به گزارش مشرق، سطح تهدیدهای آمریکا و کرهشمالی در یک هفته گذشته به میزان بی سابقهای افزایش یافته و دو طرف با تعیین نوع واکنش نظامی علیه حریف، چشم انداز درگیری احتمالی را طی روزهای آینده ترسیم کرده و عزم خود را برای اقدام نظامی نشان داده بو دند که با اعلام خبر تاخیر حمله کره شمالی به گوام تا حد بسیار زیادی حساسیت ها کاهش پیدا کرد. اما هنوز سایه تهدیدات در شبه جزیره کره وجود دارد و علی رغم اعلام طرفین برای گفت وگو نمی توان اقدامات وتقابل نظامی را از نظر دور داشت. این وضعیت برخی سیاستمداران و تحلیلگران بین الملی را نگران کرده است، به گونهای که درباره جدی بودن خطر وقوع جنگ فراگیر یا جنگ جهانی هشدار دادهاند. این نگرانی کاملا طبیعی به نظر میرسد، چه آنکه هر گونه خطای محاسباتی و اشتباه در تحرک نظامی از سوی واشنگتن و پیونگیانگ، میتواند سرآغاز جنگی ناخواسته شود که دامنه آن همه کشورهای همسایه کره شمالی و شرق آسیا را فراخواهد گرفت. اما به موازات نگرانیها از وقوع جنگ، بخت مذاکره برای کاهش تنش هم افزایش یافته و انتظار میرود جریانهای پیگیر مذاکره و طرفین مناقشه با جدیت بیشتری موضوع گفت و گو برای یافتن راه حل بحران را دنبال کنند. وقایع اتفاقیه بررسی دقیق تر اوضاع وتحولات اخیر شبه جزیره کره و تحلیل تاثیرات این تحولات بر منطقه آسیای جنوب شرقی و عرصه بین الملل را در گفت و گویی با دکتر اسماعیل بشری، پژوهشگر ارشد گروه خلع سلاح مرکز تحقیقات استراتژیک و کارشناس مسائل شبه جزیره کره و آسیای جنوب شرقی پی گرفته است، که در ادامه می خوانید.
- پس از پایان جنگ کره در 27 ژوئیه 1953 تا به امروز همواره یک سیاست آونگی و رفت و برگشتی در گذار تاریخی از مناقشه شبه جزیره کره وجود داشته است، که در برهه ای اختلافات و مناقشات این منطقه به سمت بدتر شدن پیش رفته و در برهه ای هم شرایط منطقه در یک رکود و عدم تنش بوده است. در بستر شرایط مطرح شده وضعیت شبه جزیره کره تا چه زمانی می تواند این گونه ادامه یابد؟
باید پاسخ این سوال را در نگاهی تاریخی به مناقشه دو کره دید. چراکه بستر عدم تثبیت شرایط در دو کره و نبود وضعیت روشن برای این مناقشه همیشه بعد از صلح و جدایی دو کره تا به امروز کمابیش پی گرفته شده است. البته این مسئله تا دوران پایان جنگ سرد وضعیتی نسبتا آرام و بی تنش را طی کرد. اگر چه زمان هایی هم بواسطه نقض آتش بس تنش هایی صورت گرفته است، اما در کل، شبه جزیر کره نوع همزیستی را دنبال می کرد و در این شرایط بود که سئول زیر چتر اتمی واشنگتن و پیونگ یانگ زیر چتر اتمی بلوک شرق بویژه شوروی به نوعی تفاهم زیستی رسیده بودند. چرا که در دوران جنگ سرد تمام ابرقدرت ها سعی در عدم درگیری و تقابل نظامی داشتند و در این چارچوب نوعی مماشات در عرصه بین الملل حاکم بود. ولی بعد از فروپاشی شوروی و خروج پیونگ یانگ از قیمومیت سیاسی و دیپلماتیک، کره شمالی احساس ناامنی را به این واسطه داشت و از این دوران مناقشه کره رو به وخامت گذاشت. اما در سوی دیگر کره جنوبی خیز بزرگی را به سمت جامعه لیبرال و اقتصادی شدن در بستر تجارت آزاد برداشت که هنوز هم این حرکت تداوم دارد، اما کره شمالی بجای اقتصادی شدن رو به مسائل نظامی و تسلیحاتی آورد، چرا که پس از دست رفتن حمایت های مالی و سیاسی پیونگ یانگ برای افزایش قدرت خود گزینه توسعه نظامی را در دستور کار قرار داد و برای دستیابی به تولید سلاح هسته ای، موشک های بالستیک و قاره پیما تمام منابع خود را صرف کرد. از همین رو تشدید اختلافات و تنش در شبه جزیره کره در این دوران روی داد، به گونه ای که بصورت تقریبا مستمر این تنش تا امروز ادامه داشته است، هر چند که گفتم در دوره هایی با مماشات این مناقشات بسیار کم رنگ شد و حتی در برهه هایی هم سئول با در پیش گرفتن برخی سیاست ها سعی در از بین بردن همیشگی مناقشات و اختلافات را داشت.
