به گزارش مشرق، خرخرهای گوسفند سر بریده جلوی مسئولان که تمام میشود، نجوای روستاییان کمکم به گوش میرسد: «آب نداریم» که اگر داشتیم گوسفند بزرگتری زمین میزدیم؛ خشکسالی همه چیزمان را برده است. گوسفندها و بزها سال به سال کمتر شدند و لاغرتر.
این صدای محمد است که ادامه میدهد: حنجره ما پاره شده در ۱۰ سال گذشته بس که فریاد زدیم برای آب اما به جایی نرسید. زمانی آب بود و داشتیم زندگی میکردیم؛ حالا منتظر مرگ هستیم. گاو و گوسفندانمان را از دست دادیم و حالا باید منتظر داغ عزیزانمان باشیم.
روستای کلاته نظر در شهرستان درمیان چند کیلومتری مرز خراسان جنوبی با افغانستان واقع شده است. این روستا با حدود ۲۰ خانوار و جمعیتی کمتر از ۱۰۰ نفر در چند کیلومتری مرز قرار دارد به طوری که ساکنان آن را میتوان مرزداران کشور دانست. کلاته نظر از محرومترین روستاها در خراسان جنوبی است به طوری که براساس شاخصها، ضریب محرومیت این روستا ۹ است. هرچند رضا سلمآبادی مدیرکل امداد خراسان جنوبی معتقد است اعداد و ارقام شاخص خوبی برای بیان محرومیت این روستاها نیست. انتهای محرومیت در کشور ضریب ۹ پیش بینی شده اما فقر واقعی فراتر از این عددهاست.
برای رسیدن به کلاته نظر باید بیش از ۱۵ کیلومتر در سنگلاخ و پستی و بلندی راند تا در انتهای راه چند خانه روستایی رو به ویرانی نمایان شود. اهالی روستا میگویند: شما یکبار برای آمدن به اینجا این همه سختی کشیدید اما این مسیر هر روزه ماست. مسیر هر روزه کودکانمان برای رفتن به مدرسه، مردانمان برای فروش اندک شیر بز و گوسفند باقی مانده و زنانمان برای رسیدن به طبیبی که راه چاره مارگزیدگی و زایمان را بداند.
زینب یکی از زنان روستا است، با کودکی در بغل داستان زنی را روایت میکند که ۲ سال پیش بر اثر نیش زنبور جان خود را از دست داد. آمبولانس وقتی رسید که زن جان خود را از دست داده بود. از همان زمان وزارت بهداشت کار ساخت خانه بهداشت را آغاز کرد و چند ماه پیش کار احداث ساختمان خانه بهداشت تمام شد اما درب آن همیشه قفل است.
خانه بهداشت مهر و موم شده به کار روستاییان نمیآید. وقتی به مسئولان بهداشت درمیان مراجعه کردند به آنها گفته شد تا سال ۹۹ خبری از خدمات بهداشتی و درمانی نیست. اهالی کلاته نظر برای رفع و رجوع بیماریهای معمولی با طی ۳۰–۴۰ کیلومتر خود را به اسدیه و درمیان میرسانند اما وقتی مرض بیخ پیدا میکند یا زنی پا به ماه میشود، تا بیرجند ۲۰۰ کیلومتر راه است. عقرب گزیدگی هم در کلاته نظر شایع است؛ همان که روستاییان با زبان فارسی صحیح «کژدم» می نامندش.
نبود بهداشت در کنار بی آبی به رشد انواع بیماریها منجر شده است. بیشتر کودکان دچار سوء تغذیه هستند که وضعیت کل استان هم بهتر نیست. مدیرکل امداد خراسان جنوبی میگوید: شش هزار کودک ۶ سال در استان سوء تغدیه دارند که کمیته امداد تنها امکان ارائه خدمت به ۳۵۰۰ نفر از آنان را دارد. در حال حاضر تأمین آب شرب روستای کلاته نظر همانند ۵۰۰ روستای دیگر در خراسان جنوبی از طریق تانکر انجام میشود. یک تانکر هفته به هفته به روستا آورده میشود و از آن لوله کشی به وسط روستا انجام شده است. انسان و دام از همین آب مصرف میکنند. گاه پیش میآید که آب تانکر به اتمام میرسد اما خبری از تانکر جدید نیست. ۱۰۰ نفر اهالی روستا زیر گرمای ۴۰ درجه تابستان ساعتها و گاه شبانهروزی بی آب میمانند. انگار این روستاها در میانه دعواهای جناحی و پاسکاری متداول دستگاههای اجرایی فراموش شدهاند.
