به گزارش مشرق، استاد مجید کیانی چهره ماندگار موسیقی کشور اولین چهره در طراز اساتید موسیقی سنتی است که پس از سالها برای گفتن از دغدغهها و دلمشغولیهایش به تلویزیون آمد. شب گذشته راز میزبان استاد کیانی بود. موضوع برنامه هم نسبت موسیقی فاخر با موسیقی تفننی و عامهپسند بود.
راز به عنوانی برنامهای که از منظر تعهد و تخصص انقلابی به موضوعات مینگرد شنبه شب میزبان استادی بود که میگفت:
من که کارم موسیقی است دوست ندارم اینقدر موسیقی باشد و اینقدر شنیده شود به خاطر اینکه دوست دارم اگر هم میخواهیم موسیقی گوش کنیم موسیقیای که برای متعالی شدن ماست
متن مشروح یازدهمین برنامه تلویزیونی راز را در ادامه میخوانید:
طالبزاده: امروز یک بحثی داریم در مورد موسیقی فاخر، تفکیکِ بین موسیقی فاخر و موسیقیای که مشکل دارد و شرعاً درست نیست و در این بررسی خدمت آقای «مجید کیانی» هستیم.
موضوع مهم موسیقی که در مورد آن کم صحبت میکنیم، پخش میکنیم ولی در موردش صحبت نمیکنیم، مرزِ موسیقی حرام از حلال را تفکیک نمیکنیم، موسیقیِ مشروع و فاخر را از تخطیری و از این جهت از شما دعوت کردم که تشریف بیاورید و با توجه به تجربه خوب شما در مورد موسیقی، استاد موسیقی هستید و از چهرههای ماندگارِ فرهنگ و هنر ایران هستید، بنابراین هیچ کس بهتر نبود از شما که در این امر خدمت شما باشیم.
آیا عجیب نیست استاد که در مورد موسیقی هیچ وقت صحبت نشده است؟! پخش میکنیم ولی صحبت نمیکنیم که چیست؟ درستش چیست؟
کیانی: یکی از مشکلات ما همین است که چرا اینقدر موسیقی فراوان است و چرا اینقدر ترویج پیدا میکند؟ من که کارم موسیقی است دوست ندارم اینقدر موسیقی باشد و اینقدر شنیده شود به خاطر اینکه دوست دارم اگر هم میخواهیم موسیقی گوش کنیم موسیقیای که برای متعالی شدن ماست، برای شناختِ زیبایی و حقیقت است باشد، نه یک موسیقی که فقط برای تفریح و تفنن است.
طالبزاده: این خودش یک مطلبی است. ما قدم برنداشتیم یا مدام ترسیدیم و پرهیز کردیم که در مورد آن صحبت کنیم.
کیانی: چون هیچ صحبتی در مورد شناخت آن نمیشود در نتیجه موسیقیای که جدی نیست یا مثلاً عامهپسند یا مردمپسند است، مدام توسعه مییابد و اشاعه پیدا میکند البته هیچ مخالفتی با این نوع موسیقی نیست ولی میگوییم یک حد و اندازهای دارد، بایستی حداقل در کنار یک موسیقی جدی و یک موسیقی هنری که به صورت الگو باشد تا آن هم بتواند تا اندازهای کاربرد خودش را داشته باشد.
کلهر: شما تقریباً این را در همۀ نقاط کرۀ زمین میبینید که این چراییها که متناسب است با برداشتِ احساسی ـ عاطفی و زیباییشناسی هر انسانی در هر نقطهای که موسیقی را متعالی میکند، آسمانی میکند یا زمینی، یعنی ما را میکشد به غرائض یا ما را سوق میدهد به آسمان، این قبل از اسلام هم بحثش در یونان است، یعنی شما اگر نگاه بکنید هم در فنِ شعر ارسطو است هم افلاطون این را دارد اصلاً بحث موسیقی آسمانی است، ما در قرآن هم نگاه میکنیم قرآن اشاره دارد ما آسمان را زینت دادیم و آن را حفظ کردیم از هر شیطان سرکش، یعنی زیبایی آسمانی هرگز ذهن هیچ بینندهای را به سمت شهوات نمیبرد، این را اگر شما نگاه کنید در نگاهِ یونانی هم این را میبینید یعنی آنها هم درک کردند چنین چیزی وجود دارد.
اینها کمک میکند به اینکه مدیرانی که میخواهند هدایت بکنند تولید موسیقی را در کشور و جشنواره برگزار بکنند از مجموعۀ این راههای تجربی استفاده بکنند، غنا ببخشند به آثار موسیقایی؛ اینکه شما گفتید در دورۀ جنگ، در دورۀ حضرت امام یا در دورهای که ما بودیم و آثاری که تولید شد به خاطر این بود که ما فکر میکردیم و هنوز هم من اینطوری فکر میکنم که موسیقی باید بیرون از خودش به یک مرتبۀ بالاتری توجه بکند هر هنری اگر فقط بخواهد به درون خودش تکیه بکند متنزل میشود.
