آلمان (دویچه وله) درباره آن نوشت:
«... فیلمهایی که در این دوره از جشنواره به نمایش در آمدند، به شکل ویژهای تلخ و پردرد بودند. فیلمهای اجتماعی سرانجام به فاجعه خانوادگی ختم میشوند؛ کمدیهای شاد و سبک نیز دست آخر به مصیبت و ماتم میانجامند...»
وب سایت رادیو فرانسه (آر اف آی) نیز درباره فضای فیلمهای فستیوال یاد شده، نوشت:
«...امسال در مجموع ۲۳ فیلم کوتاه و بلند سینمائی و مستند در فستیوال فیلم کلن به نمایش درآمد. فضای بسیاری از این فیلمها، مثل سال گذشته تیره، ناامیدکننده، ملالانگیز و در مواردی خشن و مازوخیستی بود. شاید به این دلیل که امسال به عنوان نمونه، هنگام نمایش دو فیلم «بختک» و «خونمرگی»، تنها چند ده نفر در سالن حضور داشتند و تعدادی نیز بعنوان اعتراض آشکار، سالن را ترک گفتند ...»
از جمله آثار نمایش داده شده در این فستیوال میتوان به فیلم ضد انقلابی و موهن «یک خانواده محترم» اشاره کرد که اگرچه تولید یکی از نهادهای دولتی در دولت دهم است اما چه در آن دولت و چه در دولت بعدی همچنان در توقیف قرار داشته است. اما گویا سازمان سینمایی در دولت دوازدهم قرار است به وضعیت آن رسیدگی کرده و به همراه سایر آثار توقیفی با حذف و اضافاتی پروانه نمایش آن را نیز صادر کند! فیلمهایی که اغلب دارای محتوای ضد فرهنگی و غیراخلاقی و مغایر با ارزشها و آیینهای جامعه ایرانی هستند.
البته در حالی که فیلمهای ضد ایرانی و ضد دینی، نماینده سینمای ایران در جشنوارههای خارجی مانند کن شده و جایزه هم میبرند و از سوی دیگر محافل معلوم الحال خارجی برای سرمایهگذاری بر روی تولید اینگونه فیلمها در داخل سینمای ایران، مسابقه گذاشته و با وعده جوایز و کمکهای مالی و مانند آن به جذب فیلمسازان مشغول هستند، برگزاری جشنوارهای مانند فستیوال کلن از فیلمهای معلوم الحال ایرانی (که داد آن طرفیها را هم در میآورد) آن هم با همکاری نهاد شبه دولتی خانه سینما (که مورد حمایت شدید سازمان سینمایی قرار دارد)، این پازل را تکمیل میسازد تا تولیدات این سینما تصویری کج و معوج و باب میل کانونهای صهیونی و وهابی از جامعه ایرانی نشان دهد.
این کارنامه مشعشع سینمایی را قرار دهید در کنار خیل کتابهای مروج فحشاء و فساد اخلاقی و تطهیردهنده گروهکهای تروریستی (گزارش کامل آن در روزنامه کیهان ۲ و ۴ دی ماه سال گذشته درج شد) و تئاترهایی مانند «ولپن» (با نمایش گسترده روابط نامشروع که از رکیکگویی، روی نمایشات لالهزاری را سفید کرد) و «آیسلند» و «تئاتر سعدی، تابستان ۳۲» (که با مضامین غیراخلاقی در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته روی صحنه رفتند) و...
در این اوضاع وقتی نامه بلند بالای وزیر ارشاد را برای پخش آوای شجریان قبل از افطار (که خودش درخواست عدم پخش آن و هر آواز دیگرش از رسانه ملی را داده بود) میبینیم، تعبیر مقام معظم رهبری در فرمایشات اخیرشان در جمع دانشجویان روشنتر میشود که گفتند:
«...حالا مثلاً فرض بفرمایید اینهمه ما مسئله فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئله اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ فرض کنید مسئله سینما، یک مسئله مهم است، [یعنی] مسئله فرهنگی مهمّی است که سینمای کشور چه جوری اداره میشود، از کجا پشتیبانی میشود -حالا پشتیبانی خارجی هم پیدا میکنند برای فیلمها- اداره هنر کشور و سینما که چیز کوچکی نیست؛ مثلاً فرض کنید ده مسئله اینجوری میشود پیدا کرد، [امّا] ناگهان میبینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئله اصلی؛ نامهنگاری میکنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله اصلی را از مسئله فرعی تشخیص نمیدهد و یک مسئله اصلاً بیاعتبارِ بیاهمّیّت فرعی را بهعنوان یک مسئله اصلی، درشت میکنند. وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است که عرض کردم...»