به گزارش مشرق، با نگاهی به تاریخ اسلام در مییابیم که خلفای عباسی به روشهای مختلف اعم از محدود کردن رفت و آمدهای ائمه(ع)، زیر نظر داشتن و جلوگیری از ارتباط آنان با محبان و شیعیان، و ... موانعی را در گسترش تشیع و محبوبیت ائمه اطهار(ع) به وجود میآوردند؛ به عنوان مثال، منصور دوانقی ملعون، امام صادق(ع) را به مرکز خلافت فراخواند، هارون الرشید، امام موسی الکاظم(ع) را به مدت طولانی زندانی کرد تا ارتباط امام(ع) را با جامعه قطع کند، اما مأمون برای مقابله با امام رضا(ع) شیوهای کاملاً متفاوت از دیگر خلفای عباسی را در پیش گرفت و برای بقای حاکمیت خویش طرح نزدیک کردن محبوبترین شخص خاندان پیامبر(ص) در آن دوران را به دربار خلافت طرحریزی و ایشان را مجبور به پذیرش ولایتعهدی کرد. باید به این نکته نیز اشاره کرد وی از نظر سیاسی فردی تیزهوش و در عین حال بسیار سفاک و خونریز بود و نمونه بارز آن جنگ وی با برادرش برای رسیدن به قدرت بود.
مأمون به این نکته توجه نداشت که امام رضا(ع)، امام عالم و عالمیان است و اوست که در شب قدر آن سال تقدیرات را به گونهای رقم زد که به وسیله مأمون ملعون به ایران بیایند. پس این مأمون نبود که امام رضا (ع) را به اجبار به ایران فراخواند، بلکه امام رضا(ع) بر اساس برنامهای الهی، آن ملعون را وسیله این حرکت قرار داد. در ابتدا که مأمون پیشنهاد ولیعهدی را داد، امام رضا(ع) دست رد به سینه او زدند و این خبر در همه جا پیچید و این رد کردن ولیعهدی توسط امام رضا(ع) نشان داد که این مقام هیچگونه ارزشی برای ایشان ندارد.
در ایام دهه کرامت فرصتی شد تا با «محمدحسین رجبیدوانی» محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) در مورد دوران سیاسی امام رضا(ع) و پیشنهاد خلافت از سوی مأمون و پذیریش ولایتعهدی از سوی آن حضرت به گفتوگو بنشینیم که مشروح آن در ادامه منتشر میشود:
* زمانی که امام رضا(ع) به امامت رسیدند، جامعه اسلامی آن زمان در چه شرایطی قرار داشت؟
رجبیدوانی: دوران امامت حضرت رضا(ع) 20 سال طول کشید. امامت ایشان در سال 180 هجری ـ قمری آغاز و تا 203 سال که ایشان به شهادت رسیدند، ادامه پیدا کرد. این دوره، دوره حساسی است، امام (ع) در سنی به امامت رسیدند که در بین امامان سن متوسطی بود. به صورت رسمی ایشان در سن 35 سالگی به امامت رسیدند، اما امامت امام رضا (ع) چند سال زودتر آغاز شد، به دلیل زندانی شدن امام کاظم (ع) در سال 179 هجری ـ قمری، 4 سال در زندانهای بصره و بغداد به امام (ع) بسیار سخت گذشت. ارتباط امام با شیعیان قطع شد و امام رضا(ع) حلقه وصل امام زمان آن دوران با مردم بودند. 10 سال آغازین امامت امام، معاصر هارون الرشید است و امام به گونهای رفتار کردند که به هارون ملعون بهانهای برای تعرض ندهند، امام (ع) جانب تقیه را رعایت میکردند. میدانید هارون الرشید معروفترین و مقتدرترین خلیفه بنیعباس است، او فکر میکرد میتواند خلافت را در بین فرزندانش جاری کند، لذا امین را ولیعهد اول و مأمون را ولیعهد دوم قرار داد. امین از مأمون 6 ماه کوچکتر بود، اما مادر او عرب بود و مادر مأمون ایرانی، لذا برتری را برای امین قائل شد و بعد از مدتی برای فرزند سومش قاسم به عنوان ولیعهد سوم بیعت گرفت.