کیانی: من آقای کلهر را سالهاست که میشناسم. در خیلی از شوراهایی که در خود صدا و سیما یا وزارت ارشاد داشتیم در خدمتشان بودم و به طرز فکرشان آشنا هستم، یک حُسنی آقای کلهر دارند که واقعاً قابلِ تقدیر است و آن شجاعت ایشان است که به خوبی حرفشان را همیشه میگویند و به خاطر اینکه هیچ گروهِ موسیقی را و انواع موسیقی را نفی نمیکنند و به همه نوع سلیقهها و نظرات احترام میگذارند؛ وقتی در اینجا از آسمان دارند صحبت میکنند من میبینم در فرهنگمان حتی مثلاً دو، سه هزار سال قبل به این صورت انگار مطرح میشود که حکیمان ما موسیقی را از فاصلۀ بین ستارهها استخراج میکنند که مثلاً اگر ما گامی به نام فیثاغورث داریم! فیثاغورت فاصلههای موسیقی را مثلاً از این ستاره تا ستاره یک دانگ میبیند یعنی از نظر نُت انگار دوفا میبیند، بعد همینطوری نسبتهای موسیقی به دست میآید که یک دانگ طبیعی است، این موضوع همچنان در رسالات کهن ما ادامه پیدا میکند تا جایی که مثلاً ما در ادبیاتمان میبینیم که مولانا چنین بیان میکند: «پس حکیمان گفتند» یعنی همان حکیمان ایرانِ باستان است که موسیقی را از این طریق به دست آوردند که ما اینها از دوار چرخها گرفتیم یعنی از آنجا استخراج کردیم.
صحبت دیگرشان در این مورد است که موسیقی اگر بخواهد در درون خودش باشد، همین موسیقی تفریحی و تفننی است که نمیخواهد یک مقدار اوج بگیرد و یک مقدار از خودش بیرون بیاید یعنی به طرف آسمان برود، وقتی ما در یک فرهنگی هستیم که معتقد است موسیقی از آسمان آمده است، وقتی میگوییم موسیقیِ آسمانی یعنی از آسمان انگار آمده و این هم یک معنیِ مجازی دارد که از بین ستارهها گرفته شده، حرکتشان از سیارهها گرفته شده و هم اینکه به صورت معنوی هم انگار قدسی است، انگار الهی است، بنابراین چنینِ موسیقیای است که حالا بایستی جایگاه معنوی خودش را همیشه بتواند حفظ بکند.
ما یک رسالهای داریم به نام «شرح ادوار صفیالدین» که یک مرجعِ موسیقیدانی به نام مبارکشاه بخارایی یک مطلبی را از فارابی نقل میکند و این خیلی جالب است. آنجا این نقل میشود که شیخ فارابی نظر بر این دارد که حکیمان فنِ موسیقی را بر این نبوده که این فن را در لهو و لعب از آن بهره بگیرند و استفاده بکنند بلکه دو وجه داشته یکی اینکه از فنِ موسیقی برای متعالی شدن انسان استفاده شود، برای ارتقای روحش، برای درک زیباییها و حقیقت و وجه دیگر از آنجا که انسان خوشبختیاش براساس کار و کوشش و سختی است ملال پیدا میکند و خسته میشود احتیاج به کمی استراحت دارد و این استراحتش میتواند یکی، شنیدنِ کمی موسیقی باشد، برای همین است در همین رساله ذکر میشود ارسطو برای امورِ حقنیه حد و اندازه دارد به این صورت که مثالش مانند نمک است در خوراک آدمی؛ پس این دارد نشان میدهد که اگر ما میخواهیم موسیقی را برای تفریح و تفنن گوش کنیم باید یک اندازهای داشته باشد، در صورتی که امروز میبینیم آنقدر این نمک زیاد شده که انگار ما در دریای نمک غرق شدیم، یعنی خوراک ما از نظرِ موسیقی فقط شده نمک و اینجاست نمکی که در حین این نمکیاش، آن وقت دیگر بینمک هم است.
به هر جهت این مسائل مانند گفتههای آقای کلهر میتواند برای ما راهگشا باشد و روی آن فکر کنیم و آرام آرام بتوانیم موسیقیمان را بهتر بشناسیم و پیش برویم.
طالبزاده: یک نکته دیگر از آقای کلهر داریم در مورد اینکه در قدیم نسبت به آن حساستر بودند و روی این موضوع نظارت داشتند و بعد کمرنگ میشود و خیلی مشکلات بعداً پدید میآید.
کلهر: ما تا زمانی که فقهایمان موسیقیدان بودند، موسیقی ما هم چه ردیفی و چه دستگاهی، چه موسیقیها دیگر از همین منزلت و شانِ جدی بودن برخوردار بود، موسیقی از زمانی که آن قسمت بالاسریاش، هدایتگرش از علما برداشته میشود، آسیب میبیند، نقاشی هم آسیب میبیند، شعر هم آسیب میبیند.
