به گزارش مشرق به نقل از عصر ایران، او هنگامی که پسربچهای بیش نبود به مدرسه ابتدایی اسلامی رفت. در آن هنگام حوادث عمدهای در جهان عرب در حال رخ دادن بود. شکست عربها از اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و بهقدرت رسیدن جمال عبدالناصر در مصر به سال ۱۹۵۲ میلادی، عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد.
او تحصیلات دورهٔ متوسطه را زیر نظر یک معلم خصوصی در مصراته به اتمام رساند. در لیبی مانند دیگر کشورهای عربی، اجازه تحصیل در رشتههای علوم نظامی و ورود به ارتش و کسب یک شغل نظامی، بعد از استقلال فراهم شد.
حرفه نظامی امکان تحصیل در مقاطع بالاتر را فراهم میساخت و رفاه اقتصادی و اجتماعی به همراه داشت و برای بسیاری تنها راه رسیدن به فعالیتهای سیاسی بود.
برای قذافی و بسیاری از افسران که توسط گروه ناصر تحت عنوان ملیگرایی عربی و همچنین انزجار و دشمنی با اسرائیل تحریک و تشجیع میشدند حرفه نظامی برای آنها حرفه انقلابی بود.
قدافی در سال ۱۹۶۱ میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و به همراه هم دورهایهایش در سال ۶۶-۱۹۶۵ میلادی به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد.
قذافی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست. ناامیدی و شرمساری از جانب آن دسته از افسران لیبی که در زمان شکست ارتش عربها در سه جبهه در سال ۱۹۶۷ میلادی حضور داشتند کاملاً احساس میشد.
اولین جرقهها برای براندازی نظام سلطنتی لیبی در این زمان در ذهن قذافی جوان شکل کرفت. او مطالعات و تحصیلات بیشتر را در اروپا ادامه داد. بیشترین بخش شایعات دربارهٔ قذافی مربوط به این دورهاست او به مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست نرفت بلکه آموزشهای نظامی را در دانشکده افسری هلنیک در شهر آتن یونان و برخی از مناطق بریتانیا گذراند.
دوران قدرت
در اول سپتامبر ۱۹۶۹ میلادی، گروه اندکی از افسران سال سوم دانشکده افسری، موسوم به افسران آزاد، به پیروی از افسرانی که به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب در سال ۱۹۵۲ میلادی به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بوند،به رهبری معمر قذافی، یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه ادریس، هنگامی که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند.
برادرزاده شاه ادریس یعنی سید حسن الرضا المهدی السانوسی به وسیلهٔ افسران نظامی شورشی عزل و در خانه حبس شد. آنان سلطنت را برانداخته و جمهوری عربی لیبی را پایه گذاشتند.
سرکوب سیاسی
کمیتههای شورشی قذافی کاملاً مشابه با سیستمهای موجود در کشورهای کمونیستی بود. طبق گزارش ها ۱۰ تا ۲۰ درصد از مردم لیبی برای احیای این کمیتهها کار کردند که این یک نسبت با حکومت صدام حسین در عراق یا کیم جونگ ایل در کره شمالی قابل مقایسه است.
اختلاف عقیده داشتن طبق ماده ۷۵ در سال ۱۹۷۳ میلادی ممنوع شد. قذافی اعلام کرد که هر کسی که حزب سیاسی تشکیل دهد اعدام میشود.
شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب می میشد و برای آن ۳ سال زندان در نظر گرفته شد. قذافی آموزش زبانهای خارجی را از برنامه مدارس حذف کرد. یکی از مخالفان قذافی در سال ۲۰۱۱ میلادی اوضاع را اینگونه شرح میدهد: «هیچکدام از ما نمیتوانیم فرانسوی یا انگلیسی حرف بزنیم. او ما را غافل و کور کردهاست.»
رژیم قذافی اغلب مردم را در ملأعام اعدام میکرد و اعدامها را در کانالهای تلویزیونی دولتی مرتباً تکرار میشدند. طبق معیارهای مطبوعات آزاد، لیبی تحت فرماندهی قذافی سانسورکنندهترین کشور در خاورمیانه و شمال آفریقا بود.
