به گزارش مشرق به نقل از جام جم، مازیار ناظمی هماکنون به عنوان سردبیر و مجری در واحد خبر تلویزیون مشغول به كار است. وی از سال ۹۰ اجرای برنامه تلویزیونی «تهران ۲۰» شبکه تهران را هم بر عهده دارد. وی در حوزه رسانه صاحب مقالات متعددی است. برخی از این مطالب در وبلاگ او به نشانی maziaran.blogfa.com در دسترس است.
از چه زمانی و با چه عنوانی وارد سازمان صداوسیما شدید؟
من از ابتدای زندگیام علاقه خاصی به گزارش و گفتوگو داشتم. یادم هست در سن نوجوانی با برادرم مصاحبه میگرفتم و هنوز هم نوارهای کاستش را دارم. بعدها وقتی وارد راهنمایی و دبیرستان شدم؛ مخصوصا راهنمایی فعالیتهای پرورشی من زیاد شد، مثلا روزنامه دیواری درمیآوردم. یک حسی نسبت به رسانه داشتم. صدای من صدای خاصی بود، نمیگویم صدای خوبی بود؛ اما یک زنگی داشت. در آن سالها یک معلم عربی داشتیم، ظهرهای دوشنبه در رادیو شعر میگفت و طبع شاعری هم داشت، وقتی صدایش را میشنیدم خیلی لذت میبردم. یک روزی به معلمم گفتم آقا خیلی دوست دارم بیایم رادیو و او هم تشویقم کرد، اما کاری برایم نکرد تا یک فرصتی پیش آمد و توسط خانم ایرانمنش که منشی صحنه بود متوجه شدم در صداوسیما برای گویندگی تست میگیرند. در میان دو، سه هزار جوان که تست میدادند یک فرصت هم به من داده شد. رفتم تست دادم و قبول شدم و گزارشگر برنامه اجتماعی تلویزیون کرمان شدم. این اتفاق در مهر سال 67 افتاد. در کرمان، تلویزیون فعالیتش محدود بود و بیشتر جمعهها برنامه پخش میکرد. رادیو به نسبت فعالتر بود. همزمان تستی هم در رادیو دادم و گزارشگر برنامه سلام بامداد رادیو کرمان شدم. کارم را با گزارشگری شروع کردم. غیر از کار فنی در سازمان صداوسیما کارهای مختلفی ازجمله نویسندگی، سردبیری و تهیهکنندگی را انجام دادهام تا اکنون که در خدمت شما هستم.
چطور شد که به تهران منتقل شدید؟
من سالهای زیادی در کرمان بودم ، مادرم کرمانی بود و سالها در آنجا زندگی میکردیم تا سال 72 که من لیسانسم را گرفتم و مهندس شدم و بعد رفتم سربازی و در رادیو و تلویزیون ارتش، 2 سال خدمت کردم. همزمان شبکه 3 یک فراخوان داده بود چون من رشتهام کاراته بود (داور بینالمللی و مربی این رشته هستم) حس کردم اینجا هم کاری میتوانم انجام دهم. روزی که به ساختمان 13 طبقه معروف رفتم نزدیک 600، 700 نفر آمده بودند و من هم توانستم از میان این افراد انتخاب شوم.
تست برای گویندگی خبر بود؟
خیر. من به عنوان گزارشگر و مجری تست دادم. من گوینده برنامه جنگ ورزش و برنامه های ورزشی و رزمی شبکه 3 شدم. تا سال 76 یا 77 که به خبر آمدم در شبکه 3 مشغول بودم. همزمان چون فوقلیسانس ارتباطات هم قبول شدم زمینههای کاری هم پیدا کردم. حس کردم خبر همان جایی است که من باید از ابتدا وارد آنجا میشدم. کارم را به عنوان گوینده خبر شروع کردم، بعد سردبیر شدم و همزمان فوقلیسانسم را هم گرفتم.
از چه زمانی دیگر به عنوان گوینده خبر ورزشی در تلویزیون فعالیت نکردید؟
سال 87 بود که من از پخش خبر و جامجم آمدم و کارم را به عنوان گوینده و سردبیر شروع کردم.
شما علاوه بر اين كه در تلويزيون كار كردهايد در راديو هم فعاليت داشتهايد؟
من همیشه با رادیو ارتباط داشتهام. مخصوصا در آغاز راهاندازي راديو گفتوگو با اين راديو همكاري بيشتري داشتم.