در مکه از آنها میثاق سنگینی گرفت که نکند به هم خیانت کنند و باید با هم بسازند و روی هم سلاحی نکشند، حتی فکر خیانت به هم را نکنند. تعهد را مکتوب هم کردند و به عنوان سند در خانه کعبه گذاشتند، اما چیزی که بنایش بر باطل و غصب باشد دوامی ندارد. وقتی امین به حکومت رسید تصمیم گرفت مأمون را خلع کند و پسرش را ولایتعهد کند. هارون مأمون را به شرق فرستاد و قاسم را به شمال و امین را نزد خود نگه داشت که بعد از مرگ او خلافت کند. هارون در پی شورشی به خراسان رفت و در آنجا مریض شد و مُرد و امین به خلافت رسید و ضمن نقض میثاق، قصد کرد پسرش را ولیعهد کند. مأمون هم ایستادگی کرد. برخلاف تعهدات با هم درگیر شدند. نهایتا امین را از میان بردند لشکریان مأمون و سر او را به مرو آوردند و از سر در کاخ آویزان کردند.
انگیزههای مأمون برای پیشنهاد ولایتعهدی به امام رضا(ع)
مأمون عباسی برای رسیدن به قدرت حتی برادر خود امین را به قتل رساند، چه شد که حاضر شد خلافت را به امام رضا(ع) واگذار کند؟
رجبیدوانی: هدف مأمون از پیشنهاد خلافت به امام رضا(ع) این بود که ببیند امام(ع) به قدرت علاقهمند است یا خیر و برای مردم اینطور مطرح کند که چون موقعیت در اختیار اهل بیت (علیهم السلام) نبوده است، آنها اهل زهد و تقوا هستند و اگر به آنها قدرتی پیشنهاد شود مانند دیگر خلفا هستند و میآیند و قدرت را به دست میگیرد؛ از این رو مأمون به امام رضا(ع) گفت: من از جایگاه خود کنارهگیری و خلافت را به شما واگذار میکنم، اما امام (ع) به هیچ وجه این پیشنهاد را نپذیرفتند و زیر بار پیشنهاد پذیرش خلافت نرفتند، به گونهای که فضل بن سهل وزیر مأمون میگوید: من هیچ وقت خلافت را تا این حد خوار ندیدم که خلیفه اصرار کند و حاکمیت را به امام (ع) واگذار کند اما آن حضرت نپذیرد؛ در نهایت مأمون به امام (ع) گفت که اگر شما خلافت را نمیپذیرید باید حتماً ولایتعهدی را قبول کنید (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج2، ص 360)
مأمون از اینکه به امام رضا(ع) پیشنهاد ولایتعهدی را داد، انگیزههای گوناگونی داشت؛ او به سبب کشتن برادر خود امین، مشروعیت خود را در بین اهل سنت تا حد زیادی از دست داده بود، زیرا اهلسنت به شدت طرفدار امین بودند، از این رو لازم بود با بهرهگیری از حضور امام رضا(ع) در حاکمیت خود و استفاده از جایگاه آن وجود مقدس، برای خود مشروعیت ایجاد کند. بنیعباس به خاطر قتل امین توسط او دلخور بودند و به خاطر توجهای که مأمون به ایرانیها داشت و مقامات مهم حکومتی را از میان آنها انتخاب کرده بود، باعث شد سایر عباسیون از او دلگیر بودند، لذا مأمون برای اینکه آنها را تهدید کند که اگر از من اطاعت نکنید حکومت را از شما خارج میکنم، امام را به سوی خود فرا خواند.