در اکتبر ۱۹۹۳ میلادی عناصری از ارتش لیبی قصد ترور او را داشتند که این سوء قصد نافرجام ماند. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۹۶ میلادی یک مسابقه فوتبال در تریپولی که توسط فرزند قذافی ترتیب داده شده بود منجر به شورشهای خونینی در اعتراض به قذافی شد.
در سال ۲۰۰۶ میلادی یک وبگاه که به شکلی فعال در پی براندازی قذافی بود راهاندازی شد. این وبگاه ۳۴۳ ترور سیاسی در لیبی را برشمرد.
اتحادیه حقوق بشر لیبی، قذافی را به دلیل ناآرامیهای بنغازی در سال ۲۰۰۶ میلادی، که منجر به کشته شدن ۳۰ لیبیایی و خارجی شده بود، مورد بازخواست قرار داد.
فتحی الجحمی یکی از مخالفان برجسته قذافی بود که از سال ۲۰۰۲ میلادی تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۹ میلادی در جهت دعوت به برقراری دموکراسی در لیبی زندانی شد.
برای جلوگیری از انتقاد از اوضاع حقوق بشر در لیبی، دیدهبان حقوق بشر برای انجام تحقیقات دربارهٔ مرگ این منتقد قذافی مشارکت داده نشد.
اقتصاد
اقتصاد لیبی یک اقتصاد برنامهریزی شده بود که از ایدههای سوسیالیستی قذافی تبعیت میکرد. این اقتصاد بستگی به درآمد نفت داشت که به شکل ویژهای همه درآمدهای حاصل از صادرات و بیش از نیمی از تولید ناخالص ملی را شامل میشد.
در آمدهای نفتی و جمعیت اندک لیبی، این کشور را به صاحب عنوان بیشترین درآمد سرانه در تولید ناخالص ملی در آفریقا مبدل کردهاست.
لیبی رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۱۰٫۶٪ (ده ممیز شش) در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد.
طرح رود بزرگ دستساز یک شبکه آبرسانی لولهایاست که روزانه شش میلیون و پانصد هزار متر مکعب آب آشامیدنی از بیابان صحاری و شنزارهای نوبیان برای شهرهای شمالی مانند تریپولی، بنغازی و سرت پمپاژ میکند.
این پروژه متشکل از بیش از ۱۳۰۰ حلقه چاه با عمق بیش از ۵۰۰ متر میباشد. قذافی از آن به عنوان شگفتی هشتم جهان نام برده و آن را هدیهای به جهان سوم میدانست.
معمر قذافی به پروژه تلسکوپ ملی لیبی بودجهای معادل ۱۰ میلیون یورو اختصاص داد که این نشاندهنده علاقه او به ستارهشناسی بود.
تلسکوپ روباتیک لیبی دارای ۲ متر قطر عدسی و قابلیت کنترل از راه دور میباشد و توسط شرکت REOSC که یک بخش بصری متعلق به شرکت ساژم فرانسهاست در منطقهای بیابانی در نزدیکی کوفرا، در ارتفاع ۲۲۰۰ متر بالاتر از دریا ساخته شد. این تلسکوپ در یک محیط باز قرار داده شدهاست و به وسیله شبکهای متشکل از چهار ایستگاه هواشناسی احاطه شدهاست.
این ایستگاهها که به فواصل ۱۰ کیلومتری از تلسکوپ قرار گرفتهاند از آن در برابر آسیب عدسی ناشی از طوفان شن محافظت میکنند.
ترورهای سیاسی در خارج از کشور
قذافی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد در گوشه و کنار جهان به کار گماشت.
اداره عفو بینالملل حداقل ۲۵ ترور سیاسی را بین سالهای ۱۹۸۰ میلادی تا ۱۹۸۷ میلادی گزارش کرد. در سال ۱۹۸۰ میلادی یک مأمور لیبیایی تلاش کرد فیصل زغالای که یک دانشجوی تحصیل کرده در ایالت کلورادو بود، را ترور کند.گلوله شلیک شده بخشی از بینایی زغالای را گرفت.
فرد دیگری نیز ربوده شده و در سال ۱۹۹۰ میلادی درست قبل از دریافت تبعیت آمریکایی اعدام شد. ماموران قذافی در بریتانیا، در جایی که لیبیاییهای زیادی در تلاش برای دریافت پناهندگی بودند، بسیار فعال بودند.
پس از آنکه سفارت لیبی برای سرکوب تظاهرات ضد قذافی، به سوی یک پلیس زن انگلیسی شلیک کرد و او را به قتل رساند و دهها تن را مجروح کرد، انگلیس در آوریل ۱۹۸۴ میلادی روابط سیاسی خود را با لیبی قطع نمود.
پس از آنکه دولت لیبی مسئولیت این رفتار را به عهده گرفت و به خانواده این زن پلیس یش از یکصدهزار غرامت پرداخت کرد، انگلیس در سال ۱۹۹۹ میلادی روابط خود را با لیبی از سر گرفت.
قذافی در سال ۱۹۸۴ میلادی اظهار داشت در صورت لزوم ، ترورها حتی در شهر مقدس مکه و هنگام ادای فرضیه حج انجام خواهد شد. در اوت همان سال یک توطئه لیبیایی در مکه کشف و خنثی شد.
برنامه تسلیحات کشتارجمعی
قذافی اقدامات و تلاشهای خود را برای تولید سلاحهای کشتارجمعی از سال ۱۹۷۲ میلادی آغاز کرد. از جمله این کوششها میتوان به تلاش وی برای خرید بمب هستهای از جمهوری خلق چین اشاره کرد.
تا کنون چندین نفر از گوشه و کنار جهان به دلیل همکاری با لیبی، برای دستیابی به سلاحهای شیمیایی مورد پیگرد قانونی قرار گرفتهاند.
در یک مورد تایلند گزارش داد که چند تبعه تایلندی درساختن یک مخزن گازی شرکت کردهاند. آلمان نیز یک تاجر اهل آن کشور، به نام یورگن هیپن استایل که در برنامههای لیبی برای دستیابی به سلاح شیمیایی همکاری کردهاست را به پنج سال حبس محکوم کرد.
بازرسان کنوانسیون سلاحهای شیمیایی در سال ۲۰۰۴ میلادی تأکید کردند که لیبی دارای ذخیرهای معادل با ۲۳ تن گاز خردل و بیش از ۱۳۰۰ تن مواد ترکیبی شیمیایی میباشد.
به دنبال سرنگونی صدام حسین به وسیله نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ میلادی قذافی اعلام کرد که یک برنامه فعال برای سلاحهای کشتار جمعی دارد اما میخواهد به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد که به کشورش بیایند و آنها را مشاهده نمایند و از بین ببرند.
رئیس جمهور وقت آمریکا، جرج بوش و دیگر حامیان جنگ عراق موضع قذافی را به عنوان پیامد مستقیم جنگ عراق اعلام کردند.
نخست وزیر ایتالیا سیلیو برلوسکونی که یکی از آن حامیان بود، ظهار داشت که قذافی به طور خصوصی با وی تماس گرفته و اجازه بازرسی را اعلام نمودهاست.
بسیاری از کارشناسان سیاسی خارجی ادعا کردند که اعلام آمادگی قذافی برای پذیرش بازرسان فقط به منظور بهبود بخشیدن روابط با غرب و برداشته شدن تحریمهاست.
برای حمایت از این مطلب آنان به این حقیقت اشاره کردند که لیبی همیشه پیشنهادهای مشابه اینچنینی را بیان کردهاست.
بازرسان بینالمللی چندین تُن از تسلیحات شیمیایی در لیبی را کشف کردند و همینطور از برنامه فعال تسلیحات هستهای دیدن کردند. با ادامه یافتن فرایند از بین بردن این تسلیحات، لیبی همکاری خود را با رژیمهای کنترلی بینالمللی بهبود بخشید، تا جایی که در مارس سال ۲۰۰۶ میلادی فرانسه توانست توافق خود را برای توسعه برنامه انرژی هستهای در لیبی اعلام کند.
در ۱۵ می سال ۲۰۰۶ میلادی دولت ایالات متحده اعلام نمود که باید روابط کامل دیپلماتیک را با طرابلس برقرار کند، زیرا قذافی اعلام کردهاست که برنامه تسلیحات کشتارجمعی خود را کنار گذاشتهاست. دولت ایالات متحده همچنین افزود که لیبی باید از فهرست کشورهای حامی تروریست حذف شود.
تلاش برای اتحاد با دیگر کشورها
با توجه به همسایگان لیبی، قذافی از ایدههای پان عربی جمال عبدالناصر پیروی میکرد و با شور و شعف خواهان اتحاد تمام ملتهای عربی در قالب یک ملت بود.
در سال ۱۹۷۱ میلادی قذافی پیشنهاد کرد که با سودان متحد شود اما جعفر نمیری رئیس جمهور وقت سودان این پیشنهاد را رد کرد.
بعد از مرگ ناصر در ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰ میلادی قذافی تلاش کرد تا ردای رهبری ایدئولوژیک پان عربها را به تن کند. او مجمع جمهوریهای عربی (لیبی، مصر و سوریه) را در سال ۱۹۷۲ میلادی تشکیل داد، با این امید که یک ایالت عرب ایجاد کند، لیکن این سه کشور، یکی شدن را نپذیرفتند.
در سال ۱۹۷۴ میلادی او یک توافقنامه با حبیب بورقیبه رئیس جمهور وقت تونس، بین دو کشور برای متحد شدن امضاء نمود، اما این اتحاد نیز در عمل با شکست مواجه شد و تفاوتهای فراوانی که بین دو کشور وجود داشت مانع از ایجاد یک اتحاد قدرتمند گردید.
در سال ۱۹۸۴ میلادی او معاهده وجده را با حسن دوم رئیس جمهور مراکش باهدف اتحاد دو کشور، امضاء کرد و بر اساس این اتحاد، در زمینههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مشارکت داشته باشند و مراکش به حمایت خود از جبهه ملی نجات لیبی پایان دهد، در مقابل لیبی نیز از جبهه پولیساریو حمایت نکند.
در سال ۱۹۸۶ میلادی حسن دوم در شهر افران، با شیمون پرز نخست وزیر وقت اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها از جانب دولت لیبی خیانت و پیمات شکنی تلقی شد و موجبات نقض معاهده را فراهم آورد.
ارتش اسلامی
قذافی در سال ۱۹۷۲ میلادی نیرویی را موسوم به «ارتش اسلامی» تشکیل داد که به وسیلهٔ آن در جهت یکپارچهسازی و عربی کردن منطقه گام بردارد.
اولویت فعالیت ارتش اسلامی، چاد و سودان بود. در استان دارفور که در غرب سودان واقع شده بود قذافی از تشکیل مجمع عربی حمایت کرد.
این مجمع که زیرنظر جرارد پرونیر فعالیت میکرد، یک سازمان ستیزهجوی پان عرب بود که بر عربی بودن دارفور تأکید داشت.
ارتش اسلامی اغلب متشکل از مهاجران کشورهای ساحلی فقیر بود، لیکن بر اساس یک منبع موثق، هزاران پاکستانی که با هویتهای جعلی در شهرهای لیبی کار میکردند نیز عضو این ارتش بودند.
به طور کلی میتوان گفت اعضای این ارتش مهاجرانی بودند که بدون هیچ تفکری راجع به جنگ به لیبی رفته بودند. اینان آموزشهای نظامی اندکی دیده و تعهد کمی به ارتش داشتند. یک روزنامهنگار فرانسوی دربارهٔ نیروهای این ارتش در چاد، میگوید: آنها همه عرب، خارجی و یا آفریقایی-آمریکایی بودند که برخلاف تصورشان که گمان میکردند با آمدن به لیبی میتوانند یک شغل اجتماعی بیابند، به استخدام نیروهای نظامی درآمده و میبایست در بیابانهای ناشناخته به جنگ میپرداختند.