- آیا شما به سیاست های "آفتاب درخشان" که سیاست رسمی کشور کره جنوبی (1998 – 2008) و توسط "کیم دی جونگ"، رئیس جمهوری وقت این کشور اتخاذ شد و در نهایت هم منجر به اجلاس سران دو کره در سال های 2000 و 2007 در پیونگ یانگ و ملاقات با "کیم جونگ ایل"، رهبر سابق جمهوری دموکراتیک خلق کره (کره شمالی) و پدر کیم جونگ اون شد و به نوعی راه گفت و گو و تنش زدایی را فراهم کرد، اشاره دارید؟
بله، سئول با در پیش گرفتن برخی از سیاست ها از جمله "آفتاب درخشان" سعی در حل یک باره مناقشه دو کره داشت و در جریان اجرای همین سیاست ها بود که کره جنوبی منطقه حائل صنعتی – اقتصادی را بین دو کره ایجاد کرد، که حتی موجب شد که بسیاری از کارگران کره شمالی در آنجا مشغول به کار شوند. اما در راستای سوال قبلی مماشات دیپلماتیک و نظامی بین دو کره با همراهی سایر کشورهای منطقه مشخصا چین و ژاپن نوعی همزیستی را بوجود آورد. اما نکته اینجا است که برخی کارشکنی ها سبب شد در طول این دوران گاهی حساسیت در منطقه شبه جزیره کره افزایش یابد که گاهی بخشی از اشتباهات ناشی از فعالیت های پیونگ یانگ بود و بخشی هم ناشی از رفتارهای اشتباه سئول. هر چند که مداخلات ابرقدرت ها را هم در بروز این حساسیت ها نمی توان نادیده گرفت. لذا مجموعه این عوامل سبب شده تا حساسیت ها در منطقه شبه جزیره گاهی کاهش پیدا کند و گاهی هم به بالاترین حد خود برسد.
- نکته بسیار مهم تشدید کننده تش ها در شبه جزیره کره به آزمایشات اتمی و موشکی کره باز می گردد، همچنان که شما گفتید کره شمالی با خروج از قیمومیت شوروی پس از سقوط آن، برای رفع احساس ناامنی به میلیتاریسم روی آورد. آیا پیونگ یانگ توانسته در طول این دوران از قدرت نظامی خود برای گرفتن امتیاز از جامعه جهانی موفق عمل کند؟
شما به مسئله مهمی اشاره داشتید. در تحلیل عوامل افزایش یا عدم افزایش حساسیت ها در شبه جزیره کره باید اشاره کرد که هر چه وضعیت اقتصادی پیونگ یانگ رو به وخامت بگذارد، کره شمالی به سمت آزمایش های تسلیحاتی و افزایش حساسیت ها برای گرفتن امتیاز به واسطه نوعی ایجاد تهدید اتمی گام بر می دارد. اما یقینا در امیتاز گرفتن از جامعه جهانی موفق عمل نکرده است چرا که این رشد و شتاب و ماجراجویی پیونگ یانگ سبب شده شورای امنیت سازمان ملل به طور مرتب قطعنامه هایی را علیه پیونگ یانگ به اجرا بگذارد و امروز این وضعیت تحریم شورای امنیت در سایه تنش اخیر با واشنگتن به اوج خود رسیده است و تقریبا می توان گفت که حلقه محاصره کره شمالی در تنگ ترین دوران خود است و کار به جایی رسیده که حتی چین به عنوان تنها عامل حمایتی از کره شمالی راه تنفس باریک سیاسی – اقتصادی را برای پیونگ یانگ باز گذاشته است. اما در تنش اخیر مسئله مهمی که صورت گرفت این بود که پکن هم در همراهی با شورای امنیت به تحریم کنندگان علیه کره شمالی پیوست و در این دوران بود که پیونگ یانگ با از دست رفتن مهمترین حامی خود طرح حمله نظامی و موشکی را علیه گوام مطرح کرد. اما کره شمالی در لایه های زیرین و پنهانی همان طور که گفته شد سعی داشت با طرح این مسئله واشنگتن و نظام بین الملل را به سمت مذاکره و امتیازدهی به کره شمالی وادار کند.
