به گزارش مشرق، جمعی از اهالی فرهنگ، استادان شعر و ادب فارسی و شاعران جوان و پیشکسوت کشور و تعدادی از شاعران از کشورهای هندوستان، افغانستان و ترکیه در شب میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی (ع)، با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
در این دیدار، بیش از ۲۵ شاعر، اشعار خود را در حضور رهبر انقلاب اسلامی قرائت کردند. در این جلسه خانمها، هدیه طباطبایی، طیبه عباسی، زهرا شعبانی و آرزو سبزواری و آقایان موسوی گرمارودی، جواد محقق، کیومرث عباسی قصری، مهدی جهاندار، حمیدرضا برقعی، فاضل نظری، قادر طهماسبی، اخلاق آهن از هندوستان، محمدعلی مجاهدی، اسماعیل امینی و علی محمد مؤدب و تعدادی دیگر از جوانان شعر خواندند. با اسماعیل امینی و علی محمد مؤدب این جلسه شعر را بررسی کردیم که در ادامه میآید.
یاد بابا رجب
علیمحمد مؤدب که در این مراسم یک مثنوی با مطلع «مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم / هنوز غرقه امواج سرد اروندم» به یاد شهید بابارجب محمدزاده خواند، در گفتوگو با «صبح نو» گفت: توفیقی بود و عنایتی از ارواح طیبه شهدا که این شعر را سرودم و خوشحالم که در این جلسه هم خواندم و به لطف خدا هم حضرت آقا و هم اساتید و شاعرانی که حاضر بودند عنایت داشتند و مورد توجه قرار گرفت.
مؤدب در پاسخ به سوالی درباره تفاوت این دوره با سالهای قبل چنین گفت: به نظرم اشعار این جلسه دلچسب تر بود به ویژه از نظر اینکه حرفهای اصلی گفتمان انقلاب اسلامی زده شد. اشعار شاخص جلسه حرفهای اصلی و بهروز جمهوری اسلامی بود و شعرهای خوبی هم بود. مثلاً شعر آقای جهاندار هم زیبا بود و هم مضمون به روزی داشت. شعر بنده هم درباره یک شخصیت کمتر دیده شده انقلاب اسلامی بود. همین ویژگیهایی که گفته شد باعث شد فضای جلسه خاص بشود و همین نکته را هم حضرت آقا اشاره کردند.
فرمودند که شعر خوب شنیدیم و شعر خوبی که در خدمت حرفها و آرمانهای انقلاب بود. امسال در بین سالهایی که در این جلسات حضور داشتم جزو خوبها بود.
وی درباره حضور کم تعداد شاعران خارجی فارسی زبان گفت: در این جلسه دو شاعر هندی و ترکیهای شعر خواندند و یکی از اشعار به زبان ترکی استانبولی بود که توسط آقای حسین هاکین خوانده شد.
مؤدب در پایان درباره برخی شاعران جوان که سقف آرزوهایشان را همین جلسه میدانند و پس از شعرخوانی و دیده شدن، دیگر شعر خوبی از آنها نمیشنویم و محو میشوند، تصریح کرد: بعضاً دیده شده است که جوان شاعری ۵ شعر خوب و قابل ارائه داشته و در این جلسه شعر خوانده و سپس تا چند سال دچار بحران شده است زیرا میزان توقع خودش و محیط از او بالاتر رفته و اذیت هم شدند. برخی البته میتوانند راهشان را ادامه دهند اما بعضی بچههای با استعداد بودند که روند رشدشان متوقف شد. اگر شاعر جوانی هم شعر میخواند شاعری باشد که در عین جوانی جاافتاده باشد. در جلسه اخیر جوانان خوبی شعر خواندند مثلاً آقای محمدجواد الهی پور یا خانمها عباسی و سبزوار قهفرخی با اینکه جوان بودند اما کارشان جا افتاده است و از لحاظ سیر رشد انشاءالله دچار مشکل نخواهند شد.
شعرخوانی بعد از ۲۰ سال
اسماعیل امینی که بیشتر، وی را با اشعار طنز میشناسند در این جلسه غزلی خواند با مطلع «وه! چه شوم و وحشتناک زرد در خزان مردن/ سرو بودن و آخر در تنور نان مردن»
از امینی درباره پیشنهاد رهبر معظم انقلاب بر لزوم استفاده از تکنیک هجو برای بیان مسائل روز منطقه پرسیدیم و وی اینگونه پاسخ داد: دوستانی که در حوزه طنز بطور حرفهای کار میکنند چه در قالب شعر و چه غیره اظهار نظر کردهاند که موضوعات طنز فقط بیان مسائل روزانه، دعواهای سیاسی و شکایت از گرانی نیست. موضوعات بزرگتری هم میتواند دستمایه طنز قرار بگیرد از جمله همین مسائل منطقه.