در آغاز سال ۱۹۸۷ میلادی با حمله لیبی به چاد ، ارتش اسلامی نیروهای خود را در استان دارفور مستقر کرد. حملات متداوم در طول مرز باعث ایجاد تنازهات قومیتی در استان دارفور شد و این کشمکشها باعث کشته شدن بیش از ۹۰۰۰ نفر در بازه زمانی ۱۹۸۵ میلادی تا ۱۹۸۹ میلادی شد.
ایالات متحده آفریقا
در ۲۹ اوت سال ۲۰۰۸ میلادی، قذافی یک جشن عمومی در بنغازی با حضور ۲۰۰ حکمران و پادشاه آفریقایی ترتیب داد و در آنجا به خود لقب "شاه شاهان آفریقا" را داد که این در واقع بخشی از تلاش او برای تشویق حکام آفریقایی و دولتهای متبوعشان برای پیروی از قذافی در قالب اتحادی بزرگ بود.
دیدگاههای قذافی در اینباره و دربارهٔ یکسان سازی نظامی در آفریقا با واکنش دیگر دولتهای آفریقایی مواجه شد.
در اول فوریه ۲۰۰۹ میلادی یک جشن تاجگذاری در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی در ۵۳مین سالگرد تأسیس اتحادیه آفریقا برگزار شد و در آن مراسم قذافی به عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب شد.
قذافی در آن مراسم به رهبران آفریقایی گفت: من به تلاش خود برای رسیدن به ریاست ایالات متحده آفریقا ادامه خواهم داد. گردهمایی او برای حاکمان آفریقا که بنا بود در ژانویه ۲۰۰۹ میلادی برگزار شود، از جانب مهمانان اوگاندایی لغو شد؛ زیرا دعوت از رهبران محلی و بحث دربارهٔ امور سیاسی داخلی، برخلاف قوانین اوگاندا بود و بنا به گفته جیمز ماگوم، سخنگوی وزارت امور خارجه اوگاندا، این رفتارها میتواند به بیثباتی کشور متبوعش منجر شود.
قذافی حامی اصلی رئیسجمهور اوگاندا، عیدی امین بود. عیدی امین به پاس قدردانی، زمانی که در لیبی بود، با دختر قذافی ازدواج کرد، اما دختر قذافی بعدها از او جدا شد. قذافی در حمایت از امین به تانزانیا لشکرکشی کرد. نزدیک به ۶۰۰ سرباز ارتش لیبی در دفاع از رژیم امین کشته شدند.
جنگها و منازعات بینالمللی
در اوایل سال ۱۹۶۹ میلادی قذافی یک رشته عملیات نظامی را برابر کشور همسایه چاد تأمین مالی کرد. او همچنین گاهی منازعات منطقهای با چاد در منطقه اوزو که از سال ۱۹۷۳ میلادی تحت اشغال لیبی بود، ایجاد میکرد. در سال ۱۹۸۷ میلادی مشاجرات بین لیبی و چاد و همچنین اشغال اوزو از جانب لیبی پایان یافت و بین دو کشور آتشبس برقرار شد. پس از بیانیه دادگاه بینالمللی در این باره به تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۹۴ میلادی، لیبی در ژوئن همان سال به طور کامل از خاک چاد عقبنشینی کرد.
دولت چاد آن زمان به رهبری حسن حبری کمکهای مالی فراوانی از آمریکا و فرانسه دریافت میکرد. این کمکها منجر به پیروزی چاد در جنگ تویوتا به سال ۱۹۸۷ میلادی شد.
بر پایه اطلاعات منابع دولت آمریکا لیبی در این جنگ بیش از ۱۰ درصد ارتش خود را از دست داد و ۱٫۵ بیلیون دلار به تجهیزات نظامی آن کشور خسارت وارد شد.
قذافی در سال ۱۹۷۷ میلادی ارتش خود را برای جنگ با مصر به مرزهای مشترک دو کشور گسیل داشت که مصر توانست نیروهای قذافی را به عقب براند.