کیانی: گفته خیلی مهمی است و آن جدی بودن موسیقی است و کاملاً درست است وقتی به تاریخِ موسیقیمان هم نگاه میکنیم میبینیم مثلاً اگر فارابی را ببینیم برای خودش در یک جایگاه فقیه است، در حکم، در فلسفه و میبینیم چقدر به موسیقی اهمیت میدهد و یک رساله به نام «موسیقی الکبیر» مینویسد به زبان عربی که تمام جهان اسلام این رساله را میپذیرد و تا امروز هنوز جزء یکی از منابعِ تحقیقاتی ما محسوب میشود، بعد از آن هم اگر صفیالدین ارموی است، صفیالدین با شاگردانش بیش از هزار نسخه خطی قرآن را نوشتند آن هم با خطی که به عنوان یاقوت است و بعداً منشاء خوشنویسی نستعلیق قرار میگیرد یا فرض کنیم وقتی ما به قطبالدین شیرازی میرسیم همۀ رسالات فلسفی ایشان در حوزهها تا مدتها تدریس میشده و همینطور میآیند به علمای دیگر میرسیم مثلاً فیض کاشانی، ملا علی سبزواری و حتی نزدیکتر مانند علامه طباطبایی، اینها همه با موسیقی سروکار دارند، درباره موسیقی صحبت میکنند و وقتی این عالمان بزرگ رساله مینویسند و درباره موسیقی صحبت میکنند، موسیقی مدام جایگاه خودش را حفظ میکند و واقعاً از همان این شیرازه یک مقدار به هم میریزد که دیگر هیچ کس باصطلاح عهدهدار یا پرچمدار این نوع موسیقی نیست که بتواند آن جایگاهِ وسیع و بالای خودش را به دست بیاورد.
طالبزاده: از اول انقلاب هم بلافاصله موسیقی جای خودش را پیدا کرد، یعنی از قبل از 22 بهمن از ورود امام با اجرای دو کُر در حضور امام یکی در فرودگاه مهرآباد و یکی هم در بهشتزهرا در واقع ما دو قطعه داشتیم که بدون ساز بود ولی هر دو موسیقیایی بود و در حضورِ امام اجرا شد که بعدها آن را اُرکستره میکنند و کامل میشود و بعد هم سرودهای خیلی زیبایی، تقریباً همه آنها خیلی خاص بودند، خیلی از بزرگان موسیقی کارهای زیبایی ساختند که هم تهییج میکرد و هم حال داشت، دوام هم داشت یعنی خیلی از آهنگسازان و خوانندگان یادم است آن زمان خدمت بزرگی کردند چه قبل از جنگ و چه در دوران جنگ و دوران دفاع مقدس خیلی تاثیرگذار بود و حواسها هم بیشتر جمع بود به همان موسیقی صحیح و مشروع، چون بالاخره همه گویا روی نوک پنجه بودیم و دفاعی بود برای حیاتِ انقلاب اسلامی، در قسمت موسیقی هم خدمتِ بزرگی است، بدون اینکه تحلیل شود و کاش همان زمان تحلیل میشد و کاش با امثال آقای کلهر که مسئولیت هم داشتند مصاحبه میشد و به عرصه کشیده میشد که بعد بشود جلوی موسیقیهای اشکالدار را گرفت، مثلاً من میدانم موسیقیِ فلامینگو خیلی استفاده میشود، بعضی از آنها خیلی خوب است، بعضی از آنها کاملاً اشکال دارد و پخش هم میشود و کسی هم تشخیص نمیدهد فلامینگو کدامش درست است و کدامش غلط است، این مرز مدام کم کم از دوران دفاع مقدس به بعد کمرنگتر میشود و در همۀ عرصهها تقریباً در یک جایی خارج میشود و این وضع تقریبی موسیقی است که ما داریم درباره آن صحبت میکنیم.
کیانی: همینطور است ولی در تقسیمبندیای که ما از لحاظ موسیقی داریم یکی بخواهیم از لحاظِ کاربردی موسیقی را نگاه بکنیم میبینیم که یک کاربرد موسیقی برای تفریح و تفنن و جشنهاست و یک کاربردش هم بعضیها برای غصه خوردنهای شخصی یا غم خوردنهایشان قرار میدهند ولی یک کاربرد است که به مناسبتهایی که به وجود میآید آن نوع موسیقی تولید میشود، معمولاً وقتی این مناسبتها یک مقدار زنده هستند یعنی به صورت سفارشی نیستند، آهنگساز و موسیقیدان تشخیص میدهد الان در این شرایط باید یک چنین سرودی را بسازد، این خیلی زنده و درست است، آن سرودهایی که شما میگویید این حالت را دارد و افراد بعدی که میخواهند این سرودها را بسازند، آنها نمیتوانند آن فضای زنده را داشته باشند، یعنی بایستی انگار آن مسائل ایجاد شود که آنها بتوانند به صورتِ تاثیرپذیریِ خیلی مثبت یک اثر سازنده را به وجود بیاورد که ماندگار شود. در اینجا یک مقدار در موسیقیِ سنتی هم میبینیم سرودهایی که قبل از انقلاب و بعد از انقلاب که گروه «شیدا» و «عارف» میسازند، مانند آقای لطفی یا آقای حسین علیزاده کار میکردند خیلی بانشاط و زنده هستند ولی آرام آرام نه تنها هیچ حمایتی نیست که بتواند اینها را همچنان هدایت کند و بعد مدام آرام آرام اینها کنار گذاشته میشود یعنی موسیقیدانی که حالا میخواهد اینطوری شروع بکند به ساختن، دیگر هیچ کس از او حمایت کند در نتیجه آن دو کاربردی که من اشاره کردم یعنی کاربردی که برای تفریح کردن است، آرام آرام جای میافتد و توسعه پیدا میکند و هر چقدر هم شوراهایی که در خود صدا و سیما یا وزارت ارشاد یا حوزۀ هنری تشکیل میشود و موسیقیدانهای خوبی را هم دعوت میکنند، هر چه صحبت میشود هیچ کس گوش نمیکند و یکی از گرفتاریهای ما که موسیقیدان هستیم میگوییم وقتی شما اصلاً گوش نمیکنید و به چیزی عمل نمیکنید اینکه روز به روز درست نمیشود و از طرفی بزرگترین مشکل بلاتکلیفی موسیقی است، بایستی به یک شکلی این مشکل حل شود و این بلاتکلیفی غافل از اینکه روی همۀ زندگی ما تاثیر میگذارد با اینکه موسیقی اصلا بودن و نبودنش خیلی مهم نیست ولی آنچنان تاثیر میگذارد که من معتقدم اگر بخواهیم یک اقتصاد سالم با تولید سالم داشته باشیم باید یک موسیقی هم کنارش داشته باشیم اگر نباشد نمیتواند جان بگیرد و این هنر است و باید حتماً به هنر توجه شود یعنی چیز واضحی است.