نخستین چیزی که پس از ورود به روستا جلب توجه میکند، وجود چندین نفر افراد دارای معلولیت است همانها که اهالی کلاته نظر به اشتباه آنان را «عقب افتاده» میخوانند؛ از افراد بالغ تا نوجوانان و حتی کودکان شیرخوار. مهدی نوجوان ۱۴ ساله ایست که از ناحیه پا فلج است. بستگانش میگویند از بدو تولد این بیماری را داشته و حالا روی دستهایش به سختی خود را از این سو به آن سو میکشد. شاید برای مهدی دیگر نشود کاری کرد اما حدیثه تنها یکسال دارد. پاهای حدیثه هم معلول است.
تمام مدت حضور ما در روستا در آغوش مادرش است و به محض زمین گذاشته شدن بی قراری میکند. زندگی برای او در آغوش مادر تعریف میشود و هنوز درکی از تفاوت خود با دیگر کودکان ندارد. یکی دو سال دیگر که ببیند همسن و سالانش این سو و آنسو میدوند و بازی میکنند تازه متوجه محدودیتهای خود میشود. مادر «حدیثه پیشرو» از امروز غصه آینده فرزندش را دارد و چین و چروکهای صورتش گواه دردی است که از درون احساس میکند. او میگوید: از بدو تولد متوجه مشکلی در دخترم شدیم. به پزشک که مراجعه کردیم، گفتند باید فیزیوتراپی شود و شاید حرکت به پاهای حدیثه برگردد اما هزینه فیزیوتراپی ۱۲ میلیون تومان است و همه روستا هم که جمع شویم چنین توانی نداریم.
کلاته نظر بیستمین سال خشکسالی را میگذراند و کاریز روستا هفت سال است که خشک شده است. با ادامه خشکسالی، دور نیست روزی که کلاته نظر همچون ۱۶۰۰ روستای دیگر خراسان جنوبی از بین برود یا مردمانش خانه و زندگی را رها کنند و به جای دیگری یا به شهر بروند. همین حالا هم ریزش جمعیت روستا آغاز شده است. جمعیت روستا که سال ۸۵ بیش از ۱۷۵ نفر بود در سرشماری سال ۹۰ به ۹۱ نفر رسیده است.
عبدالله از اهالی روستا میگوید: ما نمیخواهیم روستا را تخلیه کنیم. اینجا وطن ماست و آبا و اجدادمان همین نزدیکی زیر خاک خفتهاند. آب هم که نباشد، میمانیم و پایمردی میکنیم. کشاورزی مرد اما دامها را داریم؛ هرچند اندک اما خانه مان را ترک نمیکنیم. عبدالله میافزاید: ما مرزداران کشور هستیم، اگر ما هم از اینجا برویم چه کسی میخواهد جلوی اشرار را بگیرد و از روزهایی میگوید که اشرار در منطقه تردد داشتند و روستاییان منطقه مسلح شدند و جلویشان ایستادند.
او میافزاید: ما مردمان خراسان همچون خاکمان قانعیم. اندک آبی اگر باشد خاک مستعد خراسان سبز میشود و محصولاتش همه چون خون شهدایمان سرخ است. ما هم با کمترین امکانات میسازیم و گلهای نداریم.
علی اکبر اما معتقد است روستا تا چند سال دیگر تخلیه می شود. می گوید: آب تا روستای ما تنها ۲ کیلومتر فاصله دارد اما میخواهند آب را به جای دیگری منتقل کنند. گوسفندانم در اثر بی آبی تلف شدند و از بین رفتند و امروز فقط ۱۰ گوسفند دارم. در گذشته همه چیز داشتیم؛ چغندر می کاشتیم و شلغم و گندم و جو. زرشک هم همیشه بود.
