به گزارش مشرق، وحید ایمانی طی یادداشتی در روزنامه افکار نوشت: منتخبین اصلاحطلب شورای اسلامی شهر تهران با یک ژانر اکشن و توامان دراماتیک با پایانی باز به بهشت رسیدند! آنها پیش از انتخابات با ماجرای راهیابی به لیست امید و جاماندن افراد شاخص و سرشناس و باتجربه از لیست حاشیه ساز، وپس از آن با انتشار لیستهای موازیه درون حزبی پرسر و صدا، و پس از انتخابات با مصاحبه فاطمه دانشور و اعلام درخواست مبالغ چند میلیاردی برای حضور در لیست امید و درخواست شفافیت و عدم پاسخگویی مناسب به افکار عمومی ابهامآمیز گردیده و حالا این بار در اولین تصمیمگیری شورایی برای انتخاب شهردار تهران بازهم حاشیهساز شدند! پس از حرف و حدیثهای زیاد در رابطه با انتخاب شهرداری متخصص و با سابقه اجرایی متناسب، بالاخره در چهارشنبه گذشته اسامی 24 نفرکاندیدای تصدی شهرداری تهران بر اساس پیشنهاد هر منتخب بیرون آمد که برخی گزینهها دارای گذشته و ابهاماتی هستند که این ابهامات حتی برای همفکران خودشان نیز رفع نشده است.
همان ابتدا بعد از معرفی گزینههای شهرداری توسط منتخبین اسامی مانند علی اصغر احمدی، معصومه ابتکار، عباس آخوندی و ... مطرح شدند که برخی از این افراد خیلی زود با مصاحبه، نامه و حتی با تماس تلفنی از کاندیدا شدن برای شهرداری تهران انصراف دادند! اولین سوالی که به ذهن خطور میکند اینکه چه طور ممکن است منتخبین شورای شهر افرادی را معرفی کنند که حتی از علاقه، برنامه و تصمیم آنها برای شهردار شدن اطلاع ندارند؟! علی اصغر احمدی در مصاحبهای اعلام کرد نه درباره شهردار شدنم نه با بنده صحبتی شده و نه مصاحبهای برای انصراف از آن داشته ام، به نظر میرسد برخی افراد با انتشار این خبر بداخلاقی کردهاند! سورنا ستاری هم در نامهای بلند بالا به مرتضی الویری گفت که این کار شما و اعلام اسم بنده برای شهرداری تهران بدون رضایت من بوده و با توجه به مخالفت جدی من برای تصدی این سمت کار شما غیرشرعی و غیراخلاقی است. ترکان هم که جلسات متعددی با منتخبین شورای پنجم داشت اعلام انصراف کرد ولی نام او را همچنان برای شهرداری تهران مطرح میکنند. انصراف بی طرف و نیز انصراف و تکذیب انصراف شریعتمداری که دو تن از گزینههای هفت نفره کاندیدای شهردار تهران بودند نشان میدهد که منتخبین اصلاحطلب و به اصطلاح با برنامه شورای پنجم، نه تنها با گزینههای مطرح شده برای شهرداری تهران صحبت نکرده اند، بلکه از رضایت و علاقه آنها برای تصدی این پست نیز بی اطلاعند و فریاد «شهردار با برنامه» برای حل مشکلات شهر تهران صرفا شعاری بیش نیست.
از چینش نفرات و تعداد آرا گزینههای اول شهرداری تهران از بین هفت نفر، توسط منتخبین شورای اسلامی شهر تهران پیداست که حزب کارگزاران و اتحاد نظرات غالب شورای شهر را در دست دارند.