قذافی از چارلز تیلور دیکتاتور لیبریا حمایت کرد و آموزشهای لازم را در اختیار او قرار داد. تیلور کسی بود که به دلیل ارتکاب جنایتهای جنگی در سیرالئون، از سوی دادگاه ویژه سیرالئون به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب بود. فودی سنکوح مؤسس جمهوری متحد انقلابی نیز توسط قذافی آموزش دیده بود.
قذافی در سال ۲۰۰۱ میلادی در اعتراض به فیلیکس پاتاسه، در جمهوری آفریقای مرکزی مداخله نظامی کرد. پاتاسه قراردادی امضاء کرده بود که به موجب آن لبیی باید به مدت ۲۹ سال تمامی منابع طبیعی کشور متبوعش مانند اورانیوم، مس، الماس و نفت را مصادره میکرد.
عملیات در اروپا
بعد از حملات دسامبر ۱۹۸۵ میلادی به فرودگاههای رم و وین که به کشته شدن ۱۹ نفر و زخمی شدن ۱۴۰ نفر انجامید، قذافی در سخنانی اعلام کرد که تازمانی که کشورهای اروپایی از لیبیاییهای مخالف قذافی حمایت کنند، لیبی به حمایت خود از ارتش سرخ و ارتش جمهوریخواه ایرلند ادامه خواهد داد. وزیر امورخارجه لیبی نیز در سخنانی آن حملات را عملی قهرمانانه خواند.
در آوریل ۱۹۸۶ میلادی ماموران لیبی کلوپ شبانه لابل در غرب برلین را بمبگذاری کردند و باعث کشته شدن ۳ نفر زخمیشدن ۲۲۹ نفر شدند. اطلاعات تکمیلی دربارهٔ این عملیات سالها بعد در آرشیوهای استاسی به دست آمد. بعد از اتحاد دوباره آلمان در سال ۱۹۹۰ میلادی، ماموران لیبی که تجهیزات عمیات را از کاردار سفارت لیبی خواسته بودند تحت تعقیب گرفتند.
در اتریش جورج هایدر دهها میلیون دلار از قذافی و صدام حسین دریافت کرد.
لیبی معاهدات نزدیکی با رژیم اسلوبودان میلوشویچ برقرار کرد. قذافی خود را در زمره صربهای ارتودکس در برابر مسلمانان بوسنی و آلبانیایی تبار کوزو قرار داد. حتی زمانی که میلوشویچ به پاکسازی قومی در مقیاسی بزرگ در قبال آلبانیاییها محکوم شده بود، قذافی از او حمایت کرد.
در سال ۱۹۷۶ میلادی پس از یک سری عملیات که توسط ارتش آزادیخواه ایرلند انجام شد، قذافی اعلام کرد: بمبی که در بریتانیا کار گذاشته شده بود و منجر به جریحهدار شدن روح بریتانیاییها شد، بمب مردم لیبی بود. ما آن را برای انقلابیون ایرلندی فرستادیم تا بریتانیاییها بهای کارهای قبلی خود را بپردازند.
پس از اعدام دو تن از مخالفان دولت در لیبی در آوریل ۱۹۸۴ میلادی، پناهندگان لیبیایی ساکن لندن به نشانه اعتراض تظاهرات کردند. دیپلماتهای لیبی به ۱۱ نفر از معترضان تیراندازی کردند. این تیراندازیها منجر به کشته شدن یک زن پلیس شد و بر اثر آن روابط لیبی و بریتانیا به درازای یک دهه تیره شد.
ناپدید شدن موسی صدر
در اوت ۱۹۷۸ میلادی موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش به لیبی سفر کرده تا ملاقاتی رسمی با دولت آن کشور داشته باشند. پس از آن مسافرت از موسی صدر و همراهانش اطلاعی در دست نیست. موسی صدر جنبش امل را که یک جنبش شیعی بود در لبنان پایهگذاری کرده بود. لیبی پیوسته مسئولیت سرنوشت موسی صدر را از خود ساقط کرده و گفته که وی و همراهانش لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کردهاند. ناپدید شدن صدر به یک مشاجره دائمی بین لیبی و لبنان مبدل گشت.
