به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «روزهای بیآینه» عنوان جدیدترین اثر از گلستان جعفریان است که خاطرات منیژه لشکری، همسر آزاده خلبان حسین لشکری را روایت میکند. کتاب هرچند در حوزه خاطرات زنان در طول هشت سال دفاع مقدس میگنجد، اما نویسنده توانسته با استفاده از زاویه دیدی جدید، روایتی متفاوت با آنچه تاکنون از همسران شهدا شنیده و خواندهایم، ارائه دهد.
کتاب با توصیف دوران کودکی راوی آغاز میشود و در ادامه، نحوه آشنایی لشکری با همسرش، تولد فرزند، آغاز جنگ و بعد دوران 18 ساله اسارت همسر و چشمانتظاری برای بازگشت او را روایت میکند. خاطرات لشکری از چند وجه حائز اهمیت است. اگرچه «روزهای بیآینه» خاطرات همسر شهید لشکری است، اما مخاطب در سایه روایتها با مردی آشنا میشود که اگرچه در سایه قرار دارد، اما حضوری پررنگ در سطر سطر کتاب دارد. «روزهای بیآینه» روایت یکی از هزاران زندگی است که جنگ به ناگاه بر سر آن آوار شده و زندگی راوی را همانند بسیاری دیگر تحت تاثیر قرار داده است.
«روزهای بیآینه» در روزهای پایانی سال گذشته منتشر شد. در این مدت مورد توجه بسیاری از مخاطبان به ویژه نسل جوان قرار گرفت. بسیاری از مخاطبان زندگی منیژه لشکری و چشم انتظار آن را غیر باور و تکاندهنده میدانند. کتاب در این مدت کوتاه به چاپ چهارم رسید. خبرگزاری تسنیم به همین مناسبت به گفتوگو با نویسنده و راوی این کتاب پرداخت.
منیژه لشکری در این گفتوگو با اشاره به چرایی نگارش این اثر گفت: من هیچ کتابی از همسران شهدا نخوانده بودم، اما دوست داشتم که چیزی از همسران شهدا برای نسل بعد باقی بماند. نسل بعد هم بداند که ما زنهایی داشتیم که در مقطع جنگ تحمیلی اینطور از خودگذشتگی کردند. من زندگی و جوانیام را برای کشور و همسرم کنار گذاشتم.
او همچنین به سالهای اسارت و بیخبری از همسرش اشاره کرد و ادامه داد: من وقتی خبر اسارت شهید لشکری را شنیدم، تنها به این فکر میکردم که من بعد از حسین باید چه کار کنم؟ به مرور عادت کردم. سخت بود. دلتنگیها سخت بود و فرزند سه ماههای داشتم که نمیدانستم باید چه کار کنم. به مناسبت سالگرد شهادت شهید لشکری فیلمی در شبکههای اجتماعی میچرخید. بازخورد این فیلم در میان مخاطبان جالب بود. همه نوشتهاند که مگر میشود که یک زن اینقدر صبر کند؟ هیچ کس از شهید لشکری صحبت نمیکرد، برای خیلیها قابل باور نیست که یک زن بتواند 18 سال به این صورت زندگی کند. برای دختران و نسل الان سخت است که این موضوع جا بیفتد.
لشکری افزود: بدترین درد در دنیا بلاتکلیفی و چشمانتظاری است. فرزندم تا پنج شش سال به پدرم، بابا میگفت. اینها سختیهایی بود که من لمس کردم. من خانه و زندگی را که با یک عشقی در پایگاه وحدتی درست کرده بودم، رها کرده بودم. ازادهها که برگشتند تازه فهمیدیم که شهید لشکری را به جای دیگری منتقل کردهاند. تنها چیزی که میتواند یک زن را نگاه دارد، اصول و اعتقادات خودش است. من یک بله به آقای لشکری گفتم و به قول خودش، چه بلهای هم گفتم! اما من در مقابل این سختیها یک مرد بزرگ به دست آوردم.
جعفریان نیز در ادامه این نشست به ویژگیهای کتاب اشاره کرد. او درباره چرایی نگارش این اثر گفت: من سالهاست که در حوزه ادبیات پایداری کار میکنم. خیلی وقتها فکر میکنم که کافی است و شاید از این پس کارها به تکرار برسد. بعد از کار «روزهای بیآینه» به این نتیجه رسیدم که من هیچ کاری برای جنگ انجام ندادم و درهای بسته در این حوزه بسیار است. من با حسین لشکری با کتاب «6410» که تعداد روزهای اسارت اوست، آشنا شدم.