رای قابل توجه الهه کولایی شخصیتی آکادمیک، دانشگاهی و البته غیراجرایی بعنوان نفر سوم با 16 رای، که زمان انتخابات مجلس در سال 94 طی مصاحبهای با خبرگزاری آنا از نحوه بسته شدن لیست امید به شدت انتقاد کرده بود و گفته بود: رانت و پول ابزار حضور در لیست امید بود و تخصص در آن جایی نداشت، حالا خود مدعی تصدی شغلیست که در آن نه تنها تخصص ندارد، بلکه سوابق او نیز نشان از عدم توانمندی وی برای شهرداری تهران دارد و حالا با رانت حزبی و ایجاد کمپینهای فمنیستی و عنوان شهردار زن برای تهران، این تصور ایجاد میشود که منتخبین شورا به فکر انتخاب افراد کاربلد و متخصص نیستند و نگاه تشکیلاتی و حزبی برای انتخاب شهردار، به تخصص در این حوزه ارجحیت دارد.
نکته مهم دیگر اعلام تعداد آرای هفت کاندیدای شهرداری تهران است که در نوع خود بی نظیر بود، که این امر موجب شد تا میزان وجاهت، ارزش و اعتبار کاندیداها در بین اصلاحطلبان مشخص شود. بطور مثال محسن مهرعلیزاده که حتی از ماهها قبل از انتخابات نام او بعنوان یکی از گزینههای مطرح شهرداری بگوش میرسید، از کمترین وجاهت و اقبال از سوی شورای منتخب برخوردار است.
موضوع مهمی که نمیتوان آن را نادیده گرفت القای چمران هراسی است که دراتاق فکرو رسانههای اصلاحطلب از آن بعنوان ابزاری برای حذف متخصص ترین و شاید با تجربه ترین نیروی جریان چپ در حوزه شهری از کاندیداتوری شهرداری تهران، یعنی محسن هاشمی استفاده شد. این درحالی است که بخش قابل توجه رای اصلاحطلبان ازحضورو سر لیستی محسن هاشمی رفسنجانی بدست آمده ونام او جزء مهمترین گزینههای تصدی این پست در ادوار گذشته شورا بوده و تاکید و تمرکز اصلاحطلبان برای تصدی این پست توسط هاشمی تا آنجایی بود که الهه راستگو را بخاطر رای منفی به شهردار شدن او، اخراج تشکیلاتی کرده و از جریان اصلاحطلبی حذف نمودند! حالا و به بهانه حضور مهدی چمران درشورای شهر(در حالی که چمران عدم حضور خود در شورای پنجم را بارها تکرار کرده است) از کاندیداتوری او برای این پست جلوگیری میکنند. این اتفاق را شاید به نوعی دهن کجی اصلاحطلبان به خواست و اعتماد مردم به منتخب اول شورای پنجم دانست.
جوان باوری و استفاده از ظرفیت جوانان را میتوان پاشنه آشیل تبلیغات همیشگی جریان اصلاحطلبی برای جلب آراء و نظر قشر جوان کشور دانست، اما مشکل اساسی در این جریان عدم وجود نیروی مجرب و کارآزموده جوان است؛ چرا که جوان باوری در جریان اصلاحطلبی همیشه بعنوان یک شعار باقی ماند و در عمل هیچگاه از ظرفیت و توان جوانان اصلاحطلب در عرصه مدیریتی استفاده نشد. خلل وجود مدیر جوان و کارآزموده در جریان چپ آنقدر جدی است که در لابلای گمانه زنیها و اسامی کاندیداهای شهرداری تهران، نام علی رضا جاوید با سابقه همراهی محمود احمدینژاد و از معاونین جوان محمد باقر قالیباف به چشم میخورد. یعنی اصلاحطلبان حتی در چهارسال گذشته دولت تدبیر و امید هم نتوانست یک مدیر جوان برای تصدی شهرداری تهران تربیت کنند.
با یک نگاه گذرا و خالی از تحلیلهای کلان حزبی و جناحی به سادگی میتوان دانست که آینده کلانشهر تهران، مبهم و پیچیده و خالی از روزنههای امید است. تهرانی که در دهه گذشته با سرعت قابل توجهی به یکی از شهرهای مدرن و پیشرفته دنیا تبدیل شده، حالا در معرض یک آزمون سخت قرار دارد : شتابی مثل گذشته یا بازگشت به دوران سکون!