به گزارش مشرق، آیا میتوانید صادقانه به این سؤال پاسخ دهید که دینداری در رژیم پیشین میان مردم بیشتر رواج داشته است یا در انقلاب اسلامی و در زیر کنف ولایتفقیه؟
در جواب باید بگوییم دینداری یعنی چه؟ آیا دینداری یعنی عمل به شریعت؟ بله قطعاً عمل به شریعت دینداری است ولی دین باطنی دارد و ظاهری. باطن دین ولایت حقه است و باطن دینداری هم استقامت بر ولایت حقه و شریعت ظاهر آن است و بهاندازه ظاهر اهمیت دارد؛ اما اهمیت آن بهاندازه ولایت حقه نیست. حالا اگر دینداری را با مقیاس خُرد یعنی شریعت بسنجید، ممکن است انسان فریب بخورد و بگوید سطح دینداری کاهش یافته، اما اگر دینداری را با مقیاس کلان بسنجیم، لازم است یک شاخصه برای مطالعه معرفی کنیم. یک جمعیتی بهنام ملت ایران، حکومتی تشکیل داده است در دوره لیبرال دموکراسی و دوران پایان تاریخ که خود غرب میگوید.
مراد غرب از پایان تاریخ نه اتمام زمان، بلکه مراد این است که از لیبرال دموکراسی مدلی بهتر برای اداره زندگی نخواهد آمد. حالا در چنین شرایطی که غرب به اوج حکومت خود رسیده و با شکست سوسیالیسم جهان تکقطبی شده است، در مقابل این حکومت ملتی دیگر، مدل متفاوتی از زندگی را در برابر تکصدایی در جهان عرضه کرده است. عقیدهای که آن را هم مارکسیستها بازگو میکردند و هم لیبرالیستها، با این تفاوت که مارکسیستها بهصورت آشکار میگفتند که یا طرفدار مبارزه باشید یا اهل دین و سازشکار، اما نظام سرمایهداری پشت دلار خود مینویسد که ما به خدا توکل میکنیم، اما دین را تبدیل میکرد به خردهفرهنگ و بعد با روانشناسی و علوم انسانی جایگزین میکرد و ما دیدیم که در روانشناسی گفته شد دین ثمره عقدههای سرخورده جنسی افراد است. پس هر دو گروه معتقد به اتمام دوره دین بودند. حالا ملتی آمده و در برابر این تکصدایی ایستاده و گفته ما میتوانیم از مسیر انبیاء به سعادت برسیم. سپس انقلابی کرده و مدلی جدید ارائه داده است. حالا این مدل از مرزهای خود عبور کرده و تبدیل به یک موج جهانی شده که موازنه بینالملل را تغییر داده است. نظام سلطه تازه فهمیده که مسأله بسیار جدی است. ابتدا تصور میکردند که میشود از طریق گروههای داخلی آن را تسخیر کرد.
انقلاب مقاومت کرد و بعد برنامههای شورشهای قومی داخلی، جنگ هشتساله و باز هم دیدند که انقلاب پایداری میکند. در مرحله بعد به اینجا رسیدند که یکی از دو قطب جهانی تحت تأثیر انقلاب اسلامی از هم پاشیده است. نظر من این است که شکست مارکسیسم بیش از آن که مستند باشد به چهل سال جنگ سرد، مستند است به قدرت نرم انقلاب اسلامی. در سال 57 در اکثر دنیا جنبشهای کمونیستی فعال بودند. در 18کشور فقط کوبا نیروی نظامی داشت و مبارزات مارکسیستی را دنبال میکرد. در سال 58 ما حتی یک مبارزه کمونیستی بنام در جهان نداریم. معنای این تحول این است که انقلاب اسلامی پرچم عدالتخواهی را در دست خود گرفته و تمام مبارزات را ذیل خود سامان داد. این عامل اصلی فروپاشی شوروی بود.
حالا غرب متوجه شده است که جدال جدی است و سنگر بعدی که فتح خواهد شد نظام سرمایهداری است. به همین دلیل سال 2000 هانتینگتون نظریه برخورد تمدنها را مطرح کرد و همان سال از طریق خودزنی در ماجرا برجهای دوقلو به دنیای اسلام حمله کردند.