طالبزاده: ولی یک مراقبهای در مورد موسیقی از اول داریم استفاده میکنیم یعنی انقلاب اسلامی به صحنه آمده و از موسیقی هم دارد استفاده میکند و در حضور بزرگترین عالمِ این زمان که تحولِ بزرگی در ایران پیش میآید. موسیقیدانی بزرگی هم شروع به کار کردن میکنند مثلاً سمفونی آقای علیزاده در اوایل دهه 60 چه غوغایی کرد، نینوا و امثالهم در عرصههای مختلف. ولی هیچ وقت به تحلیل نمیرسد، به رسانه نمیرسد که صحبت شود و بعد حمایت شود که همان خط ادامه پیدا کند. من یادم است در آن زمان که در لبنان، مقاومت داشت جان میگرفت که بتواند اسرائیل را از لبنان بیرون بکند، آنها به ما نگاه میکردند که ما در موسیقی داریم چه میکنیم از من هم سوال میکردند شما در مورد موسیقی در ایران چه میکنید؟ من گفتم بعضی جاها خوب است که جنگ تمام شده بود و بعضی جاها هم داریم کمکاری میکنیم و توجه نداریم و بعد دقت کردیم دیدم آنها چقدر به این موضوع و موسیقی توجه کردند و یک مراقبۀ خیلی جدی در لبنان داشتند در بحث مقاومت و موسیقی.
کیانی: برای اینکه تکلیف آنها در موسیقی روشن است، وقتی تکلیف من روشن نیست من میخواهم یک موسیقیِ جدی و آنچه را که فرهنگ من، سنت من، استادهای بزرگواری که سعادت داشتم در کنار آنها باشم مانند آقای برومند، آقای دوامی، بتوانم یک موسیقی خوبی را اجرا بکنم یا هر چیز دیگری، اما وقتی میبینم که هیچ شناختی و هیچ حمایتی برای مردم نیست و من نمیدانم چه باید بکنم، از این طرف هم وقتی میخواهم یک موسیقیِ مردمپسند تولید بکنم که ارتباطش با مردم برقرار باشد میبینم که با اینکه یک گروهی هستند که خیلی خوب دارند کار میکنند، همه جوانهایی که بسیار پاک و بعضی از آنها که تمام اصولشان را رعایت میکنند (حالا بگوییم نمازخوان) رفتند روی صحنه و میخواهند یک سازی را ارائه بدهند، خیلی راحت میبینیم برنامه آنها کنسل میشود و بعد مثلاً مدیر کل آن شهرستان یا هر جای دیگری برکنار میشود و حتی به وزیر ارشاد میرسد و این بلاتکلیفی نمیداند باید چه بکند، برای همین است خیلی تاثیر میگذارد و نمیگذارد مخصوصاً ما قوم ایرانی که یک قوم باهوش و باذوق هستیم و موسیقی ما در دورههایی در جهان اسلام حرف اول را میزده هنوز هم وقتی به اصالتهای موسیقیمان میپردازیم و موسیقی درستمان را در جهان معرفی میکنیم تمام استادهای بزرگ و موسیقیدانهای دنیا سر تعظیمِ فرود میآورند برای اینکه پر از معنا و بگوییم پر از عشق، پر از زیبایی و نشاطِ زندگی در آن سرشار است، وقتی به ایران نگاه میکنیم هر منطقهاش یک موسیقی نواحی دارد که بینظیر است، تمامِ خراسان سرشار از موسیقی است، کردستان، خوزستان، مازندارن و هر جا کجا میرویم این نوع موسیقی وجود دارد ولی چرا بین مردم نیست؟ چرا در رسانههای ما نیست؟
برای اینکه من هر چه گوش میکنم میبینم یک نوع موسیقی است که هیچ جایگاه هنری ندارد، چه شیوههای جدید و چه شیوههای قدیم، به خاطر اینکه بلاتکلیفیم، این بلاتکلیفی به نظرم مانند آلودگی هوا یا ترافیک نیست که مشکل باشد خیلی ساده است، راحت میشود با چند برنامه ساده که مسئولین و دیگران ما میدانند، بگویند تکلیف موسیقی چیست، اگر حلال است ما بدانیم چه باید بکنیم و اگر حرام است بدانیم چه بکنیم و این بلاتکلیفی میماند که انسان واقعاً نمیداند چه تصمیمی باید بگیرد، گاهی اوقات با یک مسائل خیلی ساده مثلاً میگوییم چرا سازها را نشان نمیدهند؟ البته گویا امشب قرار است شما این را نشان بدهید ولی این مشکل ما نیست که نشان میدهند یا نمیدهند اما اگر همین مشکل کوچک، از دیدگاه موسیقی خودم این را بیان میکنم اگر بخواهد یک کمپانی بزرگ مثلا در آلمان بخواهد در ایران سرمایهگذاری بکند برای اقتصاد، همینقدر که میگوید تکلیف موسیقی در ایران مشخص نیست هنوز صدا و سیمای آنها نمیتواند یک شکلِ ساز، آن هم سازِ سنتور که تمام نمادهایش ایرانی است و جالب این است که با ایرانِ اسلامی هم منطبق است، همه سازها سازِ نی، کمانچه، اگر همه اینها را با آئینهایمان منطبق میبینیم وقتی هنوز نمیتواند آن را نشان بدهد من چگونه میتوانم سرمایهگذاری بکنم؟! در حالی که موضوع چیزی نیست ولی همین موضوعِ کوچک باعث میشود خیلی از کارها همینطور بماند و در حالی که حرف من اصلاً علمی نیست وقتی شما به موسیقی اهمیت نمیدهید چگونه میخواهید اقتصاد شکوفا داشته باشیم؟ به همین سادگی یعنی یک چیز خیلی واضح.