از طرفی امام رضا(ع) به سبب جدالی که بین امین خلیفه پیشین و مأمون برادر او وجود داشت از این فرصت بهره بردند و توانستند با مردم ارتباطات گسترهای داشته باشند و مورد شناخت بسیاری از مردم جوامع اسلامی قرار بگیرند، لذا گروه گروه مردم خدمت امام رضا(ع) میرسیدند و از دریای بیکران معارف آن حضرت بهره میبردند، ترس مأمون این بود این شناخت عمومیتر شود و حاکمیت بنیعباس به لرزه بیافتد. همچنین اولاد امیرالمؤمنین(ع) و سادات که بسیار مورد ظلم و جور بنیعباس قرار گرفته بودند به ستوه آمدند و از فضایی که علیه مأمون ایجاد شده بود، استفاده کردند و دست به قیامهایی زدند، طوری که در یک برهه، نیمی از قلمروی مأمون را از دست او در آوردند و مأمون به سختی توانسته بود این قیام را سرکوب کند، اما معلوم بود که این سرکوب آتش زیر خاکستری است که میتواند دوباره شعلهور شود و در صورت شعلهور شدن این قیامها توسط علویان، حکومت او با خطر قطعی سقوط مواجه میشد؛ لذا وقتی که امام رضا(ع) را به عنوان ولیعهد و مقامی مهم در حکومت قرار داد، دیگر علویان نمیتوانستند توجیحی علیه قیام برای حکومت او داشته باشند.
* چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی را قبول پذیرفتند؟
رجبیدوانی: بعد از اینکه امام رضا(ع) پیشنهاد خلافت از سوی مأمون را رد کردند، مأمون ملعون به امام (ع) گفت چارهای جز پذیرش ولایتعهدی ندارید و ایشان را تهدید به قتل کرد، لذا امام رضا(ع) هم برای دفع خطر تهدیدات مأمون، با قید شرایطی، ولایتعهدی را قبول کردند. شروطی را که امام رضا(ع) برای پذیرش ولایتعهدی قرار دادند، نشان داد که آن حضرت با اجبار آن را پذیرفته و هیچ تعلق خاطری به این حاکمیت و پست و جایگاه ندارند.
* شما گفتید امام رضا (ع) شرایطی برای پذیرش ولایتعهدی قید کردند، لطفا از آن شرایط برایمان بفرمایید.
رجبیدوانی: امام رضا (ع) در ابتدا به مأمون گفت که من از نظر سنی از تو بزرگتر هستم و معمولاً ولیعهد را کسی قرار میدهند که سنش از خلیفه کمتر باشد تا امید به زنده بودن او بعد از خلیفه قبلی وجود داشته باشد، اما مأمون باز به اصرار خود ادامه داد؛ لذا شرط اصلی امام رضا (ع) آن بود که در هیچ یک از امور اجرایی و حکومتی دخالت نکنند و هیچ عزل یا نصبی را انجام ندهند و تنها مورد مشاوره قرار بگیرند و هیچ مسئولیتی متوجه ایشان نباشد؛ لذا مأمون چارهای به جز قبول این شروط را نداشت، از طرفی هم چون مأمون میدانست قبول ولایتعهدی حضرت هم جلوی قیام علویان را میگیرد و هم بنیعباس را در حالت خوف و رجا قرار میدهد تا با او سر ناسازگاری نگذارند، شروط امام رضا(ع) را برای پذیرش ولایتعدی پذیرفت.
* پس از قبول ولایتعهدی امام رضا(ع) مأمون سکههایی را به نام حضرت زد، آیا این کار مأمون با دیگر اهداف او برای عدم گسترش تشیع و محبوبیت بیشتر اهل بیت(ع) در تضاد نبود؟
رجبیدوانی: مأمون برای اینکه خبر ولایتعهدی امام رضا(ع) در بین همگان منعکس شود، علاوه بر برگزاری مراسمهای جشن به نام امام رضا(ع)، سکههایی را نیز به نام ایشان زد تا بگوید که امام (ع) این جایگاه را پذیرفته و با حکومت عباسی کنار آمده است، اما اهل معرفت متوجه شدند که قبول ولایتعهدی توسط امام(ع) بر خلافت نظر ایشان بوده است، زیرا چگونه میشود فردی مقام دوم کشور باشد، اما هیچگونه مسئولیتی را نپذیرد و در هیچ امری دخل و تصرف نکند و تنها به عنوان مشاور حضور داشته باشد، زیرا اگر کسی به حکومتی تعلق خاطر داشته باشد، تلاش میکند تا هر چه بیشتر در عرصه حضور پیدا کند و خود را در ارتباط با حاکمیت آینده نشان دهد، اما رفتار امام (ع) اینگونه نبود؛ از این رو مأمون چون دید نه تنها اهدافش محقق نشد، بلکه کاری کرده که امام بیش از گذشته به جامعه معرفی شود و محبوبیت پیدا کند تصمیم به قتل امام گرفت.