به نظر شما اصالت گفتوگو در چیست؟
گفتوگو در همه رادیو و تلویزیونهای دنیا مطرح است و طرفداران زيادي دارد، عنصري كه گفتوگو را جذاب ميكند عنصر درگیری و چالش است. مردم از رسانه انتظار نقد دارند نه مداحی. اگر گفتوگو به سمت تشریفاتیشدن و فرمایشیشدن برود صدمه میبیند. شما در نظر بگيريد در همين تهران 20 مرحوم علیقلی، سال 74 که پایهگذار گفتوگويي صريح و شفاف در شبکه 5 بود توانست مخاطبان زيادي را به دست بياورد. کارش یک ابداع نبود، اما یک الگوبرداری درست بود. مرحوم عليقلي با صراحت و جدیت بحث را دنبال میکرد و تا پاسخ نمیگرفت مساله را رها نمیکرد همین موضوع قشنگ و ماندگار بود.
شما چطور نسبت به یک پاسخ متقاعد میشوید؟
بگذارید از قالب شروع کنیم. به نظر من برنامههای گفتوگومحور ما یک اشکال اساسي پیدا کرده است. گفتوگوها را مشارکتی کردهاند. شما به عنوان میهمان برنامه، پول میدهید و میآیید در برنامه مینشینید و سازمان یا شبکه با این پول بخشی از هزینههای خود را تامين میکند. در اين شرايط قطعا یک جوری بايد مشتریمداری هم كرد. در رادیو و چه در تلویزیون اگر برنامهاي مشارکتی باشد بايد آن مسوول را راضی نگه داشت. در اين شرايط متاسفانه رسانه مخاطب اصلی را از دست میدهد. این آفتی است که برنامههای ما در حوزه برنامه مشارکتی پيدا كرده است. اميدوارم اينگونه برنامهها در رسانه کم شود چون به اعتبار مجری و رسانه آسیب میرساند. گاهی وقتها من خودم نسبت به پاسخهايي كه ميشنوم قانع نمیشوم، اما بنا به دلايلي بايد از سوالم بگذرم.
آيا براي دريافت پاسخ حتي اگر مهمان برنامه سفارشي باشد يك سوال را چند بار تكرار ميكنيد؟
در اين شرايط لحن مهم است. اگر سوالم مطالبات مردم باشد بارها سوال را تكرار ميكنم تا پاسخ درست را دريافت كنم.
اگر مسوول یا پاسخدهنده طفره برود آن وقت چه ميكنيد؟
به نظرم مجري بايد با آمادگي كامل در برنامه حاضر شود تا اگر مسوولي طفره رفت بتواند به راحتي با او گفتوگو كند و نگذارد سوال مخاطب بيپاسخ بماند. متاسفانه برنامههای گفتوگومحوري كه هر روز پخش ميشود مجري را دچار روزمرگی میکند. مشکل بزرگ مجریهای ما این است که اندیشهشان پایین است. فرصت اندیشیدن ندارند چون دچار روزمرگی هستند. برخي از مجريان هم مدير روابط عمومي برخي از ارگانها و نهادها ميشوند و در كنار فعاليتهاي ديگرشان برنامههاي تلويزيون را هم اجرا ميكنند. در اين صورت زماني براي موضوع برنامه ندارند تا با آمادگي كامل در برنامه حاضر شوند. فکر میکنید به من پيشنهاد ندادند كه مدير روابط عمومي بشوم؟ به خودم 10 بار گفتند كه مديركل روابط عمومي نهادهاي مختلفي بشوم، اما نپذيرفتم. چون در اين صورت بايد نيروي آن نهاد ميشدم و نميتوانستم در برنامه تلويزيوني نماينده مردم باشم. با پذيرش اين كار استقلال رسانهای من زیر سوال میرود. آن وقت چطور میتوانم مسوول يا مديري را در برنامه نقد کنم؟!
در اين شرايط فرق يك مجري با بازجوها در چیست؟
تفاوتشان حضور مردم است. در يك برنامه تلويزيوني من مهمانم را تحت فشار نمیگذارم. سوالها را کاملا با احترام و نرم مطرح میکنم و موضوع را پیش میبرم. در بازجویی پرسشها يكطرفه است و حتما جواب دارد، اما در يك گفتوگو اينگونه نيست و فرد مصاحبهشونده میتواند جواب ندهد و بگوید سوالات شما سازنده نیست.