طالبزاده: من در ارتباط با ساز خیلی تخصص ندارم ولی از سالها پیش یادم است که وقتی یکی از سازهای معروف که در غرب استفاده میشد و ما هم استفاده میکنیم مثلا ویالون، ریشهاش کمانچه است، خیلی سازها ریشهاش و اصالتش برای ایران است، یکی از شاگردان شما آقای بسطام در ارتباط با آموزش تار و نوازندگی یک صحبتی دارند، یک بحثِ تفاوتِ کاسۀ تار را دارند که طی سالها تغییر کرده و توضیحی میدهند.
بسطام: تغییراتی که در تارِ قدیم ایجاد شده است مهمترینش حجم کاسه است که پشت کاسه تخت است و ارتفاع کاسه و نقاره کوتاهتر است و طول نقاره تا انتهای کاسه بیشتر است از سازهای قدیمی، کاسه چون جمعتر است این دسته پایینتر آمده که در نحوۀ نواختن خیلی موثر است یعنی باعث میشود آدم روی سینه بتواند راحت ساز را بگیرد و ممکن است یکی بگوید حالا روی پا هم بگذارید اتفاقی نمیافتد، در واقع آن تفکر تغییر کرده یعنی وقتی که شما ساز را روی سینه میگذارید آن حالت نیایش و آن حالت معنویاش را دارید نشان میدهید، یعنی آن چیزی که در خودِ موسیقی است و در خودِ تفکر موسیقی است ظهور پیدا میکند.
تفاوت دیگری که وجود دارد در ضخامت بدنۀ کاسه است، تفاوت دیگری سازهای جدید با قدیمی دارد در پردهبندیاش است که پردههای بیشتری در سازهای جدید استفاده میکنند، در حالی که در سازهای قدیم 22 پرده بوده که البته امکانات بیشتری در شیوههای جدید ایجاد میکند که چون در سازِ شیوههای قدیم ما از بافون در نواختن استفاده میکنیم یا مثلاً در بین جملات استفاده میشود و صدا از تعادلش خارج میشود.
کیانی: اینجا وقتی مقایسهای که آقای بسطام انجام میدهد وقتی دقت میکنیم میبینیم دارد تفاوت دو شیوه یا دو دوره را انگار دارد شرح میدهد و بعد این حتماً تذکر داده شود همانطور که در صحبت آقای بسطام است هیچ کدام را نفی یا تایید نمیکند بلکه دارد تفاوت را بیان میکند که قدیمیهای اینطوری ساز میزدند و معتقد بودند که اینطوری معنویتر است و جدیدتر دارد این کار را میکند، جالب است یک مصاحبهای 30، 35 سال پیش آقای ژاندوری که فرانسوی است و استاد عزیز من آقای داریوش طلایی با آقای عبدالله دوامی انجام میدهند، آقای دوامی میگوید آقاحسینقلی و میرزاعبدالله معنوی بودند ولی میگوید ما امروز مادی هستیم و اینها در مصاحبهشان تعجب میکنند میگویند آنها معنوی بودند؟! آقای دوامی میگوید بله، آنها معنوی بودند ما امروز مادی هستیم و آقای بسطام چنین برخوردی میکند و این مانند مثال است اینطور نیست که امروز هم ما معنوی نیستیم یا آن روز آنها مادی بودند، این چیزی است که همیشه داریم بیان میکنیم که مثلاً قدیمیها بیشتر معنوی بودند، معمولاً درهای خانهها همیشه باز بود و سفرهها همیشه پهن بود و مهماننواز بودیم ولی امروزه متاسفانه اینطوری نیستیم اینها گاهی مثالهایی است که گفته میشود.
