سرویس سیاست مشرق - روز پنجشنبه، ۵ مرداد، مصطفی تاجزاده در پی انتخاب یک چهره دانشگاهی، "دکتر فرهاد رهبر" به ریاست دانشگاه آزاد، چنین توئیت کرد:
برای کسانی که سوابق گذشتهی نه چندان دور رفتار و مشی سیاسی تاجزاده و رفقا را در سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت (که از قضا تاجزاده تنها چهره ای بود که در هر دو تشکیلات عضو مرکزیت بود!) یادشان نرفته، این توئیت، واکنشی جز یک پوزخند تلخ نمی توانست به همراه داشته باشد. البته تاجزاده زرنگ تر از آن است که نداند که می دانیم و می دانند که رفتار او و طیف سیاسی که او عضو آن است، با هاشمی رفسنجانی، مصداق یک کلاس فشرده آموزشی برای «ترور شخصیت» بود. اما او مخاطبان خود را در بین جوانان نسل سومی و چهارمی (متولدین اواخر ۶۰ و دهه ۷۰) می جوید که در دوران ترکتازی اصلاح طلبان در برهه ۷۹-۷۶ به علت کمی سن در جریان مسایل سیاسی نبودند.
تاجزاده که امروز به مانند شرکای سیاسی خود، هاشمی را "حلوا، حلوا" می کنند و با مقاصد کاملا مشخص، او را یک اسطوره سیاسی و الگوی اول و آخر سیاستورزی جلوه می دهد، زمانی با دوستان خود در مقطع برگزاری انتخابات مجلس ششم (بهمن ۷۸) چنان فضای سنگین و سیاهی علیه هاشمی ایجاد کردند که بر سر نبودن و حاضر نبودن ایشان در فهرست های انتخاباتی مسابقه بود.
این اصلاح طلبان که در سال ۷۸، هنوز ده سالی بیشتر از دوران چماق به دستی و «پونز به دستیشان»! نگذشته، سینه چاک و مرید مکتب «لبرالیسم» و «آزادی» و «توسعه سیاسی» شده بودند که حتی دفاع یک دختر از پدرش را برنمی تافتند و به کوچک ترین اظهارات فائزه هاشمی در حمایت از پدر، در روزنامه های زنجیره ای خود واکنش های چکشی و شلاقی نشان می دادند.
دوستان گرمابه و گلستان تاجزاده، امثال اکبر گنجی، عباس عبدی، محسن آرمین، رجبعلی مزروعی، بهزاد نبوی و سعید حجاریان در هفته های منتهی به انتخابات مجلس ششم، در نشریاتی چون صبح امروز، نشاط، عصر آزادگان، مشارکت و هفته نامه آبان گرای توپخانه خود را روی هاشمی متمرکز کردند تا با تخریب همه جانبه شخصیت و کارنامه هاشمی، حتی شانس حضور ایشان را در مجلس به حداقل برسانند چه برسد به بحث ریاست ایشان بر مجلس ششم.
در این مسیر، یک تقسیم کار دقیق میان طیف افراطیون اصلاحاتی و طیف ملی-مذهبی انجام گرفته بود تا به واسطه آن که طیف ملی مذهبی (به ویژه نهضت آزادی) اپوزیسیون نظام محسوب می شد و ابایی از به محاکمه کشیدن اقدامات انقلابی هاشمی در دهه ۶۰ نداشت، در آن بخش هایی که «چپی های سوپرانقلابی» سابق که پیش از آن خود را «خط امامی» می نامیدند، رویشان نمی شد خودشان هاشمی را بکوبند، به چهره هایی چون سحابی، معین فر، پیمان، علیجانی و تقی رحمانی تفویض اختیار کنند.