در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۲ میلادی قذافی اعلام کرد آزادی فلسطین، آرزوی هر فرد عرب است. بههمین منظور هر تبعه لیبی باید آموزشهای نظامی کافی را ببیند تا بتواند برای مبارزه آماده باشد. او همچنین حمایت مالی از این حملات را تضمین کرد.
در سال ۱۹۷۳ میلادی با آغاز جنگ یوم کیپور، قذافی دو اسکادران جنگنده، یک تیپ زرهی و کمکهای مالی را به مصر روانه کرد.
ایالات متحده آمریکا
در سال ۱۹۸۱ میلادی قذافی دربارهٔ تروریسم رئیسجمهور آمریکا رونالد ریگان سخن گفت و در پاسخ، ریگان او را «سگ دیوانه» خاورمیانه نامید. در دسامبر همان سال وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا گذرنامههای مسافرت به لیبی را باطل کرد و در مارس ۱۹۸۲ میلادی واردات نفت لیبی را نیز تحریم کرد.
همسران
معمر قذافی در ابتدا با فتحیة نوری خالد که دختر رئیس پلیس دوران پادشاهی لیبی بود، ازدواج کرد.
فتحیة نوری خالد از خانوادهای اصیل بود، که در طول تاریخش مهاجرتش از ترکیه، در طرابلس سکنی گزیده بود. مراسم ازدواج قذافی با فتحیة نوری خالد در سال ۱۹۷۰ با حضور جمال عبدالناصر برگزار شد.
حاصل این ازدواج که تنها شش ماه دوام آورد، محمد، پسر بزرگ قذافی بود. قذافی بعد از جدایی از فتحیة با صفیة فرکاش ازدواج کرد. هنگامی که قذافی برای انجام یک عمل جرّاحی در یکی از بیمارستانهای لیبی بستری بود، با صفیة که پرستار آن بیمارستان بود آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج شد. سایر فرزندان قذافی حاصل این ازدواج هستند.
فرزندان
قذافی از دو همسر خود یعنی فتحیة نوری و صفیة فرکاش، مجموعاً ده فرزند دارد.
محمد پسر بزرگ او که فرزند همسر اول اوست که مدیر کمیتهٔ المپیک لیبی بود. این کمیته مالک بیش از ۴۰٪ سهام شرکتهای نوشیدنی در لیبی بود. او همچنین صاحب امتیاز شرکت کوکاکولا و مدیر شرکت ارتباطات زمینی و بیسیم لیبی و شرکتهای زیرمجموعه بود.
سیف الاسلام قذافی که مشهورترین فرزند قذافی میباشد نتیجه ازدواج او و صفیة فرکاش است. به سیف الاسلام که دارای مدرک دکترای اقتصاد از لندن است، همواره به عنوان جانشین پدر نگاه می شد.
او در سال ۲۰۰۹ میلادی، عبدالباسط مقرحی، متهم اصلی حادثه لاکربی را که اسکاتلند او را به دلیل بیماری سرطان آزاد کرده بود، در بازگشت به لیبی همراهی کرد.
سیف الاسلام مدیر سازمان جهانی خیریه قذافی بود.
الساعدی پسر سوم قذافیاست که سابقه سه فصل حضور در لیگ فوتبال ایتالیا و بازی در تیمهای پروجا، اودینیزه و سمپدریا را دارد. او سهامدار تیم یونتوس ایتالیاست و مدتی رئیس فدراسیون فوتبال لیبی بود. او که دارای مدرک مهندسیاست مدتی نیز در نیروهای ویژه لیبی مشغول بهخدمت بود.
هانیبال پسر چهارم قذافیاست. او و همسرش در سوئیس به دلیل بدرفتاری به نوکرشان دستگیر شدند که این موضوع باعث تیرگی روابط لیبی و سوئیس شد. دولت سوئیس پس از آنکه معمر قذافی آنها را تهدید به خارج کردن سرمایهگذاریهای لیبی از آن کشور کرد، از پیگیری پرونده هانیبال صرفنظر کرد.