بنابراین آقای بسطام اینجا دارد این دو اختلاف را میگوید و از نوازندگی هم واقعاً خیلی متفاوت است یعنی ما میبینیم سازهای گذشته طور دیگری اجرا میشوند ولی امروز اینها را طور دیگری مینوازند که البته استادهای بزرگی داریم که هم در گذشته و هم امروز روی پا میزدند و همۀ اصول را هم رعایت میکردند ولی متاسفانه بعد از موسیقی گلها کمکم این نوازندگیها یکگونه دیگری شد به گونهای که وقتی من دارم برای خودم این تقسیمها را انجام میدهم میبینیم در گذشته موسیقی آنها پر از معنا بود، فرم داشت، یک اصولی را رعایت میکردند ولی در موسیقی گلها دیگر اینها رعایت نمیشود بلکه میخواهد گرایشات مردمپسند داشته باشد و حالا موسیقی را مردم بپسندند و این چون یک موسیقی سنتی است و یک ساز تنهاست باید شیرین بنوازد و مانند گذشته میتوانیم بگوییم شیریننوازی میکند که البته یک هنر والایی است و این را یک وقت به این صورت نفی شده و بد متاسفانه بعضیها نگاه میکنند. این هم برای خودش موسیقی است منتها کاربردش از نظر من برای درک کردن و آن معنا نیست فقط برای لذت بردن حسی است.
بسطام: این ساز که ساخته استاد فرجالله که ساز قدیم است، مناسب است برای ردیفنوازی، وقتی میگوییم ردیف در واقع به یک ساختاری از موسیقی اشاره میکنیم که در مجالسی نواخته میشده که همه کس را راه نمیدادند یعنی مجالسی بوده که مجالس انس بوده و به اشعار مثلاً حافظ، سعدی، جامی آشنا بودند و اهلِ عرفان و اهل معنویت بودند و این موسیقی را با آن ساختاری که امروز ما به آن میگوییم ردیف، اجرا میکردند و لذت میبردند و در واقع به این شکل روح خودشان را ارتقا میدادند.
در کنارِ این موسیقی دریف موسیقیهای دیگری هم است که میتوانیم بگوییم عامهپسند یا موسیقیهایی که برای درک و لذت بردن از آنها تعمق و تفکر آنچنانی نیاز نیست و این نوع موسیقی الان به نظر من خیلی رواج دارد و برای اجرا و تولید آن صداها و این نوع موسیقی سازهایی که با شیوههای جدید ساخته میشود و نوازندگیهای جدید کاربرد بیشتری دارد.
کیانی: اجرای اول مانند گذشته یعنی معتقد است این موسیقی جدی و معنوی است و اجرای دوم میگوید این حالت مردمپسند یا عامهپسند را دارد این کاملاً طبیعی است به خاطر اینکه زمانی که رادیو تاسیس شد ابتدا از همان هنرمندان معنوی که جدی مینواختند وارد رادیو شدند ولی چون باید برای مردم شناخت پیدا میکردند و مردم کمکم رادیوهای دیگر، آن زمان مانند نیرو هوایی بود و غیره اینها آمدند آهنگهای سطحیتر را منتشر کردند گرایش مردم به موسیقی مردمپسند که حالا آنجا عامهپسند است و یا عوامزده است بیشتر شد و این طرف در واقع هنرمندانی که واقعی بودند دیدند یا بایستی تغییر روش در اجرایشان بدهند یا باید همان سیستم قدیم را حفظ بکنند وقتی که میخواستند سیستم قدیم را حفظ بکنند دیگر نه رسانه که رادیو است دیگر نمیتواند رضایت مردم را جلب بکند، خوشبختانه یک ویدیویی است که با استادان بزرگ مانند احمد عبادی، جلیل شهناز، استاد کسایی و حسین تهرانی، استاد عبادی در آن مصاحبهاش نقل میکند میگوید من آمدم مانند پدرم (چون استاد عبادی فرزند میرزاعبدالله است، بسیار خوشذوق و بسیار انسان شریف و مهربان و چهره دوستداشتنی و ساز زدن او فوقالعاده) ساز بزنم دیدم کسی گوش نمیکند، آمدم روی تکسین زدم و این نالهها بیشتر کردم، دیدم فردا تلفن میزنند به به، این باعث شد ما سبک جدیدی پیدا بکنیم و مردم کاملاً این سبک را پسندیدند و برای همین است وقتی موسیقی گلها شروع به کار میکند تکنوازهایی در این گروه هستند که باید طوری ساز بزنند که مردم بپسندند.
