به گزارش مشرق، «سید عباس حسینی» در یادداشت «روزنامه جوان» نوشت:
روز پنج شنبه بار دیگر نشست وزرای دفاع ناتو در محور تحولات نگرانکننده افغانستان برگزار شد و همان طور که تصور میشد، وزیر دفاع امریکا و دبیرکل ناتو بر افزایش نیروهای نظامی در افغانستان تأکید کردند. در پایان این نشست، وزیر دفاع امریکا اعلام کرد فرستادن ۴هزار نیروی اضافی به افغانستان را بررسی میکنند و از کشورهای عضو ناتو نیز خواست که حدود ۳ هزار سرباز اضافی به این کشور بفرستند.
هرچند ناتو میگوید با اعزام این نیروها، بار دیگر وارد مبارزه علیه تروریسم در افغانستان نمیشود، اما امریکا پیش از این بازگشت به عرصه آنچه «مبارزه علیه تروریسم» میخواند را تصویب کرده است. افزایش نیروهای نظامی در افغانستان، بخش مهم و عمده راهبرد جدید دولت دونالد ترامپ را در افغانستان تشکیل میدهد که قرار است به زودی نهایی و اعلام شود.
این در حالی است که همزمان با برگزاری نشست وزرای دفاع امریکا و ناتو در بروکسل، ژنرال جوزف دانفورد، رئیس ستاد ارتش امریکا در سفری دو روزه به کابل، آخرین جزئیات راهبرد جدید این کشور در افغانستان را با فرماندهان امریکایی و همچنین رهبران حکومت افغانستان مورد بررسی قرار داد. به نظر میرسد بعد از سال ۲۰۱۴ که امریکا و ناتو نیروهای خود را از افغانستان بیرون بردند، این کشور با وجود ناکامی نیروهای امنیتی خود، بار دیگر به بنبست سالهای ۲۰۱۰ به بعد برخواهد گشت؛ بنبستی که با حضور بیش از ۱۳۰ هزار نیروی امریکایی و هزاران نیروی دیگر ناتو، هر روز پیچیدهتر و محکمتر شد.
حال سؤال اساسی اینجاست، وقتی حضور بیش از ۱۶۰ هزار نیروی خارجی در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ نتوانست گره از مشکل این جنگ دوامدار بگشاید، حضور چند هزار نیروی تازه چه دردی را درمان خواهد کرد؟!
دو مسئله مهم پیرامون اعزام نیروهای بیشتر امریکا و راهبرد جدید این کشور در افغانستان مطرح و قابل تأمل است.
ابتدا اینکه حکومت افغانستان که در باتلاقی از بحرانهای سیاسی و امنیتی گرفتار شده، برای نجات از این وضعیت و به دست آوردن اطمینان از ادامه فعالیت خود، به امریکا به عنوان بزرگترین ناجی مینگرد، چه اینکه ساختار این حکومت از همان ابتدا، با میانجیگری جان کری، وزیر خارجه پیشین امریکا و به ابتکار او طرحریزی و تشکیل یافت.
بر این اساس، رهبران این حکومت که از یک سو متحدان اصلی و کلیدی خود را از دست داده و هر روز وجهه و پایگاه مردمی خود را از دست میدهند و از سوی دیگر، در برابر گروههای تروریستی چون طالبان و داعش، با ناکامی مواجه شدهاند، راه نجات خود را در افزایش نیروهای نظامی امریکا در افغانستان و برجسته شدن این کشور در اولویتهای سیاست خارجی امریکا جستوجو میکنند، ولو اینکه این وضعیت، به افزایش نارضایتیهای مردمی و بغرنجتر شدن وضعیت سیاسی ـ امنیتی افغانستان منجر شود. واقعیت اساسی این است که نگرانیهای حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین افغانستان پیرامون امضای پیمان امنیتی با امریکا، اکنون به واقعیت مبدل شدهاند. حکومت وحدت ملی افغانستان که در اولین روز کاری خود، پیمان امنیتی با امریکا را امضا کرد، تاکنون چیزی جز چند هواپیمای کوچک به دست نیاورده است.
امضای توافقنامه امنیتی با امریکا، نه تنها به تأمین امنیت، صلح و توسعه در این کشور کمک نکرد که این کشور تنهاتر از گذشته، در باتلاق امنیتی و سیاسی فرو رفته است. به دنبال وخامت اوضاع امنیتی افغانستان در طول دو سال گذشته، نمایندگان پارلمان این کشور بارها از عدم مؤثریت پیمان امنیتی با امریکا انتقاد کرده و خواهان بازبینی و لغو این پیمان شدهاند.
و اما مسئله دوم و مهمتر، مقامهای ارشد امنیتی امریکا از راهبرد جدید این کشور، به عنوان یک «راهبرد منطقهای» یاد میکنند که افغانستان بخشی از این راهبرد منطقهای خواهد بود.
استفاده از این اصطلاح، نگرانیهایی جدی را پیرامون راهبرد جدید جنگی امریکا و استفاده از افغانستان برای اهداف جدید منطقهای برانگیخته است. به نظر میرسد امریکا به دنبال بازبینی راهبرد جنگی خود در افغانستان، به دنبال عملی ساختن یک برنامه جدید منطقهای است.
تحولات یک سال اخیر در افغانستان و حضور و فعالیت گسترده داعش و در کنار آن شکلگیری دور تازهای از رقابت و کشمکشها با روسیه، نشانههایی از شکلگیری تحولات جدید امنیتی در این کشور است. در این اواخر نیز رویکرد امریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران در همسایگی افغانستان، با تمدید تحریمها تشدید یافته است.
بر این اساس، راهبرد جدید امریکا در افغانستان، جدای از اینکه از مدتها پیش زمینهساز تحولات جدید امنیتی در این کشور شده، اهداف جدید منطقهای را در کشورهای آسیای مرکزی، روسیه، چین، پاکستان و جمهوری اسلامی ایران دنبال خواهد کرد.