یعنی برای شما پیش آمده همان سوال را جواب ندهد؟
بله. مهماني داشتم كه در برنامه گفت پاسخ اين سوال را نمیدهم سوال بعدی لطفا.
چگونه میتوانید ثابت کنید که مجری منفعلی نیستید؟
روزهایی که من احاطه به موضوع ندارم و برنامه کاملا از حوزه اطلاعاتی من خارج است به یک پایه میکروفن تبدیل میشوم. برنامههاي گفتوگومحور نياز به يك تيم تحقيقاتي منسجم دارد تا اطلاعات دقيق و سوالهاي كارشناسيشدهاي را در اختيار مجري قرار بدهند تا مجري بتواند با آگاهي كامل در برنامه حاضر شود. مجری معتبر، سرمایه سازمان صداوسيماست و هيچ مجري دوست ندارد منفعل باشد چون ميداند كه مردم آگاه هستند و متوجه ميشوند كه مجري به چه موضوعاتي احاطه دارد و به كدامها ندارد.
از شواهد چنين برميآيد در شبکههای تلویزیونی مجری اهمیت زيادي ندارد و كمتر ديده شده كه براي تربيت مجري سرمایهگذاری کنند. از طرفي برخي از مجریان میگویند در تلویزیون امنیت شغلي ندارند. شما اين شرايط را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
لطفا این حرف من را تیتر نکنید، اما من اسمش را «تعویضشدن اتوبوسی» ميگذارم. در تلويزيون تهیهکنندهاي با شما دوست است و اجراي برنامه را به شما ميسپارد، اما با رفتن مدير و تهيهكننده، مجري هم عوض ميشود. این موضوع خیلی تاسفبار است. چون مجري هيچوقت نميتواند هویت پیدا كند. اگر دقت كرده باشيد در همین برنامه تهران 20 در طول این سالها به دفعات مجریاش عوض شده است. برنامه 90 چرا برنامه 90 است برای این که 10 سال عادل فردوسیپور وظيفه تهيه و اجراي آن را بر عهده دارد. شبكه به مرور زمان به او اين فرصت را داده و اعتماد کرده و امروز 90 به يكي از مهمترين برنامههاي تلويزيوني تبديل شده است. صداوسیما هم از کنار این سرمايهگذاري، آگهی خوبي جذب ميكند و بسياري از سفارشدهندههاي آگهي بازرگاني اصرار دارند آگهيشان هنگام پخش برنامه 90 روي آنتن برود. در حال حاضر بجز فردوسيپور هيچ مجري ديگري در برنامههاي تلويزيون تاثيرگذار نيست. امروز مجرياني را ميبينيم كه برنامههاي خانوادگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و گاهي هم حتي ورزشي را اجرا ميكنند. این، بیهویتی مجری را نشان ميدهد. شبکههای تلویزیونی بايد مجريان خودشان را بشناسند و جايگاهشان را مشخص كنند و به آنها وفادار باشند، اما نميدانم به چه دليل صداوسيما میلی به ستارهسازی در بخش اجرا ندارد.
هنگامي كه يك برنامه تلويزيوني را از يك مجري ميگيرند حرف و حديثهاي زيادي به وجود ميآيد شايد به اين دليل صداوسيما نميخواهد مجري ستاره بشود.
شما در خانه بچهاي را بزرگ میکنید و پرورش میدهید و او روزی بزرگ میشود، ممکن است روزي هم با شما قهر کند. آيا این مهر باعث میشود که هیچوقت به او توجه نکنید؟ موضوعي كه شما به آن اشاره كرديد به ندرت پيش ميآيد. در اين همه سال كه از پيروزي انقلاب ميگذرد فقط يک مجري به شبكههاي ماهوارهاي روي آورده كه آن هم به دليل خطاهای انسانی خودش است. رادیو و تلویزیونهای دنیا مگر این مشکلات را ندارند؟ این دلیل نمیشود ما یک کار علمی را به این خاطر که اگر روزی ممکن است این اتفاق بیفتد، انجام ندهيم.
برخي بر اين باورند وقتی یک مجری در تلویزیون معروف ميشود ميتواند از اين شهرت استفادههای خاص سیاسی، اقتصادی و... نمايد. نظر شما در اين باره چيست؟
این ایدهای است که من با آن غریبه نیستم. اگر ديدگاه اين باشد، مطمئنا مجري هم ميگويد من كه مثلا بيشتر از يك سال كه در تلويزيون نيستم پس بايد همه استفادههايم را از اين موقعيت بكنم. تلويزيون بايد در جذب مجري بازنگري كند. اين كه واقعا چه كساني را براي اجرا در تلويزيون انتخاب كنند بايد در اولويت قرار گيرد. به نظر شما چرا عادل فردوسیپور هيچ وقت از شغل و شهرتش سوءاستفاده نكرده است؟ چون اين برنامه براي خودش است و با اين برنامه زندگي ميكند. اگر اين برنامه را از او بگیرند فکر میکنید آدم خوبی بماند؟ اگر روزي برنامه 90 از عادل فردوسيپور گرفته شود يعني سرمایه عمرش از بين رفته است. مرحوم نوذری مدتي اجازه اجراي برنامه نداشت. در جلسهاي كه من هم بودم، مرحوم نوذري ميگفت ما این کار را به خاطر مردم یاد گرفتیم و به خاطر مردم است كه اجرا ميكنيم حالا شما این کار را از ما بگیرید، دیگر چیزی از ما نميماند! به نظرم چون در حوزه اجرا رقابتي وجود ندارد و مجري به راحتي كنار گذاشته ميشود، مجري هيچوقت احساس تشخص رسانهاي نميكند به همين دليل گاهي افرادي پيدا ميشوند كه از حرفهشان سوءاستفاده ميكنند. اصلا این مجریان چرا یک تشکلی در همین سازمان صداوسيما ندارند تا بتوانند مشكلات خودشان را مطرح و مرتفع كنند؟ اگر تلويزيون مجريان را ساماندهي كند و با يك برنامه مدون روي آنها سرمايهگذاري نمايد، ميتوان در آيندهاي نزديك شاهد اجراهاي متفاوت در تلويزيون بود. رسانه نبايد هراسي از ستارهسازي مجريان داشته باشد.
پس شما با ستارهسازی مجریها موافق هستید؟
به مفهوم غربی موافق نيستم. ولی با هویت بخشیدن به این افراد موافقم. مازيار ناظمی باید هویت پیدا کند. من ارتباطات خواندهام. در تئوری، رسانهها میگویند 5 تا 7 سال طول میکشد تا مجری در یک برنامه معرفی بشود. برنامههاي گفتوگومحور آقاي حيدري مخاطب دارد. برنامه آقای حیدری چطور شكل گرفت؟ این برنامه برای معاونت سیاسی است. ولی فرصتی که حوزه سیاسی به مجرياش داد و یک برنامه به نام او شد و مردم هم به اين برنامه اعتماد کردند. هنوز هم نام مرحوم عليقلي با برنامه تهران 20 عجين است. چرا؟ چون فرصت چندین ساله داشت و توانست کار متفاوتي انجام بدهد. خیلی از مجریان دیگر هم به تلويزيون آمدند، اما چرا اسم آنها را نمیگویند؟ ما باید هویتبخشی کنیم و فرصت كافي را به مجريان بدهیم. اگر رسانه در اين بخش سرمایهگذاری کند مطمئن باشيد كه سرمايهاش برميگردد.
خود شما در اجرا چه اصولي را رعايت ميكنيد؟
من همواره سعي دارم 2 اصل را رعایت کنم؛ يكي اين كه نقصهای مجريان دیگر را بررسي كنم تا من هم آنها را تکرار نکنم. یکی از بزرگترین مشکلاتی که مجریان تلويزيون دارند، پرگویی است. مجری در برنامه بايد بحث را هدایت کند ضمن این که حواسش باشد و به موقع اعلام نظر کند. این خصلت را بخش خبري در من به وجود آورد. موجزگویی و سرعت و ریتمی که به گفتوگو میدادم خیلی به من کمک کرد. من ميتوانم در يك برنامه مثلا 5 دقيقه حرف بزنم، اما آیا مردم منتظر صحبتهای من هستند؟ پس میهمان برای چه آمده است؟ نکته دیگر این که همانطور كه قبلا گفتم مجریای که نیندیشد و فرصت برای اندیشهکردن نگذارد، موفق نیست. من سعی کردم خودم را دچار روزمرگی نکنم؛ یعنی دانشگاه میروم هر جور شده یک روز درسم را میدهم برای این که مطالعهام را داشته باشم کتابم را میخوانم، مدلهای مختلف اجرا را پيگيري میکنم تا بتوانم اجراي خوبي داشته باشم. من از شبکه 3 که به واحد خبر منتقل شدم سعي كردم تفاوتي را در اجرا ايجاد كنم. همین چیزی که امروز به آن نرمخبر میگویند اين لحن و نحوه خواندن را من در اخبار ورزشي شروع كردم كه با استقبال مردم هم مواجه شد، اما ابتدا برخي مديران ميگفتند اين چه نوع خبر خواندن است. اما بعد از اين كه بازخوردهاي مردم را ديدند اين موضوع بيشتر در خبرها مشاهده شد.
این سبک را خودتان آوردید؟
بله! واقعا این طرح و سبک را من به تلويزيون و راديوي خودمان آوردم. جالب است ابتدا با اين كار مخالفت ميكردند و خيليها از من ايراد ميگرفتند. یکی از پیشکسوتها آمد به من گفت آقای ناظمی! این خبر خواندن تو مثل این است که آدم کت بپوشد، ولی با پيژامه به مهماني برود. برخي هم ميگفتند چون اين گونه خبر خواندن رسمي نيست مردم دوست ندارند و با آن ارتباط برقرار نميكنند. زبان رادیو و تلویزیون زبان محاوره و گفتوگوست. این سبک جا افتاد و امروز ادبیات نوشتاری آن نیز به سمت و سوی نرمنویسی حرکت کرده است و ميبينيم نهتنها در خبر ورزشي، بلكه در قسمتهاي ديگر حتي در گزارشهاي خبري هم اين نوع بيان شنيده و ديده ميشود.
شما از مجرياني هستيد كه هميشه با كت و شلوار اجرا ميكنيد. آيا نميخواهيد تنوعي در ظاهرتان به وجود آوريد؟
جالب است بدانيد من 115 کیلو بودم. الان 27 کیلو کم کردهام. چون راستش را بخواهید وقتی خبر میخواندم حتی در شبكه جامجم، خیلی اتفاق خاصی نمیافتاد، چون بیشتر نیمتنه و فولشات من روي آنتن بود. گاهی وقتها هم براي خواندن خبر میایستادم. ولی وقتی وارد حوزه اجرا شدم، دیدم اجرای صحنهای با خبر خواندن تفاوت دارد و سعی کردم یک تغییر جدی به وجود بیاورم. تغییر فیزيکی را شروع کردم و وزنم را كمكم پايين آوردم، البته بايد اين را هم بگويم كه اين اتفاق اعتماد به نفس بیشتری به من داد و خیلی برایم موثر بود.
تاکنون پیشنهاد مشاوره وزارتخانه یا نهادی به شما شده است؟
مشاور رسانهای تا دلت بخواهد داشته و دارم. تاكنون اين مشاورهها حكم رسمي نداشتهاند. گاهی وقتها نظرم را میپرسند و من سعي ميكنم با توجه به اطلاعاتي كه در حوزه رسانه دارم، نظرم را بگویم.
شما اجراهای غیرسازمانی هم انجام میدهید؟
الان خیلی کم! ولی راستش را بگویم، در گذشته اين گونه اجراها را قبول ميكردم. بيشتر مراسم المپیادها و برنامههاي رسمي را اجرا ميكردم، اما خیلی برايم جالب نبود. یعنی حوصله تعارفات و فرمایشات خاص اين مراسم را ندارم. هرچند درآمدش خيلي خوب است، اما خیلی نتوانستم خودم را براي اجراي اين گونه برنامهها متقاعد كنم و از اجرايم لذت ببرم. به همين دليل ديگر سراغش نرفتم.
یعنی الان اجراي چنين برنامههايي به شما پیشنهاد شود، قبول نميكنيد؟
نه. دو، سه باری پیشنهاد شده، اما قبول نكردهام.
آيا جزو مجرياني هستید که حقالزحمه میلیونی میگیرید؟
من هیچ وقت نپرسیدهام كه چقدر پول ميدهيد. ولی ميگويند بايد از قبل با كساني كه دعوتتان ميكنند، قيمت را طي كنيد. مثلا بگویید 2 میلیون تومان میگیریم. برخي از مجريان هم هستند كه مدير برنامه دارند و اين مديران، قيمت اجرا را براي آنها تعيين ميكنند، اما قيمت اجرا مشخص نيست. هر كسي هر مقداري كه دلش بخواهد ميگويد. گاهي طرف مقابل ميپذيرد و ميدهد و گاهي هم نميپذيرند. اين دستمزدها معمولا توافقي است.
آيا منبع يا مرجع مشخصي براي اجرا در ايران داريم؟
خير! منابع و مراجع بيشتر خارجی هستند، اما آنها معادل فرهنگ كشورهاي خودشان هستند. مثلا کتاب معروف روبهروی دوربین از کارهای غلامحسین زمانی را من بارها خواندهام، اما متناسب با رسانهها و مخاطب آمریکایی نوشته شده است. خیلی کم مثال و شاهد میتوانید پیدا کنید كه در كشورمان اتفاق بيفتد. متاسفانه قدیمیهای ما خیلی همت نکردند تجربههایشان را بنویسند. آقای بابان که از پیشکسوتهای گويندگي و اجراست و بازنشسته شد براي سه نسل گویندگي خبر كرد. خیلی به ایشان گفتم، بیاييد من هم کمکتان میکنم تا كتابي درخصوص تجربههايتان بنويسيم، اما هنوز اين امر تحقق پيدا نكرده است. فكر ميكنم روزنامه جامجم ميتواند متولي خوبي براي انتشار كتابهايي درخصوص اجرا باشد.
برای اجرای تهران 20، شبکه شما را انتخاب کرد یا تهیهکننده؟
انتخاب شبکه بود. بعد متعاقب آن تهیهکننده هم مرا انتخاب كرد. راستش را بخواهید طرحي را به شبكه تهران برای برنامه گفتوگومحور چالشی سخت در حوزه ورزش داده بودم تا مقداري با برنامه نود رقابت کنم. ولي شبکه تهران، شبکه فرهنگی است و این موضوع مسکوت ماند و تقریبا اسفند سال گذشته، پيشنهاد اجراي برنامه تهران 20 از طريق تهیهکننده برنامه به من داده شد و ما مدتي درخصوص خواستههاي شبكه با تهيهكننده صحبت كرديم. همان طور كه ميدانيد قبل از من اجراي برنامه بر عهده مجری بسیار خوب تلويزيون، محمد جعفر خسروی بود که من واقعا دوستش دارم و به نظرم اجراي برنامه بعد از ايشان كار بسيار سختي است. چون بايد يك كار متفاوت و خوبي ارائه بدهيم. ضمن این که برنامه ما از یک برنامه گفتوگومحور محض که در اختیار یک مجری باشد بیرون آمده است. قطعات و بخشهاي گزارشي دارد. خب همه اینها زمان میخواهد و مجري مانند گذشته، زمان خوبي براي ارائه يك گفتوگوي چالشي ندارد.
گزینه چندم برای اجرای برنامه تهران 20 بودید؟
نمیدانم. راستش نگفتهاند. انشاءالله که گزینه اول بوده باشم.
اگر گزینه پنجم یا ششم بودید آيا باز هم اجراي اين برنامه را قبول ميكرديد؟
نمیدانم، چون در آن شرايط قرار نگرفتهام.
منظورم این است که اگر انتخاب آخر براي اجراي تهران 20 بوديد، ناراحت میشدید؟
نه. اصلا به فکر این چیزها نیستم. واقعیت را بگویم همیشه هم گفتهام اگر یک روزی انسان حس کند توانایی لازم را ندارد بايد با اين موضوع كنار بيايد، اما دلیل انتخاب يا عدم انتخاب بايد منطقي باشد، نه از روي سليقه. باید این روحیه در ما باشد. البته اين روحيه كمتر در مجريان ديده ميشود. شايد به همين دليل است مجریاي كه برنامه صبح اجرا میکند، برنامه کشاورزی هم اجرا میکند. آدم نمیداند چه نسبتی بین اینها است. وقتي هویت از مجري گرفته ميشود اين اتفاقها ميافتد. مجري دوست دارد بگويد من 27 سال است روی آنتن هستم، اما بايد ديد در اين مدت چه خروجیاي داشته و چقدر توانسته موفق باشد. مجری این نیست که فقط خوب حرف بزند. مجری باید حرف خوب بزند. ما واقعا چه تعداد مجري داريم كه سالها توانسته هم خوب اجرا كند و هم حرف خوب بزند.
سابقه آشنایی شما با تهیهکننده برنامه تهران 20 به چه زمانی بازمیگردد؟
آقای میربها از قدیمیها و پیشکسوتهای خبر هستند. ایشان قبل از این که تركيه بروند مدتها در خبر همكار هم بوديم و هر روز همديگر را ميديديم. ولي رویکرد برنامه تهران 20 که خبری و تحلیلی شد، مرا براي اجرا انتخاب كردند. حتی من پیشنهاد دادم تست یک هفتهای از من بگيرند، ببینیم چطور ميشود. اصلا به درد اين برنامه ميخورم يا نه. کاری که شاید خیلی هم مرسوم نباشد. قبل از شروع برنامه همه جوانب را سنجيديم. سعی کردیم برنامه روز به روز بهتر شود.
به نظر شما بهترین مجری برنامه تهران 20 صرفنظر از زندهياد عليقلي كه به رحمت خدا رفته، چه كسي بوده است؟
نمیتوانم بگویم، چون كمتر مجرياي در اين برنامه فرصت پيدا كرده تواناييهاي خود را به نمايش بگذارد. پنج، شش ماه بوده و بعد رفته است. مجري مثلا بايد يك سال اجراي برنامهاي را به عهده داشته باشد تا بتوان كار او را سنجيد.
چرا مجریهای تهران 20 مدام تغییر ميكنند؟
نمیدانم. این را باید از مديران بپرسيم. من خودم فکر میکنم این ثبات نداشتن باعث میشود كيفيتي كه مدنظر است و برنامه بايد به آن برسد، محقق نشود.
فکر میکنید شما چند ماه دوام بیاورید؟
نمیدانم. اگر خیلی شانس بیاورم شايد تا پايان سال بتوانم دوام بياورم.
چرا برخي از برنامههایی که قديمي هستند از مجریان كمتجربه استفاده ميكنند؟
نمیدانم! دلایلش همین هایی است که گفتم. فکر میکنم اين برنامهها تابع برنامهريزي منسجم نیستند و بيشتر سلیقهای اداره ميشوند. همه چيز به تهيهكننده و مدير بستگي دارد چون با تغيير آنها براحتي مجري هم تغيير ميكند. این واقعیتی است كه اتفاق میافتد. در حالي كه برنامههاي گفتوگومحور با مجري شناخته ميشوند و اگر مجري فرصت كافي نداشته باشد، نميتواند موثر باشد و در ادامه، برنامه هم تاثيرگذار و خوب نخواهد بود.
فکر میکنید گزینه بعد از شما برای اجرای تهران 20 چه کسی باشد؟
نمیدانم، اما احتمالا آدم خوششانسي خواهد بود!
شما الان ورزش هم میکنید؟
بله ورزش هم میکنم.
همان کاراته؟
نه دیگر از ما گذشته. یک وقتهایی میروم داوری، اما خودم ورزش را براي سلامتي انجام ميدهم.
پس الان داوری میکنید؟
یک وقتهایی اگر فرصت بشود دوست دارم اين كار را بكنم. آنقدر گرفتارم که تمام هفتهام پر است و پنجشنبه و جمعهها هم كه در خدمت خانواده هستم.
شما اگر شطرنج باز بودید، مهرههای مشکی را انتخاب میکردید یا سفید؟
من چون آدمي تهاجمی هستم، معمولا سفید بازی میکنم.
مجریها دونده 100 متر هستند یا ماراتن؟
مجریها اصولا فرصت 100 متر را هم پیدا نمیکنند، ماراتن که جای خود دارد.
کشتی فرنگی را ترجیح میدهید یا آزاد؟
قدمت فرنگی بیشتر است ولی من آزاد را دوست دارم، ایرانیتر است.
اگر فوتبالیست بودید از کدام زاویه زمین نفوذ میکردید؟
من اصولا چون همیشه روی خط وسط راه میرفتم بیشتر توپهای مرده خوری میرسید به من!
کدام یک برایتان جذاب نيست؛ خبرپراکنی، خبرسازی، خبرنگاری یا خبرکشی؟
خبرکشی!
دریغ انجام کدام حرفه را در رسانه دارید؟
خیلی دوست داشتم تهیهکننده کار خودم هم خودم باشم.
یعنی مجری و تهیهکننده با هم باشید؟
بله. میدانید چرا؟ چون وقتی مجري، تهيهكننده هم است، ميداند چه كار بايد بكند تا برنامهاش موفق شود. اين تجربه را سالها در راديو داشتم.
پس چرا سازمان الان با این کار مخالف است؟
نمیدانم. حتما یک دلیلی دارند. شايد براي اين كه فكر ميكنند يك نفر بايد برنامه را كنترل كند. من فکر میکنم وقتی مجموعه کار دست مجری است فراغ بال و اندیشه راحتتری دارد.
میگویند اگر تهیهکننده و مجری یکی باشد، مجری در اجرا تمرکز ندارد.
من اين را قبول ندارم. ممکن است مديران احساس كنند اگر مجري و تهيهكننده يك نفر باشد، پراكندگي كار زياد شود، ولی دستیارها هستند و ميتوانند به تهيهكننده كمك كنند. در اين صورت برنامه منسجمتر ميشود. هرچه پارازیتهایي كه به مجري ميرسد کمتر شود ـ پارازیت نه به معنای منفي آن ـ یعنی یک نفر دائم در گوشی به مجري نگويد آقا این را نپرس، از این سوال رد شو، این کار را بکن، اين كار را نكن اضطراب مجري كمتر ميشود و او با فراغ بال و فكر بيشتري برنامه را اجرا ميكند.
مردم بیشتر شما را با چه عنوانی میشناسند؟
مردم من را بیشتر با برنامههاي ورزشی میشناسند و در همين خصوص هم صحبت میکنند و شايد خيليها توقع نداشتند اجراي تهران 20 را قبول كنم، اما خدا را شكر تاكنون بازخورد منفي نداشتهام.
با اين سابقه، آيا خبر ورزشي براي شما اولويت نداشت؟
نه! خبر ورزشی را تجربه كردم. راستش را بخواهید احساس میکردم یکنواخت شده بود و هیچ تنوعی برايم نداشت. این سبکی که فکر میکنم وارد بخش خبر كردهام اگر جا بیفتد خوب میشود و پا میگیرد. فکر میکنم مجریان ما بايد عادت کنند و یاد بگیرند گزیدهگویی کنند و برنامه را پیش ببرند. این اگر جا بیفتد فوقالعاده میشود.
شما حضور خوبی هم در فضای IT دارید، وبلاگ دارید و نوشتههایتان هم معمولا در سایتهای مختلف لینک میشود. فکر میکنید چه دلیلی باعث انتشار مطالبتان میشود؟
یک بخش آن شهرت است. نه شهرت مازیار ناظمی، شهرتی که متعلق به صداوسیماست چون میگویند مازیار ناظمی گوینده صداوسیماست. البته این موضوع هم خوب است و هم بد. حُسن این وبلاگ در این است که مردم براحتی میتوانند مرا نقد کنند و حرفشان را مستقیما به من بگویند. تعاملی که کمتر میان مجریان و مردم برقرار میشود.
یعنی این وبلاگ پل ارتباطی شما با مردم شده است؟
برای اتباط با مردم خیلی کمکم کرد. وبلاگ من خبری، آموزشی و ورزشی است. تجربهها و تحلیلهایم را مینویسم، گاهی برخی از تحلیل و تفسیرم خوششان میآید و از آن در جاهای مختلفی استفاده میکنند.
در تحلیلهایتان سعی نمیکنید خط قرمزها را بشکنید؟
سعی کردم این اتفاق نیفتد و اگر هم افتاده بود تا حالا فیلترش کرده بودند. پس نیفتاده است!
مردم بیشتر دنبال حاشیهنگاریها هستند؟
مردم دنبال مخالفخوانی هستند از این کار خوششان میآید، اما من سعی میکنم وبلاگ و مطالب آن را مدیریت کنم. در فضای مجازی با شخصیتهای حقیقی روبهرو نمیشوید. ممکن است 10 کامنت برای یک نفر باشد. چون این فضا را میشناسم، سعی میکنم آن را مدیریت کنم. من اگر اشتباه کنم سازمان یکدفعه موضع میگیرد و میگوید: «هیچ گویندهای حق ندارد وبلاگ داشته باشد». بنابراین من تلاش میکنم به همکارانم صدمه نزنم. پس در وبلاگم هم خیلی معقولانه رفتار میکنم.