همان سالها که من نوجوان بودم و خیلی موسیقی را دوست داشتم و رادیو را گوش میکردم یک برنامه تکنوازی بود که ساعت 1 تا یک و ربع پخش میشد من ابتدا میدیدم علیاکبر شهنازی تکنوازی دارد ولی بعد از یک مدتی دیدم دیگر نیست، دیگر قطع شد، ابتدای تاسیس رادیو استادهای بزرگی مانند طاهرزاده، ادیب خوانساری، حبیب سوماهی اینها شرکت میکردند بعد آرام آرام همه کنار میروند به خاطر اینکه همینطور است، وقتی خوب نگاه میکنیم امروز هم همینطور است کسانی که میخواهند درست نوازندگی بکنند در رسانههای همین امروز ما اصلاً جایی ندارند یعنی شما اگر 20 شبکه تلویزیونی داشته باشید و 30 شبکه رادیویی هم داشته باشید، چون کار من موسیقی است یک بار وقت میگذارم در هفته اینها را سریع چک میکنم ببینم چه چیزهایی پخش میشود، میبینیم اصلاً یک موسیقی که میخواهد جدی، فرهنگی و ایرانی باشد از این لحاظ اصلاً نیست به خاطر اینکه رسانه است و باید موسیقیای که تولید میکند مردم بپسندند، اگر بخواهد یک موسیقیای جدی بگذارد باید قبلش شناخت ایجاد بکند مثلاً یک برنامه در اختیار من بگذارد و من بیایم دربارۀ موسیقیای که میخواهم اجرا بکنم توضیح بدهم، صحبت بکنم، موسیقیای که میخواهید بشنوید: 1. کاربرد تفریح کردن ندارد، اگر میخواهید با موسیقی تفریح بکنید و خستگی دَر بکنید این نیست، 2. کاربرد گریه و زاری هم ندارد، این موسیقی فقط متفکرانه است باید گوش بکنید و قبل از گوش کردن هم باید شناخت به دست بیاورید و وقتی این شناخت را به دست میآوردی واقعاً فوقالعاده است، یعنی این تجربه طی سالهایی که دارم نوازندگی میکنم در سالن کنسرت، دقیقاً میبینم وقتی برای مخاطبم توضیح میدهم میبینم چقدر خوب استقبال میکند.
آیا ما آمدیم یک بار این تجربه را در صدا و سیما یا رادیو داشته باشیم؟ اصلاً اگر یک رادیویی تاسیس میشود به نام رادیو فرهنگ، موسیقیاش چرا فرهنگی نیست؟ من خودم آنجا شرکت میکنم و صحبت میکنم ولی باز آهنگی که پخش میکند آهنگِ معمولی است و اینجا به این دلیل است که قبلاً هم اشاره کردم چون ما بلاتکلیفیم، نمیدانم کار ما درست است یا نیست، دوست دارم یک خاطرهای که در دوران نوازدگیام دارم برای شما بیان کنم.
چند سال قبل دانشگاه آزاد اسلامی دامغان من را دعوت کرد آنجا یک برنامۀ پژوهشی با اجرای موسیقی داشته باشم، اتفاقاً شب تولد امام محمدباقر(ع) بود، من رفتم آنجا و سازم را هم بردم و یک ساعت قبل از برنامه یک نمایندهای از طرف آقای دکتر جاسبی، این همه راه آمده و خودش را با سرعت رسانده دامغان که برنامه باید کنسل شود به خاطر اینکه آقای دکتر جاسبی دستور داده است درباره موسیقی صحبت کردن و اجرا مطلقاً ممنوع است و شما حق برنامه ندارید، رئیس آن دانشکده یک روحانی هم بود هر چقدر آن صحبت کرد گوش نکرد، بالاخره من آمدم با این آقا از یک موضعِ خیلی بالاتر صحبت کردم، گفتم موسیقیای که من میخواهم اجرا بکنم موسیقیای نیست که شما در رادیو و تلویزیون شنیدید یا میشنوید من نظرم به آن هم خیلی خوب نیست شما اگر دوست دارید به بهشت بروید من هم دوست ندارم به جهنم بروم و وقتی من اینطوری صحبت کردم یک مقدار کوتاه آمد و گفت برویم داخل دفتر صحبت کنیم بعد رفتیم داخل دفتر صحبت کردیم گفت شما فقط یک بار بیایید در این برنامه بنشینید و موضوع را کنترل کنید ببینید من چه میگویم، چطوری ساز میزنم، اگر پایان برنامه شما گفتید این موسیقی درست نیست من به شما قول میدهم آن را کنار میگذارم و دیدم ایشان قبول کرد و گفت باشد و برویم.
ما آمدیم داخل سالن نشستیم این طرف یک روحانی بود، طرف دیگر هم نماینده دکتر چاسبی بود و قبل از آن هم یک مداحی قبل از من چند شعر خواند، مداح در ابتدا خوب خواند بعد دیدم مداحی او حالت شش هشتم پیدا کرد که من به روحانی گفتم دیدم این که دارد مداحی میکند از نظر من کارش اشکال دارد و به آن نماینده هم گفتم کار این مداح اشکال دارد، بعد دیدم این دو به هم نگاهی کردند و احساس کردم پیش خودشان میگویند این کیست که دارد به مداحیای که ما گوش میکنیم هم ایراد میگیرد؟! ولی من رفتم صحبتم را کردم سازم را زدم وقتی تمام شد همه دانشجویان آمدند اطراف من و تعریف کردند و از آقای نماینده هم تشکر کردند که اجازه داده بود برنامه اجرا شود و من هم آمدم به این آقا گفتم چطور بود؟ آیا من باید کارم را کنار بگذارم یا نه؟ گفت نخیر من باید بروم تهران به دکتر جاسبی بگویم بخشنامهات را باید تغییر بدهی، این کار اشتباه است، و در مهمانسرا هم شنیدم به دوستانش گفته بود اینطور برنامهها را من باید درست بکنم که در دانشگاه آزاد، آزاد باشد.
من به تمام دانشجویان نگاه کردم و دیدم تمام معیارها باید این باشد که دیدم حال هیچ کس وقتی شما دارید ساز میزنید تغییر نمیکند همه دارند گوش میکنند، این همان جایی است که از لحاظ فقهی بعضی از فقهای ما اینگونه فتوا میدهند و این باعث شد که خیلی راحت اگر در آینده برنامهای دارم به من اجازه بدهند یعنی چیزی نیست.