علیاکبر ۴۶ ساله است و ۸ فرزند دارد که بزرگترین آنها ۲۵ سال و کوچکترینشان ۴ سال دارد. پسر بزرگش لیسانس دارد و دخترش دیپلمه است اما با حال روز فعلی امیدی ندارد که بتواند فرزندان کوچکتر را برای ادامه تحصیل به شهر بفرستد. مدرسه کلاته نظر تا کلاس ششم را پوشش میدهد اما پس از آن بچهها باید برای ادامه تحصیل به اسدیه یا درمیان بروند و در خوابگاه بمانند که هزینه خوابگاه برای آنان سالی ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان است. این غیر از هزینه سرویس بچهها است. وانتی که قرار است ۱۰–۲۰ بچه را از روستاهای اطراف جمع کند و به مدرسه برساند هم هزینه خودش را دارد.
وضعت در روستای دونخی هم بهتر از کلاته نظر نیست. اگر در کلاته نظر مردم به بی آبی عادت کردهاند، اینجا تازه یکسال است که قناتش خشک شده است. روستاییان امیدوارند بارشها امسال بهتر شود تا قنات بار دیگر پرآب شود اما مسئولان استانی امید زیادی را رفع خشکسالی به این زودیها ندارند. شغل مردم این روستا هم اغلب دامداری است. تا چند سال پیش هر خانواده ۱۰۰–۲۰۰ گوسفند و بز داشت اما حالا تعداشان به زیر ۲۰ راس رسیده است. حالا صرفه ندارد برای ۱۰ گوسفند یکنفر به صحرا برود برای چرای دامها. گوسفندها را یکجا جمع میکنند و یک نفر چوپان آنها را به چرا میبرد. زمین هم که تنگدست شده و برای رسیدن به مرتعی مناسب باید ۷–۸ کیلومتر را پیاده طی کند. همین شده که بیشتر جوانان روستا بیکار شدهاند.
اگر موانع فرهنگی عامل عدم تحصیل دختران در برخی مناطق کشور است، اینجا خانوادهها اصرار دارند فرزندانشان دختر و پسر ادامه تحصیل بدهند. مریم یکی از این دختران است که کلاس ششم را در همان روستای دونخی تمام کرده و سال آینده باید به کلاس هفتم برود. مثل او ۱۰ دختر دیگر هم هستند که برای ادامه تحصیل باید به مدرسه شبانهروزی در مرکز شهرستان بروند اما هیچ وسیله نقلیه برای جابجایی بچهها به مدرسه نیست. بچههای از سنین مختلف صبح شنبه در گرما و سرما کنار جاده خاکی منتظر میمانند تا وسیلهای، وانتی پیدا شود و آنها را به شهر برساند. همین سختیها باعث شده تعدادی از دختران و پسران تحصیل را رها کنند و مانند پدرانشان چوپانی را ادامه دهند و سرنوشتشان را از همین امروز به مانند پدرانشان گره بزنند.
زنان روستا میگویند ۵ نفری هم که به زحمت و با استعداد خودشان موفق به کسب دیپلم و قبولی در دانشگاه شدند، به دلیل هزینههای تحصیل نتوانستند در دانشگاه ثبت نام کنند. میگویند ما زمانی مردان کشاورزی میکردند و ما دامداری را برعهده داشتیم اما حالا هیچ کاری برای انجام دادن نیست. بارها به نهادهای مسئول اعلام کردهایم که اگر صنایع دستی به ما یاد بدهند، میتوانیم خرج خودمان و تحصیل فرزندانمان را تأمین کنیم و اقدامی انجام ندادند.
واقعیت این است که کلاته نظر و دونخی هنوز زنده هستند اما اگر وضعیت همینطور ادامه یابد دیر زمانی نمیپاید که آنها هم باید تسلیم خشکسالی و بی آبی شوند. مسئولان استانی میگویند این مردم قانع هستند و قناعت اگرچه ستودنی است اما خود سبب محرومیت مضاعف این روستاها شده است. آنها هیچ چیز نمیخواهند جز آب چون معتقدند: «زندگی سر آب است؛ آب نباشد هیچ چیز نیست»