- اما در راستای نکته مهم مطرح شده شما و حضور ابرقدرت های جهانی در مناقشه کره باید به نقش دوگانه پکن بیشتر توجه داشت که در قطعنامه سوم ژوئن سال جاری میلادی به صورتی جدی به جرگه تحریم کنندگان پیونگ یانگ پیوست. این اقدام پکن در تضاد با رفتارهای حمایتی از کره شمالی است. اما نکته اینجاست که چین با در پیش گرفتن سیاست کاهش تنش و حتی می توان گفت عدم تنش با کشورها و در سایه آن، افزایش قدرت اقتصادی خود در تجارت آزاد جهانی از یک سو و از سوی دیگر حمایت از پیونگ یانگ، یک سیاست "یک بام و دو هوا" را دنبال می کند؛ از دید شما چین تا چه زمانی می تواند این سیاست را در عرصه تحولات در قبال مسئله کره پیش ببرد؟
ببینید، پکن در عین حالی که به کره شمالی به عنوان شریک راهبردی در منطقه آسیای جنوب شرقی نگاه می کند گوشه چشمی هم به روابط تجاری با جهان دارد. لذا نمی تواند و اساسا میلی هم برای وقوع جنگ را در شبه جزیره کره ندارد. اما در خصوص وضعیت پارادوکسیکالی که شما به آن اشاره داشتید باید گفت که چین نه رغبتی دارد که حیاط خلوت خود را به عنوان مستعمره آینده بلوک غرب در اختیار واشنگتن قرار دهد چرا که در صورت کاهش تنش و صلح دو کره و چرخش پیونگ یانگ به سمت سئول، به مرور زمان کره شمالی هم به سرنوشت سئول دچار می شود و با در پیش گرفتن سیاست اقتصاد آزاد در جبهه کره جنوبی و ژاپن قرار می گیرد و در این شرایط پکن در میان سه کشور ژاپن و دو کره به نوعی محاصره خواهد شد که در ادامه هم می تواند این سه کشور به پایگاه های نظامی آمریکایی برای فعالیت علیه پکن تبدیل شود، چنانی که امروز در ژاپن و کره جنوبی این مسئله روی داده است. در نتیجه چین در صورت چنین وضعیتی خود را در یک شرایط خطر راهبردی و تهدیدی استراتژیک می بیند. برای همین هیچ گاه پکن تمایلی به تغییر ساختار سیاسی و حاکمیتی کره شمالی ندارد. اما در سوی دیگر هم چین بدلیل اقتصاد آزاد و در پیش گرفتن سیاست کاهش تنش که به اعتقاد من بسیار هم موفق عمل کرده، نمی تواند ارتباط با سایر کشورهای جهان را هم از دست بدهد. در این میان این سیاست یک بام و دو هوای پکن از عوامل تداوم تنش و مناقشه شبه جزیره کره به شمار می رود. پس در سایه این سیاست، پکن در طول این سال ها سعی کرده که وضعیت در شبه جزیره کره، نه به سمت وقوع جنگی کامل و تقابل نظامی پیش رود و نه به سمت ایجاد یک صلح مستمر و پایدار. بلکه پکن همواره سعی کرده در یک موقعیت تنشی تثبیت نشده، گاه تند گاه کند، شرایط را به گونه ای پیش ببرد که نه شرکای جهانی خود را از دست بدهد و نه حیات خلوتش را؛ لذا تا زمانی که جامعه جهانی اجازه استمرار و جولان این سیاست را به پکن دهد، چین هم رفتارهای گذشته خود را تکرار خواهد کرد، مگر اینکه چین به این باور برسد که مناقشه کره در صورت حل و فصل به تهدیدی علیه پکن بدل نخواهد شد.
- اما در کره جنوبی هم پس از رسوایی مالی "پارک گئون های"، رئیس جمهوری سابق در انتخابات ریاست جمهوری نهم می سال جاری میلادی، "مون جای - این" رئیس جمهوری با اندیشه های چپ و سوسیالیستی سر کار آمد، لذا انتظار می رفت که چالش و مناقشه کره به سمت کمرنگ تر شدن پیش برود. حتی دیدیم که رئیس جمهور فعلی در دوران تبلیغات انتخاباتی و دوران بعد از پیروزی از عدم استقرار سامانه موشکس تاد در خاک کره جنوبی سخن گفت، اما پس از دوره کوتاه عملا شرایط پیونگ یانگ عکس تمام وعده های رئیس جمهور پیش رفت. از دید شما ابتدا این تغییر استراتژی سئول ناشی از چه عواملی است؟ ثانیا تا چه زمانی کره جنوبی می تواند نقش مهره را در بازی دو ابرقدرت (پکن و واشنگتن) در مناقشه کره داشته باشد؟
برای روشن شدن پاسخ باید گفت که هر دو قسمت سئوال شما لازم و ملزوم هم هستند چرا که در راستای گفته های شما رئیس جمهور کره جنوبی در دوران تبلیغات انتخاباتی و حتی روزهای ابتدایی ریاست جمهوری از عدم استقرار سامانه موشکی و حضور نظامیان آمریکا سخن گفت اما زمانی که با واقعیت های میدانی مناقشه دو کره و اقدامات پیونگ یانگ در بستر تهدیدات اتمی و موشکی مواجه شد در یک چرخش وضعیت، خلاف وعده های خود به سمت واشنگتن بازگشت و حتی چندین بار درخواست رسمی از واشنگتن برای استقرار سامانه های موشکی قویتر و بیشتر را در خاک کره برای رفع تهدید داشت. اما نکته ای که باید گفته شود این است که در همین زمان ترامپ با درخواست پرداخت هزینه های استقرار سامانه موشکی و حضور نظامیان آمریکا در خاک کره جنوبی و عدم پرداخت این هزینه ها از سوی کره جنوبی مسئله با کمی اصطکاک روبرو شد. اما در خصوص بخش دوم سئوال شما هم باید گفت که کره جنوبی همواره از همراهی با غرب و مشخصا آمریکا سودهای اقتصادی فراوانی برده و در این مدت سئول به یکی از قطب های صنعتی منطقه آسیای جنوب شرقی و حتی جهان بدل شده و در سایه آن به اقتصادی پویا و بزرگ در کنار توکیو و پکن دست یافته است و دقیقا از همین همراهی ها هم توانسته خود را در نظام بین الملل به جایگاه و وضعیتی بسیار خوب برساند. لذا هر رئیس جمهوری که در کره جنوبی روی کار آید، حتی با اندیشه های سوسیالیستی تا حد بسیار زیادی خود را در هماهنگی با واشنگتن قرار می دهد، پس سئول سیاست صنعتی شدن و گرایش به غرب را همچنان ادامه خواهد داد و در بازی ابرقدرت ها هم با در پیش رفتن عدم تنش با هیچ کدام از این بازیگران از دچار شدن به مناقشه و تقابل خود را دور نگه می دارد، هر چند که سئول همواره سعی دارد با بالا بردن پتانسیل سیاسی خود، جایگاه کره جنوبی را از یک مهره به یک بازیگر ارتقا بخشد.
- اما با توجه به نکته مهم شما در خصوص استراتژی پیونگ یانگ در کسب امتیاز از طریق تنش آفرینی و همچنین اینکه وضعیت تنش پیونگ یانگ – واشنگتن در مسئله گوام به بالاترین سطح خود رسید اما با اعلام تاخیر حمله پیونگ یانگ به گوام در چهارشنبه هفته پیش و مضافا اعلام واشنگتن برای بازگشت به میز مذاکره، آیا این زمینه و بستر تنش کم سابقه می تواند نوید یک مذاکره و نشستی اساسی را هم برای رسیدن به صلحی پایدار در شبه جزیره کره داشته باشد؟
بله. یقینا می تواند عبور از این تنش ها و بازگشت به میز مذاکره منتج به سطح جدی از گفتگوهای دیپلماتیک برای رسیدن به صلح باشد چرا که در حالت واقع بینانه هم راهی به جز گفتگو وجود ندارد و هر 6 بازیگر این مناقشه (دو کره، ژاپن، چین، آمریکا و روسیه) باید سمت و سوی تحولات را به سمت مذاکره پیش ببرند. از همین رو تنها چیزی که برای تمام 6 کشور ذی نفع در مناقشه کره وجود دارد بازگشت به میز گفتگو و مذاکره است. اما اینکه ابرقدرت ها تا چه اندازه و به چه نحوی دو کره را تحت فشار قرار می دهند و چگونه مناقشه را هدایت می کنند، تعیین کننده مسیر و آینده تحولات این منطقه خواهد بود.
- از دید شما نقش روسیه در مناقشه شبه جزیره کره چگونه بررسی می شود؟
در 6 بازیگر مطرح شده روسیه تا قبل از پیش آمدن تنش اخیر بر سر مسئله گوام، چندان دخالت مستقیمی در این مسائل نمی کرد و حضور او تنها در حد مذاکرات 6 جانبه بود اما پس از روی کار آمدن ترامپ، توجه مسکو همزمان با واشنگتن به سمت آسیای جنوب شرقی افزایش یافت. بنابراین مسکو هم حضوری پررنگ تر را برای خود متصور است چرا که به این باور رسیده در آمریکای دوران ترامپ که منطقه آسیای شرقی و جنوب شرقی اهمیت خاصی را برای واشنگتن پیدامی کند، می تواند محمل قوی برای رشد و توسعه مسکو هم باشد. لذا روسیه هم سعی دارد با تغییر موضع خود نسبت به گذشته و فعالیت بیشتر از برگه برنده خود (کره شمالی و حتی چین) به سود خود نهایت بهره را ببرد.
- اما در مراسم تحلیف ریاست جمهوری حسن روحانی برخی از کارشناسان، رسانه ها و مقامات حضور "کیم بونگ نم" در جایگاه "رئیس مجمع عالی جمهوری خلق کره شمالی"، آن هم در برهه حساس مناقشه کم سابقه کنونی، این اقدام را به نحوی حمایت تهران از پیونگ یانگ تلقی کردند، به نحوی که رسانه ها لقب "مرموزترین میهمان" مراسم تحلیف را به رئیس جمهور کره شمالی دادند و این دعوت را برای هماهنگی بیشتر تهران – پیونگ یانگ تعبیر کردند. در بستر این شرایط آیا اساسا شما چنین روابط و حمایت دیپلماتیکی را بین تهران و پیونگ یانگ در مناقشه کره متصورید؟
آن دعوتی که از مقامات کشورها در مراسم تحلیف آقای روحانی صورت گرفته بود یک دعوت رسمی به روال سابق و گذشته بوده که در همه جای جهان هم چنین دعوت هایی صورت می گیرد. تهران از خیلی از کشورها به صورتی کاملا رسمی برای حضور در مراسم تحلیف دعوت کرد و از آن سو هم اگر تمام کشورهای در سطح سران حضور نمی یافتند، تمایل داشتند حداقل در سطح میانی نمایندگانی را به تهران گسیل بدارند که با استقبال ایران روبرو شد. اما برخی از کشورها در سطوح بالا و سران حضور یافتند و برخی هم در سطح پایین تر. مسئله مهمه اینجاست که کشورهای همسایه و برخی از کشورهای دیگر که در همسویی با تهران قرار دارند، در سطح سران در جلسه تحلیف حضور یافتند. لذا این دعوت را نباید به حساب روابط دیپلماتیک "خاص" و "معناداری" به نام "هماهنگی دیپلماتیک" نامید، که از دل آن تعبیر حمایت از پیونگ یانگ در مناقشه کره خارج شود. گذشته از این مسئله ما از گذشته با کره شمالی رابطه دیپلماتیک را داشته ایم، چنانی که این رابطه را با کره جنوبی هم حفظ کرده ایم و مطمئن باشید دعوت تهران از مقامات کره جنوبی هم در سطح پیونگ یانگ صورت گرفته است. اما مسئله ای که وجود دارد این است که کیم جونگ اون کمتر در مجالس رسمی بین المللی حضور می یابد، به گونه ای که می توان گفت که او در هیچ مراسم بین المللی حضور ندارد چرا که خود را در سطحی بالاتر از رئیس جمهور کره می داند لذا ما در قالب دعوت از همه سران و مقامات کشورها به سیاق همه مراسم های رسمی سوگند ریاست جمهوری در همه کشورها عمل شده است. اما مسئله مهمی که در سئوال شما به آن اشاره شد را باید این گونه تحلیل کرد که تهران در مناقشه شبه جزیره کره و مشخصا اختلاف اخیر بر سر مسئله گوام همواره سعی کرده با درخواست حفظ خویشتن داری از طرفین، مسئله را به سمت گفتگو پیش ببرد و اتفاقا هیچ گاه بصورت مستقیم و پررنگ در این اختلاف و مناقشه دخالت نکرده است چرا که اساسا برای تهران منافعی در این مناقشه وجود ندارد. لذا تهران همواره سعی کرده در حاشیه این تنش ها قرار بگیرد نه متن آن.
- در نشست اخیر "آ.سه.آن" رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا و دونالد ترامپ، رئیس جمهوری این کشور از مدت ها قبل تلاش های دیپلماتیکی را برای عدم حضور پیونگ یانگ داشتند، ولی آقای دوترته، رئیس جمهور فیلیپین و میزبان این دوره از نشست درخواست واشنگتن را رد کرد و عملا اعمال سیاست های انزوایی ایالات متحده ضد کره شمالی با بن بست مواجه شد. پس آیا می توان در بستر اقدامات تهران در مراسم تحلیف یا مالی در نشست آ.سه.آن این گونه نتیجه گرفت که واشنگتن توان منزوی کردن پیونگ یانگ را ندارد؟ یا اینکه ائتلاف جهانی ضد کره شمالی این کشور را به سمت محاصره و انزوا در عرصه بین الملل برای عقب نشینی و گرفتن امتیاز خواهد کشاند؟
تمام کشورهای جهان در خصوص روابط دیپلماتیک با کره شمالی در عرصه بین الملل، خواسته یا ناخواسته به پیروی از ابرقدرتی مانند آمریکا مجبور به اتخاذ تصمیماتی محدودکننده هستند. از سوی دیگر هم همه کشورهای عضو سازمان ملل مجبورند بواسطه قطعنامه های شورای امنیت روابط خود را با کره شمالی تنظیم و به نحوی کاهش دهند. هر حرکتی که کشورهای عضو سازمان ملل برخلاف مفاد قطعنامه های شورای امنیت در خصوص پیونگ یانگ انجام دهند، نوعی تخلف از نظام و حقوق بین الملل است و در این صورت برای کشورهای متخلف بار حقوقی و سیاسی بسیار سنگینی را در بر دارد. از همین رو اکثر کشورها سعی دارند خود را از این تنش دور نگه دارند، هر چند که ممکن است به صورت پنهانی روابط دیپلماتیک و اقتصادی را با پیونگ یانگ داشته باشند، اما تمایلی برای حمایت علنی از کره شمالی در عرصه بین الملل از سوی این کشورها وجود ندارد. به هرحال روابط کشورها باید از دریچه منافع ملی تحلیل شود و هر کشوری قطعا براساس منافع خود در قبال مسئله کره حرکت می کند در نتیجه برای جامعه جهانی مطلوبتر این است که در شرایط کنونی همکاری با کره شمالی نداشته باشد اما اینکه این سیاست ها به انزوای کامل پیونگ یانگ در عرصه بین الملل بینجامد بسیار بعید است. در خصوص رد درخواست واشنگتن از سوی فیلیپین باید گفت که نباید مسئله را بسیار جدی دانست چرا که آقای دوترته در جایگاه رئیس جمهور فیلیپین تقریبا با یک سیاست نیمه مستقل در قبال آمریکا عمل می کند. اما هر گاه هم که از لحاظ مالی به کمک کشورهای جهان و حتی آمریکا نیاز داشته باشد، این همکاری صورت می گیرد، چنانی که اکنون فیلیپین و شخص دوترته در مبارزه با داعش در این کشور (فیلیپین) از آمریکا تقاضای کمک داشته و واشنگتن هم نیروهای نظامی خود را به مالی برای کمک روانه داشته است.
- اما با نگاهی به 6 مهره درگیر در مناقشه کره ،چهار مهره آن از قدرت اتمی برخوردارند. پس در صورت بحرانی شدن مناقشه کره احتمال درگیری اتمی بسیار بالاست و بواسطه حضور سه ابرقدرت آمریکا، روسیه و چین احتمال کشیده شدن درگیری ها در اشل جنگ جهانی وجود دارد. لذا از دید شما آینده و شرایط منطقه آسیای جنوب شرقی در صورت وقوع چنین جنگی را چگونه ارزیابی می کنید؟
هر چند که روسیه احتمال دارد در وقوع چنین جنگی از سلاح اتمی برای حمایت پیونگ یانگ استفاده کند. اما چین بعید به نظر می رسد در راستای سیاست کاهش تنش چنینی رفتاری را پی بگیرد چرا که کشور چین که در جنگ دو کره 180 هزار سرباز خود را علاوه بر 2 میلیون کشته در حمایت از کره شمالی از دست داد بسیار متفاوت از چین امروز است. چین مائویستی اکنون به چینی تبدیل شده که مقامات آن با در پی گرفتن سیاست های پراگماتیستی سعی دارند تمام کشورها را از مناقشه و درگیری و تقابل در راستای حفظ بازار خود دور نگه دارند. لذا پکن حاضر به حمایت اتمی از پیونگ یانگ نخواهد بود. از سوی دیگر هم تهدیدات حتی در صورت صوری بودن هم باید جدی در نظر گرفته شود و نمی توان به سادگی از آن گذشت. فلذا باید امیدوار بود که حتی همین جملات تنش آمیز و تهدید کننده مقامات کشورهای درگیر برای اعلام امادگی در صورت وقوع جنگ نظامی هم از میان رود. چرا که بدلیل نکته شما در خصوص اتمی بودن چهار بازیگر از شش بازیگر مناقشه کره، هیچ گاه نباید این تنش به سمت نظامی شدن پیش رود چون که در صورت درگیری می تواند دامنه جنگ از شرق تا غرب آسیا را درگیر کند چنانی که اکنون مسئله سوریه و تروریسم تمام دنیا را درگیر خود کرده است. لذا با توجه به گستردگی ابعاد جنگ در منطقه کره بسیار بعید است که این بازیگران در پی تقابل و درگیری نظامی باشند.
- در راستای احتمال درگیر شدن کل آسیا در جنگ کره، آیا اساسا اتهام تمایل تهران برای تحریک و افزایش تنش در مناقشه کره برای فرافکنی و کاهش فشار نظام بین الملل بخصوص واشنگتن و فراتر از آن اتهام آزمایش ها موشکی تهران در خاک پیونگ یانگ را چگونه تحلیل می کنید؟
تمام نکات مهمی که شما در قالب سئوال در خصوص اتهام نقش و دخالت تهران در جهت کاهش فشار بر خود از طریق درگیر شدن جامعه جهانی در مسئله کره یا مسئله آزمایش ها موشکی تهران در خاک کره شمالی تماما به تبلیغات کشورهای مانند آمریکا و عربستان سعودی باز می گردد. البته در این میان نباید نقش اسرائیل را هم از نظر دور داشت و اتفاقا تل آویو با همان راهکار پیونگ یانگ مبنی بر گرفتن امتیاز از طریق فرافکنی، با در پی گرفتن سیاست غوغاسالارانه بدنبال افزایش تنش و مخدوش کردن نظام فضای سیاسی بین الملل عمل می کند. در صورتی که مسائلی که در شرق دور در حال وقوع است، اساسا هیچ گونه ارتباطی با تهران ندارد. چرا که همان طور که گفتم منافعی در افزایش تنش دو کره برای تهران وجود ندارد و اتفاقا کشورهای عربی و آمریکا و اسرائیل با این اتهام زنی ها درصدد باز کردن پای ایران به پرونده جدیدی هستند. شما شاهدید که سیاست های دوگانه و تبعیض آمیزی در خصوص مسائل آزمایش های هسته ای و موشکی وجود دارد. زمانی که هند و پاکستان دست به آزمایش هسته ای یا موشکی می زنند، کوچکترین واکنشی علیه آنها صورت نمی گیرد اما در خصوص برخی کشورها تمام رفتارهای آنان از بحث های نظامی و حتی غیرنظامی مانند حقوق بشر به شدت برجسته سازی و سیاه نمایی می شود؛ لذا در همین راستا این کشورها و برخی رسانه ها فقط در پی افزایش اتهامات به تهران با سیاه نمایی و پررنگ کردن ایران هراسی، علیه تهران هستند.
منبع: دیپلماسی ایرانی