*واکنش خواص و یاران امام رضا(ع) در برابر قبول ولایتعهدی حکومت عباسی از سوی آن حضرت چه بود؟
رجبیدوانی: شاگردان و اصحاب خاص امام رضا(ع) که ایشان را به عنوان امام بر حق و حجت خدا قبول داشتند، معتقد بودند اگر امام مانند جد بزرگوارشان امام حسین(ع) قیام کنند، حق همان است و اگر ولایتعهدی را هم بپذیرند حق همان است.
گسترش معارف شیعه در ایران مدیون حضور امام رضا(ع) است
قبولی جایگاه ولایتعدی چه دستاوردهایی را برای جامعه اسلامی آن دوران داشت؟
رجبیدوانی: امام رضا(ع) مانند پدر بزرگوار خود حضرت موسی بن جعفر(ع) به زندان رفت با این تفاوت که امام کاظم(ع) را هارون در زندان سیاه چالی محبوس کرد، اما مأمون ملعون، امام رضا (ع) را در کاخ خود زندانی کرد. همچنین مأمون تلاش میکرد تا نشان دهد که امام رضا (ع) با دستگاه حاکمیت همراه و همگام است، اما دشمن سبب خیر شد، زیرا در داخل ایران و مناطق شرقی عالم اسلام جز عدهای محدود که از طریق مستقیم و یا وکلای امام پیشین به مذهب شیعه گرایش پیدا کرده بودند، شمار بسیاری از مردم در مورد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شناختی نداشتند، اما حضور ایشان در ایران و پایتخت مأمون در مرو باعث شد مردم در طول مسیر مدینه تا مرو با اینکه از مناطق شیعهنشین عبور داده نشدند، با استقبالهای گستردهای روبرو شوند.
همچنین حضور امام (ع) در جلسات مناظره و بحثهایی که با حضور عالمان و عموم افراد جامعه برگزار میشد، باعث شد مردم این منطقه و علمای مناطق دیگری که به مرو میآمدند با مقام عظیم علمی امام رضا(ع) آشنا شوند؛ از طرفی تا قبل از حضور امام در مرو، ایشان با علما و متولیان ادیان دیگر برخورد و مناظرهای نداشتند، اما با دعوت مأمون از علمای مذاهب دیگر برای مناظره و بحث با امام رضا(ع)، علمای ادیان مختلف به عظمت امام(ع) و تسلط ایشان به منابع دینی آنها بیش از خود علم پیدا کنند. همچنین با آمدن امام رضا (ع) به ایران بخش قابل توجهای از علویان به شوق همجواری با حضرت به ایران آمدند که از جمله این سادات و امامزادگان وجود مقدس حضرت معصومه(س) و احمد به موسی(ع) در ایران است که با حضور این بزرگواران در ایران و سایر امامزادگان، تشیع در ایران روند رو به رشدی پیدا کرد؛ لذا گسترش معارف تشیع در ایران مدیون حضور امام رضا(ع) است، حتی به اعتقاد من با وجود اینکه تا دوران صفویه در مناطق شرقی یعنی ایران بر خلاف مناطق غربی، اهل سنت در زمینه قدرت سیاسی و نظامی برتری داشتند، اما با ورود امام(ع) و جلسات علمی و مناظرات ایشان، مباحث عقلی و فلسفی در ایران بیشتر از سایر مناطق گسترش پیدا کرد.