المعتصمبالله پسر پنجم معمر و مشاور امنیت ملی لیبی بود. او در سال ۲۰۰۸ میلادی تقاضای بودجهای ۱٫۲ میلیارد دلاری کرد تا بتواند یک واحد نظامی-امنیتی شبیه واحدی که برادر کوچکترش خمیس قذافی اداره میکند، تأسیس نماید.
خمیس پسر ششم معمر و فرمانده نیروهای ویژه، تیپ ۳۲ بود. تیپ ۳۲ که تیپ خمیس نیز نامیده میشد در روسیه آموزش دیده و مسئولیت حمایت از نظام قذافی را داشت.
عائشه تنها دختر قذافیاست . او نقش بسیار مهمی در ترمیم چهره بینالمللی لیبی در سالهای گذشته داشت و از او و برادرش سیفالاسلام میتوان به عنوان ویترین حکومت لیبی نام برد. وی بعد از سرنگونی پدرش به الجزایر گریخت و در میانه راه در بیابان وضع حمل کرد.
هناء دخترخوانده معمر قذافیاست که در بمباران طرابلس از جانب آمریکا در سال ۱۹۸۶ میلادی کشته شد. قذافی اولین سخنرانی خود پس از شورش مخالفان را از ساختمانی که هناء در آن کشته شده بود، انجام داد.
سیفالعرب پسر کوچک قذافیاست که شهرت کمتری از برادرانش دارد. گفته میشود که ساکن شهر مونیخ در آلمان است. او در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱ بر اثر بمباران یکی از منازل معمر قذافی از سوی جنگندههای ناتو کشته شد. تلویزیون رسمی لیبی اعلام کرد که بر اثر این هجوم هواپیماهای ناتو سیفالعرب به همراه ۳ نوه معمر قذافی کشته شدند.
همچنین میلاد برادرزاده قذافیاست که معمر او را به فرزندی پدیرفت.
جنگ داخلی لیبی
جنگ داخلی لیبی، در سال ۱۳۸۹ (۲۰۱۱ میلادی)، به دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیماییهای خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری، علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی با سرکوب شدید اعتراضات شکل گرفت.
این اعتراضات از ۲۳ دی ۱۳۸۹ خورشیدی (۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی)، در این کشور آغاز شد و از روز ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ (۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی) به شکلی گستردهتر و بهتدریج بصورت قیام سراسری درآمد که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد و همه شهرهای لیبی را دربرگرفت و به جنگهای شهری و بین شهری، میان مخالفین و هواداران حکومت منجر شد.
نیروهای مخالف حکومت از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار دادند و در شهر شرقی بنغازی، دومین شهر بزرگ کشور، دولت موقت تشکیل دادند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای داراییهای قذافی و ده نفر از نزدیکان او را توقیف نموده و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت.
بر اساس این قطعنامه، اقدامات قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه جنایات بینالمللی پیگیری شد.
در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱ میلادی دستور بازدشت قذافی صادر شد. طرابلس ضمن رد این حکم، دادگاه بینالمللی را آلت دست غرب خواند. در پیشرویهای مخالفین بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آنها درآمد و تنها پایتخت لیبی (طرابلس) و چندین شهر دیگر در غرب کشور دردست نیروهای دولتی باقیماند.
در اوایل ماه مارس شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر مورد هجوم موشکی نیروهای قذافی قرار گرفتند. در این زمان اعضای شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به توافق رسیدند. در این درگیریها طی چندماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجدداً از آنها رانده شدند. در ۲۹ مرداد ۱۳۹۰ (۲۰ اوت ۲۰۱۱ میلادی) مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور را در دست خود بگیرند. در ۳۱ مرداد (۲۲اوت) مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند.
مخالفان در ۲۳ اوت توانستند با گذر از باب العزیزیه به محل اقامت قذافی وارد شوند. علیرغم اینکه گزارشهای قبلی حضور قذافی و خانوادهاش در باب العزیزیة را تأیید میکرد، مخالفان اثری از آنها نیافتند. قذفی به سرت گریخته بود ، به زادگاهش که در زوط ۲۸ مهر ۱۳۹۰ خورشیدی به محل قتل او تبدیل شد.