از روز نخست میگفتند ایران مرکز شرارت است، سال 2001 افغانستان، 2003 عراق و 2005 ایران باید تسخیر شود. اکنون سالها از آن موقع میگذرد و میبینیم که قدرت جمهوری اسلامی روزبهروز افزایش مییابد. سؤال این است چه کسی انقلاب را پیش میبرد؟ دست خدا و ولایت امام زمان، محترم و اصل است، اما بار این مبارزه بر دوش چه کسانی است؟ این مردم گرسنگی نکشیدند؟جنگ تحمل نکردند؟ ولی هنوز هم بهپای این انقلاب ایستادگی میکنند. چه کسی پرچم حکومت دینی را در مقابل لیبرال دموکراسی بر دوش خود نگهداشته است؟ جز همین مردم. احسان نراقی، جامعهشناس دربار فرح پهلوی گفته بود هزینهای که غرب در طول یک ربع قرن علیه جمهوری اسلامی کرده، بیش از هزینهای است که در چهل سال علیه شوروی انجام داده است. در برابر این همه فشار امروز چه کسانی جز مردم مقاومت میکنند؟ این اگر دین نیست پس شما نامش را چه میگذارید؟ ما نباید دین را غلط معنا کنیم. سنی و شیعه نقل کردهاند که نبی اکرم؟ص؟ فرمودند اگر کسی بین رکن و مقام بهاندازه عمر حضرت نوح عبادت کند، بدون ولایت علی در جهنم است. اگر ولایت این همه اهمیت دارد پس شما چگونه دین را تنها به شریعت معنا میکنید.
ولایت عمود خیمه دین است بر اساس احادیث. سرپا نگه داشتن این عمود امروز اصلی است که مردم به آن پایبندند. اگر این دینداری نیست پس شما نامش را چه میگذارید؟ اگر این دین و ولایت نبود ما با آمریکا حساب وکتاب میکردیم؛ ایران قدرتی پیدا کرده پس او را قدرت منطقهای میکنیم و عامل باجگیری در خاورمیانه. مگر جز این است که قدرتهای جهانی پس از جنگ جهانی دوم با هم حساب وکتاب کردند و جهان دستهبندی شد. حالا ایران قدرتی پیدا کرده پس او را هم شریک میکنیم در مناسبات بینالملل؛ اما دینداری مردم مانع این سازش با غرب شده است. عقیده من این است که ملت ایران پای «مصلحت اسلام» پایداری میکند و این بالاترین مرحله دینداری است. چگونه عدهای میگویند که مردم دینشان ضعیف شده است؟ اگر به دنبال نماز خواندن هستید، ابلیس 6هزار سال عبادت کرد اما به خاطر یک ساعت زیر بار خلیفهالله نرفتن منفور پروردگار شد. پس با این تعبیر نمیشود گفت مردم بیدین شدهاند.
از یکی از عرفای بزرگ میشنیدم که میگفت شما همینجایی که هستید اگر بمانید خیلی کار بزرگی کردهاید. من یک ساعت در فرات برخلاف جریان رود شنا کردم که ببینم چقدر میتوانم پیش بروم، بعد از تلاش فراوان در همان سر جای خود مانده بودم. وقتی موج دشمن سنگین است، ماندن در سر جای خود پیروزی است. شوروی سابق در طول مبارزه با آمریکا تنها یک موج رادیو در کشورش بود، حالا ما امروز علیه اعتقاداتمان چند موج ماهواره و رادیو، چند سایت و تولیدات ضد دینی داریم؟ من اخبار ماهوارهای بیبیسی را از فیلمهای پورنوگرافی مضرتر میدانم، چراکه امروزه اخبار، اطلاعرسانی نیست که وقایع اتفاقیه چاپ شود. امروزه از طریق تنظیم خبر اوضاع روانی جامعه را به هم میزنند که حادثه اتفاق بیفتد. بهگونهای خبر میدهند که حادثه اتفاق بیفتد نه اینکه از حوادث اتفاق افتاده خبر بدهند. معنای سیاست خبری همین است. پس با توجه به ایستادگی ملت ایران بر پای ولایت حقه و مقاومت بینظیر در برابر تهاجمات بیسابقه دشمن ما نمیتوانیم بگوییم جوان امروز بیدین است.