نمونههای بسیار زیادی دارم که همیشه با مخالفت بوده ولی هر وقت از آنها خواهش کردم شما بنشینید یک بار گوش کنید تا برنامه موسیقی شروع میشود معمولاً خیلی از مومنین ما بلند میشوند میروند، شما یکبار گوش کنید، این نوازندهها با وقار و بدون هیچ مسخرهبازیای دارند موسیقیشان را اجرا میکنند و مخاطبین هم دارند گوش میکنند ولی هیچ کاری نمیکنند، بنابراین من به اندازه این 22 سال برای شما دردودل دارم و هرچه بگویم تمام نمیشود.
بسطام: ساز تار مهمترین سازِ موسیقی ایرانی است با مراجعه به اسنادی که وجود دارد مانند عکسها و نقاشیها و سازهای موجودی که از قدیم مانده، قدیم 5سین بوده که بعد از یک دورهای یک سین به آن اضافه کردند و شده 6سین، علل مختلفی دارد که به نظرم مهمترین علتش تغییرِ شیوۀ زندگی است و تغییر تفکر و بینش است. سفر ؟؟؟ وزیری به غرب و اروپا و دیدن موسیقی آنجا و کسب علمِ موسیقی اروپایی وقتی آمد اینجا خواست موسیقی ما را به ظن و نیتی که داشت پیشرفت بدهد و مترقی بکند برای همین آمد گام و پردهبندی موسیقیِ غربی را ملاک قرار داد و هر چه داشتیم کنار گذاشت و گفت علم موسیقی همان علمِ غرب است و پردهبندی ساز را براساس موسیقی اروپایی تدوین کرد.
کیانی: قسمت بعدی (4 مضراب در گام شور) اگر دقت کنید آقای بسطام صحبت از گام کردند موسیقی ما براساس سیستمِ دستگاهی است که این دستگاهها از دانکهای پیوسته تشکیل میشود، دانک عبارتست از 4 نُت پی در پی مانند «دُ رِ می فا» وقتی این میخواهد بسط پیدا بکند و توسعه پیدا کند یک دانک دیگر به این وصل میکند دوباره از فا میگوید «فا سُلاسی» و به دور نمیرسد که یک دور کامل شود، در علم نظری یک فاصلۀ بزرگ به این اضافه می کنند تا این درست شود.
بنابراین این دانکها گاهی اوقات از پایین پیوسته میشود مانند «دُ سی لا سُلا» از آن طرف «دُرِمیفا»، «فاسُلاسی به مُل» بخواهد باز بسط پیدا کند «سی رِ ما» همینطور مدام اینها دانکها میگردند ولی در گام اینطور نیست، گام 8 تا نُتِ پی در پی است که در آن دو دانک است ولی این دانکها به هم متصل نیستند یعنی «دُرِ می فا» حالا یک پرده بزرگ اینجا فاصله است از سُل شروع میکند «سُلاسی دُ» میرسد به گام، بنابراین ما بعد از وزیری موسیقیمان را براساس گام گذاشتیم دیگر وزیری نیامد بگویند دستگاه شور گفت گام شور.
چون در سیستم وزیری یک دورۀ کامل آن را در هنرستان موسیقی گذراندهام یعنی دارای دیپلم هنرستان وزیری هستم در نتیجه این سیستم را آنجا یاد گرفتم که چگونه 4 مضراب را در گام بنوازم، بنابراین 4 مضراب را که شما گوش میکنید معمولا این 4 مضراب یک پایهای دارد، اینجا یک راست دارم دو تا چپ با مضراب، غیر از آن چیز دیگری نمیزنم مرتب یک راست دو تا چپ، آن وقت با این شروع میکنیم فرم 4 مضراب اینطوری است و 4 مضراب میزنیم.
اجرای جدیدی است که مردم ما بیشتر این موسیقی را میپسندند وقتی شما دارید این مطالب را گوش میکنید از نظرِ تاثیرپذیریای که بر روی هوش ما دارد چون فواصل پیوسته نیستند هیچ نوع محوریتی که بخواهد یک نوع مِدیتیشن یا حواس را خوب جمع بکند، وجود ندارد در نتیجه یک حالت فانتزی و یک موسیقی زیبایی اصوات خوشآهنگی را برای ما فراهم میکند، در حالی که 4 مضراب من در دستگاه یا 4 نُت اجرا میکنم چون نتهای من محدود هستند خودبخود یک محوریت و نتی را تشکیل میدهند که نامش «شاهد» است و اینجاست که کاملاً ذهن را متمرکز میکند به سوی محبوب و با یک چیز خیلی ساده متوجه میشویم که چه نوع موسیقیای میتواند ما را به سوی حقیقت و زیبایی بکشاند و چه نوع موسیقیای میتواند ما را در خودمان فرو ببرد یعنی این همان نوعِ موسیقیای است که آقای کلهر میگویند، اگر دقت کنیم مانند پیانوهایی که امروز در رستورانها میزنند است و آنجا با این موسیقی در خودش است در صورتی که نوع دوم میخواهد ما را از خودمان خارج بکند و بیرون ببرد.
طالبزاده: انشاءالله این ادامه پیدا بکند و بسط پیدا بکند و برسیم به تشخیص موسیقیِ درست و فاخر و ضدتخدیری است.