این گونه بود که در ائتلاف حیرت انگیز به اصطلاح «خط امامی»های سابق و «ضد-امامی»ها، هاشمی رفسنجانی به عنوان نماد حاکمیت جمهوری اسلامی در سال های فراق چپی ها از قدرت (۱۳۶۸-۱۳۷۶) و متهم اصلی به حاشیه رفتن آن ها از دید این طیف سیاسی، سیبل حملات کوبنده قرار گرفت و به فساد، ویرانی کشاندن مملکت، خاندان سالاری و...... حتی آدم کشی متهم شد.
در این جا کاری با صحت و سقم آن ادعاهای مطروحه درباره هاشمی نداریم که محتاج مجال و فرصتی دیگر است، بلکه غرض، توصیف نفاق جریان اصلاحات در برخورد با هاشمی است. در ذکر نمونه این نوع نفاق شاید همین نکته به اندازه کافی گویا باشد که کتاب «عالیجناب سرخپوش» دوست یک «جان در دو قالب» آقای تاجزاده (اکبر گنجی) با حمایت مستقیم وزارت ارشاد عطاء الله مهاجرانی در تیراژ چند ده هزارتایی نشر و توزیع شد، همان مهاجرانی که تنها دو سال قبل تر از آن، در ماه های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ۷۶، از مطرح کنندگان بحث «ریاست جمهوری مادام العمر» هاشمی بود!
کار به جایی رسید که در ماه های دی و بهمن ۷۸، تقریبا روزی نبود که هاشمی در سخنرانی یا مصاحبه ای، به تلاش برای پاسخ گویی به این هجمه های سنگین و تلاش برای رفع اتهام از خود نپردازد.
عاقبت اما، این ترور شخصیت سیستماتیک ظاهرا از جانب سردمداران افراطیون دوم خرداد برای تمام کردن کار هاشمی در انتخابات مجلس، کافی تشخیص داده نشد، و پروژه تقلب در انتخابات هم چاشنی کار شد. مسوول انجام این ماموریت هم البته کسی نبود جز رییس وقت ستاد انتخابات کشور، معاون سیاسی وزارت کشور: سید مصطفی تاجزاده.
محسن هاشمی پسر ارشد آقای هاشمی ۹ دی ۱۳۹۱ در مصاحبه با روزنامه بهار، ماجرا را چنین توضیح داد:
"ایشان(هاشمی) در انتخابات مجلس ششم بیستم شد، اگر صندوقها را باز میکردیم شاید انتخابات تهران باطل میشد. کتابی هست به نام «انصراف» که حاج آقا دلایل انصرافشان را از انتخابات مجلس ششم نوشتهاند. آن موقع مسوول انتخابات(تاجزاده) فهرست را میخواند ولی اسم ایشان را نمیخواند. من مدام تماس گرفتم و گفتم چرا نمیخوانید؟ گفت: ما هنوز به رای هاشمی شک داریم، بعد شکایت شد و یک بساطی راه انداختند که اگر یادتان باشد کاریکاتور آقاسی را کشیدند.
من آن موقع رئیس دفتر حاج آقا بودم، به شورای نگهبان شکایت شد. برخی از صندوقها را باز کردند و هر صندوقی که باز میشد آرای آن مخدوش بود و باطل اعلام میشد. تا ۳۰ درصد بازشماری شد و حاج آقا بیستم شد، بعد گفتند دیگر ادامه ندهید چون مجبور میشوند انتخابات تهران را باطل کنند. وقتی از ۳۰ به ۲۰ رسیدند دیدند انتخابات در تهران مخدوش است، افراطیهای اصلاحطلبان و اجراییهای آنها تقلب کرده بودند."
به جای تفصیل بیشتر این مطلب، توجه مخاطبان گرامی را به مجموعه ای از حملات سیستماتیک پیش گفته به مرحوم هاشمی در برهه دی ماه و بهمن ماه ۷۸، از لابه لای روزنامه های عصر آزادگان، مشارکت، صبح امروز و هفته نامه آبان جلب می کنیم تا عیار صداقت مدعیان «هاشمی خواهی» امروز، روشن تر شود: