به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
منطقه نسبتا بزرگ «عرسال» نقش کلیدی در جنگ سوریه و به خصوص مقاومت لبنان که یک ضلع مهم در جنگ ضدتروریزم تکفیری در سوریه به حساب میآید بود. از این رو پس از عملیات بزرگ حزبالله در منطقه القصیر سوریه، دولتهای مخالف سوریه و گروههای تروریستی تلاش کردند تا در مقابل ضربهای که از عملیات دو ماههالقصیر خوردند یک موقعیت کلیدی برای در اختیار گرفتن موقعیتی برتر بدست آورند این منطقه، «عرسال» بود که شامل حدود ۳۰۰ کیلومترمربع سرزمین لبنان و سوریه میشد و البته بخش اعظم آن- حدود ۱۷۰ کیلومترمربع- در لبنان بود.
این انتخاب یک هدف استراتژیک بود که در فاصله کوتاهی در مرداد ۱۳۹۳-اوت۲۰۱۴- به آن دست یافتند. هماینک این منطقه حساس و کلیدی پس از یک نبرد سخت و البته در زمانی کوتاه تقریبا به طور کامل توسط حزبالله لبنان بازپس گرفته و پاکسازی شد. درخصوص این پیروزی بزرگ و زوایای آن نکات زیرقابل توجه میباشد:
۱- تسلط تروریستها بر منطقه عرسال در اواسط تابستان دو سال پیش با هدف چندگانهای شامل اولا ایجاد یک نقطه امن و کانونی برای انتقال سلاح و تروریزم از مدیترانه و طرابلس به داخل سوریه و به خصوص عملیاتهایی که با هدف سیطره بر دو استان کانونی حمص و دمشق طراحی و اجرا میشود ثانیا تبدیل این منطقه به اهرم فشار علیه حزبالله لبنان به گونهای که مانع حضور فعال و با نشاط حزبالله در سوریه شود و مردم لبنان نتیجه شرکت حزبالله در عملیات ضدتروریزم را انتقال این پدیده از سوریه به لبنان ببینند، ثالثا درگیر کردن ارتش لبنان با حزبالله چرا که مسئولیت طبیعی ارتش لبنان حمایت از پناهجویانی است که از سوریه به اردوگاهها در عرسال سکنی گزیدهاند و حال آنکه حزبالله نمیتواند در برابر نفوذ گسترده تروریستهایی که در پوشش پناهجو وارد این اردوگاهها شده و آنها را به صحنه تهدید موقعیت حزبالله در سوریه نمایند، سکوت کند و رابعا ایجاد منطقهای امن برای خانوادههای تروریستهایی که در سوریه میجنگند، دنبال شد.
در عین حال حزبالله لبنان در این مدت تلاش کرد تا با محدود کردن آنها در منطقه و قطع اتصالات آنها در سوریه و لبنان از تحقق اهداف چهارگانهای که به آن اشاره شد جلوگیری کند که تا حد زیادی هم بر آن دست یافت.
۲- حزبالله لبنان از اوایل ۱۳۹۶ و پس از کسب اجماع داخلی در لبنان، عملیات آزادسازی منطقه عرسال را طراحی کرد و این پس از آن بود که ارتش لبنان با صراحت به رئیسجمهور این کشور گفته بود که نمیتواند مسئولیت پاکسازی عرسال و پیرامون آن را برعهده بگیرد و این کار باید به مقاومت لبنان و رهبر آن سیدحسن نصرالله سپرده شود. حزبالله در طرح اولیه قرار بود پیش از شروع ماه مبارک رمضان عملیات خود را آغاز کند اما شرایطی در داخل سوریه پیش آمد و سبب تاخیر دو ماهه در اجرای عملیات شد. در نهایت این عملیات در حالی آغاز شد که طیفهای مختلف لبنانی- به جز حزبالمستقبل به رهبری سعد حریری - کنار حزبالله قرار گرفتند و این یک وضع کاملا مطلوب برای اقتدار داخلی حزبالله به حساب میآید این در حالی بود که ایجاد دردسر برای حزبالله و ضربه زدن به مشروعیت داخلی حزبالله یکی از اصلیترین اهداف تصرف منطقه عرسال توسط النصره و داعش بود که با حمایت ترکیه و عربستان این اتفاق در اوت ۲۰۱۴ افتاد.
حزبالله هماینک، کل این منطقه شامل شهرک عرسال و روستاهای الرمل، القاع، الفاکهته، راس بعلبک، اللبده و... را در یک عملیات چند روزه آزاد کرده است اما در عین حال با توام کردن عملیات نظامی با عملیات سیاسی، این آزادی را با حداقل هزینه و حداقل شهدا بدست آورده است.
همانگونه که سیدحسن نصرالله در اثنای این عملیات گفت، هدف عملیاتی حزبالله گرفتن تلفات زیادی از النصره نبود بلکه هدف اصلی آزادسازی این منطقه از سیطره النصره بود. براین اساس نصرالله در پیامی که برای رهبران النصره فرستاد و آن را از طریق سخنرانی در تلویزیون نیز تکرار کرد به آنان مهلتی کوتاه داد تا منطقه را ترک نمایند.
پیش از این «ابومالک النقلی» سرکرده این گروهک در مناطق مرزی لبنان و سوریه در مذاکره با «مصطفی الحجیری» شهردار شهرک عرسال گفته بود شرط تحویل منطقه این است که رهبران و نیروهای النصره بدون آنکه مورد شناسایی قرار گرفته و یا خلعسلاح شوند به ترکیه عزیمت نمایند که این خواستهها مورد پذیرش قرار نگرفت و در مذاکرات بعدی که بین نمایندهای از حزبالله و «عباس ابراهیم» از سوی النصره صورت گرفت، النصره پذیرفت که سلاحها را تحویل دهد و نیروهایش را به ادلب منتقل گرداند که این توافق در دو مرحله اجرایی گردید. در مقابل آن النصره پذیرفت که اسرای مقاومت را تحویل داده و اجساد شهدای حزبالله نیز تحویل گردد که این اتفاق افتاد.
در واقع آزاد شدن اسرای حزبالله تداعیکننده عملیات تبادل اسرای لبنان بعد از پیروزی حزبالله در جنگ ۳۳ روزه علیه رژیم صهیونیستی بود.
۳- پیروزی بزرگ حزبالله لبنان در جنگ عرسال یک حلقه از پیروزیهای بزرگی است که طی حدود دو ماه اخیر نصیب جبهه مقاومت شده است. آزادسازی موصل که مرکز اصلی هدایت تروریزم در منطقه بود، به هم زدن طرح استراتژیک آمریکا در مرزهای شرقی سوریه، پیروزی مقاومت در غوطه شرقی دمشق و غرب حمص و شکست داعش در تدمر و مناطق پیرامونی آن و آزادسازی سریع عرسال به خوبی نشان میدهد که روند تحولات امنیتی از شکل بحرانی به شکل عادی آن جریان پیدا کرده است و این نوید را پدید آورده است که سال ۲۰۱۷ در نهایت به یک تحول استراتژیک در وضع امنیتی سوریه منجر شود.
شکست تروریزم در حد فاصل ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ یعنی در یک دوره چهارساله کار بسیار بزرگی بود بخصوص اگر این نکته را درنظر بگیریم که برای شکلگیری این گروههای تروریستی و آمادهسازی آنان از جنبههای مختلف سالها کار شده بود و سرویسهای اطلاعاتی و سازمانهای سیاسی مختلفی از آمریکا تا ترکیه و سعودی پای این کار آمده بودند. شکست آنان در یک دوره چهار ساله از طرف نیروهایی که در مقایسه با حریف از امکانات نظامی ویژهای هم بهرهمند نبودند، کاری بزرگ و در واقع جلوهای از «وماالنصر الا من عندالله» بود.
کمااینکه شکست پروژه اشغال نظامی کشورها از سوی آمریکا و ایجاد جنگهایی از نوع جنگ ۳۳ روزه در حدفاصل ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ یعنی در یک دوره ۹ ساله کار بسیار بزرگی بود. در حالی که مخاطب اصلی همه این جنگها و موج تروریزمی که در حدفاصل ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ پدید آمد، «جمهوری اسلامی» بود. اگر پیروزی آسان حزبالله در منطقه کوهستانی و صعبالعبور عرسال در سال ۲۰۱۷ را با پیروزی بسیار سخت حزبالله در منطقه هموارتر القصیر و یبرود در سال ۲۰۱۴ مقایسه کنیم درمییابیم که در این فاصله چه تحول بزرگی روی داده است.
در جنگ سال ۲۰۱۴ با وجود آنکه القصیر منطقهای بالنسبه هموار است حزبالله ناچار شد دو ماه بجنگد و دستکم ۸۰۰ شهید را تقدیم کند درحالیکه در جنگ ۲۰۱۷ و در منطقهای بسیار سختتر، این پیروزی طی یک هفته و تنها با ۲۵ شهید به دست آمد. بااین وصف آنچه در این جنگ رخ داده است جنگ غلبه اراده مقاومت بر اراده آمریکا و کشورهای وابسته و تروریستهای تحتالحمایه آن است که این یک «فتحعظیم» به حساب میآید.
۴- آنچه در منطقه در حال وقوع است، شکست تفکر و پروژه تروریزم است و این نشان میدهد که میتوان پس از این و تا مدتها چنین روندی را پایانیافته تلقی کرد هر چند ممکن است جلوههای ضعیفی از آن را کماکان شاهد باشیم.
نکته مهم این است که با پایان پروژه تروریزم حتماً آمریکا و عوامل آن در منطقه، پرده جدیدی را میگشایند تا از طریق دیگری زمین و زمان را از جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی بگیرند.
نباید فراموش کنیم که کماکان مسئله اول و اصلی آمریکا، اسرائیل، سعودی و... «ایران، و مقاومت آن در برابر جبهه استکباری است پس نباید گمان کنیم که این جبهه کینهتوز با شکست در مقابل ایران و جبهه مقاومت به حقانیت آن اعتراف کرده و یا خود را ناگزیر به تحمل آن خواهد دید.
مهم این است که دریابیم پس از شکست این جبهه در شاخه امنیتی و نظامی چه پردهای باز خواهد کرد. همین روزها ما شاهد تلاش گستردهای برای ربودن عراق از جبهه مقاومت هستیم این بار اما مهمات در دو صحنه اجتماعی- با هدف بیاعتبارسازی اسلامگرایان و ایجاد اختلاف بین آنان- و در صحنه روابط خارجی- جداسازی آنان از ایران- جریان دارد با این گمان که جبهه مقاومت بدون کمک عراق قادر به حفظ نفوذ خود در منطقه و مقابله با مداخلات جبهه استکباری نیست.