وی درباره تفاوت فضای جلسه و کیفیت اشعار خوانده شده نسبت به سالهای گذشته گفت: به نظرم در شکل برگزاری این جلسه باید تجدید نظر شود. اینکه چند نفر انتخاب شوند و شعر بخوانند خیلی مناسب نیست. بسیاری از بزرگانی که آنجا میآیند فرصتی برای شعر خواندن پیدا نمیکنند. صورت قبلی این جلسات بهتر بود که هر کسی دلش میخواست شعر میخواند. حتی این حضور تعداد زیاد از شاعران هم مناسب نیست. در جلسه اخیر شاعران خارجی زیادی آمده بودند که مجالی برای شعر خواندن نیافتند و با توجه به اینکه از راههای دور آمده بودند احیاناً دلخور شدهاند. به نظرم شکل این جلسات باید اصلاح شود.
روایت سیار از فراموشیاش در شب شعر
محمدمهدی سیار از شاعران حاضر در دیدار اخیر رهبر انقلاب با شاعران، ماجرای شعرخوانی خود را چنین بیان کرده است: ردیف دوم نشسته بودم، تقریباً روبهروی آقا. سال گذشته وقتی شعرخوانیها داشت تمام میشد آقا خواستند من هم شعر بخوانم و خواندم: دو نیمایی کوتاه و آن غزل عاشقانه (چگونه در خیابانهای تهران زنده میمانم...)
امسال دیگر گفتم با خیال راحت مینشینم و شعر میشنوم. شعرهای خوبی هم خوانده شد از خود علیرضا قزوه که اول جلسه غزلی خوشساخت خواند با ردیف سلام تا علیمحمد مؤدب که مثنوی معروف بابا رجب را خواند و مهدی جهاندار که غزل فتنهاش را و سید حمید برقعی و محمد زارعی و محمد سهرابی و محسن ناصحی و آرش پور علیزاده و عبدالحسین انصاری و ... همه که خواندند آقا گفت فاضل نظری هم شعر بخواند و فاضل غزلی شیوا خواند و به قول خودش تقریباً عاشقانه.
ساعت از ۱۱:۳۰ هم گذشته بود. این جای جلسه آقا معمولاً از دکتر حداد عادل و جناب محمدی گلپایگانی میخواست شعری بخوانند و بعد هم که سخنرانی، آقا با لبخند گفت حالا نوبت خاصه خرجیهای خود ماست! و اشاره کرد به صندلیهای سمت راست که دکتر حداد و آقای گلپایگانی نشسته بودند، اما چون وقت گذشته بود فقط دکتر حداد شعر خواند. یک مرتبه آقا چشم گرداند سمت من: آقای سیار! شما چیزی نمیخوانید؟ حسابی غافلگیر شده بودم اما از آنجا که در طول جلسه مدام یک رباعی از کتاب یادآوری (مجموعه رباعی در دست چاپ) توی سرم چرخ میخورد و از وقت جلسه هم گذشته بود، بیدرنگ گفتم چشم فقط یک رباعی میخوانم. میکروفن را آوردند، بسم اللهی و سلامی و فراموشی و فراموشی!
چندثانیهای سکوت کردم اما رباعی بالکل از ذهنم پریده بود! از چهار گوشه مجلس هم همهمه غزل بخوان غزل بخوان در گوشم بود و مزید حواسپرتی. عذر خواستم و گفتم از ذهنم رفت!
آقا با مهری پدرانه بیتی خواند در ستایش فراموشی. اجازه خواستم غزلی بخوانم که مکتوبش همراهم بود غزلی ۵ بیتی آخر سر هم عذرخواهی کردم بابت اینکه من هم جزو خاصه خرجیها شعر خواندم و آقا گفتند البته استثناء! و سخنرانی را شروع کردند. کوتاه اما شیرین و به یادماندنی، سخنرانی در ساعت ۱۲ نیمه شب.
و آن رباعی که یادم رفت چنین بود:
رسوایی دیگری ست، سری ست مرا/ بیخوابی خوشتری ست، سری ست مرا
دلتنگی دلبری ست در سینه من/ با تیغ غمش سری ست، سری ست مر
غزل آقای مهدی جهاندار که در این جلسه
خوانده شد و مورد استقبال مقام معظم رهبری
و جمع حاضر قرار گرفت:
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد
فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
فتنه شاید در صف صفِین میجنگیده روزی
فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد!
فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده
یا که در طیّاره پاریس_تهران بوده باشد
فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری
فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد
فتنه شاید اینکه دارد شعر میخواند برایت؛
وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد
ذرّهای بر دامن اسلام ننشیند غباری
نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد
دوره فتنه است آری، میشناسد فتنهها را
آنکه در این کربلا عبّاس دوران بوده باشد
فتنه خشک و تر نمیداند خدایا وقت رفتن
کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد
منبع: صبح نو